با بهیقی روزگار شادروان میر غلام محمد غبار از قلم : عـــبــدالـــصــابـــر جـــنـــبــش

SABIR jonbesh يكصد و دوازده سال پيش از امروز در شهر كابل  Ghobar
در كوچه دروازه‌ي لاهوري كابل در خانواده سيد محبوب «مشهور به سيد بابوجان» مستوفي و از مقربان دربار امير عبد الرحمن خان در سال 1895 م كودكي به دنيا آمد كه اسمش را مير غلام محمد غبار گذاشتند.

پدر غبار در تربيه و تنوير پسرش همت گماشت و او را با آثار سيد جمال الدين افغاني، فيض محمد كاتب، محمود طرزي و ساير شخصيت هاي سياسي، اجتماعي و متفكرين سده‌ي نوزدهم و آغاز سده‌ي بيستم آشنا ساخت. غبار زبان هاي اردو، هندي، انگليسي و فرانسوي را مي دانست و به زبان پشتو روان صحبت مي كرد.


شخصيت كثير الاضلاعي داشت. او جريده‌ي وطن كه بنيانگذاري كرد و سرور جويا، برات علي تاج، ‌عبدالحي عزيز، فتح محمد، نور الحق و مير محمد صديق فرهنگ گروه دبيران آن بودند، صاحب امتياز جريده وطن مرحوم غبار و مدير مسوول آن در آغاز علي محمد خروش و بعد از آن مير محمد صديق فرهنگ بود.
غبار آغاز گر مرحله نوين تاريخنويسي در افغانستان مي باشد. وي با اين اقدام ارزشمند تاريخي از جعل پرده برداشته و تواريخ جعلي كشور را روانه گورسان تاريخ ساخت. او تاريخ معاصر افغانستان را به شيوه‌ي علمي بازنويسي بدينگونه بود كه كتب و آثار فرمايشي گمراه كننده، خلاف منافع ملي و همنوا با سياست هاي دولت كه تمام فضايل و افتخارات تاريخي را به نفع شخصي، خانوادگي،‌ قومي و قبيله‌اي مي‌چرخانيد و تمام معايب را به جانب مقابل و مخالفين حواله مي‌كرد. جايش را به شيوه و متود علمي عوض كرد. غبار بود كه اوراق تاريخ معاصر افغانستان را ساخت. غبار تاريخ را از كاخ ها بيرون مي‌كشد و به نقاط دوردست به دهكده‌ها، و شهرها كشانيد.
غبار با آگاهي از ضرورت هاي حياتي ملت افغانستان، به تاريخ نگاري افغانستان روي آورد، او در حقيقت ماموريتي را فرا روي خود قرار داده بيشتر از شصت سال عمر خود را با سخت كوشي وقف آن كرد. ضرورت هايي كه غبار را به تاريخنگاري افغانستان مصمم ساخت از اين قرار اند:
1ـ نبودن مطلق معلومات تاريخي مستقل در مورد كشوري به نام افغانستان.
2- تاريخنگاري افغانستان به اتكاي اسناد و مدارك كشورهاي بزرگ دوران استعمار.
3ـ تدوين «تاريخ سياسي» ‌افغانستان.
باري غبار نوشته بود: «تا نيمه‌ي قرن پيشتر تاريخ افغانستان، با غنايي كه داشت در مطاوي آثار تاريخي بيگانگان مغشوش و مبهم مانده بود،‌حتي در مدارس افغانستان،‌تاريخ افغانستان از قرن هجدهم به اين طرف تدريس مي‌گرديد و مهمترين تواريخ ملي،‌آثاري از قبيل تاريخ سلطاني و سراج التواريخ و امثال آن به حساب مي‌رفت».
غبار به اين كمبود پي برد و در جريان ماموريتهاي ديپلوماتيك دهه سوم قرن بيستم خود به كشورهاي شوروي، فرانسه و آلمان سفر مي‌كند و  به عمق فاجعه آگاه مي‌گردد و با شگفتي در معتبرترين نشريه تحقيقاتي فرانسه مي‌خواند كه: ‌«افغان ها تاريخ ندارند» با چنين انگيزه‌يي بود كه غبار در سال 1310 خورشيدي به نوشتن تاريخ آغاز نمود.
ارزش آثار غبار از نظر تاريخ نويسي در آن است كه مورخاني چون لوييس دوپري امريكايي هرگاهي كه درباره‌ي تاريخ و تاريخ نويسان افغانستان نظر مي‌دهد مي‌گويد: «در افغانستان بعد از فيض محمد كاتب هزاره و مرحوم غبار تاريخ نويس ديگري ظهور نكرده است. اگر تاريخي بعد از آن نوشته شده است، ‌بيشتر افسانه است تا تاريخ…». از اين جا است كه تاريخ نويسي مرحوم غبار از نظر تقدم زماني و راهگشاي تاريخ افغانستان به دوره‌ي اويستا و گره زدن آن به فرهنگ زردشتي، يونان باختري و كريكو بوديك و در نهايت فرهنگ پيشرو فاتح اسلام در خراسان بزرگ به كلي ممتاز و بي نظير است.
