«همه جا دکان رنگ است ، همه رنگ می فروشند»
و بگفته ویکتور هوگو :
به خیانت عصای پادشاهی میدهند »»
و بزرگترین جفا درحق ارزشهای معنوی انجام میآبد ، صحبت از ارزشهای معنوی شاید نوعی بدعت پنداشته شود .
پس چه خوب که « سنت مرسوم » نا پسند را مردود پنداشته و مطرو نماییم وبدنبال ارزشهای معنوی برویم ، که برای حفظ هویت فرهنگی ما و تداوم آن سودمند می باشد .
براستی یکی از بدعت های که در سالهای اخیر انجام یافته ، یاد آوری از خادمان صادق وطن و بخصوص عرصه فرهنگ است که در قید حیات می باشند . آنانیکه با آفریده ها وخلاقیت های شان ، گنجینه فرهنگی وطن را بارورساخته ، وما میتوانیم با افتخاراز موجودیت این غنایم بحیث سرمایه های ملی یادهانی نماییم .
بدون آنکه راه مبالغه را رفته باشیم ، باید گفت که هرگونه کم بهادادن به ایت آفریده های عرصه های مختلف فرهنگ ، به مفهوم جا خالی کردن برای دشمنان افغانستان می باشد .
بدینروبسیار ضرور است تا خادمان صادق وطن را که با آفریده ها و زحمات شان مصدر خدمات بزرگ برای مردم ووطن گردیده اند ، گرامی بداریم و از شخصیت شان تبجیل نماییم و به معرفی ونقد آثار شان بپردازیم .
به سخن ولتر :
« امتیاز انسانان متساوی الحقوق درتقواء و فضیلت شان می باشد »
که با ارشاد قرآنی مطابقت دارد ، اما متاسفانه مسلمانان بر عکس آن عمل مینمایند . به گفته صوفی عشقری مرحوم :
آز قیمت خر مهره مپرسید درین شهر
بسیار بلند است ز نرخ گهر امروز
امروز پانزدهم مارچ مصادف به سالروز تولدیکی ازین فرهیختگان است ، ضمن گرامیداشت روز تولد شان ، به این خادم صادق وطن و خدمتگذار سابقه دارفرهنگ ادای احترام نمایم وجمال وطن را تبجیل نماییم :
نمودی عشقری یاد بزرگان
ترا در دین و دنیا افتخار است
این هنرمند شایسته و فرهیخته افغان تحت نظر و تفقد زنده یاد استاد برشنا هنرمند و هنر پروربزرگ اولین خواندن خود :
وفا میکنی یا جفاء میکنی
رضای تو هر چه ، بما میکنی
در رادیوی کابل بنشر رساند .
و بدوام آن سروده های :
مدتی شد که ترا من ندیدم سر راه
آخر ازخانه بری ، ماه کم نما
بعد از خدا یگانه خدای دلم تویی
صدای نا خدا پیچیده درشهر
هنرمند با استعداد به شهرت رسانید وبه سیگل و موکیش
افغانستان معروف گردید .
این استعداد خدا داد هنری که در آوان کودکی و در دوره ابتدای مکتب ترانه های وطنی مرحوم استاد غلام حسین را فرا میگرفت ، ببرکت پشت کار زمانیکه در بحر بیکران موسیقی دست ترکرد با عشق به مهین و مردم و ایقان به رسالت هنری خود ، بزرگترین آفریده ها و سروده های میهنی و حماسی را خلق مینماید و بگفته خود شان ( در مصاحبه با بی بی سی ) از هنر موسیقی برای پیشبرد اهداف انسانی استفاده مینماید و ثابت میسازد که هنرمند متعهد است وتعهد استوار به اصالت ورسالت والای هنر و مردمی بودن آن دارد . گویی سخن وخشورانه شکسپیر آمیزه ای گوش هنرمند بزرگ است که :
« هنر بدون پیام به سیب سرخی میماند که درونش را کرم خورده است »
هنرمند فرهیخته بر اساس حب الوطن من الایمان با تقدیم موسیقی والای خویش ، مردم را به برادری وبرابری فرا میخواند و بمثابه وجدان بیدار جامعه از همدلی و وفاق صحبت مینماید و به همین خاطر صدایش در زمانه ها باقی میماند و جاویدانه میگردد ، زیرا به تعبیر کلام حضرت فردوسی از تخم سخن است و به مصداق شعر زنده یاد رونق :
همچو معنی روح ما ماند به اجسام سخن
اندر آن فرصت که جز خاکی ز ما آثار نیست
و این ترانه های حماسی ومیهنی درصدای هنرمند بزرگ که از دل برخاسته ، بر دلها نشسته است :
درین وطن درین دیار…
وطن بهر حفظ تم …
عشق پاک این میهن …
منم زاده دامان کوهسار…
از دیدگاه من اصالت هنر و صداقت هنرمند باعث گردیده که در طلاطم امواج روزگار و حوادث دراماتیک تاریخ ، این ترانه ها کماکان بر زبان مردم جاری است .
