مشکل ما در افغانستان این است هر گاه خواسته ایم از مشکل رهایی یابیم مشکل دیگری دامنگیر ما گردیده طی چهار دهه گذشته بنیاد گرایی به هر نام و نشان که بوده تیشه بر ریشه کشور ما زده بحث موجود ما را امروز تنها حضور داعش یا حکومت اسلامی و عواقب ناگوار آن در افغانستان تشکیل میدهد مهمترین پرسش در مورد احزاب بنیادگرا اسلامی و یا اسلام سیاسی، منشاء شکل گیری و فلسفه وجودی آنان است و آن اینکه آیا این احزاب یک پروسه است و یا یک پروژه، به عبارت دیگر، ظهور اسلام سیاسی یک امر معرفت شناسانه برای رسیدگی به نیازمندیهای جهان اسلام است و یا یک برنامه و پروژه برای رسیدن به اهداف خاص که توسط کشورهای غیر اسلامی از قبل تعیین شده است؟
اگر به دقت بر وضعیت کنونی نابسامانیها، جنگ و کشتار در جهان بخصوص افغانستان پاکستان و کشور های عربی نگریسته شود، به سه واقعیت انکار ناپذیر دست مییابیم؛ اول اینکه، هرآنچه که بنام جنگ و نابسامانی وجود دارد، در کشورهای اسلامی است، دوم اینکه یگانه عامل جنگ و کشتار در کشورهای اسلامی بنیادگرایی اسلامی است و سوم این که در هر جا و هرکشوری که بنیادگرایان اسلامی قدم گذاشته اند و یا عرض اندام کرده اند، آمریکاییها را نیز به دنبال خود کشانده اند. بنیادگرایی، بهمثابه یک مسئله در قرن بیستم، یکی از محورهای عمدۀ نظریهپردازی نیز بوده است، و تاکید شده است که بنیادگرایی با بحرانهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جهان اسلام نسبت دارد.هربار که بحران در جهان اسلام تشدید شده است، موجی از حرکتهای بنیادگرایانه را نیز در پی آورده است، هرگاه که بحرانها فروکشکرده است، بنیادگرایی اسلامینیز به حاشیه رفته است، اکنون نظری گزرا بر خاستگاه داعش یا حکومت اسلامی به عنوان یکی از احزاب بنیادگرا در جهان اسلام که زاده جنگ در سوریه است میپردازیم نسبت به نام حکومت اسلامی دنیا در حال حاضر به کلیمه داعش آشنایی زیادتری دارند چنانچه میدانید داعش مخففی است از ( دولت اسلامی عراق و شام ) این گروه طور که از نامش معلوم است در حال حاضر در عراق و سوریه خیلی فعال بوده و رهبر موجود شان شخص بنام ابوبکر البغدادی ولد ابوعمر البغدادی است. این گروه در پانزدهم اکتبر 2006 و پس از نشست بعضی از تنظیم های مخالف دولت نوری المالکی صدر اعظم موجود عراق در یکی از شهر های هم سرحد عراق شکل گرفت. در روز های اول ابوعمر البغدادی به حیث رئیس این حرکت تعین شده بود بعد از آنکه ابوعمر البغدادی بدست نظامیان نوری المالکی صدر اعظم وقت عراق در سال 2010 کشته شد طی نشست با حضور داشت تعداد از رهبران گروه داعش ابوبکر البغدادی جا نشین ابو عمر البغدادی گردید. بعد از آنکه البغدادی جانشین ابو عمر البغدادی شد این گروه در اواخر دسامبر 2013 و اوایل 2014 توانست شهر های تکرید، موسل ، فلوجا ، رمادی ، و بعضی از مناطق دیگری عراق را از دست حکومت نوری المالکی خارج سازد پیش از به میان آمدن و فعالیت های فرا گیر داعش گروه توحید و جهاد به سرکردگی ابومصعب الزرقاوی در سال 2004 در عراق فعالیت زیاد تر داشت و ابومصعب الزرقاوی بیعت خود را با اسامه بن لادن سرکرده سابق القاعده، اعلان کرده بود بعد از کشته شدن زرقاوی در سال 2006 ، ابوحمزه المهاجر به عنوان سرکرده گروه زرقاوی تعیین شد. در پایان آن سال نیز گروه دولت اسلامی عراق به ریاست ابوعمر البغدادی نیز تشکیل شده بود . در نوزدهم آوریل 2010 نیروهای مشترک عراقی و آمریکایی در عملیاتی در منطقه الثرثار منزلی را که ابوعمر البغدادی و ابوحمزه المهاجر در آن پناه گرفته بودند، هدف قرار دادند. و آنها کشته شدند بعد از کشته شدن این دو نفر اختلافات و زد و خورد ها بین عناصر جبهه النصره و داعش در سوریه، آغلز گردید ایمن الظواهری رهبر القاعده نیز نتوانست تا این اختلافات را دور سازد ایمن الظواهری میخواست حرکت داعش تنها در سوریه و عراق باشد و بس اما داعش به سر پیچی خود از فرمان یمن الظواهری ادامه داده چنانچه در حال حاضر تعداد زیادی از اعضای ارشد القاعده به ابوبکر البغدادی بیعت کرده اند گفته می شود افراد وابسته به این گروه خیلی بی رحم هستند و مخالفین خویش را بدون تحقیق نیست و نابود می کنند از سوی دیگر با وجود اعلام برائت حامیان گروه های مسلح از داعش و جبهه النصره، کمک های حامیان خارجی همچنان به دست این دو گروه فراوان می رسد. این کمک ها در قالب حمایت های مالی، تسلیحاتی، لوجستیک، اطلاعاتی، آموزشی و غیره از سوی حامیانی مانند عربستان، سعودی قطر و ترکیه به همراه چند کشور غربی، که موجب ادامه جنگ و ویرانی در سوریه و عراق شده است. عوامل اصلی رشد گروه داعش تنها به کمک های لوژستیکی بر نمی گردد بلکه خود کامه گی تک محوری و زور گویی نوری المالکی صدر اعظم عراق که سنی ها و گروه های دیگر را در عراق نا ندیده گرفته است باعث آن گردیده تا حکومتش در پرتگاه نابودی دست و پنجه نرم کند خود کامه گی ها در افغانستان نیز چنین عواقب را با خود در قبال خواهد داشت در گذشته زمانی که البغدادی همکار طالبان در افغانستان بود بر علاوه اینکه دوست نزدیک و همکار ابومعصب زرقاوى، بود از طالبان افغانی هر یک اميرخان حقانى(زابلى)، مولوى خالد مشهور به ملا کوچنى، مولوى انور و حمدالله نعمانى وزير تحصيلات عالى در حکومت طالبان، مولوی عبدالرحمان مولوی ثمر خیلی مولوی جانان مولوی ابراهیم به حيث دوستان نزديک ابوبکر البغدادى گفته می شدند .آنچه را که من میدانم مولوی اسحاق نظامی نیز البغدادی را خوب می شناسد. گفتۀ میشود گروه نوتاسيس داعش به رهبرى بغدادى، با گروه القاعده ارتباط نزدیک دارد و يک بخش از اين شبکه ميباشد. از سوی دیگربعد از آنکه رهبر داعش خود را خلیفه خواند در آن طرف خط دیورند در پاکستان ( تنظیم حرکت خلافت و الجهاد ) بعیت خویش را از ابوبکر البغدادی اعلان کرد همچنان تعدادی از رهبران برجسته القاعده در آنطرف خط دیورند هر یک 1 ابو جریر الشمالی 2 ابوالهدا السودانی 3 ابو عنتره یمنی 4 شیخ حمزه المصری 5 ابو ربیع السعودی نیز یکجا با گروه های خویش به البغدادی بعیت کرده اند رهبر داعش مناطق پاکستان افغانستان بنگله دیش و مناطق از ایران را بنام حوزه خراسان یاد کرده چندی قبل طالبان پاکستانی نیز از رهبری داعش بعیت خود را اعلان نمودند
البغدادی در طرح ها و یاداشت های دولت اسلامی چنین مینگارد دولت اسلامی، تسلط غایی ما را بر تمام جهان اسلام و گسترش این دین به سایر نقاط دنیا را به ابقان پیش بینی میکند.
