فروغالزمان فرخزاد شاعر معاصر ایرانی هشتم دیماه ۱۳۱۳ در محلهی امیریه تهران، کوی خادم آزاد به دنیا آمد و در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت. وی که بعد از نیما یوشیج، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است، اکنون ۴۶ سال از مرگش میگذرد.
> >
> > فروغ با مجموعههای “اسیر”، “دیوار” و “عصیان” در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه “تولدی دیگر” که شامل ۳۱ قطعه شعر است تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه “ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد” را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.
> >
> > فروغ با مجموعههای “اسیر”، “دیوار” و “عصیان” در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه “تولدی دیگر” که شامل ۳۱ قطعه شعر است تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه “ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد” را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.
> > فروغ فرزند چهارم توران وزیریتبار و محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد. فروغ در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی که پسرخاله مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۳۴ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج، یک پسر به نام کامیار بود. فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامهنگاریهای عاشقانهای داشت. این نامهها به همراه نامههای فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامههای وی به شاپور پس از جدایی از وی بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی در کتابی به نام “اولین تپشهای عاشقانهٔ قلبم” منتشر گردید.
> > پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخزاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و سفر، کوشید تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانهاش به سختی میگذشت، به تئاتر و اپرا و موزه میرفت. وی در این دوره زبان ایتالیایی، فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشناییاش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینهای برای دگرگونی فکری را در او فراهم کرد.
>
>
> در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب میکند و در این مسیر با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی آشنا میشود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر میدهد. و چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را در آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز میسازند. و در سال ۱۳۴۲ در نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان میدهد. در زمستان همان سال خبر میرسد که فیلم “خانه سیاه است” برنده جایزه نخست جشنواره اوبر هاوزن شده و باز در همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد. در سال ۱۳۴۳ به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر میکند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مؤلف در پزارو شرکت میکند که تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد میدهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش میشوند.
>
> در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب میکند و در این مسیر با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی آشنا میشود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر میدهد. و چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را در آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز میسازند. و در سال ۱۳۴۲ در نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان میدهد. در زمستان همان سال خبر میرسد که فیلم “خانه سیاه است” برنده جایزه نخست جشنواره اوبر هاوزن شده و باز در همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد. در سال ۱۳۴۳ به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر میکند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مؤلف در پزارو شرکت میکند که تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد میدهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش میشوند.
> فروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی با اتومبیل جیپ شخصیاش، بر اثر تصادف در جاده دروس قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
>
>
> نگاه کن که غم درون دیده ام
>
> یکی از اشعار بسیار معروف، زیبا و پراحساس فروغ فرخزاد بانوی شعر معاصر ایران …
> نگاه کن که غم درون دیده ام
> چگونه قطره قطره آب می شود
> چگونه سایهء سیاه سرکشم
> اسیر دست آفتاب می شود
>
> نگاه کن
> تمام هستیم خراب می شود
> شراره ای مرا به کام می کشد
> مرا به اوج می برد
> مرا به دام می کشد
>
> نگاه کن
> تمام آسمان من
> پر از شهاب می شود
> تو آمدی ز دورها و دورها
> ز سرزمین عطرها و نورها
> نشانده ای مرا کنون به زورقی
> ز عاجها، ز ابرها، بلورها
> مرا ببر امید دلنواز من
> ببر به شهر شعرها و شورها
> به راه پرستاره می کشانی ام
> فراتر از ستاره می نشانی ام
>
> نگاه کن
> من از ستاره سوختم
> لبالب از ستارگان تب شدم
> چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
> ستاره چین برکه های شب شدم
> چه دور بود پیش از این زمین ما
> به این کبود غرفه های آسمان
> کنون به گوش من دوباره می رسد
> صدای تو
> صدای بال برفی فرشتگان
>
> نگاه کن که من کجا رسیده ام
> به کهکشان، به بیکران، به جاودان
> کنون که آمدیم تا به اوجها
> مرا بشوی با شراب موجها
> مرا بپیچ در حریر بوسه ات
> مرا بخواه در شبان دیرپا
> مرا دگر رها مکن
> مرا از این ستاره ها جدا مکن
>
> نگاه کن که موم شب براه ما
> چگونه قطره قطره آب می شود
> صراحی دیدگان من
> به لای لای گرم تو
> لبالب از شراب خواب می شود
> نگاه کن
> تو میدمی و آفتاب می شود
>
>
> نگاه کن که غم درون دیده ام
>
> یکی از اشعار بسیار معروف، زیبا و پراحساس فروغ فرخزاد بانوی شعر معاصر ایران …
> نگاه کن که غم درون دیده ام
> چگونه قطره قطره آب می شود
> چگونه سایهء سیاه سرکشم
> اسیر دست آفتاب می شود
>
> نگاه کن
> تمام هستیم خراب می شود
> شراره ای مرا به کام می کشد
> مرا به اوج می برد
> مرا به دام می کشد
>
> نگاه کن
> تمام آسمان من
> پر از شهاب می شود
> تو آمدی ز دورها و دورها
> ز سرزمین عطرها و نورها
> نشانده ای مرا کنون به زورقی
> ز عاجها، ز ابرها، بلورها
> مرا ببر امید دلنواز من
> ببر به شهر شعرها و شورها
> به راه پرستاره می کشانی ام
> فراتر از ستاره می نشانی ام
>
> نگاه کن
> من از ستاره سوختم
> لبالب از ستارگان تب شدم
> چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
> ستاره چین برکه های شب شدم
> چه دور بود پیش از این زمین ما
> به این کبود غرفه های آسمان
> کنون به گوش من دوباره می رسد
> صدای تو
> صدای بال برفی فرشتگان
>
> نگاه کن که من کجا رسیده ام
> به کهکشان، به بیکران، به جاودان
> کنون که آمدیم تا به اوجها
> مرا بشوی با شراب موجها
> مرا بپیچ در حریر بوسه ات
> مرا بخواه در شبان دیرپا
> مرا دگر رها مکن
> مرا از این ستاره ها جدا مکن
>
> نگاه کن که موم شب براه ما
> چگونه قطره قطره آب می شود
> صراحی دیدگان من
> به لای لای گرم تو
> لبالب از شراب خواب می شود
> نگاه کن
> تو میدمی و آفتاب می شود
>