دریا های افغانستان یکی ازعوامل عمده ایجاد تشنج وهجوم فرهنگی همسایگان در سرزمین آبهای روان : نوشته حـــــامـــــد نــــویـــــد

حـــــامد نوید   موضوع: این بحث درمورد دریا های فراوان افغانستان است که ازکهساران مرتفع آن سرچشمه میگیرد ومیتواند یکی ازعوامل عمده مداخلات بیرونی درسرزمین ما شناخته شود.

پیشگفتار: قبل از اینکه به اصل موضوع بپردازم باید روشن سازم که رشته تحصیلی من تاریخ هنراست ومطالعه پدیده های هنری از نگاه فلسفه هنر و تحلیل ساختارها وترکیبات فرآورده های هنری وزیبایی های آن، نه جغرافیای طبیعی وموضعات مربوط به علم اقتصاد.

درترکیب یک اثر هنری چه در هنرمجسمه سازی و چه در هنر نقاشی ایجاد ساختار های نخستین که درنقاشی خطوط است و در مجسمه سازی ساختن اسکلیت مهمترین عناصر تشکیل دهنده آن میباشند. یک هنرشناس وقتی به یک اثر هنری نگاه میکند برخلاف یک بیننده عادی که رنگ را میبیند وپوشش های بیرونی را، متوجه ترکیب و ساختمان اصلی یا تهداب نخستین آن پدیده میگردد. همانطوریکه گوش یک موسیقی دان ترکیب نوت ها و وزن یک آهنگ را پیشتر از زیبایی آن میشنود، یک چشم تمرین یافته در ارزیابی پدیده های هنرهای تصویری و تجسمی همواره این اساسات را میبیند و آنرا روی عادت تحلیل وتجزیه مینماید.

نگاهی به نقشه جغرافیای طبیعی افغانستان:   

نقشه طبیعی افغان

 ساختمان جیولوجوکی وطبیعی افغانستان به پدیده هنری  نیم برجسته ئی میماند که در هنر مجسمه سازی آنرا رلیف  Reliefمیگویند. دراین اثر

رلیف طبیعی ، وتعمق به بافت کهساران پیوست بهم پامیر، هندوکش وسلسله جبال مرکزی کوه بابا ، و ارتباط جیولجیکی آن با کوه سلیمان با آبهای فراوانی که ازقله ها وگردنه های برف پوش این جبال مرتفع سرازیر میشود ثابت میگرداند که کهساران این خطه باستانی درحقیقت ستون فقرات فرهنگی آریانای کهن وافغانستان امروزی در طول زمانه ها بوده است. زیرا فرهنگهای متجانس ، همگون و پیوست بهم انسانی که در دوطرف سلسلسه جبال مرتفع افغانستان یعنی از پامیرتا غور وهرات امتدادا دارد ودرطول زمانه ها پرورش یافته برخلاف تحلیل های سطحی نگرانه ازنگاه روابط انسانی، باهم مرتبط وگره خورده اند[1]. بهمین ترتیب دریاها وآب های روانیکه دردوطرف دره ها، وادیها وجلگه های هندوکش شمالی وجنوبی در امتداد کوهپایه های پامیر، و در جنوبغرب و شمالغرب کوه بابا، یعنی ساحه زراعتی هیلمند وارغنداب وحوزه زراعتی مرغاب وهریوا قرار دارند، بافت اقتصادی، اجتماعی و تاریخی این سرزمین را در نشیب و فراززمانه ها فراهم آورده است. 

نقشه دریا های افغانستان

دریاهای  افغان

 این تسلسل تاریخی پیویند های دیرنه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را از فراز کهساران بدخشان تا غدیرسیستان وحوزه هریوا ازنگاه منطق تاریخ اجتماعی باهم همگون میسازد. بدیهست هرکسیکه نقشه طبیعی افغانستان را با دقت و ژرفنگری مطالعه نماید متوجه این حقیقت میگردد که موضوع وحدت ملی در افغانستان صرف یک اصطلاح سیاسی نیست. زیراهمآهنگی حوزه های فرهنگی در افغانستان محصول ساختمان طبیعی جغرافیای وساختار جوامع پیوست بهم پارینه آن میباشد. با توجه به مطالعات انسان شناسی و سوسیولوجی روشن میگردد که شرایط خاص طبیعی وجغرافیایی افغانستان درطی قرون متمادی این بافت اجتماعی تاریخی را بوجود آورده است. این حقیقت تنها یک شعار میان خالی نبوده ، بلکه با توجه به تاریخ روابط جوامع ایکه ازنگاه اقتصادی به همدگر متکی بوده اند دریافت گردیده میتواند. فرهنگ مشترک مردمانیکه درین سرزمین برای هزاران سال زیسته اند با گواهی اسناد دست اول تاریخی مبرهن و مسجل است. نامهای کهن دریاهای که از کهساران افغانستان سرازیر میشدند در باستانی ترین اسناد کتبی یعنی  ریگویدا و اوستا  ذکر یا فته مانند وخشیس، اخشیس آکسوس یا آمو، ایتومنت وهره اسکتی ، اراکوزی (هیلمند و ارغنداب) هَرَئیووا ، هریوا (هریررود) ، کوبها (دریای کابل) ورکه (دریای کنر) کرومو (کرم) و بسی دریاها ی خروشان دیگر.