نويسندگان و مورخان افغانستان آنچه را در مورد تاريخ باستان افغانستان نوشته پس از رهگشايي‌هايي مرحوم غبار بود كه منحيث تاريخ نويس پيشينيه رهنما و رهبر تاريخ پيشينه در تاريخ باستان افغانستان سر برآورد.
اينك سرگذشت بعضي از تاليفات و نشوته‌هاي روانشاد غبار را بر مي‌شماريم.
1ـ افغانستان و نگاهي به تاريخ آن:
«كابل، انتشارات مجله كابل 1310 (1931)» 190ص.
اين اثر را در مجله‌ي كابل از شماره دوم تا دوازدهم به چاپ رسيده است كه بيشتر به معرفي جغرافياي تاريخي افغانستان مي‌پردازد.
2ـ افغانستان در هندوستان:‌
« كابل:‌انتشارات مجله كابل، 1311،  (1932)» 59 ص
اين مجموعه نيز در شماره هاي اول تا نهم مجله كابل 1311 خورشيدي چاپ شده و محتوي مطالبي درباره تاريخ نفوذ افغان ها در هند مي باشد. او در اين كتاب ساحه‌ي نفوذ افغانان در بخش وسيع حوزه تمدني ما را نشان داده است كه گويا افغانان به قلمرو سلطه جويان هند برتانوي حاكم بودند.
3ـ تاريخ مختصر افغانستان:
«كابل انتشارات سالنامه كابل، 1311 (1932)» 68 ص.
غبار در اين مختصر از دوره هاي آرياناي باستان آغاز كرده وقايع و حوادث تاريخي افغانستان تا اواخر سده نوزدهم و آغاز قرن بيستم كه به سلطنت خانواده محمد زايي ختم مي‌شود. اين مختصر به فرمايش اداره‌ي سالنامه‌ي كابل تهيه شده است كه مي‌بايست مرحوم غبار منحيث يك مورخ توانا، بحر را در كوزه مي‌گنجاند. اين كار ساده‌اي نبود كه يك تاريخ‌نويس از عهده آن برآيد. بلكه اين كاري بود كه صرف از عهده مورخ طراز اول چون غبار ساخته بود كه خلاصه‌ي تاريخ افغانستان را در چند صفحه محدود تهيه و در اولين سال نشراتي سالنامه كابل به نشر برساند.
4ـ كتاب تاريخ احمد شاه بابا:‌
«كابل،‌وزارت مطبوعات 1332 (1943» 352 ص مصور.
اين كتاب را غبار در موقعي كه در كندهار و فراه در تبعيد به سر مي‌برد بود تاليف كرده بود، ولي مرحوم غبار هنوز به كابل نيامده بود كه دوستش مرحوم حبيبي يك قسمت خطي را از نزد وي گرفته و به حيث مقدمه بر «ديوان احمد شاه بابا» چاپ مي‌كند.
بايد متذكر شد كه كتاب «تاريخ احمد شاه بابا» تاليف مرحوم غبار در مسكو به زبان روسي ترجمه شده و با يك مقدمه مفصل چاپ شده است.
5ـ كتاب خراسان:
«كابل،‌ رياست مستقل مطبوعات، 1336 (1947)» 101ص.
روانشاد غبار كتاب خراسان را به پاسخ كشور «ايران» نوشت. چه كشور ايران با نامگذاري يك استان «ولايت»  از استان‌هاي خود به نام «خراسان» و انتشار نقشه‌ي «استان خراسان»‌به طوري كه مرزهاي افغانستان را تا آمو دريا احتوا مي‌كرد و قصد داشت افتخارات يك و نيم هزار ساله خراسان باستان و ميراث‌هاي فرهنگي غني گذشته ما را تصاحب كند.
اكنون كتاب «خراسان» ضميمه با مقاله هاي ديگر مرحوم غبار كه در مجله آريانا «كابل» چاپ شده بودند زبير نام «جغرافياي تاريخي افغانستان» با حواشي و تعليقات از طرف محترم فريد بيژن دوباره چاپ و تا سال 1386 خورشيدي پنج مرتبه تجديد چاپ شده است.
6ـ امراي محلي افغانستان:
«مجله آريانا شماره هاي يازده و دوازده سال اول و شماره هاي سوم تا هفتم سال دوم 1311 ـ 1312 (1933 ـ 1934)»
غبار اين بخش تاريخ را در شماره هاي متعدد ماهنامه آريانا و كابل به چاپ رساند.
7ـ تاريخ ظهور اسلامي و نفوذ عرب در افغانستان:
«كابل، رياست مستقل مطبوعات 1326 (1947)» 112 ص.
در اين كتاب مرحوم غبار براي تكميل كارهاي تاريخ نويسي خود روشني انداخته و بر سلطه‌ي سياسي،‌اجتماعي، ادبي و فرهنگي اعراب در سرزمين خاوران،‌ روشني انداخته و استفاده هاي بيش از حد خانواده هاي عباسي از خانواده هاي خراساني را در تحكيم پايههاي متزلزل قدرتشان روشن ساخته است.
