در محفل عروسی دختر احمد خان سمنگانی حمله ی انتحاری صورت گرفت و در نتیجه پیش از بیست تن از کارمندان عالی رتبه ولایت سمنگان، آقای احمد خان و شماری دیگر از اشتراک کننده ها جام شهادت نوشیدند.
درین شهدا، آقای پریت پال سنگهـ پال، یکی از فعالان جامعهء هندوباوران و سیکهـ های افغانستان نیز شامل بود. وی براساس رابطه صمیمانه و دوستانه ای که با آقای احمدخان سمنگانی داشت، در این محفل دعوت شده بود.
میت شهید پریت پال سنگهـ پال را به کابل آوردند و به تاریخ شانزدهم ماه جولای در محل آتشسپاری میت هندوان و سیکهـ های کابل در قلعچه به آتش سپرده شد. زمانیکه اشتراک کننده هایی مراسم آتشسپاری محل را ترک گفتند، بنابر تحریک اقای ذبیح الله وکیل گذر، چند نفر با پرتاب سنگ و توته های خشت به اهانت متوفا و محل آتشسپاری دست ورزید.
زشت ترین و پست ترین کارها آزار و رنجه کردن انسان یا خلیفه ای خدا در زمین است؛ حال این فرزند آدم چه باورمند به دین و آیینی باشد یا نباشد، چون باور و عقیده از نگاه قرءان شریف اختیاری و به رضا و رغبت خود شخص ارتباط دارد. ( لااکراه فی الدین).
خدای کریم رب العالمین، یعنی هرچه در دنیا ومافیها هست نموده، خداوند همه است که به حبیب خود حضرت محمد مصطفی صلی الله تعالی علیه وسلم دستور فرموده: ( وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا أَشرَكُوا وَ مَا جَعَلْنَك عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مَا أَنت عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ(107) واگر خدای میخواست که با او شریک نگیرند، هرگز نگرفتندی، و ترا هم برآنها گوشوان قرار ندادیم که جلو شرک آنها را بگیری، و کار آنها هم به تو سپرده نیست. آ 107 س 6 انعام. جزو هفتم.)
(وَ لا تَسبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسبُّوا اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِ عِلْمٍ كَذَلِك زَيَّنَّا لِكلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(108) کسانی راکه جز خدا را می پرستند دشنام مدهید، تا ایشان خدای یکتا را از روی دشمنی بدون دانش و معرفت دشنام دهند! اینگونه ما برای هر اُمتی کردارشان را برآراستیم، پس آنگاه بازگشت ایشان بسوی خدای ایشان است تا آگاه کند آنانرا به کارهای که می کردند. آ (108) س 6 انعام. جزو هفتم.)
(وَ لَوْ شاءَ رَبُّك لجََعَلَ النَّاس أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لا يَزَالُونَ مخْتَلِفِينَ(118)اگر خدای تو می خواست همه مردم را یک دین و یک دل ویک راه می کرد، ولی همیشه جداجدا خواهند بود، و با هم اختلاف دارند (درعقیده و مذهب و اندیشه و خرد). )
(وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لجََعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَكِن يُدْخِلُ مَن يَشاءُ فى رَحْمَتِهِ وَ الظلِمُونَ مَا لهَُم مِّن وَلىٍّ وَ لا نَصِيرٍ(8) اگر خداوند می خواست همه مردم را یک گروه می آفرید، لیکن هرکه را که خواهد در بخشایش خویش در می آورد، و (بدان که) ستم کاران نا گروندگان هیچ یار و فریاد رسی ندارند. آ8 س 42 شوری جزوبیست و هفتم)
( وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى ءَادَمَ وَ حَمَلْنَهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطيِّبَتِ وَ فَضلْنَهُمْ عَلى كثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً(70) ما فرزندان آدمی را گرامی داشتیم و آنهارا در دشت و در دریا برداشتیم و از پاکی ها و خوشی های روزگار به آنها روزی دادیم و آنانرا بر بسیاری از آفریدگانِ ما برتری دادیم. آ (70) س 17 اسراء. جزو پانزدهم).
خدای یگانه و یکتای بلند جایگاه و خدای همه بابای مارا آدم علیه سلام را آفرید و به ملائکه هایش دستور سجده به آدم داد و این شرافت را نصیب هیچ ملائکه یا فرشته های مقرب خود نکرده و حتی که انسان را در روی زمین خلیفه یعنی جانشین خود فرموده و مقرر نموده است.