نگاهی به پس منظر تاریخی موضوع:

در سالهای میانه دهه ۱۹۷۰ تیم باستان شناسان امریکایی به تعقیب حفریات تیم باستان شناسان فرانسوی (DAFA) درمندیگگ قندهار، و درحوزه زراعتی هیلمند و ارغنداب به جستجوی مدنیت های پارینه افغانستان برآمدند. برعلاوه اینکه تیم باستان شناسان فرانسوی به سرکردگی جین ماری کسال در دهه های پیشین مظاهر نخستین مدنیت شهرنشینی را که قدامت آن به هزاره سوم پیش از میلاد میرسید و همعصر با مدنیت سومری ها و اکادها دربین النهرین بود کشف کرده بودند ، باستان شناسان امریکایی به سرکردگی لویز دوپری آثاربیشتری را از دهموراسی غندی وشمشیرغار قندهار درجوار رود هیلمند بدست آوردند. دراثرحفریاتیکه قبلا در ولسوالی نادعلی مربوط ولایت هیلمند صورت گرفته بود ارتباطات انسانی را میان حوزه هیلمند تا غدیر سیستان از یکسو و راتباط این فرهنگ پیشنه را تا حوزه زراعتی آریا ، یا هرات بیان میداشت، اما کشف یک مهر استخوانی مزین با تصویراشتر باختری از مغاره شمشیرغار قندهار توسط باستان شناسان امریکایی روابط گسترده تر مردمان قدیم وادی هیلمند وقندهار را با حوزه فرهنگی باختر یا بلخ کهن نمایان نمود که کشف کلیدئ بود برای مطالعات ژرفتر انسانشناسیAnthropology  درادوار کهن. روی دیگر این مهر باستانی تصویر حک شده شاهینی را با بالهای گشوده نمایش میداد. باستان شناسان عقیده دارند که ایندوره مصادف است باعصر درخشش مدنیتOxus  یعنی تمدن باختر یا بلخ درجوار رود آمو که به گفته ویکتور سیریا نادی دانشمند روسی تمدن فرهیخته رود آکسوس است ودامنه آن تا به رود مارگو یا دریای مرغاب و مرو میرسید. شاهین به اساس استوره های باستانی اوستا از عهد کواکوتا (کی قباد) سیمبول رفعت شاهی شمرد میشد ، زیرا به اساس این استوره ها دو شاهین تاج شاهی را بر سر کی قباد گذاشتند. صر ف نظر از اینکه این استوره  بنیاد تاریخی دارد یانه ، موجودیت اشتر باختری که بگونه بسیار ریالستیک ودقیق بالای این مهر استخوانی ، درهزاره سوم ق.م درقندهار نقش یافته ، بازگو کننده روابط اقتصادی و فرهنگی میان حوزه زراعتی هیلمند و حوزه زراعتی آکسوسOxus  (آمودریا) در پنج هزار سال پیش ازامروز است 

نمونه سکه  های  قدیم

 

 

 

 

 

 

 

 مهر استخوانی کشف شده ازشمشیرغار قندهار مزین با تصویر اشتر باختری ونقش شهباز مربوط هزاره سوم ق.م – ونقاشی تاج پوشی کیقباد اثر استاد برشنا، ملکیت موزیم ملی و گالری ملی افغانستان

تحقیقات باستانشناسی دهه پنجاه و شصت ثابت ساخت که تجارت لاجورد  بدخشان در ازمنه بسیار کهن بین مدنیت های شگوفا شده در سرزمین قدیم  افغانستان  کنونی وبین النهنرین و مصر باستان در هزاره سوم و دوم ق.م وجود داشته است. این راه تجارتی که بسیار کهنتر از جاده ابریشم بود ازناحیه سرسنگ بدخشان آغا زمیشد و پس از عبور از دره های پرپیچ و خم هندوکش به حوزه هیلمند و سیستان وصل میگردید. ازشهرسوخته درسرحد افغانستان و ایران امروزی میگذشت وسپس  بسوی عیلام و بین النهرین باستان ره میگشود. همانطوریکه شاخه از قبایل آریانا ویجه کهن از معبر پنجشیر وکنر بسوی سرزمین کشمیر وپنجاب سرازیر شدند شا خه دیگر این مردمان که بنام آریا ها یاد میشدند از طریق قندهار و وادی ژوب خودرا به شهرهرپه واقع دربلوچستان رسانیدند. باشندگان حوزه باختر درپای کهساران هربرزتی (البرز بلخ)  و رود خروشان وخشو درزبان آره گان باستان ، اوخشینت در سانسیکرت و آکسوسOxus  دریونانی که همان  (وهاوی داتیا)  Vahvi Daitya  درزبان پهلوی وآمودریا درزبان دری میباشد مدنیت زراعتی ئی را اساس گذاشتند که دامنه آن به هره اسکتی Haraxvaitī اراکوزیا Arachosia و Haētumant (هیلمند) یا ناحیه قندهار وهیلمند امروزی میرسید.  ازآنجایکه جریان رودهای خروشان معابر طبیعی را دراعصار جیولوجیکی ملیونها سال پیش در قلب کهساران بوجود آورده بودند باستان شناسان به این عقیده اند که اکثر راه های تجارتی و گزرگاه های باستانی درجوار دریاها قرار داشتند و مردمان ادوار کهن ازطریق این دره ها دررفت و آمد بودند.