مفهوم دولت اسلامی آینده، نزد ابوبکر البغدادی ساختار سیاسی است که بر اساس آن خلیفه یک شورای اسلامی، صاحب اختیارات مطلق در یک نظام به شدت متمرکز خواهد بود به نحوی که ارتش، نظام سیاسی، اقتصادی و سیاسیت خارجی تابع تصمیمهای خلیفه خواهند بود، عربی لسان رسمی دولت پیش بینی شده و نقش زنان در این ساختار محدود خواهد بود.
مردم برای جهاد علیه دنیای غیر مسلمانان آماده خواهند شد و شرکت در این جهاد برای تمامی مسلمانان بالاتر از 15 سال اجباری خواهد بود.داعش با وجودی که در بسیاری کشورها ممنوع میباشد اما با این حال، در کشورهای چون عراق سوریه سعودی قطر افغانستان ترکیه، بنگلادش، پاکستان، ازبکستان، تاجکستان، قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان بطور نسبی فعال است حزب التحریر در آسیای مرکزی بعضی از طرحان داعش
کشورهای آسیایی مرکزی را با در نظر داشت پشینه تاریخی این کشورها با اسلام، یک جغرافیای مناسب برای این حرکت ارزیابی کرده و به این باور رسیده بود که آسیایی مرکزی، به آنچه که خود «نقطه جوش» میخوانند، رسیده است. به باور نویسنده هستههای اصلی برخی گروهای بنیادگرایی در زمان جنگ سرد گذاشته شده بود و از جانب دیگر نشان دهنده آن است که چگونه شبکههای استخباراتی و کشورهای قدرتمند از اسلام برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند. آنچه که من به آن باور دارم نکتة مهم در فهم جهتگیرها و سرنوشت بنیادگرایی اسلامی، توجه به نقش جنگ سرد در جهتدهی این جریانها است.
در صورتبندی جنگ سرد، بخشی از رادیکالیسم اسلامی، با غرب همسو و همکار بودند. در واقعیت امر برخی از این جریانها توسط سرویسهای امنیتی غربی ایجاد، تجهیز و به منظور تأمین اهداف که گاهی میان آنها مشترک بود، به کار گرفته شدند. برجستهترین نمونه آن، در زمان جهاد است که بهمنظور مقابله شورویها به کار گرفته شد. و حالا ایجاد داعش بخاطر فروش سلاح از طرف غرب به کشور های عربی و ذلیل ساختن حکومت های عراق سوریه افغانستان و پاکستان باید دانست حمایت جدی، و همهجانبه غربیها از جهاد افغانستان و در شرایط موجود در هسته گذاری داعش غیر از این هیچ انگیزه و توجیهی دیگری نداشته است به نظر نویسنده ، یکی از پدیدههایی که بر تقدیر اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامیتأثیر انکارناپذیری برجای گذاشت، جنگ سرد بود و سرنوشت این موج از اسلام سیاسی نیز شکست بود. آنها نیز نه فلسطین را آزادکردند و نه موفق به برپایی نظام سیاسی آرمانی خود شدند. نتیجۀ آن تنها کشتار و خشونتهای فراگیر در بسیاری از کشورهای اسلامیبود. و بس
داعش در افغانستان
به عنوان یک گروه بنیاد گرا کمتر شناخته شده است، اما از آنجای که مردم افغانستان در طی سالهای گذشته از بنیادگرایی و افراطی گری رنج و غم زیادی متحمل شدند، به افراطیت و بنیادگرایی حساسیت زیادی دارند. اگر ترس از وحشت و دهشت و سر بریدن ها نباشد مردم افغانستان به داعش همکاری نخواهند کرد .