شعر، معجزه‌ی خیال است ؛منبع : مجله‌ی ” گونگهت “برگردان : جاوید فرهاد

” روهیت مهتا ” شاعر هندی، در سال 1966 میلادی درایالت پنجاب هند زاده شد.

آموزش های نخستینش را در پنجاب و دوره ی آموزش عالی را در رشته ی مهندسی ساختمان، در دهلی به پایان رساند.در آغاز برای شماری ازآوازخوانان هندی تصنیف های”رمانتیک” می نوشت ؛ ولی در سال 1988 ، نوشتن ترانه ها را ترک گفت و به سرایش جدی شعر پرداخت .در 1993 نخستین دفتر شعرش را به نام ” ماه ، مثل من تنهاست ” منتشر کرد ؛ اما شعر های این دفتر مخاطبان چندانی نیافت .

سال بعد ، گزینه ی شعر های دیگرش را به نام ” فراموشم شد ” ( هم کو بهول گیی ) چاپ کرد که با استقبال گسترده ی جامعه ی ادبی هند روبه رو شد . سپس دفتر های دیگرش را به نام های ” دلتنگی های شاعرانه ” و سرودی برای سرسوتی ” منتشر ساخت . ” روهیت مهتا ” افزون بر سرایش ، نگره های جالبی در مورد شعر دارد . او شعر را ” معجزه ” ی خیال می داند و شاعر را پیامبر اندیشه های آسمانی . در اینجا ، برگردان بریده یی از نگره های او را به زبان فارسی ( که از زبان اردو برگردان شده ) می خوانید :شعر معجزه ی خیال است : شعر خوب ، معجزه ی خیال است و خیال از جنس عناصر شگفتی زا است ؛ چیزیست شگفتی آفرین ، غیر مترقبه و برای عده ای هم باور نکردنی . نه قابلیت درک متعارف را دارد و نه به لحاظ منطقی، قابلیت اندازه گیری مطلق را ؛ اما ویژه گی مهم آن این است که همه را مجاب می کند و سبب بروز شگفتی در آدمی می شود ؛ چیزیست شبیه یک معجزه که مخاطبانش را بهت زده می سازد .

شاعر پیامبر اندیشه های آسمانی است :بی تردید ،هنگامی که شعر معجزه ی خیال است ؛ شاعر نیز پیامبر اندیشه های آسمانی است که با قدرت خیالش معجزه می کند و این اندیشه های آسمانی را برای مخاطبانش ارائه می نماید.چرا به شاعر می گویم پیامبر آسمانی است ؟ برای آن که تقدس و قدرت شاعر ، تقدس و قدرت معمولی نیست .قدرت تفکر و خیال او برتر از دیگران است ، روحیست که از هستی مطلق ( خدا ) الهام می گیرد و سپس مایه ی اصلی آن را ( بدون تحریف ) به دیگران بیان می کند .

(1)روح” هستی مطلق” در شعر جاریست :در هر شعری که معجزه است ، روح “هستی مطلق ” ( خدا ) جاریست . شاعر پیامبریست که سرا پایش در این روح هستی مطلق ،غرق شده است و هر چیز در درون او، از همین ” هستی مطلق ” آغاز و در او پایان می یابد .شعر گریز از خلوت است :افزون بر معجزه بودن ، شعر پدیده ای برای گریز از خلوت است ؛ خلوتی که از فرط ” روز مره گی ” و ” پوچی ” در وجود انسان شکل می گیرد .آدمی برای ترس و گریز از این خلوت، به شعر ( این معجزه ی هستی مطلق ) پناه می برد تا این خلوت کشنده و اظطراب فزاینده، خفه اش نکند .تنهایی، کابوسی برای آدمی است.

او از این کابوس می ترسد و خودش را در پناه این هستی مطلق، ایمن می سازد. شعر، روح را شستشو می کند:هر جنسی را به خاطر پاکیزه گی شستشو می کنند، شعر ، روح را شستشو می کند . ” گورو دوتا گور ” می گوید: سخن شاعر ، امانتی از خداوند است ، این امانت سخن ، روح ما را از آلایش ها می پالاید ؛ زیرا سخن خداوند، پاک و منزه از آلایش است .

و این هم برگردان شعری از ” روهیت مهتا ” : خلوت عجیبخلوتم خیلی عجیب است انسان ! می هراسم امشب …روحی از جنس خدا در من نیست .همه جا تاریکیست همه سو تنهاییست .روی دیوار اتاق ذهنم ، تک تک ساعت دلتنگیست .خلوتم خیلی عجیب است انسان ! کاشکی روی این خلوت من روح هستی خدا جاری بود .1 – و حافظ نیز در این مورد اشاره ی جذابی دارد :در پس آینه طوطی صفتم داشه اند آن چه استاد ازل گفت بگو ، می گویم ( مترجم ) 2 – گو رودو ( مرشد روحانی ) و منظور ازگورودو تا گور ، ” را بیند را نات تا گور ” شاعر ،عارف، نابغه ، نقاش و موسیقیدان مشهور هندی است . (مترجم )

۱۳۱۳