 ازطرفی دریاهای که ازسلسله جبال مرتفع هندوکش شمال وجنوبی وکوه بابا سرازیر میشدند فرهنگهای زراعتی کهن را دردامنه های خود پرورش داده بودند. هیأت باستان شناسان ایتالیای در در دهه پنجاه مزارع وسیستم آبیاری پیشرفته را درحوالی هزارسم سمنگان کشف کردند که قدامت آن حد اقل تا ۸۰۰۰ هزار سال تخمین گردیده است. همچنین لویزدوپری و الکساندر مارشاک محققین امریکایی پس از مطالعات انترو پالوجی و باستان شناسی به این نتیجه رسیدند که اراضی شمالی افغانستان به گمان اغلب نخستین بستر کشت گندم وجو دراینبخش جهان بوده است.

به اساس تحقیقات علمی در یشت اوستا که از زمره کهنترین متون کتبی درهزاره دوم پیش از میلاد میباشد نام هوروه تات(haurvatāt)  یا اناهیتا یاد گردیده است که فرشته محافظ و نگهدار دریای وخشیتس (آکسوس) یا آمو بود وهمچنان محافظت ونگهداری (آبان) یعنی آبهای روان هره ا سکتی (ارغنداب) اراکوزیا و هَرَئیووا Haraēuua (هریرود) نیز به عهده او بود زیرا آهورا اورا در محافظه آبان سرزمین آریانا ویجه از خطر اهریمن برحذر ومؤظف ساخته بود 

پیکره نیمبرجسته اناهیتا که بشکل نایکNike  فرشته بالدارآتن ساخته شده و ا بگرام بدست آمده است.

پیکر نیم برجسته (قرن اول و دوم میلادی، بر گرفته شده از کتاب تاریخ مختصرافغانستان اثر پوهاند حبیبی)

گرچه این مجسمه کشف شده از بگرام دیگر در موزیم ملی افغانستان وجود ندارد و شاید در اثرجنگها از بین رفته باشد، ام این اثر تاریخی مشعر این حقیقت است که این فرهنگ باستانی درحوزه کابل ، بگرام، کاپیسا ولوگر که بستر آبهای فروان دریای کابل و معاونینش بانامهای باستانی (“Kubhā“) در ریگویدا ،کابورا  Kabura درمتون هخامنشی و (Κάβουρα) کابووا و کوفن درمتون یونانی آمده است وشامل فرهنگ باستانی زراعتی آریا وند، آریا ورشه یا آریانا ویجه  میباشد[2]

ماکس میولر Max Müller آلمانی این فرهنگ کهن را یک فرهنگ زراعتی میپنداشت و معتقد بود که اصطلاح  آرین از کلمه “آره” به معنی دهقان آمده واز آنجاییکه دهقانی شغل شریفی بود معنی نجیب بودن را نیزحاصل کرده است. ازینرو برخلاف عقایدیکه درزمان هیتلر و پالیسی های نژاد پرستانه درغرب اشاعه یافت ” نژاد آریائی” به هیچ صورت معنی  یک نسل خاص و برتر را نمیدهد. برخلاف نظریات گوناگون درین مورد واژه (ار) درزبان قدیم بلخ معنی قلبه را میداد و (آره) کسیکه زمین را شخم میزد. پس شخم زنی یک مسلک بود نه نام یک نژاد[3]. به اساس دریافت های پوهناند حبیبی (آره) درزبان پشتو نیز معنی دهقان را ارائه میدارد و همین اکنون درروستا های قندهار و ارغنداب دهقان را آره خطاب میکنند[4]. بهمین ترتیب موجودیت اصطلاحات کهن (دای دهقو) به معنی دهقان و (دای چوپو) به معنی چوپان درفرهنگ مردمان هزاره افغانستان دال برزراعتی بودن این فرهنگ مینماید. ازینرو این فرضیه مدلل میگردد که کلمه (هزاره) از واژه (هزارآره) به معنی هزار دهقان است و ریشه باستانی دارد، زیرا اسناد تاریخی مشعر است بسیاری از قبایلی که امروز بنام هزاره ها یاد میگردند در ادوار پیش از اسلام قرنها پیش ازحمله چنگیز برماورا النهر و خراسان در افغانستان مرکزی میزیسته اند. به هرحال مراد از یادآوری این مطلب این بود که فرهنگ زراعتی اساس مدنیت وتهذیب افغانستان را تشکیل میدهد و دهگان یا دهقان منزلت ارزنده در فرهنگ ما از دیر زمانه ها داشته است. از همین روخوشه گندم نشان ملی ماست و وبزرگداشت جش دهقان در ایام نوروز از مانده های همان عنعنه باستانی و کهن که بر زراعتی بودن ثقافت این سرزمین تأکید مینماید. ازآنجاییکه آب عنصر اساسی زراعت را تشکیل میدهد بائیست جستجو گردد که منابع آبی افغانستان اکنون در چه وضعیت و شرایطی قرار دارند.

