پژوهشگر : بانو نجیبه آرش
میرمن پروین آوازخوان معروف زن درکشور
زن شگوفتن و زیستن است زن عشق و امید است ، زن آزای است و زن سرود و ترانه است.
اگر رابعه بلخی با خون خود نوید آزادی را بر در و دیوار گرمابه نوشت. اگر آزاده زنی چون ملالی پیام آور آزادی بود، مگر غازی ادی با چهار صد تن همراهانش آسمائی کوه را در نوردید و حماسه رزم و خصم دشمن شد و ده ها زن دیگر در همین عصر ما چون سنحَله و مرجان در جاجی میدان و چهار آسباب تا آخرین نفس های خود علیه دشمنان وطن جنگیدند و حماسه آفریدند.
اگر لیلای کاویان شعر زن را سرود و انیسه وهاب با پارچه های تمثیلی اش یک عمر مردم را خنداند و نامش را ماندگارساخت. سراینده فصل ها میرمن پروین نیز از همین ردیف زنان بود که در عرصهً فرهنگی کشور ما دلیرانه سر بر افراشت و با صدای دل انگیزش همیشه ماندگار دل ها شد.
نامش خدیجه بود و در سال 1303 هجری شمسی در یک فامیل روشنفکر ، آزادی خواه و هنر مند بدنیا آمده ، او کودکی و جوانی خود را با غم و اندوهی دوری از پدر به بلوغ رسانیده ، پدرش سردارعبدالرحیم خان ضیائی متخلص به شیون کابلی بودوی مرد فاضل روشنفکر و وطنپرست و هنرمند،ادیب وشاعربود، که اخیراً دیوان اشعارش شامل شعر های بلند انقلابی و میهنی، در فرانسه به زیور چاپ آراسته شد.
خدیجه در همان آوان طفولیت به موسیقی علاقه گرفت ، وقتی پدرش در محافل خصوصی خود موزیک مینواخت و می خواند ، خدیجه کوچک با کف زدن های کودکانه پدر را استقبال می کرد.
شیون کابلی بعد از شکست و سقوط نهضت امانی پیوسته در جلای وطن به سر میبرد به قول ولی احمد خان نوری: ” وی نخست به سمرقند رفت بعد از سه سال با خانم سمرقندی خود به کابل بازگشت ، آنوقت مقارن سلطنت نادر خان بود”. شیون کابلی با شنیدن و دیدن کشتار و اعدام های مبارزین ووطنپرستان و احیای نظام خون ریز و ترساک نادر که که هر روز در برابر جنبش آزادی خواهی فاجعه می آفرید، ترجیع داد تا دیار آبائی خود را ترک نماید و خدیجه هفت ساله را به محمد انور خان بسمل سپرده و خودش دوباره عازم سمرقند شد. از آنجائیکه مدارک شناسائی کافی در اختیار نداشت مدتی سه سال را در زندان های سمرقند سپری نمود و سپس به مسکو و از آنجا به زندان سایبریا منتقل شد. و مدت هفت سال زندانی ، زندان های سایبریا گردید. طوریکه به همه مبرهن است که، حکومات پس از شاه امان الله خان ، عده زیادی از هوا خواهان او را اعدام ، تبعید و یا در زندان ها انداختند و حتا آن های که، از کشور فرار نموده بودند از شر آنها در امان نماندند که شیون کابلی نیز یکی از آن جمله است . به قرار گفتهً آگاهان تاریخ هفت سال بعد از جنگ عمومی دوم در زمان استالین ، یک هیت ملل متحد
جهت بررسی اسیران جنگی به مسکو مواصلت کرد و از آنجا به سایبریا رفتند در جریان باز رسی ، شیون کابلی به یکی از اعضای هیت بطور محرمانه سر نوشت خود را قصه می کند. بعدی چند وقت همان عضو ملل متحد به کابل می آید و به عبدالغفور برشنا می گوید که یکی از رفقای شما بنام شیون کابلی در سایبریا زندانی است، برشنا با سفارت افغانستان و وزارت امور خارجه وقت شوروی به تماس می شود که در آن وقت سلطان محمد خان شیرزی در سفارت افغانستان در مسکو ایفای وظیفه می نمود و او میانهً خوبی با استالین داشت و تقاضای رهائی شیون را از وی کرد . مقامات شوروی وقت بطور عاجل شیون کابلی را از سایبریا خواست، در حالیکه او تصور می کرد او را مانند سایر رفقایش به چوبه داربزنند!