8ـ تاريخ قرون اولي:
« كابل، وزارت معارف، 1326 (1947)» 226 ص.
مرحوم غبار اين كتاب را براي تدريس در صنوف دهم مدارس افغانستان نوشت. قابل يادآوري مي‌باشد كه اين اولين منبع تاريخي درباره تاريخ قرون اولي مي‌باشد، كه به حيث متن درسي در مدارس افغانستان تدريس مي‌شد. قبل بر اين هيچ منبعي درباره تاريخ اين دوره وجود نداشت و كسي به نوشتن آن مبادرت نكرده بود. مولف همكار مرحوم غبار در تاليف اين كتاب محترم دوست محمد خانه معلم تاريخ افغانستان مي‌باشد.
9ـ افغانستان به يك نظم:
«كابل، رياست مستقل مطبوعات، سال 1326 (1947)» 81 ص.
اين كتاب خلاصه اي از تاريخ افغانستان از دوره‌ي باستاني تا آغاز دوره «طاهري»‌مي‌باشد. خوشبختانه اين كتاب در دهه‌ي شصت در مطبعه‌ي آريانا دوباره تجديد چاپ شده و تا كنون چند مرتبه‌ي اقبال چاپ يافته است.
10ـ ادبيات دوره‌ي محمد زايي:
«كابل، رياست مستقل مطبوعات، 1331 (1952)» 81ص.
11ـ تاريخ ادبيات افغانستان، از آغاز دوره‌ي تاريخي تا سده‌ي بيستم.
12ـ تاريخ احزاب سياسي افغانستان در سده‌ي بيست.
13ـ خاطرات زندگي غبار.
اين كتاب تاكنون چاپ نشده است. و در آرشيف شخصي جناب محترم هشمت خليل غبار نگهداري مي‌شود.
بر علاوه يك سلسله ترجمه‌ها، معرفي كتب، معرفي مشاهير علمي و فرهنگي افغانستان نوشته‌ي مرحوم غبار در مجله ها و روزنامه هاي افغانستان به شمول مجله‌ي آريانا انتشار يافته است.
كتاب در ميزان 1346 خورشيدي در مطبعه دولتي به طبع رسيد. پس از چاپ آخرين صفحه كتاب، وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان كتاب را در تحويل خانه هاي مطبعه دولتي كوته قلفي كرد. بعد از (7 ثور 1357 خورشيدي) كتاب افغانستان در مسير تاريخ از زندان رها شد و در يك دم زدن از بازار كتاب فروشان به خانه هاي كتاب دوستان انتقال و به مثابه دايرهالمعارف تاريخي افغانان مرجع شناخت حقايق و رويدادهاي سياسي و اجتماعي افغانستان گرديد.
جلد دوم كتاب « افغانستان در مسير تاريخ»‌ كه از ختم دوران شاه امان الله خان آغاز و به حكومت سردار محمد داود خان ختم مي‌شود. غبار وقايع و حوادث و چشمديدهاي خود را بي آنكه پرده پوشي كند ثبت كرده است».
در فرجام بايد متذكر شد «زماني كه پاي نوشتن تاريخ‌نويس افغانستان به ميان مي‌آيد، غبار از آشناترين نامها است. «جلد اول و دوم» افغانستان در مسير تاريخ از پرترين تيراژ كتاب‌ها در تاريخ مطبوعات افغانستان است،
مرحوم غبار در شرايط ناگوار دوران امير حبيب الله خان پرورش يافت با «جمعيت جوانان افغان» در راس شاه امان الله خان آبديده شد و با نشر « ستاره افغان»‌و جريده «وطن»‌و مقاله « اقتصاد ما» در قلب مردم افغانستان جاي گرفت، كنش و واكنش او در مقابل حاكمان او را مركز جنبش‌هاي مردمي ساخت كه در نهايت نشر كتاب « افغانستان در مسير تاريخ» او را به قله افتخارات بلندي رسانيد.
در سال هاي اخير زندگي از بيماري جگر رنج مي‌برد. غرض تداوي با استفاده از امكانات خانوادگي به آلمان غربي در سال 1356 خورشيدي ـ 1978 م مسافرت نمود. اما دريغا به تاريخ 22 دلو 1356 خورشيدي فبروري 1978 م به عمر 82 سالگي چشم از جهان پوشيد و جنازه اش در شهداي صالحين به خاك سپرده شد.
روح اين مرد گرامي شاد و جايش خلد برين باد.

برگرفته شده : مجما ُ موســسهء متجمع جامعه مدنی  افغانستان  –صدایی برای  مردم .

مطعالین  محترم  برای  تصحیح ضروری  بعضی  نکات  این  مضمون  به  سایت  اصلی  شادروان  غبار  به  این  ادرس  مراجعه  گردد.

https://sites.google.com/site/mgmghobar/

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.