آبهای افغانستان و همسایگان افغانستان:

آبهای  افغانستان وهم سایگان

                              جهیل شواه بر فراز کهساران شمالشرقی افغانستان

 با نگاهی به نقشه جغرافیای طبیعی افغانستان متوجه میگردیم که تعداد دریا ها ،جهیل ها و آبهای روان افغانستان به اندازه زیاد است که شرائین و رگهای بدن آدمی را بیاد می آرد. درست مانند قلبی که خون پاک و زلال را به هرعضو بدن برساند و باعث تحرک و ادمه حیات گردد. آبهای که برای هزاران هزار سال درسرزمین افغانستان روان بوده و درتیوری باید شرائین اقتصاد زراعتی و منبع انرژی برقی این کشور را تشکیل میداد ، با کمال تأسف یا دراثر مداخلات کشورهای همسایه و فشارهای بیرونی ویا دراثر کم توجهی حکومات و اقتصاد ضعیف کشور مورد استفاده درست قرار نگرفته است و این رودهای خروشان تا حال حلقوم خشک ملت افغانستان را سیراب نکرده اند. لطفا به این نقشه که دریاها وجهیل های خورد و بزرگ افغانستان را نشان میدهد به دقت توجه کنید. 

نقشه افغانستان

آسیا یک پیکر آب و گل است          ملت افغان درین پیکردل است

کز گشاد آن  گشاد آسیا ست            وز فساد آن  فساد آسیا ست

زمانی بود که این شعراقبال لاهوری را همه از نگاه اهمیت سوق الجیشی افغانستان درارتباط به وضع سیاسی منطقه مینگریستند، اما بانگاه عمیقتر متوجه خواهیم گشت که موجودیت این همه دریا های خورد و بزرگ که مانند شرائین و رگهای قلب آدمی در پیکر این مملکت تنیده است واقعا این سرزمین را با موقیت جغرافیای ایکه دارد به مثابه قلب آسیا میسازد. این نکته نتنها برای افغانستان بلکه برای ممالک همجوارآن نیزیک امر حیاتی شمرده میشود واگرمدریت درست درمورد این مسأله مهم ازطرف دولت افغانستان صورت نگیرد درآینده معضلات بزرگی را ببار خواهد آورد. گرچه مقدار آب تمام دریا ها وجهیل های افغانستان تا حال محاسبه دقیق نگردیده ، اما آمار ومحاسبات ابتدایی نشان میدهد که سالانه میلیونها مترمکعب آبی که از سلسله جبال هندوکش و کوهستانات مرکزی افغانستان سرچشمه میگیرند به دامان سرزمینهای همسایه بخصوص کشور های ایران و پاکستان میریزند. درینجا توجه شمارا به بخشی از بررسی علمی هموطن فرهیخته جناب کریم پوپل نویسنده سایدویکی پیدیا جلب مینمایم:

“مساحت افغانستان۶۵۲،۲۲۵ کیلومتر مربع اوسط مقدار بارندگی ۲۵۰ملی متر یا ۰،۲۵متر.  مقدار بارندگی درسال ۱۶۳بیلون مترمکعب تخمین شده میتواند.که از جمله ۵۷ بیلون متر مکعب آن را آبهای سر زمینی ، ۱۸ بیلون متر مکعب را آب های زیر زمینی متباقی قسماً تبدیل به بخار وقسماً جذب در خاک و مقداری در وجود اجسام زنده وسایر ملحوضات طبیعی ذخیره میشود.که شامل احصایه شده نمیتواند. اوسط ارتفاع در افغانستان ۱۲۰۰ متر از سطح بحر ارتفاعات مرکزی ۱۸۰۰ متر جلال آباد ۴۵۰ متر بدخشان ۲۵۰۰ متر میباشد.بلند ترین نقطه افغانستان نوشاق بدخشان اند که دارای ارتفاع ۷۴۹۲ و پست ترین نقطه رودآمو است که دارای ارتفاع ۲۵۰متر ار سطح بحر میباشد. اوسطع بارندگی درمناطق غربی ۲۵۰ ملی متر درمناطق جنوب شرقی ۲۵۰ ملی متر درساحات شمال شرقی و ارتفاعات بالا تر از ۳۰۰۰ متر و جبالها از ۴۵۰ الی ۱۰۰۰ ملی متر در سال میرسد. سطح بارندگی برف درکوهای پامیر و واخان ۱۰۰۰ ملی متریا یک متر میباشد. شورای وزیران افغانستان در دلو ۱۳۸۶ استراتیژی سکتور آب افغانستان را تصویب نمودند [۱۵] غرض پیشبرد کار افغانستان را به پنج حوزه آبی تقسم نمودند.

