به عقیدۀ اینجانب اقدام آقای کاظم کاظمی و مؤسسۀ انتشاراتِ عرفان جهت ویرایش و چاپِ کتابِ افغانستان در مسیر تاریخ علاوه بر اینکه غیر قانونی است ، خلافِ عرف نویسندگی نیز میباشد زیرا طبق کنوانسیون « برن » حق کُپی رایت یعنی ویرایش ، ترجمه ، تکثیر و نشر این اثر فقط متعلق به آقای حشمت خلیل غبار میباشد .
اگر قانونِ حقِ تکثیر را نیک از نظر بگذرانیم ، چنین می خوانیم : کُپی رایت نوعی حفاظت قانونی از آثار چاپ شده و چاپ نشدۀ ادبی ، تاریخی ، علمی و هنری است . در موردِ تاریخِ انقضای مدتِ کُپی رایت طبق قانون سال ۱۹۷۶ چنین آمده : مدتِ اعتبار حقِ کُپی رایت ، حد اقل شاملِ طولِ حیاتِ خالقِ آن و « پنجاه » سال پس از مرگ اوست . ( طبق قانونِ سالِ ۱۹۹۸ این مدت به یکصد سال پس از مرگ صاحب آن افزایش یافته است ) .
هر کشوری می تواند زمان بیشتری برای قابل اجرا بودنِ کُپی رایت قایل شود اما این زمان نمی تواند از مقدار تعیین شده در پیمانِ برن کمتر باشد . در همین قانون در موردِ واگذاری حقِ تکثیر و انتشار یک اثر به بازماندگانِ متوفی ، چنین می خوانیم : گاهی اوقات طی یک وصیت نامۀ رسمی ، حقوقِ یک اثر به بازماندگانِ صاحبِ آن اثر تعلق می گیرد . در جای دیگری از این قانون ، در موردِ حقوقِ انحصاری حقِ تکثیر و اختیاراتِ مالکِ آن ، به این مطلب برمی خوریم : کُپی رایت یا حق تکثیر ، به معنی داشتنِ حقِ کنترل در تکثیر آثار است ، یعنی اینکه حق تکثیر حقِ انحصاری قانونی ای است برای دارندۀ یک اثر جهتِ اعمال کنترل و بهره برداری از آن . به عبارتِ دیگر مالکِ حق تکثیر ، حقِ انحصاری دارد برای تکثیر و بهره برداری از اثر یا انتقالِ این حقوق به شخص یا اشخاص دیگر ، همچنین وی حق قانونی دارد برای جلوگیری از انجام این اعمال و هر گونه بهره برداری به وسیلۀ دیگران .
اما در موردِ ادعای آقای کاظمی در ارتباط با ویراستاری این اثر ، هر چند این اقدام ایشان غیر قانونی میباشد ولی از آن گذشته اگر به نوشته های قبلی ایشان که در وبلاگِ شخصی شان در ارتباط با حوزۀ کار و صلاحیت ویراستار به نشر رسیده ، نظر بیندازیم ، چنین می خوانیم : ( ما اثر را صرفا [ صرفاً ] ازجهت غلط های تایپی ، رسم الخط ، نقطه گذاری ، پاراگراف بندی و دیگر معیارهای کمپیوتری یا معیارهای حروف چینی و تایپ بررسی می کنیم ، … ) یا در جای دیگر چنین می نویسند : ( این شغل برای من تنها از جنبة [ جنبۀ ] کسب معیشت نیست … ) یا در قسمتی دیگر چنین میخوانیم : ( به خاطر خالیگاهی که در عرصة [ عرصۀ ] چاپ و نشر ما وجود دارد )
در جملات فوق به وضوح دیده میشود که ایشان حتا در این نوشته های کوتاه در ارتباط با ویرایش ، توفیقِ ویرایش را نداشته و به جای اینکه بنویسند « جنبۀ » یا « عرصۀ » ، نوشته اند « جنبة » و « عرصة » . یعنی اینکه فرق میان حرفِ « همزه » و علامتِ « ت مربوطه » را که از اغلاط تایپی می باشد و احتیاج به ویرایش دارد ، متوجه نشده اند . این گونه اشتباهات در سراسر نوشتۀ کوتاهِ ایشان به دفعات تکرار گردیده است ، مثلاً در همین نوشته روی حرفِ « الف » در کلمۀ « صرفاً » علامت « تنوین » را فراموش کرده اند . بنا بر این کسی که مؤفق به ویرایش نوشتۀ کوتاهِ خودش نمی باشد آیا می تواند کتابی را مؤفقانه ویراستاری نماید ؟