ما ایمان داریم که از اول آفرینش، بیش از یکصدو پنجاه هزار پیامبر و نبی، دانه دانه با صحایف و خورد و بزرگ و نیز کتابهای زبور و تورات و انجیل، که با فرستادن قرءان شرف و کریم به همه مردم دنیا، چراکه جوهر و دُر و گهر همه صحایف و جزوه ها و کتابهای خداوند دراین کتاب یکجا شده و از هیچ خشک و تری نیست که درآن خبر نباشد. و بنا بر این خداوند کریم قرءان شرف و کریم را ام الکتاب یعنی مادر کتابها خوانده. وتنها و فقط برای پند و اندرز و گفتار و راهنمایی و راهگشایی بندگان پیامبران خود را مامور گردانید.
خداوند به پیامبرش خلق نیکو ارزانی فرموده و امت آنحضرت (ص) نیز باید دارای خلق نیکو باشند و با همه کس و همه مردم درخوشی و غم، شریک باشیم؛ چون خدای کریم فرموده که این خوشی ها و نعمات رابرای بندگانش آفریده و و هریک خلیفه خدا در روی زمین است. اینکه در آخرت خدای کریم از کی خوش خواهد بود بسته به کارکرد و رویه ای ما درین دنیا است.
ما درین مقال مجال بحث گسترده را نداریم، تنها به همین یک مطلب اشاره کوتاه می اندازیم:
خداوند جل علاشاءنهُ به پیامبر برگزیده اش می فرماید که ما اگر میخواستیم همه را یکتا پرست و مسلمان می آفریدیم و حاجت به فرستادن اینهمه پیامبر و نبی نبود! اما چون خدای کریم در همه حال و احوال بنده را امتحان می کند که آیا این بنده های که همه نعمات و خوشیها و زندگی را برایشان ارزانی نموده باهم چگونه رفتار و گذاره می نمایند؛ چون خدای کریم با ملائکه های خویش جدل نمود و به آنها گفت که اینها بهترین ها است با دادن نفس که شما ملائکه ها ندارید؛ در روی زمین خلیفه های منند.
در پهلوی این شرافت هیچ کسی خود را بهتر و بیشتر و برتر از دیگر باید نداند و بهترین مسلمان به گفته ای پیامبر بزرگوار ما آنست که خلق الله از دست و زبانش در امان باشد. صحیح بخاری.
در صحیح بخاری شریف میخوانیم که روزی پیامبر بزرگوار ما با یاران خود جای نسشته بودند و متوجه شدند که جنازه ای را مردم بدوش دارند و بسوی قبرستان روانند. فخر بنی آدم حضرت محمد صلی الله و تعالی علیه وسلم به مجرد افتادن چشم مبارک شان به آن جنازه روان به پا ایستادند و تا از چشم شان نهان گشت همچنان ایستاده بودند. وقتی که دوباره نشستند یکی از یارانش عرض کرد: یا محمد جانم فدایت شما نمی دانستید که این جنازه ای یهودی بود؟ آنحضرت (ص) فرموند: بلی می دانستم اما او نیز مانند تو یک انسان بود!
در آیت شریف هفتاد. سوره اسراء خواندیم که خدای کریم فرموده: (ما فرزندان آدمی را گرامی داشتیم)، و نیزدر اولین قانون اساسی، که در زمان حضرت رسول کریم در مدینه منوره به دیکته خودشان نوشته شده، حقوق جان و مال و شرف همه مردم مسلمان و غیر مسلمان و دگرباور و دگراندیش تضمین شده بود. رجوع کنید به ص 318 کتاب زندگانی محمد. نوشته دکتر محمد حسین هیکل. ترجمه ابوالقاسم پاینده چاپ انتشارات سوره .تهران 1375 .