افغا نستان از ۷۵ ملیار مترمکعب آب خود صرف ۲۰ ملیارد متر مکعب آنرا استفاده مینماید. علت فقر درهمین است که نتوانسته است اراضی زمینهای زراعتی خویشرا توسعه دهد و از انرژی این آبها استفاده نماید. “

“مساحت افغانستان۶۵۲،۲۲۵ کیلومتر مربع اوسط مقدار بارندگی ۲۵۰ملی متر یا ۰،۲۵متر.  مقدار بارندگی درسال ۱۶۳بیلون مترمکعب تخمین شده میتواند.که از جمله ۵۷ بیلون متر مکعب آن را آبهای سر زمینی ، ۱۸ بیلون متر مکعب را آب های زیر زمینی متباقی قسماً تبدیل به بخار وقسماً جذب در خاک و مقداری در وجود اجسام زنده وسایر ملحوضات طبیعی ذخیره میشود.که شامل احصایه شده نمیتواند. اوسط ارتفاع در افغانستان ۱۲۰۰ متر از سطح بحر ارتفاعات مرکزی ۱۸۰۰ متر جلال آباد ۴۵۰ متر بدخشان ۲۵۰۰ متر میباشد.بلند ترین نقطه افغانستان نوشاق بدخشان اند که دارای ارتفاع ۷۴۹۲ و پست ترین نقطه رودآمو است که دارای ارتفاع ۲۵۰متر ار سطح بحر میباشد. اوسطع بارندگی درمناطق غربی ۲۵۰ ملی متر درمناطق جنوب شرقی ۲۵۰ ملی متر درساحات شمال شرقی و ارتفاعات بالا تر از ۳۰۰۰ متر و جبالها از ۴۵۰ الی ۱۰۰۰ ملی متر در سال میرسد. سطح بارندگی برف درکوهای پامیر و واخان ۱۰۰۰ ملی متریا یک متر میباشد. شورای وزیران افغانستان در دلو ۱۳۸۶ استراتیژی سکتور آب افغانستان را تصویب نمودند [۱۵] غرض پیشبرد کار افغانستان را به پنج حوزه آبی تقسم نمودند.

افغا نستان از ۷۵ ملیار مترمکعب آب خود صرف ۲۰ ملیارد متر مکعب آنرا استفاده مینماید. علت فقر درهمین است که نتوانسته است اراضی زمینهای زراعتی خویشرا توسعه دهد و از انرژی این آبها استفاده نماید.

بررسی علمی آقای کریم پوپل و به همین ترتیب تحقیق همه جانبه ، مسلکی، وعلمی هموطن دانشمند جناب داکتر یارمحمد متخصص حفاظت محیط زیرعنوان “ارزش دریای آمو ومعاونین آن دررشد زیربنای اقتصادی افغانستان درآینده نزدیک” درین رابطه بسیار ارزشمند است.    

بد یهیست  که کشورهای ایران و پاکستان  به احداث هر نوع بند  آب خواه به مقصد آبیاری و خواه به غرض تولید برق باشد با چشمان باز مینگرند وهرگاه به نفع  شان نباشد برای مانع شدن آن ازهرنوع وسیله فشاراستفاده مینمایند. سازمان دهی تشنجات نظامی در داخل خاک افغانستان، بخصوص درولایات کنر و پکتیا  توسط حکومت پاکستان ودامن زدن به اختلافات زبانی و قومی که بیشتر توسط جمهوری اسلامی ایران انسجام می یابد همه علت اقتصادی دارد. ازینرو جبه گیری های فکری و سیاسی ایکه درافغانستان بخصوص دربنیاد های علمی و در سطح رسانه ها دیده میشود اکثرا عامل بیرونی دارند که عده خواسته وبرخی ناخواسته در درچنگال سیاسی تبلیغات حساب شده دیگران قرار میگیرند. این حقیقت مانند روز روشن است که هرگاه قشر درس خوانده کشوری (با وضع اقتصادی نا به سامان آن) بجای تفکر براندیشه های ملی، صیانت ازمنفاع ملی واستفاده معقول علمی وعملی ازمنابع سرشارطبیعی کشورشان بالای اختلافات قومی، نژادی، سمتی و زبانی به تحریک اجانب بپیچند این امربه سود همسایگان و سودجویان بیگانه خواهد بود نه به نفع مردم بی بزاعت آنکشور. درینجا گرچه کمی از موضوع به دورمیرویم باید مکث کوتاهی بالای اصطلاح (مشترکات فرهنگی) دربین دو کشور همجوار و (هجوم فرهنگی) بنماییم. مشترکات فرهنگی درمیان دوکشور همسایه درهر نقطه جهان یک امر طبیعی تلقی میگردد که دراثر آمیزش انسانها درطول زمانه ها پدید می آید، اما هجوم فرهنگی یک وسیله طرح ریزی شده ، سود جویانه وسنجیده شده ازجانب یک کشور دربرابرکشوردیگراست که درآن امتیازگیری اقتصادی و سیاسی عامل اصلی میباشد و توسط  گماشتگانی این هدف به مقصد میرسد. 

بند نغلو

          نمای از بند نغلو که در دهه هشتاد چندین بار مورد تهاجم راکت و خمپاره به تشویق پاکستان  قرار گرفت

گرچه برخی از ناظرین غربی با سطحی نگری اظهار مینمایند که این تشویش افغانها تا اندازه مبالغه آمیزاست وکشور های ایران و پاکستان تابع قوانین بین الملی بوده وپابند اصل  همجواری نیک با افغان ها میباشند، اما حادثات ناگوار و روزافزونی که توسط همسایگان افغانستان سازمان دهی میگردد برعکس این ادعا را ثابت مینماید. کشته شدن وحشیانه خان ولی ازبزرگان محلی پکتیا دردسامبر۲۰۱۲ توسط طالبان پاکستانی که از بند مچلغو  دفاع میکرد از زمره بسی واقعات تکانده و حساب شدهٔ ایست که نیات پاکستان را برای کنترول آبهای افغانستان نشان میدهد.

