نام کتاب هنرمندان تاریخ ساز تیاتر «بخش دوم»
مولف : ماریا دارو
این ابرها که مینگرم اسمان کیست ؟
اندر ورای ابر نهان اختران کیست؟
این دود های تیره که ر باغ شد بلند
از شاخسار سوخته و آشیان کیست؟
چون انکه از هلاکو و چنگیز گذشته است
گوید زمانه باز که اکنون زمان کیست؟
دشمن اگر قویست ُ نگهبان قویتر است
میدانم اینقدر که خدا پاسبان کیست ؟
(شاروان عبدالرحمن پژواک)
در سلسله گلچینی از ذکر زندگینامه ها و دست اورد های هنرمندان ُ نویسندگانو درامه نویسان که در واقعیت تمثیل گران و روشنگران نشیب وفراز دردهای کهن وزخمهای نوین اجتماع را درهم کوبیدهُ ولی پر طاقت وسربلند ملت باشهامت افغانستان میباشدُ کتاب ارزشمند وپر محتوای پژوهشگر عزیز بانو ماریا دارو راددرصحفه ء «۱۳۷» آن میکشایُم ُ تصویر و زندگینامه شخصیت نخبه و شهیر وطن ُ نویسنده و شاعر در هردو زبان فارسی دری و پشتو ُ دپلومات ورزیده وآزموده و مبارز سخن و قلم مرحوم استاد عبدالرحمن پژواک جلب نظر میکند.من گوشه وشمه یی از احساسات وطن خواهی ُ داغ هجرت و دردهای غربت اورا در چند مصرع از یک قطعه شعرش که در آغاز این نوشته به شما مطالعین گرامی جریده وزین امید تذکر دادمُ منعکس می یابم.
به هرحال هنوز متعلم مکتب بودم که اولین اشنایی ام با دانشمند وسخنور شجیع وپر جاذبه و نامور وطن مرحوم پزواک از طریق دوستی و رفاقتش با عم مرحومم استاد عبدالرشید لطیفی و پدر مرحومم عبدالباقی خان لطیفیُ که بعد هردو در وزارت خارجه وقت با او همکار شدندُحاصل کردید وهم اخرین بار قبل از وفات المناکش ُ اورا در یک اپارتمان دور افتاده یکی از جاده های واشنگتن دی سیُ در عالم تنهایی و انزوا و علالت مزاج ُ ولی با همان فکر وگفتار رسایش ُ با معیت پدرمرحومم عبدالباقی لطیفیُ که از کالیفورنیا به دیدنش آمده بود ُ ملاقات کردم. حال با یاد اوری از بازدید حسرتبار همان روز او ُ همین چند مصرع از قطعه شهر « نای خموش» تو چنین یادم امد.:
اندر ازل نوشت قضا بر جبین من – کائین من وفا بود وعشق دین من
ای راز جوی مهر وفا در سراغ حق – از رخنهء گمان منگر بر یقین من
بگذشت آنکه نغمه ازاد میسرود – هرنی که داشتی نفس آتشین من
اکنون نوای نای خموش از اسارتست – پژواک های خامهء شور آفرین من
یارب مباد آیینه خاطر کسی گیرد – غبار از نفس واپسین من
مبرهن است که در پهلوی نویسندگی وشاعری و نگارش در امه های رادیویی وتمثیل تیاترُ آزمودگی وکار دانی و دست آورد های ابتکاری مرحوم پژواک در ساحه سیاسی و دپلماتیک ُ در مدیریت سیاسی وزارت امور خارجه ُ در ماموریت های خارجش در سفارتها وکنفرانسهای بین الملی ونمایندگی دایمی افغانستان در سازمان ملیل متحدُ شهرت وطنی وجهانی دارد ُ در همین راستا زمانیکه من در اوسط دهه شصت میلادی در انستیتوت صحت عامه یونیورستی هامبورگ آلمان مصروف تحصیل تخصیصی طب ( رشته مایکروییولوژی) بودمُ یکروز عصر از انستیتوت مذکور به اتاقم برمیگشتم ُ عکس جذاب استاد پزواک در روز نامکه مشهرو آلمانی ( آبندبلات) در قسمت سرمقاله نظرم را جلب کرد در پای فوتو استادُ شرح مفصلی راجع به انتخاب او بحیث رئیس بیست ویکم اسامبله عمومی سازمان ملل متحد تحریر یافته بودُ که از شعف خواندن آن به اصطلاح در پیراهن نمی گنجیدم ُ ومضمون را با ترجمه از آمانی به فارسی دری به ادرس سفارت افغانستان در المان ارسال نمودم….