ازدیدگاه حضرت عمر رضی الله عنه همه مردم آزادند …
در ایامی كه عُمرو بن العاص از طرف حضرت عمر(رض) والی وفرمانروای سرزمین مصر بود، در یكی از میدانهای عمومی شهری كه مقر فرمانرواییاش بود مسابقه اسب دوانی برگزار شد. سواركاران ماهر مسیحی مصری و مسلمین عرب در این مسابقه شركت كردند. یكی از اسبهایی كه برای مسابقه به میدان آورده شده بود، اسب اصیل محمد فرزند عمروبن العاص بوده كه به وسیله یكی از سواركاران عرب وارد میدان مسابقه شده بود، چون یكی از اسبها كه شباهت زیادی به اسب محمد بن عُمرو داشت، درست در گرماگرم مسابقه از بقیه اسبها سبقت گرفته، جلو میافتد، محمد بن عُمرو به تصور اینكه اسبش برنده شده از فرط خوشحالی از جای برخاسته میگوید فرسی و رب الكعبه. یعنی قسم به پروردگار كعبه این اسب من است». ولی همین كه اسب نزدیك میآید معلوم میشود آن اسب، اسب یكی از مسیحیان قبطی است[1]. و چشم محمد بن عمرو خطا دیده لذا از شدت شرمندگی و برای فرونشاندن خشمش قبطی صاحب اسب برنده مسابقه را با تازیانه میزند و میگوید: بگیر این ضربتها را از دست فرزند اشراف.
قبطی كه از اعیان و اشراف شهر بوده نمیتوانسته زشتی این ضربتها را كه در انظار مردم خورده فراموش كند، لذا راه مدینه در پیش میگیرد و شكایتش را به حضور عمر رضی الله عنه عرض مینماید.
انس بن مالك راوی داستان میگوید: حضرت عمر شكایت قبطی را استماع نمود و سپس فرمود (اینجا بمان)، چندی نگذشت كه فهمیدیم حضرت عمر فرمان داده تا عُمرو بن العاص و فرزندش محمد از مصر به مدینه آیند، چون ناگهان دیدیم كه هر دو آمدند. حضرت عمر آنها را به مجلس خلافت احضار و قبطی شاكی را نیز در ِآنجا حاضر فرمود، تا مجدداً شكایتش را در حضور آنها تكرار نماید.
چون محمد بن عمرو در حضور مردم به جرم خود اقرار نمود، آن حضرت تازیانهای را كه در دست داشت به دست قبطی داد و فرمود این تو و این فرزند اشراف كه تو را بی تقصیر زد، اینك او را با دست خود با این تازیانه بزن قصاصت را از او بگیر.
قبطی تازیانه را برداشت و در حضور خلیفه و اهل مجلس، محمد بن عمرو را زیر ضربت تازیانه گرفت. حضرت عمر میفرمود: (بزن فرزند اشراف را) سپس فرمود: (بزن بر فرق سر خود عمرو بن العاص؛ چه فرزندش تو را بدین سبب زد كه او در آنجا قدرت دارد) عمرو بن العاص عرض كرد (یاامیرالمؤمنین! عفو بفرما؛ حقش را گرفتی و وجدانت را از این بابت راحت فرمودی). قبطی نیز عرض كرد: یا امیرالمؤمنین! كسی را كه مرا زده بود، زدم. حضرت عمر فرمود: به خدا قسم اگر این فرمانروا را میزدی تو را باز نمیداشتم تا آن كه خودت دست از زدنش باز میداشتی، حضرت عمر: پس از آن رو به عمرو بن العاص كرد و حقیقتی گفت كه تاریخ بشریت از زبان كسی جز عمر نشنیده و همیشه تا ابد برای او آن را ثبت كرده است. میدانید چه فرمود؟ فرمود: یعنی ای عمرو! از كی مردم را برده گرفتهاید و حال آن كه مادرانشان آنها را آزاد زاییدهاند؟
پس ما مسلمانها باید در هر زمان و مکان باید از شیطان دوری بجوییم و با هیچ کسی که آزاری به ما نمی رساند و نیز فرزندان همین مرزو بوم هستند و در درازنای تاریخ شما یک هندو باور و یا سیکه باور را پیدا نه می توانید که به میهنش خیانتی کرده باشد. اجنت های از هند می آمدگی را افغانستانی نمیتوان گفت.
امید واریم دانشمندان مسلمان امام های مساجد و یکعده تیکه داران دین به مردم موضوع آزار و اذیت به غیر مسلمان با کتاب و بی کتاب را بصورت نیک و با شیوه زبان مردمی بفهمانند که ما، در هر کارکرد خورد و بزرگ خویش، نزد خدای کریم، در هردو دنیا، مسئول هستیم و باید و شاید از جهالت یعنی بیدانشی بپرهیزیم و پرهیزگاری پیشه نماییم. و به هیچ بنده خدای کریم اهانت و زحمت و مشقت و ستم و فحاشی روانداریم. اگر مسلمانیم؛ در غیر آن: واذا خاطب هم الجاهلون قالو سلاما.