صعود و سقوط مختصر زبان فارسی درنیم قاره هند : سلطان رضوی

زبان و ادب فارسی در هند سابقهٔ دیرینه‌ای دارد. دربارهٔ پیشینهٔ رواج زبان و ادب پارسی در شبه‌قاره، از مدارک تاریخی چنین برمی‌آید که در سدهٔ سوم هجری، برای نخستین بار هندوان فرصت یافتند تا با فارسی‌زبانان آشناییِ مؤثر پیدا کنند. در آن زمان بنا به قول ابن حوقل در صوره‌الارض و اصطخری در المسالک و الممالک، مردمِ «مُلتان» و «منصوره» به زبان عربی  و سِندی، و مردم «مُکران»، به زبان فارسی سخن می‌گفتند. در اوایل سده چهارم هجری، در سِند شاعری ظهور کرد مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکشی از او در قدیمی‌ترین تذکره‌ها نقل شده‌است و می‌رسانَد که در زمان او، زبان فارسی در سند رواج داشته‌است.( در اين مورد روايت مختلف است اما به گمان اغلب رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شده‌است، شاعر پارسی‌گوی نیمه نخست سده چهارم هجری است).  

زبان فارسی در دورهٔ غزنویان به هند راه یافت در آن دوره پارسی، زبان ادبیات، شعر، فرهنگ و دانش بود. با تأسیس امپراطوری مغول هندوستان به اوج پیشرفت خود در هند رسید و زبان رسمی هندوستان شد.

زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. از دیگر شاعران نامدار فارسی زبان شبه قاره هندوستان، می‌توان از اقبال لاهوری نام برد.

پس از حمله سلطان محمود غزنوی به هندوستان در اوایل سده پنجم هجری زبان فارسی با ورود سپاهیان محمود در شبه قاره گسترش می‌یابد. البته نباید سهم صوفیان را که مبلغان اصلی اسلام و زبان فارسی بودند، فراموش کرد. بزرگ صوفیانی چون هجویری، خواجه معین‌الدین چشتی، شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی، سیداشرف جهانگیر سمنانی، سیدعلی همدانی و… که با گفتار و کردارشان بر خیل مسلمانان و فارسی‌زبانان افزودند

حکومت پادشاهان مسلمان، به ویژه پادشاهان پارسی‌گوی هندوستان در سراسر شبه قاره را هم نباید از یاد برد، زیرا آنان با حمایت و پشتیبانی فراوان خود از علما، دانشمندان، سرایندگان، ادیبان، هنرمندان و سایر فرهیختگان موجب شکوفایی و رونق زبان فارسی شدند. زبان فارسی هندوستان شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی و امیر خسرو دهلوی و اقبال لاهوری و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند.

برخی ‌از خاندان‌های ‌امرای نواحی مختلف هندوستان مانند پادشاهان‌ اودر در لکنهو و‌ امرای بهوپال و خاندان نظام دکن و خاندان والاجاهی مدراس و حتی ‌امرای میسور از جمله تیپوسلطان ‌اهتمام فوق‌العاده‌ای در پرورش ادب فارسی داشته و حتی تاریخ تیپو سلطان را به زبان فارسی نوشته‌اند.

با تأسیس امپراتوری مغول در هندوستان زبان فارسی به اوج پیشرفت خود رسید و زبان رسمی هندوستان شد. رسمیت یافتن زبان فارسی به عنوان زبان دین، سیاست، ادب و هنر در شبه قاره هند موجب شد که علاوه بر پدید آمدن آثار فراوان فارسی در آن سرزمین توسط اهالی شبه قاره هند وخراسانیان به ویژه در زمینه‌های تاریخ، فرهنگ، دستور، یادنامه (تذکره) و انشاء آثار بزرگان شعر و ادب و عرفان خراسان زمین مورد پسند و پذیرش دانشوران و متفکران قرار گیرد و درباره آنها پژوهش یا به زبان‌های گوناگون بومی سرزمین هند و پاکستان ترجمه شود.

مجموعه کتاب‌های خطی فارسی در کتابخانه‌های هند حدود صد هزار نسخه تخمین زده می‌شود و شاید بزرگ‌ترین ذخیره‌ای باشد که از کتاب‌های خطی فارسی در جهان وجود دارد.

نسخه‌های خطی در هند عموما رو به نابودی بوده و از سوی دیگر آب و هوای نامساعد آنها را به تدریج از بین می‌برد، به گونه‌ای که نه قابل استفاده‌اند و نه قابل مرمت و بازسازی و با اندک تماس دست پودر می‌شوند. از طرف دیگر سوداگران بین‌المللی به ذخایر مکتوب اسلامی هند هجوم برده و نسخه‌های نفیس هنری و کهن علمی و اسلامی را از هند خارج می‌کنند و به علت فقر فراگیر در هند شماری از نسخه‌های معروف از کتابخانه‌ها سرقت و به خارج هند منتقل شده است