ولی خلاف حدث شیون کابلی ، او را به حیث گوینده زبان فارسی ” رادیو مسکو ” به افغانستان مقرر نمودند. که سال ها در آنجا ماندگار شد.
قرار گفته بلیکا: میرمن پروین از طرف پدر کواسه امیر عبدالرحمان خان بود و مادر کلان میرمن پروین خانم حلیمه ملقب به شاه بوبوجان ، خانم سوم محمد عمر خان و یک زن بسیار شجاع و عادل بود. این
زن شجیع اکثراً در برابر ظلم و بی عدالتی عبدالرحمان خان مانند دیوار سد راهش قرار می گرفت .
شاه بوبو جان علم دوست و آزادی پسند ، خانه شخصی خود را که در باغ علی مردان کابل موقعیت داشت به دسترس اولین مکتب نسوان گذاشت که بنام مکتب باغ علی مردان مسما شد.
میرمن پروین روحیه آزادی را از پدر و نخبه گان خود آموخته بود و از همین جاست که اولین بار درفش آزادی و حقوق زنان را در کشور به اهتزاز در آورد. زمانیکه محمد انور بسمل را به زندان افگندند ، میرمن
پروین 20 سال داشت و با مادرش بی بی کو به خانه جلال الدین نقاش شوهر خاله اش واقع در شهرنو
،چار راهی ملک اصغر ، در جوار خانه اکبر بینی می زیستند.
محمد اسحق ثنا میگوید: “استاد عبالغفور برشنا در راس یک هیت کلان که شامل چند نفر از نخبه گان بود
وارد خانه خدیجه شدند این حوالی سال های 1337 بود. و درین زمان خدیجه به صفت نرس در شفاخانه مستورات ایفای وظیفه می کرد. هیت از میرمن خدیجه خواهش نمود که تا در بخش هنر و آواز خوانی با ایشان همکاری نماید .
قرار گفته محترم بلیکا در داخل خانه پرده زده شد و در عقب پرده خدیجه قرار گرفت ، نوازندگان به نواختن شروع کردند و خدیجه اولین آهنگ خود را با این مطلع آغاز کرد.
سلسله موی دوست حلقهً دام بلاست
هر کی درین حلقه نیست فارغ ازین ماجرا ست
این پارچه شور انگیز با صدای مستعار میرمن پروین برای نخستین بار از طریق امواج رادیو افغانستان پخش شد و انعکاس عالی در بین اقشار مختلف مردم نمود. میرمن پروین روز دیگر با چادری گره « فولادی » به اولین استیشن رادیو افغانستان واقع پل باغ عمومی رفت و دومین پارچه خود را بنام دختر
گل فروش اجراء کرد.در کتاب آوای ماندگار زنان نوشته ماریا دارو « آهنگ دختر گل فروش مقارن سال
1338 هجری شمسی می باشد که میرمن پروین نه تنها از امواج رادیو گوش ها را نوازش داد بلکه در ستیج پوهنی ننداری توام با تمثیل دختر خوانده کوچک اش بنام محبوبه جباری همراه با مستوره اصیل و میمونه غزال به نمایش قرار داده و آنرا به مردمش اهدا نمود. ». خدیجه زیبا ، زنان مستور را با برآمد جسورانه و صدای رسا و آهنگ دلنشین خود متوجه این اصل ساخت تا زنجیر اسارت ، تبعیض ، تعصب –
کهنه گرائی و تاریک بینی را از فرا رای خود برچینند و در جامعه بطور فعال حضور یابند. او هیچ گاهی به اسارت تن نداد و در عدالت اجتماعی و تمثیل دموکراسی پیش گام شد و به همین طور روزنه هنر آواز خوانی را بروی ده ها زن هنرمند چون خانم آزاده ، فرشته، جلوه ، شهلا ، قمرگل ، ژیلا ، مهوش و رخشانه باز نمود. که بعداً یک عده ستاره گان دیگر از جمله رعنا ، زیبا ، پطونی،ناهید ، سلما ، هنگامه ، پرستو و سیما ترانه نیزدر آسمان سرایندگی کشور تبارز کردند.
