کابل به وساطت امریکا،چین وپاکستان مذاکرات مستقیم را باطالبان ادامه میدهد.ارگ به نتیجه مذاکرات خوشبین است. خزش داعش درنقاط مختلف وحتی مرزهای کشورنگرانی ها رابیرون مرزی گردانیده است،داعش درنتیجه عملیات پاکستان ازشمال وزیرستان درافغانستان درمناطق مختلف و درمرزهای کشورهای آسیا میانه فعالیت های تخریبکرانه خود را تمرین می نمایند. ولادیمیرپوتین رییس جمهورروسیه که به سناریوی رازهای پشت پرده داعش بهتروخوبترآگاه است زنگ های خطررابه صدا درآورد. طی شش ماه اخیرطالبان بااعتماد و روحیه قوی عملیات خودرا درنقاط مختلف انجام می دهند ودرحمله 22 جون به پارلمان افغانستان نشان دادند که هرکاری را که بخواهند با دست آزاد بدون موانع به هرجایی که بخواهند عملی میگردانند ، انفجاروهراس افگنی وعملیات تخریبکارانه درپایتخت وسایرنقاط کشورامنیت وحق زنده ماندن را ازمردم به سرقت برده است. آیا سازش دولت درمذاکره طالبان معنی تسلیم را نمی دهد؟
آیا طالبان حاضراند که مطابق قانون اساسی موجود درباره آینده افغانستان مسوولیت مشترک را متقبل گردند؟ آیا دولت وحدت ملی را برسمیت خواهند شناخت؟ آیا اگرسازش صورت بگیرد صلح وامنیت درکشورتامین میگردد؟ آیا باحضورطالبان دردولت آزادی های نسبی به حقوق زنان محدودنمیگردد؟ تاهنوزپاسخ این سوال ها معمای لاینحل باقی مانده .امااین سوال درذهن هرافغان بطورناخود آگاه خلق میگردد، پس چرادولت بعدازسیزده سال برادرکشی این قدردلسوزومهربان گردید که برادران ناراضی باید دست ازبرادرکشی بردارند وبیآیند یک جا ومتحد درزیریک سقف واحد افغانستان را آباد بگردانند. چرا امریکا پیش ازدولت وحدت ملی تمایل نشان نداد تا ازطریق چین وپاکستان مذاکرات روبروی طالبان بادولت برقرار گردد؟ دولت ابتکارکنترل براوضاع را ازدست داده، قوانین درعمل تطبیق نمیگردد،فساد مرزنمی شناسد،همه ازآن جمله خود دولت ازوضع جاری ناراضی اند، دولت بیمار وضعیف باعث اظطراب وتشویش عمومی به آینده گردیده است. دولت قوی نیازی به سازش های منعلانه با گروه های زورگوی مسلح وتطمیع ملک های قریه وریش سفید های حقوق بگیر ندارد. دولت قوی رامردم واراده عمومی بخاطرمنافع عمومی وحفظ اصالت های فردی وپاسداری ازمالکیت شخصی خود ایجاد مینمایند، تا مردم فرمانروا ودولت فرمان گزارباشد.مردم بادار ودولت پاسدارباشد، ملت خودرا تافته جدابافته نه پندارند ودرتصامیم سیاسی وسرنوشت سازفعالانه سهم بگیرند ولی متاسفانه مردم از دولت وحدت ملی بیزارگردیده اند ، بیکاری بیداد وفقرگلوگیرهمه گردیده است،همه درفکرزندگی شخصی خود میباشند، رهبران به خاطرتقسیم مقام مانند کرم های درون شیشه همدیگررا میخورند،بزبان ازوحدت وحاکمیت قانون فریاد میزنند ودرعمل کارهای خلاف قانون و وحدت ملی رامرتکب میگردند، قانون درکشورما قباله های جعل وریاکاری گردیده که گروه آلوده وحریص ازآن برای فریب مردم وغارت و بربادی کشور استفاده مینمایند، وزرای تشنه به مقام مانند خسک برچوکی های وزارت ها چسپیده اند و بی شرمانه وخودسرانه به کارشکنی های دسیسه جویانه آب تازه به آسیاب افراطگرایان و واپسگرایان تمدن سیتیز میریزند تا همه را با تقلید وترس از اطاعت های کورکورانه مجبوربگردانند که زیردستان مطیع وسربزیر باشند و بدون چون وچراواحساس مسولیت درامورخود را معذورجلوه بدهند، تا فرهنگ آمریت برمسوولیت های سیاسی و وجدانی قاعده گردد، ارگ براطرافیان خود کنترل ندارد واطرافیان نیزبه حفظ وضع موجود راضی وقانع گردیده اند،چون درفرهنگ آمریت که میراث ننگین و رسوای دوران ملک الطوایفی است،حق با حاکم است،ونه حاکم به حق، تملق و چاپلوسی سیاست ومهارت است واعتراض وانتقاد طغیان وآشوبگری به حساب میآید. افغانستان تنها کشوری دردنیا است که رهبران آن بقای خودرا تنها به حمایت اربابان بیگانه می دانند، هرکسی دراین کشوربه خاطرآبادی آن سربلند نماید خانه خودرا ویران میگرداند .