از آثار زبان فارسی که هنوز هم در سراسر هند مشهود است، نوشته های مقابر میباشدکه از مهم‌ترین این آثار می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- کاخ تاج محل که در جهان سمبل عشق شناخته می‌شود و در داخل آرامگاه شاه جهان و ارجمند بانو وجود دارد که با سنگ مرمر یکپارچه تزیین شده‌ است. کنار سنگ مرمر قبر سمت راست به خط فارسی رایج دوره صفویه نوشته شده‌ است: (مرقد منور ارجمند بانو بیگم مخاطب به ممتاز محل متوفی سنه…)

. 2- کنار سنگ قبر شاه جهان نوشته شده: (مرقد مطهر اعلیحضرت فردوس آشیانی صاحبقران ثانی شاه جهان طاب ثراه سنه ۱۰۷۶ ق)

. 3- زر نوشته‌ها و اشعار ایوان خاص قصر قلعه اگرا شاه جهان و تختگاه سیاه

4- قصر اکبر شاه اگرا نوشته‌ها و اشعار ایوان و دیواره‌ها و سنگ نوشته‌ای با نام پنج تن آل عبا به خط نست نستعلیق

. 5- سنگ نوشته‌های فارسی درگاه جهانگیر

  6- نوشته‌های قبر تاج محل ممتاز محل یا ارجمند بانو بیگم، همسر شاه جهان از پادشاهان فارس زبان سلسله گورکانی

. 7- بر لوحه سنگ مزار نور جهان و جهانگیر این شعر نورجهان حک شده‌است

درمزار ما غریبان نی چراغی نی گلی

نی پر پروانه سوزد نی سراید بلبلی

8- روی مزار جهان آراء (دختر شاه جهان) در درگاه خواجه نظام‌الدین دهلی این بیت نگار شده‌ است

بغیر سبزه نپوشد کسی مزار مرا 

که قبرپوش غریبان همین گیاه بس است

امروزه خیلی‌ها می‌پرسند چطور شعر حافظ ، طوطیان هندی را در قرن هشت هجری شکرشکن می کرده، اگر بدانند که شعر حافظ خوانندگان بیشتری در هندوستان داشته، شاید تعجب کنند

.

شکر شکن شوند همه طوطیان هند

زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود

برای این، وقتی عمران خان، نخست وزیر پاکستان درباره زبان فارسی در شبه قاره در سفر اخیرش به تهران صحبت کرد و گفت “اگر انگلیسی‌ها در قرن نوزدهم به هند نیامده بودند، نیازی به مترجم نداشتیم, همه ما به فارسی صحبت می‌کردیم. فارسی برای شش صد سال زبان رسمی در هند بود”، خیلی‌ها حیرت کردند.

اما اگر کسی به هند و پاکستان سفرکند، می بیندکه هنوز نام‌های فارسی در همه شبه قاره هند زنده است. سه قرن قبل از حافظ، یکی از بزرگترین شاعران فارسی، مسعود سعد سلمان، در لاهور می‌زیست، همان که یکی از زیباترین شعرهای تاریخ را در نوستالژی شهر لاهور نوشته است

ای لاوهور ویحک بی من چگونه‌‌ای

بی‌آفتاب روشن روشن چگونه‌ای

و البته معروف‌ترین سروده تاریخ زبان فارسی را او در زندان نوشته است که:

نالم به دل چو نای من اندر حصار نای

پستی گرفت همت من زین بلند جای

همشهری او هجویری غزنوی، صاحب کشف المحجوب را هم همه علاقمندان عرفان می‌شناسند و آخرین شاعر بزرگ شبه قاره، اقبال لاهوری هم همشهری او بوده است

اما در بین این هزار سال، هزاران شاعر، نویسنده و منتقد و عارف و دانشمند فارسی‌گوی دیگر، اکثرا در کشور های فارسی زبان ناشناخته‌اند، زبانی که  هزار سال در شبه قاره هند، فرهنگ و هنر و اندیشه خلق کرد اما یک باره، جایش را به زبان انگلیسی داد.

زبان پارسی ریشه ای بس کهن در پاکستان و هندوستان دارد و امروزه نیز در برخی ایالات همچون پیشاور، پاراچنار، شهر کویته، فارسی گویان زیادی وجود دارند

سرود ملی پاکستان به زبان فارسی ساخته شده و این زبان مادر زبان اردو محسوب می شود

 پاک سرزمین شاد باد       کشور حسین شاد باد

 تو نشان عزم عالیشان       ارض پاکستان

 مرکز یقین شاد باد

 پاک سرزمین کا نظام     قوت اخوت عوام

 قوم ، ملک ، سلطنت       پائندہ تابندہ باد

 شاد باد منزل مراد

 پرچم ستارہ و هلال       رهبر ترقی و کمال

 ترجمان ماضی شان حال       جان استقبال

     سایه خدای ذوالجلال

کتیبه ها و سنگ نبشته و لوحه هایی به زبان فارسی به چشم می خورد، شعر خوانی و فارسی سرایی و به کار گیری ضرب المثل های فارسی از خصال برجسته مردم پاکستان است

غالبا مردم پاکستان در جریان گفت و گو به زبان اردو، در گوشه و کنار شهر های مختلف پاکستان برای دلیل محکم در گفتار خود، شعر و یا ضرب المثل فارسی را شاهد می آورند.