ازجانب دیگرولایات هیلمند، فراه ونیمروزیعنی بستردریای هیلمند و معاونین آن هم برای ایران وهم برای پاکستان ازاهمیت زیادی برخورداراست. ازینرو تشنجات زیادی درطی سالهای اخیر درین ساحه آبخیز بوقوع پیوسته وهنوز هم بوقوع می پیوندد. دولت ایران از آغاز احداث بند کجکی در سال ۱۹۵۳ بالای دریای هیلمند که خودرا بخاطر بین الملی بودن این دریا مستحق استفاده مساویانه ازآب آن میداند هموراه درسازمان ملل متحد اعتراض علنی خودرا دربرابر ایجاد (بند های برق و آبیاری) درمسیر دریای هیلمند اعلام نموده است. درحالیکه رود هیلمند به فاصله ۱۳۴۰ کیلومتر درخاک افغانستان جریان داشته وتنها ۶۰ کیلو مترسرحد طبیعی افغانستان و ایران را به اساس خط  سرحدی  مکماهن تشکیل میدهد. مسأله تثبیت خط سرحدی میان افغانستان ودولت فارس آنوقت (ایران امروزی) که درسال های ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۵ توسط مکماهن انگلیسی تعین گردید وبخش آن که بخاطرحکمیت جنرال فخرالدین التای درسال ۱۹۳۵به طول ۱۴۴ کیلومتر بنام خط التای یاد میگردد، موضوع مناقشات طولانی سیاسی میان ایندو کشور بخصوص درمورد استفاده ازآب دریای هیلمند است که درین مختصر نمیگنجد، اما دولت ایران هموراه تلاش دارد تا خودرا دراستفاده از آب دریا های غربی افغانستان زیدخل وصاحب اختیاربشمارد. تلاشهای فروان دولت جمهوری اسلامی ایران برای به تعویق انداختن پروژه بند سلما که بالای هریرود به کمک کشور هند اعمار میگردد آنقدر آشکار است که حتی ایندولت با فرستادن هیأ تهای به منابع کمک کننده بین المللی سعی میورزد تا مانع تکمیل شدن ساختمان آن گردد. همچنان جمهوری اسلامی ایران با ایجاد نا امنی ها سعی میورزد تا موانعی را درراه اعمار بند کمال خان در ولایت نیمروزایجاد نماید. احداث این بند بالای دریای هیلمند درمنطقه کمال خان ولسوالی چهاربرجک درزمان جمهوری داود خان آغازگردیده بود اما تا کنون به پایه تکمیل نرسیده وتا هنوز اراضی بایراطراف آنرا که خاک زراعتی خوبی دارد سیراب نساخته است.

دریا های افغانستان نظر به موقعیتی که در داخل خاک افغانستان دارند، به پنج ساحه عمده تقسیم میگردند که عبارت اند از: ساحه دریای آمو و معاونین آن، ساحه دریای های شمال افغانستان، ساحه دریاهای مرغاب و هریرود، ساحه دریای کابل و معاونین آن و ساحه دریا هیلمند و دریای های مربوط به این حوزه. 

رود  جیحون امو

  رود جیحون یا آمودریا  از ارتفاع ۴۰۰۰ متری کوههای پامیر سرچشمه گرفته و به جهیل آرال منتهی میگردد. طول دریای آمو به ۲۵۴۰ کیلومترمیرسد و از زرکول تا خمیاب، به طول تقریبا ۱۱۲۶ کیلومتر سرحدات شمالی افغانستان را با کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان تشکیل میدهد. معاونین عمده این دریا که در قسمت های مرتفع بنام دریای واخان وپنج یاد مگردندعبارتند از دریای کوکچه، دریای قندوز، رود شیوا وآبهای واخان و پامیر، (درداخل سرحدات افغانستان) ، و دریای های چک، غزلسو، کافرنهان، وخش، سرخان دریا، و شیرآباد معاونین دیگر دریای آمومیباشند که درآنسوی سرحدات افغانستان موقعیت دارند.

 دریای آمو در۲۲ جولای سال ۱۸۸۷ میلادی دراثر توافقات دول افغانستان، روسیه تزاری و برتانیا درزمان پادشاهی امیرعبد الرحمن خان منحیث سرحد شمالی افغانستان ومستملکات آسیایی روسیه تزاری آنوقت شناخته شد. درسال ۱۹۲۶ بعد از استقرار رژیم سوسیالستی و تشکیل جمهوری اتحاد شوری که مصادف به دوره امانی میشد این قرار داد دوباره برسمیت  شناخته شد ودرسال۱۹۳۱مندرجات آن مبنی برعدم مداخلات طرفین برقلمروهمدیگر تأکید مجدد یافت، اما در دهه ۱۹۴۰ بنا برتخطی ازمواد  موافقتنامه وتهدید ماهیگیران، زرشویان و قایقرانان افغان توسط عساکرشوروی، دولت افغانستان تقاضای مذاکرات بیشتر را در مورد استفاده عادلانه ازدریای آمو از دولت شوروی وقت نمود. همان بود که در۱۳ جون ۱۹۴۶ موافقتنامه مبنی براستفاده مساویانه ازآب دریای آمو، حق کشتی رانی و برسمیت شناختن جزیره درقد منحیث بخشی ازقلمرو افغانستان، میان مولوتف وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی واعضای سفارت کبرای افغانستان در ماسکو به امضا رسید.

