نـظـر پروفیسرداکتر عبدالواسع لطیفی -به کتـاب خـاطـرات من ٬ نوشـته سید آقا هنری

 بانویسندۀ پراحساس، وطندوست ومبارز قلم، آقای سیدآقاهنری در چندین دید وبازدید درمجامع افغانها و ازطریق مطالعۀ مضامین دلچسظ و روشنگرش درجریدۀ وزین امید، آشنایی دوستانه میسرگردیده است. مجموعۀ فعلی خاطراتش که در دوصد ونه صفحه،

مصورباعکسهای یادگاری اش وفوتواپی اسنادتاریخی، درمطبعۀ شاهمامه تازه بچاپ رسیده است، شامل چشمدیدها وگزارشاتی میباشد، که یک قسمت آن درصفحات امیز نیزباکوشش کوشان عزیز بدسترس خوانندگان گرامی گذاشته شده است.

جناب آقای سیدآقا هنری

صفحات اولی کتاب حاوی گزارشات تکان دهندۀ مولف عزیز در راه ها وسرزمین های هجرت وجلای وطن عزیز میباشد وبعد وقایع مهم سیاسی واجتماعی افغانستان را باتفصیل وبا ضمیمۀ تصاویر واسناد مربوط به چاپ رسانیده است. اینک بطورگلچین چندموضوع برازندۀ این مجموعۀ خاطرات یک افغان بااحساس ودردمند اتفاقات بوقلمون وطن محبوب ما رادرنوشتۀ شیوای آقای سیدآقاهنری به شماطور فشرده تقدیم می دارم :

نویسندۀ محترم هنری عزیز سالهای اول مهاجرت رادرآلمان سپری کرد است، بنده نیزدرآن سرزمین تحصیلات عالی تخصصی خودرابه پایان رسانده ام، ومانندآقای هنری نیمۀ معاش ماهانه ام راکه به حیث اسیستانت پروفیسردر انستیتوت صحت عامۀ یونیورستی هامبورگ اجرای وظیفه میکردم، به کابل جهت رفع مایحتاج فامیلم ارسال می نمودم، واز احوال اجتماعی وسیاسی وطن، طی نامه های همسرمرحومم فاطمه لطیفی اطلاع می یافتم. بدتر به خاطراشغال افغانستان توسط قشون سرخ شوروی، اکثر افغانها دردیار دوردست ازسرزمین مادری خود و شنیدن اخبار تکان دهندۀ وطن، درد والم مشترک احساس نموده اند. همچنانکه آقای هنری درصفحۀ پانزدهم کتاب خاطرات خود زیر عنوان (سیاهترین روزگارعمرم) چنین نوشته است :

« 7 ثور1978، پته های زینۀ هوتل پامیر رابالا میرفتم، مهمانی گفت تیز بیا درروی صفحۀ تلویزیون نقشۀ وطن ما افتاده، شنیدم کودتاشده اماتاحال کودتاچیان شناخته نشده اند. فردای آن وضع روشن شد، همۀ ما پریشان شدیم . مهمانان تاجرپیشه بودند، تصمیم گرفتندبه کابل باز گردند، همه گفتند افغانستان کمونیست شد. برایشان تسلی دادم که کمونیست شدن آسان نیست، به خودمراحلی دارد، وطن ماملک مسلمان است، فرد فردوطن مامسلمان است، اسلام الحمدلله دراستخوان های ما جاگرفته است. بهرصورت بادل پرازغصه روانۀ وطن شدند، بعد ازآن روز ملک ماغمخانه شد…

نشان مهرو وفا نیست درتبسم گل    بنال بلبل بیدل که جای فریادست

وطنداران هرکدام هرروز ازیکدیگرجویای خبری بودند، بالاخره روشنفکران وطبقۀ تجار بااحساس تصمیم حلقه یا اتحادیه ای راگرفتند. درین میان داکتر احمدجلیل شمس، یکی ازبنیانگذاران بود، وی ازشهر آخن دررشتۀ اقتصاد داکتری داشت، همچنان در الازهر و لندن تحصیل کرده وشخص زیرک، کارفهم، باسیاست دنیاآشنابود، درشهرهامبورگ قالین فروشی داشت . دگراعضا محترمان عبدالرحیم صوفی زاده، حبیب الله نوری، محمدصدیق حیدر، تاج محمدتاج و عبدالسلام عابدبودند. این اتحادیه اول به طورمخفی دردفتر سلام عابد آغازبکارکرد، دراوایل اکثریت فامیل هایشان به کابل بودند.

درجلسۀ سوم شان ازمن دعوت کردند، آقای تاج به ضدمن رأی داد، چراکه من با شاه ظاهر مخالفت داشتم، اماباضمانت شمس، عضویت من قبول شد. جلسات ما هرروزچارشنبه بعدازساعت پنج عصریادر صورت بطور استثنایی دایرمی شد.