اکثر محققین وزبان شناسان به این باور اند که زبان فارسی را می توان در شبه قاره هند، زبان اول اسلام محسوب کرد زیرا یکی از مهمترین رسانه های تمدن اسلامی در شبه قاره هند بوده است.

زبان فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمره انگلستان شود   دومین زبان رسمی این کشور (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بود. چون زمام امور از دست مسلمانان به دست انگلیسی‌ها افتاد، ایشان نیز در آغاز ناگزیر شدند از زبان فارسی برای امور رسمی و دیوانی بهره گیرند. در دوران حكومت انگلیسی‌ها به‌طور طبیعی به زبان انگلیسی توجه بیشتری می‌شد، اما فارسی را در كنار انگلیسی به كار می‌بردند. همچنین بعضی از زبان‌های بومی هند نیز برای ارتباطات اهمیتی یافتند، اما در سال ۱۸۳۲ با زور انگلیسی را جایگزین فارسی کردند و چارلز تری ویلیان در سال ۱۸۳۶ زبان انگلیسی را به جای زبان فارسی رسمیت داد. بدینگونه زبان فارسی با وجود آنكه زبان بیان آثار خلاق علمی و ادبی به شمار می‌رفت و در تمام مراحل آموزش در برنامه‌ها گنجانده می‌شد تا حد یک زبان درجه دوم تنزیل كرد و همسطح زبان‌های كهن سانسكریت و عربی شد و با گذشت زمان اردو جای فارسی را گرفت.

دوستان عزیز و گرامی !در کنار این مقاله تاریخی و معلوماتی چنین نتیجه گیری میتوان کرد که :زبان وسیله افهام و تفهیم است و این وسیله خیلی مهم به اساس انکشاف ،توجه ، پیشرفت ، تعلیم ، تدریس و تمرین و تشویق زنده است و طوریکه گفته امد اگر هزار سال در اوج ترقی و تعالی هم باشد وقتیکه از چشم اولیای امور دور واقع شود و از ان مراقبت و مواظبت نشود و در انکشاف و تعلیم ان سعی و تلاش نشود می میرد و زبان معجزه خداوندی نیست که که دایم به قدرت خدا زنده باشد و کسی به ان دستبرد کرده نتواند. فارسی ستیزی در کشور ما از سالهای متمادی شروع شده و به مرور زمان به نقطه اوج اش میرسد و از جانب دیگر بی توجهی و بیتفاوتی و ساده اندیشی فارسی گویان در برابر دشمنی با زبان فارسی جفای بس بزرگی است که اگر به چنین منوال به پیش برود قابل کنترول و اعاده دوباره ان نخواهد بود .

زبان را ما باید اول خود بیاموزیم و به فرزندان و نسل های بعدی انرا بطور امانت بسپاریم و در راه انکشاف و تعالی ان نباید لحظه غفلت نمایم و این است وجیبه ملی و وجدانی ما .

صعود و سقوط زبان فارسی در هند درسی است برای همه ما تا از ان بیاموزیم و علاج واقعه را قبل از وقوع نمایم .

از توجه و حوصله تان تشکر.  

به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم

مشو غایب ‌که چون آیینه از رخ می‌پرد رنگم

شدم پیر و نی‌ام محرم نوای نالهٔ دردی

محبت ‌کاش بنوازد طفیل پیکر چنگم

به رنگ سایه از خود غافلم لیک اینقدر دانم

که‌ گر پنهان شوم نورم و گر پیدا همین رنگم

ز خاک آستانت چشم بی‌نم می‌روم اما

دلی دارم که خواهد آب گردید آخر از ننگم

به بیکاری نفسها سوختم با دل سیه کردم

ز دود شمع آخر سرمه‌دان شد کلبهٔ تنگم

حیا را کرده‌ام قفل در دکان رسوایی

به رنگ غنچه پنهانست جیب پاره در چنگم

جنون نازنینی دارم از لیلای بیرنگی

که تا گل می‌کند یادش پری هم می‌زند سنگم

ز قانون نفس جستم رموز پردهٔ هستی

همین آواز می‌آید که بسیار است آهنگم

خوشا روزی‌ که نقاش نگارستان استغنا

کشد تصویر من چندانکه بیرون آرد از رنگم

به صرصر داده‌اند آیینهٔ ناز غبار من

شه فرمانرو آزادی‌ام اینست اورنگم

به ناهنجاری از خود رفتنم صورت نمی‌بندد

پر طاووسم و پرگار دارد گردش رنگم

ببینم تا کجا منزل‌ کند سعی ضعیف من

به این یک آبله دل چون نفس عمریست می‌لنگم

دهد منشور شهرت نام را نقش نگین بیدل

پر پروازگردد گر در آید پای در سنگم

حضرت ابوالمعانی  بیدل دهلوی