حال در کتاب پر مطلب ومحتواء بانوی نویسنده و پژوهشگر ماریا دارو که بااستفاده از ریفرانس از نوشته تحقیقی پروفیسور رسول رهین ُ بیوگرافی مفصل استاد پژواک تحریر یافته استُ قسمت ازان را تقدیم میکنم:
« عبدالرحمن پژواک در همان سن نوجوانی چون چهلچراغ روشن در آسمان فرهنگ و هنر افغانستانمیدرخشیدُ استادان و هم صنفانش استعداد وذکاوت وسجایای اخلاقی اورا میستودند وآینده درخشان وی را پیشبنی میکردند. دران روزگار فاکولته طب در شهر کابل تاَسیس گردیده بودُ وی بنابر علاقه واستعداد شامل دانشکده طب گردید ُ درحالیکه طبع شعر آفرینش اورا بسوی هنر وفرهنگ میکشاند ُ رویداد های نهضت امانی و شهادت برادربزرگش ور پیروی ازنهضت مترقی امانی و همچنان مرگ نا بهنگام پدرش حدود سالهای (۱۹۳۸-۱۹۳۹) میلادی -مسولیت خانواده و تهیه نفقه فامیل ُ اینهمه مشکلاتی بود که مانع ادامه تحصیلش در رشته طب گردید اما بعضی دوستان به این باور اند که علاقمندی او درساحه فرهنگی و تشویق شعرء زمان و دوستان همقلمش سبب شد تا تحصیل طب را نا تمام رها و بسوی فرهنگ بشتابد. روی همچو دلایل استاد پزواک ماموریتش را در انجمن تاریخ افغانستان بصف ترجمان زبان انگلیسی آغازید ُ ودر ضمن به نوشتن آثار ادبی وهنری نیز پرداخت. چندی بعد در شعبات مختلف ریاست مستقل مطبوعات تقرر حاصل نمود و سپس مدیر مسوُل روزنامه اصلاح مقرر شد و بعد آژانس باختر را رهبری نمود و از آن به بعد به ریاست پشتو تولنه منصوب گردید.
شایان یاداوریست که مرحوم پزواک در انجام وظایفش در ادارات مختلف مطبوعاتی و فرهنگی به اصل آزادی بیان عقیده داشتُ وفرهنگ را دوست میداشت. اما برخلاق علاقه اش در سال (۱۹۴۶ ۹ م- پایش درعرصه سیاست و دپلوماسی کشانده شد. استاد در زمان اندک ُ استعداد ُ پشتکار و فراگیری علم سیاست خودرا متجلی ساخت و با نیروی سرشار نردبان راه دپلوماتیک را سریعتر و تندتر تازیدُ وی سالیان زیادی بصفت سفیر و نماینده دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد با مسوولیت وعلاقمندی ایفای وظیفه نمود.
عملکرد او در کارزار دپلوماسی از هرنگاه خیلی چشمگیراست. بنابر ژرف فهم و میزان تجارب به وظایف خطیر دپلماتیک گماشته شد که از جمله ریاست تجدید نظر بر منشور سازمان ملل متحدُ ریاست کمسیون حقوق بشرُ ریاست مجمع عمومی . ریاست اسامبله سازمان ملل متحد برای ( نامیبیا) را میتوان نام بردُ خلاقیت و تلاشهای جناب استاد پژواک به عضویت رسانیدن افغانستان در سازمانهای تحت اثر سازمان ملل مثل یونسکو و حقوق بشر و یونسف و همچنان پیوستن به اعلامیه حقوق بشر و تحرک نقش کشور های شامل نهاد عدم انسلاک در عرصه بین الملی خیلی برازنده و ستودنی است.
مسجل به اسناد آرشیف سازمان ملل ُ پژواک موُلف حق تعین سرنوشت ملت هایکه به آن خودارادیت هم میگفتندُ میباشد. حق خود ارادیت قبل ازتلاشهای وزحمات مرحوم پژواک ُصرفا به شکل یک اصل سیاسی شناخته شده بودُ مگر در اثر مساعی او منحیث حق مسلم ملتها ُ در منشور سازمان ملل متحد ( قید)گردید .