رازهای ناگفته شده

درراه وطن آنچه نهفتند ونگفتند   مابرسربازار بگفتیم و نوشتیم

خوشبخت بودم مدت دوسال پنجشنبه هاازساعت 5 الی7شام، یکبار افتخار همنشینی میوندوال بزرگ ودانشمند، مردغریب تبار راداشتم. مردی که تارتارموی بدنش وطن ووطندار میگفت، بالاخره جان به جان آفرین درراه وطن درخاک وطن سپرد… (باری) درپارک زرنگار درجمع غفیری گفت وطن ما باغیست که درآن گلهای رنگارنگ می رویند. بعداین ابیات از زبان شان شنیده شد :

این سر که نشان سرپرستی ست  امروز جدا ز قیدهستی ست

با دیدۀ عبرتش ببینید              این عاقبت وطن پرستی ست

(عشقی زاده)

باردیگرفرمودند به امیدروزی که مطبوعات آزادشود، مردم گفتنیهای زیادی دارند، هنوزاکثریت ما ازمظالمی که درحق ماشده، ازآن خبر ندارند. اماامروز خبرطفل قنداقی خاندان شاهی درصدراخباررادیوگفته میشود، نسبت به کاری که صدراعظم انجام داده !

میوندوال صدهارساله، ده هاجلدکتاب وبسیاری ازسوره های قرآن با حکمت رابه زبانی که مردم بیدارشوند ومفهوم اصلی قرآن رابدانند، نوشته، ترجمه وتفسیرنموده بودند. بعدتوقیف شدنش، دستگاه جهنمی پلیس داؤودی هنگام تلاشی خانۀ شان همه راباخودبرده بودند. مرحوم غلام مصطفی رسولی برایم گفت یکی ازدوستان، نجیب رئیس خاد را ازآثارش پرسیده بود. درجواب شنیده:ولا نمیفهمم، همه اش رامامورین کاجی بی باخودبه مسکوبردند، دیگرخبری نشد. همچنان هنگام گرفتاری برادرشهیدم سیدخلیل الله که دسترخوان نان برای صرف طعام چاشت ماهموار بود، کتب وتمام اسنادی که داشتیم درهمان دسترخوان انداخته باخود بردندکه کلکسیون جریدۀ مساوات، خلق وترجمان نیزدر آن شامل بود، بدین لحاظ نبشته هایم ازحافظه ام می باشد.

بلی برسبیل مثال میوندوال میگفت احمدشاه خان وزیردربار هرسال که بودجۀ حکومت پاس میشد، وی به مامورین خودامر میکرد خرج فامیل مرا نقده بپردازید، مابرای خود طبخ میکنیم، بعدبه آشپزخانۀ ارگ رفته ومی گفت دوغوری نان برای ما بیارید ! (کی مردبود بگویدآقاشما که پول نقد گرفته اید !)

عناوین عمدۀ دیگرکتاب پرمحتوای خاطرات جناب هنری چنین است:  – آیاداؤود خان وطن مارا دوست داشت؟ – آیاسردارولی برائت حاصل کرده؟ – واقعۀ ترور درمسجد پل خشتی- شالیزی ووزارت داخله- ای بساآرزو که خاک شده- شهرهامبورگ مرکزجلسات- کابلی که من دیدم – همکاری وارتباط بااهل قلم- کمک های مالی- دزدان چراغ به کف- دیدار بامجاهدین- تهاجم برافغانستان چه قسم پلان شد- تظاهرات درشهرهامبورگ- حمله به سفارت- مکاتبه با مطبوعات، رسانه های خبری و ژورنالیستان- ارتباط با وکلا- مکاتبه با صدراعظم ورئیس جمهورآلمان- ارتباط باقریه (اس او اس).

ناگفته نماند که اکثرعناوین فوق باشرح واسناد وتصاویرگویا که آقای هنری جمع آوری کرده، ضمیمه می باشد. اینک کاپی یک اعلامیۀ انعکاس کمیتۀ بین المللی حقوق بشر راکه به جواب تقاضانامۀ افغانها درسال 1983 میباشدوعنوانی آقای هنری ارسال شده، ارائه می دارم:

کمیتۀ بین المللی حقوق بشر

آقای سید هنری

پروگرام کاری ماه دسمبر- هامبورگ 30/11/1983

روزجمعه تاریخ 9/12/1983 ساعت 19 اتحادیۀ ما درخانۀ وطندوستان، بیانیه های معلوماتی، توسط آقایان شخت و بیلو میدهند، موضوعات، خانم هایی که تعقیب سیاسی میشوند، وعیسوی های که تحت آزار سیاسی در روسیه هستند. بعداَ باشما مذاکره میکنیم که هریک ما برای بهبود حقوق بشرچه کرده می توانیم .

از12/12 الی 17/12/1983 فعالیت بین المللی ما این است: سخاروف را نجات دهید، وتظاهرات در بین شهرهامبورگ. بدین لحاظ ازشمادعوت  میکنیم. لطفا باما همکاری کنید. قبلاَ بامن یاخانم شرفن برگ درتماس شوید. بااحترامات دوستانه

ح. ج. کسپر- کمیتۀ بین المللی برای حقوق بشر .

معرفی مختصرکتاب روشنگر و مصور و پرمحتوای دوست گرامی ام سیدآقا هنری را به آرزوی صحت وسعادتش وبا کاپی نامه وجواب نامه اش با دوست گرامی دیگرم، مبارزجهاد وقلم، داکترنصری حقشناس خاتمه میدهم .