جناب کاظمی در کامنت های شان چنین ادعا کرده اند : (ما حتی یک کله [ کلمه ] از کتاب را عوض نکرده ایم . حتی یک جمله از کتاب تغییر نکرده است. متن کتاب عیناً و کلمه به کلمه مثل چاپهای قبل منتشر شده است. این تغییر مفاهیم چگونه ممکن است صورت بگیرد ؟ لطفاً در این مورد توضیح دهید . دوستان گرامی ای که چنین با تندی و خشونت سخن میگویید. زحمت بکشید و آن ویرایش از کتاب را که توسط من انجام شده است ، با متن چاپ قدیم کتاب مقایسه کنید. اگر جایی از کتاب یافتید که حتی یک کلمه در آن کم و زیاد شده باشد، آن وقت نظر دهید. )
در موارد فوق بایستی خدمت جناب کاظمی عرض کرد که در ویرایش یک اثر ، بحث در موردِ کم یا زیاد کردن لغات نیست ، بحث در مورد تغییر مفاهیم است . جناب کاظمی ! این اثر توسط مؤرخی به رشتۀ تحریر در آمده که اهل کشور افغانستان است و در اثرش از واژه ها و اصطلاحاتی که در این کشور بکار گرفته میشود ، استفاده نموده و شما این واژه ها و کلمات را به فارسی رایج در کشور ایران تغییر داده اید که برای خوانندۀ افغانستانی دلپذیر نیست .
در ادامه برای اینکه سخن به درازا نکشد ، فقط سه واژه از واژه هایی را که آقای کاظمی ویرایش نموده اند ، بطور نمونه خدمتِ خوانندگان گرامی عرض نموده و از بررسی بقیه لغاتی که ایشان تغییر داده اند ، صرف نظر می نمایم .
آقای کاظمی واژۀ « کانترول » را که در این اثر بکار گرفته شده و کلمۀ خارجی است و در زبانِ فارسی « بازرسی » معنی میدهد ، به «کنترل» ، واژۀ « پولیند » را به « پولند » و « ماسکو » را به « مسکو » تغییر داده اند و این بدان معناست که هجا های مصطلح در افغانستان را به هجا های رایج در ایران تبدیل نموده اند .
در مورد واژۀ بکار گرفته شدۀ « کارگذار » در این اثر ، که جناب کاظمی آنرا به « کارگزار » تغییر داده اند و دیگر واژه های از این دست باید یاد آوری نمود که کلمات ( کارگذار و کارگزار ) هر دو صحیح اند و ایشان اجازه ندارند به سلیقۀ خود اینگونه کلمات را عوض نمایند .
در فرهنگ لغات واژۀ « کارگذار » به معنی « آنکه کار را به آسانی و جلدی انجام دهد ، آنکه کار داند و از عهدۀ آن بخوبی بر آید ، همچنان وکیل ، عامل و مأمور آمده . در صفحۀ هفتاد و هفتِ ترجمۀ تاریخ یمینی چنین میخوانیم : « او مردی کافی و کارگذار بود و صاحبِ رأی »
در انتها به عرض میرسد که اگر قرار باشد به محتوای اثری آنهم تاریخی ، دست یازید ، پس تاریخ بیهقی و تاریخ یمینی و غیره را هم باید ویرایش نمود .
فریاد که کردم همۀ عمر ، نکردم
کاری که بُوَد روز جزا کارگذارم .
با عرض حرمت