بقیهء فعالیت های ادبیُ سیاسی و اجتماعی شخصیت نخبه وفرزانه مرحوم استاد پژواک را بالست مکمل آثار ونمیشنامه های ارزشمند او ُ در لابلای کتاب پرمحتوای بانو ماریا داروی ُ با بعضی از فوتوها یش مطالعه خواهید کرد. شخصیت دیگر ادیب ُ زبان شناس ُ مترجم درامه های پرانتباه از مطبوعات دراماتیست های فرانسه ُ ودپلمات ورزیده که توانست بحیث سفیر و نماینده دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد ُ بعد از پژواک فقید بدرخشد و در این راستا خاصتا در مقاومت بر ضد تلاش نافرجام طالبان جهت احراز کرسی نمایندگی این گروه تاریک اندیش و افراطی و قهقراییُ در ملل متحد شهرت ملی و جهانی کسب نمود همانا دوست و هم صنفی عزیزم داکتر عبدالفغور روان فرهادی میباشد که بیوگرافی مفصل او در صفحه (۱۷۷) کتاب بانو ماریا دارو مطالعه خواهید کرد.
بهرحال علاوه ب رچندین بیوګرافی مفصلی که بطور ګلچین ونمونه در دوبخش معرفی کتاب پر محتوای ماریا داروبشما تذکر دادم ُ حدود بیش از یکصد بیوگرافی و کارنامه های هنرمندان ُ نویسندگانُ دراماتیستها وممثلین تیاتر ُ فلم سازانو رژیسوران نیز با فوتو هایشان برشته تحریر آمده است. اینک با درنظر داشت صفحات ارزشمند ومحدود جریده وزین امید تنها اسمای چند شخصی آنهارا که خاصتاْ در در رشته درام وتیاتر دست آوردی داشته اندُ وبنده با انها شناسایی داشته ام بشما یاد اورد میشوم .:
استاد عبدلغفور برشناُ عبدالرشید جلیاُ استاد عبدالواحد خان بهره اولین آمر تیاتر ُ علامه سلجوقی ُ استاد عبدالرشید لطیفی برنده نخستین جایزه درامه نویسی« متخصص سالون»و تولید کننده وسنایورنویس اولین فلم فارسی در افغانستان بنام « عشق ودوستی» حمید جلیا عبدالتواب لطیفی برنده جایزه درامه نویسی از یونیورستی کالیفورنیا لاس انجلس ( UCLA) محمد ولی لطیفی سناریو نویس وهیروی فلم( روزهای دشوار) استاد عبدالروف بینواُ فیض محمد خیر زاده استاد داکتر عنایت الله شهرانیُمحمد عثمان صدقیُمحمد علی رونق ُاحمد شاه علمُ محمد شفیع رهگذرُ اعظم رهنورد زریابُ سایر هراتی ُ محمد محسن صابر هروی ُ ضیا قاریزاده ُ محمد ناصر غرغشتُ داکتر محمد اکرم عثمانُ داکتر محمد نعیم فرحان ُ داکتر محمد رفیق یحیاییُ پوهندوی ذلیخا اکرم نورانی ُ حاجی محمد کامرانُ عبدالمنان ملگری ُ استاد عبدالقیوم بیسدُ محمد اکرم نقاش ُ محمد ابراهیم نسیم ُ اسدالله آرامُ محمد صدیق برمک ُعبید الله بکتاش ُ عبدالرحمن بیناُ سوناآرام تلوار ستار جفایی ُ خانم رویا ساداتُعبدالله شادانُ رفیق صادق ُ مهدی ظفرُ فضل محمد فضلیُ محمد یوسف کهزادُ مشعل هنریارُ محمد اکبر نادمُامین الله نداُجلال نورانیُ استاد عبدالحق واله ُ عبدالطیف نشاط ملک خیلُ مرتضی بایقراُ عزیزالله هدفُ سعید ورکزی ُ ظاهر هویداُ ببرک وسا ُ محمد حسین ارمانُوبسی هنرمندان ُ درامه نویسان وممثلین ُ فلم سازان و موسیقی دانان دیگر که در این کتاب بی سابقه و پرمحتوا و پر بهای نویسنده وپژوهشگر بانو ماریا دارو با تفصیل ذکر و دست اورد های هنری شان شناسایی شده اند.
معرفی مختصر یک کتاب ارزش مند و پر مطلب را با ارزوی صحت وسعادت ماریا دارو با این چند بیت از شادروان استاد عبدالرحمن پژواک خاتمه میدهم :
یا ایامی که ما هم اسمانی داشتیم – مهر وماهی داشتیم واخترانی داشتیم
خاطر از اندیشه اواره آزاد بود – رشک مینوُ میهن مینو نشانی داشتیم
سوی مصر عشق با هرتحفه از کنعان دل – جای قاصد یوسفی در کاروانی داشتیم.
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.