سلام سنگی در نقش زردشت : داکتر صبورالله سیاسنگ

در بهار ۱۹۹۰ در مکروریان کهنۀ کابل با خواهر و برادر نوجوانی به نام‌های بدریه و بهزاد آشنا شدم. پدر شان پیشۀ بازرگانی داشت و از من خواسته بود فرزندانش را با الفبای انگلیسی آشنا سازم.

در نخستین روز دیدار مان، چشمم به چند عکس سلام سنگی روی دیوارهای دهلیز و اتاق درس شان افتاد. آنان کلکسیون بزرگی از عکس‌های این هنرمند داشتند و دوست‌دارش بودند.

بدریه و بهزاد در یک روز برف‌باران همان سال به دیدنم آمدند و گفتند: “برای خداحافظی آمده ‌ایم. به کسی نگویید، ما از افغانستان می‌رویم.” سپس آلبوم دوست‌داشتنی شان را نزد من امانت گذاشتند و افزودند: “هرکسی نشانی درست بیاورد، عکس‌ها را به او بدهید تا به ما برساند.”

یک سال گذشت. از خانوادۀ بدریه و بهزاد نشنیدم. در جنوری ۱۹۹۲ که گزارش فلم تازۀ سلام سنگی به نام “تونل” را می‌نوشتم، از دکتور ظاهر طنین (گردانندۀ مجلۀ “سباوون”) خواهش کردم بپذیرد که به جای نام خودم بنویسم: “بدریه بهزاد” و وانمود کنم که نام مستعارم است. او مهربانانه پذیرفت و چنانی که گفتم، شد.

سی‌وپنج سال می‌شود از آن خواهر و برادر نشنیده ام. اینک بار دیگر بر فراز گزارش فلم “تونل”، به جای نام خودم می‌نویسم: “بدریه بهزاد”. امیدوارم اگر در فیسبوک باشند یا کسی آن‌ها را بشناسد (نام خانوادگی شان “هروی” است)، مرا آگاه سازند. البته، امانت گران‌بهای شان همان‌گونه امانت در خانۀ من است.

[][]

کار فلم سروصدا برانگیز “تونل/ ۱۹۹۱” که آمیزۀ اسطورۀ باستان و حقیقت جاری ماشینی معاصر است، با تلاش مشترک سینماگران سویدن و تاجکستان جریان دارد.

تونل افسانۀ تاریخی و تاریخ افسانوی سی ملیون آوارۀ سرگردان کُرد است در جغرافیای پراکنده‌تر از تاریخ مردمانی که در نامرادی می‌سوزند.

وقتی کردهای مهاجر به اروپا می‌روند، قهرمان شان به وضع بدی می‌میرد. پیکر وی روزها و هفته‌ها دست به دست و شانه به شانه می‌گردد، زیرا خاک اروپا مرده‌اش را نمی‌پذیرد. مردی که در زندگی سایبان نداشت، پس از مرگ گورستان نمی‌یابد. مادران و پدران شان نیز در آسمان ستاره و در زمین سایه نداشتند.

سلام سنگی – در نقش زردشت – خاموش و غمگین در لحظاتی که کشتار و ویران‌گری بیداد می‌کند، بم‌افگن‌ها به گفتۀ مهدی اخوان ثالث “چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می‌آشوبند” و هر انفجار پاره‌های تن زمین را به هوا می‌فرستد، می‌آید. آن‌گاه با سیمای اندوهگین، سوگ‌نامۀ بربادرفتگان را می‌شنود و سوی آفتاب می‌رود.

در پایان، وقتی زردشت روبرمی‌گرداند، گروه آوارگان به دنبالش راه می‌افتند و به غم‌های شان پدرود می‌گویند. تونل با حلول سیمای نورانی زردشت در محراق آفتاب پایان می‌یابد.

سازندگان: کردستان فلم/ سویدن و نفاست فلم/ تاجکستان

فلم‌نامه‌نویس و کارگردان: مهدی امید

دست‌یار کارگردان: نونی

فلم‌بردار: عاقل حامدوف

آراینده: آرمن کرایتیان

هنرپیشگان: سلام سنگی، لینا کوستینیا و لیزه

بازی‌گران: یورا میکریی، آرمن جگرخانیان و دیگران

[][]

این گزارش در شمارۀ ۵۳ ماهنامه “سباوون” (کابل/ جنوری ۱۹۹۲) آمده است.