تصویری از امضای موفقتنامه ۱۹۴۶ در ارتباط به رود آمو 

امضای موافقت نامه در باره  رود امو

 از راست به چپ غلام احمد نوید سکرتراول سفارت کبرای افغانی در ماسکو، مولوتف وزیرخارجه شوروی شخص نشسته درحال امضای موافقتنامه سه نفر از صاحب منصبان نظامی روسی و جناب سلطان احمد خان شیرزی

 سفیرکبیر افغانستان در ماسکباآنکه دولت شوروی وقت با استفاده مساویانه ازآب دریای آمو موافقت داشت و بندرشیرخان و بندرحیرتان مورد استفاده قرارگرفت، اما حکومت استالین با احداث هرگونه بندی بالای دریای مرغاب درجوار سرحداتش مخالفت نشان میداد. درین رابطه میتوان اظهار کرد اکنون که دولت شوروی آنزمان دیگر وجود ندارد، افغانستان میتواند این مذاکرات را با جمهوریت ترکمنستان ازسر گیرد. از جانب دیگر، بصورت عمومی توجه زیادی به دریاهای خورد وبزرگی که درمیان دریای بلخ و مرغاب قرار دارند و شامل دریای میمنه ، دریای بل چراغ، که آبشار های دره شاخ و دره زنگ ازآن سیراب میگردد، ودریا قیصارو بندالمارصورت نگرفته، درحالیکه ویکتورسیریا نادی محقق وباستانشناس معروف روسی ساحه میان دریای بلخ ومرغاب ومرورا بسترنخستین تمدن اکسوس درهزاره دوم ق.م. میداند.    

آب  که بولایت کنرها با توجه به انکشافات اخیردرارتباط با استفاده مؤثرازدریا های کشور، امضای موافقتنامه میان حکومات افغانستان و پاکستان برای استفاد ازآب دریای کنر برای تولید برق به اندازه توافقات تاریخی دریای آمو مهم وحساس است. زیرا دراین مسأله موقف سیاسی پاکستان با تشویش همیشگی آنکشورازنزدیکی اقتصادی، تخنیکی و سیاسی میان هند وافغانستان به ملاحظه میرسد که موضوع را انگاه سیاسی تا اندازهٔ پیچیده تر میسازد. زیرا موقف گیری های سیاسی حکومت پاکستان با اعمار بند برق دریای کنرگره خورده است. حکومت پاکستان با طرز دید عنعنوی سیاسی ایکه دارد ازاحداث زخایرآبیکه به کمک تخنیکی هند درمسیر دریای کابل اعمارمیگردد خشنود نیست .ازینرو حتی تهدید به تغیر دادن مسیر دریای چترال را نموده است. باآنکه دریای کنر از کوهای چترال سرچشمه میگیرد وپس ازداخل شدن به افغانستان بنام دریای کنر خوانده میشود، اما ازآنجایکه دریاهای خروشان دیگری مانند دریای علیشنگ و الینگار، دریای پنجشیر برعلاوه دریای کنرهمه دربستردریای کابل میریزند، ظرفیت آبهای روانیکه ازافغانستان به پاکستان سرازیر میشود به مراتب بیشترازمقدار آبیست که از طریق چترال داخل ولایت کنر میگردد. درین رابطه موقف اضلاع متحده امریکا و بانک جهانی بالای مسأله استفاده معقول وهمه جانبه از آبهای مشترک میان کشورهای افغانستان و پاکستان به اساس موافقتنامه ۱۹۶۰  (Pak-India Indus Waters Treaty of 1960) دارای اهمیت است.

 گرچه  برخورد مسلکی هیأت افغانی درارتباط به موضوع استفاده عا دلانه از آبهای مشترک میان کشورهای افغانستان وپاکستان درخورتوجه میباشد ، اما بنا بر تحقیقات مسلکی کارشناسان، احداث بند داسو دردها نه خیبر پشتونخواه توسط پاکستان میتواند برای آبها بلندیکه درداخل مرزهای افغانستان قرار دارند خالی از مضار نباشد.

بند برق  داسو نمای از بند برق داسو در دها نه خیبر که ازآب فراوان دریای کابل سیراب ومورد استفاده یکجانبه پاکستان است

نتیجه:

درین بررسی با نظرداشت موضوع بیشتر بالای آبهای افغانستان تأکید به عمل آمده است درحالیکه راه های تجارتی قدیم  این سرزمین، مانند راهای باستانی تجارتی  آریا ورته و راه ابریشم مربوط قرون ما بعدی درارتباط دادن ساکنین این خطه کهن و بافت تاریخی مردم افغانستان مانند دریا های آن حایز اهمیت است. همچنان معادن افغانستان مانند مس عینک،  معدن حاجیگک و ذخایر احجار کریمه و خاکهای قیمتی  افغانستان Rare Earth Element به همان اندازه ارزشمند اند.

