مرگ نادیا انجمن هریوای آزاد را تکان داد/ / CNN

نوشته از داکتر سیاه سنگ

افغانستان/ هفدهم سپتمبر 2006: شاعر جوان هرات – سرایندۀ این مصراع‌ها – “من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت /که عبث زاده‌ام و مُهر بباید به زبانم/ دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت /من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم” اولین کتاب خود را پخش کرده بود؛ اما اعضای خانوادۀ شوهرش می‌پنداشتند که برای آنان ننگ شرم‌ساری بار آورده است.

نامش نادیا انجمن است. پارسال کشته شد. این قهرمان محلی از پذیرفتن حکم ممنوعیت ط.ـالبان بر آموزش دختران و زنان سرپیچی کرده بود و پنهانی با گروهی از دوستان ادبیات می‌خواند. شعرش او را پرآوازه ساخت و مرگش هریوای آزاد را تکان داد. هزاران تن در مراسم تشییع جنازۀ نادیا انجمن شرکت کردند. یگانه پسرش – هنگام مرگ مادر – شش‌ماهه ماند.

گزارش‌گر: چه و چگونه رخ داد؟

مادر: نادیا معصوم بود. کشته شد.

گزارش‌گر: چند سال داشت؟

مادر: بیست‌وپنج سال

گزارش‌گر: شما چه کسی را مقصر مرگ نادیا می‌دانید؟

شفیع نورزایی/برادر نادیا: شوهرش. شوهرش می‌خواست او را کنترل کند. نادیا زن موفق، زن محبوب و شاعر خوب بود. شوهرش حسادت می‌کرد.

گزارش‌گر: آیا نمی‌توانست موفقیت همسرِ شاعرش را تحمل کند و رشک می‌ورزید؟

شفیع نورزایی: البته. آری. چندین‌بار به نادیا گفته بود: “چرا تو محبوبیت داری، من ندارم؟ چرا مردم تو را می‌شناسند، مرا نمی‌شناسند؟ من شوهر هستم. من مرد هستم”.

گزارش‌گر: با آن‌که شوهر نادیا به اتهام قتل دستگیر شد، پرونده به دادگاه نرسید. بر اساس قانون محلی، اعضای خانوادۀ مقتول می‌توانند متهم را ببخشند.

شفیع نورزایی: او را به دلیل فرهنگ و دین بخشیدیم، اما نمی‌خواستیم دو ماه پس از بخشوده ‌شدن آزاد شود. با وکلا و څارنوال‌ها مشوره کردیم و پرسیدیم اگر ببخشیم، چه خواهد شد. گفتند حداقل پنج سال در زندان می‌ماند. فکر کردیم پنج سال کافی است، خوب است.

گزارش‌گر: به یافتن شوهر نادیا انجمن هم موفق شدم. نامش فرید است و در کتاب‌خانۀ مرکزی دانشگاه هرات کار می‌کند. تا جایی که می‌دانم تا کنون مصاحبه نکرده است. می‌کوشم راضی شود و روایت خود را بگوید؛ زیرا بر بنیاد گزارشی از وزارت امور خارجۀ ایالات متحده، فرید به ضرب و شتم همسرش اعتراف کرده، اما ادعا دارد که پیش از مرگ نادیا دست نگه‌داشته و دیگر نزده است. (در آغاز، تمایلی به صحبت با ما نداشت. ترجمانم نیز عصبی به نظر می‌رسید.) … شما؟

فرید: رشتۀ اصلی من ادبیات است

گزارش‌گر: علت درگیری چه بود؟ آیا او را با مشت و لگد نزدید؟

فرید: نی! نی! نی! اصلاً. ببینیم …

گزارش‌گر: شما ادعا دارید که نادیا پس از خوردن زهر مرده است. گیریم چنین باشد، نشانۀ کبود رویش از کجا شد؟ چرا نمی‌توانید علت کبودی چهرۀ نادیا را توضیح دهید؟ یک شاعر جوان موفق چرا باید خودکشی کند؟ از سوی دیگر، وانمود می‌کنید که با هم زندگی خوش مشترک داشتید. در این صورت هم، نادیا انجمن چرا باید خود را بکشد؟

فرید: من گفتم که نادیا خودکشی نکرده است. عزیز من! شما مثل این‌که مرا … (با خنده) من به چه قسم بگویم؟ من گفتم که نادیا خواست یک فشار بدهد برای این‌که خود را “عزیزتر” بسازد. خوب! خیلی از کسان همین‌طور یک کاری می‌کنند که خود را “عزیز” بسازند.

گزارش‌گر: و به این‌گونه، فرید نزد ما همه‌چیز را انکار کرد.