به قول خانم شمال از آلمان ” در یکی از روز های قبل از 2004 به خانه میرمن پروین رفتم وی را در بستر مریضی یافتم ، روی میزش چند پارچه نان و یک دو توته پنیر و یک گیلاس شیر دیده میشد. وی از ناحیه پسرش که در آلمان زندگی می کرد نگران بود. این پسر را نیز از یک نرس به فرزندی گرفته و بزرگ ساخته بود. میرمن پروین در مورد جلب و جذب هنرمندان گفت: من مهوش را به نزد استاد برشنا بردم و به او گفتم این پرنده را برایت تسلیم می کنم هر گاه پرید تو مقصر هستی.” میرمن پروین به زبان عامیانه و فولکوریک برای تمام ملیت ها ی افغانستان شاد و پر شور سرایده است چون : نولک مرغ من للی و یا مرو قهر مکن ، سفر شهر مکن
روستا زادهً من عاشق سادهً من
ما و تو هر دو درین جا شدیم
در همین قریهً خود آزادیم .
خواندن های تراژیک وی از زندگی تراژیدی خودش مایه می گرفت .
به گفته وحید عوثی که میرمن پروین یک بار ازدواج کرده بود و اسم شوهرش محمد یعقوب ماستر سکاوت « خارندوی معارف » ، مرد سیاست و روشنفکر بود ، در زمان شاه محمود خان در جمله هوا
خواهان امیر امان الله خان به زندان افگنده شد. در کتاب ” از خاطراتم ” نوشته خالد چرخی آمده است
که در لست 56 نفری زندانیان سیاسی در تعمیر قلعه جدید مربوط محبس دهمزنگ ، نفر پنجاه و چهارم
شوهر میرمن پروین محمد یعقوب ماستر سکاوت می باشد. زمانیکه محمد یعقوب از زندان رها می شود
بنا به داشتن اندیشه سیاسی حکومت فوق به پاکستان فرار نموده و در پروگرام کاکا جان بنام مهر خان گران به تبلیغات ضد دولت افغانستان ، می پردازد. میرمن پروین بعد ازین شکست در ازدواج تا آخر عمر
به صورت مجرد زندگی می کند و سه طفل را به فرزندی می گیرد. محبوبه جباری در تمام تلخی های زندگی با او همراه بود و با دلسوزی از او دلجوئی می کرد.پروین در 85 سال عمر پر از فراز و نشیب خود
خدمات ارزنده در جامعه افغانستان نموده است و یک بار در دههً هشتاد شاهد شرفه های پای بیگانگان در وطن آبائی اش شد با وصف آن ، وطن را مانند بسیاری از فرهنگیان و روشنفکران ترک نگفت ولی بعد از سقوط جمهوری افغانستان در سال 1992 یک بار دیگر شاهد دوره سیاه و افون فرهنگ افغانستان شد که با آمدن جهادی ها و طالب های بنیاد گراء و زن ستیز عرصه فعالیت بر زنان آزاده کشور تنگ شد و حضور زن در رادیو ، تلویزیون ، مکاتب ، ادارات دولتی ممنوع قرار داده شد ، آوازخوانی زن ،کفر آمیز خوانده شد و آهسته آهسته چراغ آزادی زنان به دست طالبان به خاموشی گرائید. که حضور زن در اجتماع منجر به رشد مجازات می گردید. طالبان بر علاوه آزار و اذیت زنان و از بین بردن تمام دستاورد های فرهنگی و شکستاندن آلات و اسباب فرهنگی شهر ما را به ویرانه ماتم سرا مبدل ساخت.
مردم راه مهاجرت در پیش گرفتند ، میرمن پروین نیز با سایر هنرمندان ، سینما گران ، فلم سازان و ممثلین تیاتر وطن را ترک گفته به پشاور نقل مکان کردند. تنها محبوبه جباری تا آخرین نفس ها ، میرمن پروین یار و یاور بالین اش بود . سر انجام در عالم یاس و ناامیدی مورخ 8 دسامبر 2004 در کنار دختر دوست داشتنی اش محبوبه جباری جان را به جان آفرین بخشید. روحش شاد و خاطرش گرامی باد.
ترتیب و باز نویسی از نجیبه آرش
منبع:
آوای ماندگار زنان
برنامه یاد ها و خاطره ها از وحید غوثی در تلویزیون پیام افغان.
Google images
استفاده ازمطالب با معرفی ادرس سایت مانع ندارد.