 به همین ترتیب حراست از آبدات تاریخی و ساحات باستانی کشور که چون آئینه تمام نمایی با پیرایگی وصداقت شکوه مدنیت های پارینه افغانستان را بازگو میکنند نسل جوان این کشور را که مورد سیل تبلیغات منفیگرایانه جناح های سیاسی مختلف قرار دارند متوجه ارزشهای فرهنگی و ثقافتی کشورشان میسازد.آنچه واقعا جای تأسف بی پایان است، درچنین حالتی که ملت رنج دیده افغانستان به خدمات مسلکی وعلمی طبقه درس خوانده ضرورت مبرم وحیاتی دارند عده ازتحصیل یافتگان بجای رهنمایی جوانان بسوی صلح وهمبستگی  وسعی درراه تحکیم وحدت ملی، بخاطرعقده گشایی ها وگرایش های سیاسی نژاد پرستانه براختلافات قومی، زبانی ومنطقوی دامن میزنند. باکمال تأسف باید گفت که این نوع موضع گیری فکری ازنگاه جامعه شناسی مدنی به دوره بدوی اجداد پرستی قبل ازظهورتمدنهای انکشاف یافته بشری ارتباط میگیرد وازدید روشنگرایانه دین مبین اسلام مربوط دوره جاهلیت است.

ا زینرو اینجانب به دولت افغانستان پیشنهاد مینمایم تا تعریف مشرحی ازمنافع ملی وحراست ازسرمایه های ملی وفرهنگی افغانستان توسط دانشمندان کشور تهیه گردیده ومنحیث مضمون مستقلی درمکاتب ، پوهنتونها ومراکزعلمی افغانستان تدریس گردد.

 به امید رفاه ، آرامی و سربلندی ملت شریف و آزاده افغانستان

حـــــــــــا مــــــــــــــــد نـــــــــــویــــــــــد

۲۳ نوامبر۲۰۱۴ ویرجنیا ، امریکا

 گزیده از منابع

Ancient Ariana:  From the Aryans to the Medes. 1500 BCE–551 BCE.  Dr. W. J. Vogel sang                                                                       Leiden University, Holland

*Encyclopædia Britannica Eleventh Edition (1910–1911)

Naess, Arne. Mountains and Mythology. Trumpeter 1995

  The Arctic Home in the Vedas by Bal Gangadhar Tilak, First Edition, Pune , India 1903

  Hopkirk, Peter (1992). The Great Game: The Struggle for Empire in Central Asia. Kodansha International

  Retrieved 27 August 2012

A. C. Yate, England and Russia Face to Face in Asia. Travels with the Afghan Bound­ary Commission, London 1887.

C. E. Yate, Northern Afghanistan, or Letters from the Afghan Boundary Commission, Edinburgh and London, 1888; Repr. Lahore, 1976

  Mujib Mashal What Iran and Pakistan Want from the Afghans: Water Time (Kabul) 2 December 2012

  U.S. Department of State, Office of the Geographer, Afghanistan-China Boundary, International Boundary Study 89, Washington, D.C., 1969

  L. Dupree, “The Durand Line of 1993: A Case Study in Artificial Political Boundaries and Culture Areas,” in Current Problems in Afghanistan, Princeton, 1961, pp. 77-93.

Perso-Afghan Arbitration Commission, Irrigation Report, 2 vols., Simla, 1906

افغانستان درمسیر تاریخ اثر میرغلام محمد غبار مطبعه دولتی کابل ۱۹۶۷

تاریخ مختصر افغانستان اثر پوهاند حبیبی انتشارات سازمان مهاجرین افغانستان ، ویرجنیا ، ۱۹۸۹

تاریخ افغانستان در سه جلد اثر احمد علی کهزاد بنگاه انتشارات میوند کابل سال ۱۳۸۷ خورشیدی

“ارزش دریای آمو ومعاونین آن دررشد زیربنای اقتصادی افغانستان درآینده نزدیک”

 داکتر یارمحمد متخصص حفاظت محیط

 تنظیم منابع آب در افغانستان ازکریم پوپل نویسنده سایدویکی پیدیا

گزيده سرودهاي ريگويدا، ترجمة سيد محمد رضا جلالي ناييني، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1372،

افغانستان ما قبل آريايي ها، نورالله تالقاني، كابل، 1361، مطبعة دولتي،

(هند به افغانستان برای ساخت دوازده بند به روی دریای کابل کمک می نماید) نویسنده : خالد مصطفی،مترجم :پوهندوی دوکتور سیدحسام (مل) منبع وتاریخ نشر: اخبار بین المللی 20011 -5/2012

[1] The structural geology of rocks and regions (2nd ed.) by: G.H. Davis and S.J. Reynolds (1996)

[2] Ancient Ariana:  From the Aryans to the Medes. 1500 BCE–551 BCE. Dr. W. J. Vogel sang Leiden University, Holland

[2] (کتاب ریگویدا ترجمه و نگارش داکتر راج بدلی پندی، چاپ دهلی سال، ۲۰۰۶)

*Encyclopædia Britannica Eleventh Edition (1910–1911)

[2] The Arctic Home in the Vedas by Bal Gangadhar Tilak, First Edition, Pune , India 1903

[3] (بیوگرافی واژه ها ومنزلگاه آریا ها) ماکس میولر لندن سال۱۸۵۳

[4] تاریخ مختصر افغانستان اثر پوهاند حبیبی فصل مدنیت ویدی واوستایی