درین روزهای کارزار انتخاباتی ، که اجتماعات و گردهمایی ها فراوان است ، من در گذارشات تلویزیونهای
افغانی متوجه گردیدم که ترانه های میهنی هنرمندان بزرگ و رسالتمند ، شور وهیجان ایحاد مینماید و از جمله صدای ملکوتی استاد را میشنویم :
یکی شوید بردران و خواهران
بردران و خواهران یکی شوید
درین وطن درین زمان و آسمان
درین دیار مرد خیز با ستا ن
درین فضا ، درین بهشت جاودان
درین زمان به جستجوی کاروان
به جستجوی کاروان زندگی
بسوی اوج بیکران زندگی
باتفاق و با همی و یکدلی
روانه ایم و میرویم و میرسیم
یکی شوید براران و خواهران
برادران و خوهران یکی شوید
البته التباس صورت نگیرد که این قلم به نقد آثار استاد بزرگوار نمیپردازد و نه صلاحیت آنرا دارد .
طراز نامه هنری هنرمند بزرگ که بیش از دو صد آهنگ دارد و از نخستین جمع آماتوران است و از زنده یاد استاد برشنا آموخته واز مرحوم استاد حلاند فیض برده وبا زنده احمد ظاهر و روانشاد ظاهر هویدا همزمان رشد کرده وبا زنده یاد نینواز و مرحوم ترانه محشور بوده و همطراز به استاد مددی و مرحومان ننگیالی و سرمست موزیک ساخته و ارکستر را رهبری نموده و لقب کارمند شایسته فرهنگ را دارد و مسوولیت اتحادیه هنرمندان وریاست موسیقی را داشته است ، باید در جمع خبره گان هنر موسیقی و توسط اتحادیه هنرمندان مورد نقد قرار گیرد وهنرمند عزیز بشیر دژم در گردهمایی با شکوه سال پار درالمان درجمع کثیری از هنرمندان و دوستداران شان عهده دار این مسوولیت بودند .
هدف من ضمن ادای احترام و تبجیل از شخصیت شان ، بیان این حقیقت است که :
فرهنگ در مجموع و بخصوص هنر موسیقی در احوال نا هنجار کنونی ، نقش با اهمیتی را دررستاخیز مردم دارد و در دوره « رنسانس افغانی » اکسیری برای تلطیف ، وفاق و گذشتن ازد یوار های تصنعی تعصب و … می باشد .
هنراصیل موسیقی در طول تاریخ و به صورت خاص از استاد استادان مرحوم قاسم افغان و … تا …وفرهاد دریا این اعجوبه موسیقی ، وطندوستی و مردم خواهی را بازتاب داده است و بیاد داشته باشیم که چاک دل مردم را همین پیش کسوتان و رسا لتمندان فرهیخه فرهنگ و هنر موسیقی « رفو » کرده اند ، نه سیاست بازانیکه با « سیاست پلید » شان مصایب برای مردم خلق مینمایند .
روی همین دلایل روز تولد هنرمند فرهیخته و استاد بزرگوار جلیل احمد مسحور جمال را گرامی میداریم
و به تبجیل از شخصیت والای شان میپردازیم . کسیکه در بیشتر از نیم قرن با هنر والای خود مصدر خدمات شایسته برای وطن ومردم گردیده و بگفته موریس میترلینگ :
«سرمایه فکری و دانش اش با عظمت اخلاقی و روحی او عجین است »
و اکنون که به شصت و نهمین بهار زندگی قدم میگذارد ، بقول رحمن بابا : لکه ونه مستقیم پخپل مکان یم
و در مبارزه تاریخی علم وجهل جایگاه شایسته خود را دارد .
به متعلم ممتاز و بعدها معلم دانشمند ، با اوتوریته ومنظبط لیسه عالی حبیبیه ادای احترام مینمایم ( این حقیرنیز افتخار شاگردی شانرا داشته است ) و فراموش ننماییم که محترم بودن ، بقول دلامبر : « نتیجه یک عمر لیاقت اندوختن است »
هرخسی از رنگ و رفتاری بدین ره کی رسد
درد باید ، صبر ، سوز و مرد باید گامزن
و یا :
به محض کوه کندن کسی همسر فرهاد نمیگردد
ز ارباب هنر از صد یکی معروف میگردد
برای این هنر مند سابقه دار و استاد بزرگوار صحت ،عافیت وطول عمر آرزو میبریم ، خوشبخت و نیکبخت باشند که بفضل خداوند هستند ، زیرا بودا گفته بود :
« خوشبختی و نیکبختی واقعی به کسی تعلق دارد که اشکهای دیگران را مبدل به نگاه شاد میسازد ».
و منحیث حسن ختام ،کلام شاعره گرامی را متذکر میشویم:
عمرت هزار باد ای مرد با شرف
از رنج و غم زلال دلت را قرار باد
پایان