نامۀ هنری به داکترحقشناس : برادرگرامی قدر داکترصاحب نصری السلام علیکم، صحتمندی شماوفامیل محترم را ازبارگاه ایزدی خواهانم.

دیشب ساعت9 پنجشنبه 20 دسمبر2001 مجلۀ بنام مونیتور درکانال اول تلویزیون آلمان، که دولتی میباشد نشرشد. گردانندۀ آن آقای کللاوس بردنارس است، وی مردشجاع وراستگو است که باربار بهمین خاطر جوایزمختلف رابرده است. او دیشب 15 دقیقه بالای وطن عزیز ما نشراتی داشت که خلاصۀ آن اینست: نسبت نشراخبارجنگ در افغانستان، حکومت امریکا به تمام دستگاههای نشراتی امرکردکه که تلفات جانی وخسارات مالی رابه حد اقل تقلیل داده وهیچگاه اقدام تحریک آمیزنکنند، وخبرنگاران آنرا جزو وظایف وطندوستی خود دانسته اند. آقای بردنارس موسسه تحقیقاتی بیطرف را درامریکا مصاحبه کرده که تلفات جانی راحداقل 3 تا5 هزارنفرمیگوید، درحالی که حکومت امریکا 2صد تا250نفر میگوید، از ویرانی دهات وقصبات وشهرهانمی گویند ویاکم . اکثر نشرات بمباران های فلمی ازمناطق کوهستانات رانشان میدهد، مثال این وهم اصل فلم گفتار اسامه بن لادن راکه به زبان عربی است، ازوزارت خارجۀ امریکاخواسته وبه ترجمان رسمی بیطرف داده که به مقایسۀ ترجمۀ زبان انگلیسی اغلاط فاحشی داردکه متن آن را تغییر میدهد .

همین افشاگریها دربارۀ جنگ عراق داشت که طورنمونه دختری 14 ساله رانشان میدهد درروی صفحۀتلویزیون که میگفت دیروز من از کویت آمدم وبه چشمانم دیدم عساکرعراقی خواهرزاده ام را بابرچه تکه تکه کرد، درحالیکه آن دخترسفیرکویت درملل متحدبود، هرگز کویت راندیده بود وهیچکس نپرسیدکه تودخترکویتی این زبان انگلیسی لهجۀ امریکایی را درکجا فراگرفته ای! بدین وسیله حکومت امریکا احساسات مردم راتحریک میکرد. باعرض حرمت، سید آقاهنری.»

این هم پاسخ جناب داکترحقشناس به آقای هنری :

« برادرعزیزو محترم وگرامی جناب هنری صاحب ! السلام علیکم. امیدوارم درامان خداباشید وایام به خوبی وسلامتی سپری گردد. فکس ارسالی تان رسید، ازلطف ومهربانی تان تشکرمیکنم … برخورد هم وطنان ما واقعاَ مایۀ تأثر وتأسف است. ریشۀ این تضادها وبدمشربیها وبدفرهنگیها درتاریخ معاصرکشور سردراز دارد. شایدجلددوم کتاب غبار رامطالعه کرده باشی ومسایل یادشده درخاطرات تداعی میگردد. بدبختانه حاکمیت روسها و روس بچگان درکشورمابه جناح بندیها و تضادهای گوناگون دامن زد و پاکستان بااستفاده وتجربه ازدواستعمار (شرق وغرب) وشناختی که طی چنددهۀ اخیر ازکهتر ومهتر ماداشت، ازاین حربۀ جهل وبیخردی وبدفرهنگی، به حداعلا استفاده نمود وسر نوشت افغانستان رابه مرحله ای کشانید که خودآنرا می دانید.

اگرما واقعاَ ازحداقل خرد و فرهنگ وآگاهی بهره ای میداشتیم، بخاطر یک لقمۀ نان ویا کسب کذایی جاه وعنوان، درخدمت بیگانگان قرار نمیگرفتیم ووطن ومردم خودرا درپای استعمارگران قربان نمی نمودیم. قوم ومردمی که دین را درخدمت بی دینی، ودیانت را درخدمت دالر قرارداده باشند، ازهیچگونه دنائت و نامردمی مضایقه نخواهندکرد. اتن ملی می خواهند اما استقلال ملی نی !

کاش کردار این گونه افراد بنام خودشان محاسبه میشد ودرمحدودۀ نام و نشان ننگین خودآنان اختصاص میداشت، اما حیف ودریغ است که پای یک ملت کهنسال وتاریخی درمیان است، وبی عرضه هایی در اینجا وآنجا به آب وآبروی یک ملت بازی میکنند. من براین باورم که وضع آیندۀ ما بدتر از امروزخواهدبود وخداوندهمه راهدایت فرماید! ….»

خدمات قلمی دوست وهمکارگرامی ما جناب آقای سیدآقاهنری مأجور باد، و عمردراز و قلم توانایش را خواهانیم. /

(منتشرۀ هفته نامۀ امید شماره 1030 مورخ 8 مارچ 2017)