اقتدار وقدرت واقعی دولت ها مردم اند ، هیچ کشوری دردنیا بدون اتکا بمردم خود نمیتواند ازاقتدارملی خود دفاع نماید. رهبران تاریخ ساز که به اراده مردم مسوولیت های بزرگ ملی وتاریخی را می پذیرند به اختلافات ونزاع های داخلی باپیروی ازتساوی طلبی بشردوستانه ودفاع ازعدالت اجتماعی خاتمه میدهند ودرروابط وهمکاری های بین المللی بادل پرواطمنان خاطرازمنافع ملی خود مقتدرانه دفاع می نمایند. در آن صورت هیچ کشوری بخود اجازه نه خواهد داد که درامورداخلی کشوری که پشتوانه آن مردم است مداخله ویا دیکته نمایند چون میدانند که مردم حق وتو را برعلیه تصامیم ضد ملی دارند. دولت وحدت ملی درباطلاق بحران های سیستیماتیک سیاسی،اقتصادی،اجتماعی وامنیتی دست وپاچه گردیده و درحال احتضاربه سرمی برد و بدون احترام به اراده عمومی ومشوره باسایرقوت های سیاسی مذاکرات رمزآلود رابا طالبان برای طولانی گردانیدن حیات درحال احتضار خود ادامه میدهد واین را نیزمیداند که طالبان کابل را دولت دست نشانده می دانند و به رسمیت نمی شناسند وبه ضمانت قدرت های بزرگ با قبول منافع آنان وپیش شرط ها به کابل می آیند ودرمقابل ارگ اندک ترین تعهد نه خواهند داشت پس هدف نهایی شان نه مشارکت بلکه غصب قدرت به زور خواهد بود، وقدرت های بزرگ با پیش شرط های خودازآنها مانند اجیر به خاطرمنافع ژئوپولیتیک وژئواقتصادی خود حمایت خواهند کرد درآن صورت جنگ با داعش افسانه ای بیش نه خواهد بود،به نظرآگاهان سیاسی سناریوهای جدید ازآن جمله اعتماد واشنگتن به پکن کمونیست ومتحد آن اسلام آباد لانه تروریسم بین المللی برعلیه روسیه وسلطه کامل برافغانستان متفرق وفاقد رهبرملی تحریرگردیده است که دراین ائتلاف مظنون وپشت پرده درمیدان نبرد جدید اهداف خطرناک و رقابت های بزرگ اقتصادی بخاطرتضعیف نفوذ روسیه درمنطقه آسیای میانه تمرین میگردد ، زمان و مکان این تمرین ها مطابق به وضع نابه سامان جاری درجهان انتخاب گردیده است ازیک طرف نقش روسیه دراثرمشکلات مالی دررقابت باغول اقتصادی واژدهای زرد مانند چین وجنگ اوکرائین وتحریم های اقتصادی درکشورهای آسیای میانه کمرنگ گردیده وازجانب دیگرچین دراسترتژی امنیتی خود طرفداراتحاد نظامی با کسی نیست وبه امریکا وغرب متعهد گردیده است که مخالف حضورنظامی آنها درافغانستان نه می باشد وعلاقمند به تقویت روابط اقتصادی خود با اتحادیه اروپا است واین وساطت سه جانبه بدون نماینده سازمان ملل وسایرکشورهای منطقه در مذکرات اشتهای پاکستان را بیش ازحد تحریک گردانیده ونظامیان پاکستانی افغانستان را جزء قلمرو منافع نظامی واقتصادی خوددرمنطقه می دانند که این بلند پردازی های پاکستان بدون تردید افغانهارا وادارمیگرداند تااین بار دین تاریخی خودرادرمقابل متجاوزادا نمایند . دولت وحدت ملی شاید دراثرفشاروادار گردیده تن به این مذاکرات تحمیلگرانه بدهد درحالیکه مذاکرات بدون تضمین تمام کشورهای منطقه ونمایندگان اقوام مختلف افغانستان تحت قیادت سازمان ملل نتیجه مطلوب وحتی قابل قبول برای همه نه خواهد داشت . دولت با خوشبینی های ساده لوحانه و با پخش اعلامیه های پرطمطراق ودروغگویی های شاخدار، ظاهرا شیفته تشویق رضایت بخش ذهن های کوتاه وابن الوقت که به خاطر منافع شخصی خود به وضع جاری راضی گردیده اند خوشنود باشد اما درواقع حکم مرگ خود راتسریع وبدست خود امضاء خواهد نمود. رفتار های پژمرده، کوتاه نظرانه وغیراخلاقی دولت افکارعمومی را به آینده تمامیت ارضی کشور مشکوک گردانیده است.. ازظواهرامرپیداست که درتابستان داغ سیاسی کابل جنایات جدید درآستانه تکوین است وبیم آن میرود که دراین تابستان داغ جنایات وفجایع انسانی بدترازسالهای گذشته تکرارگردد واین بار اهالی کابل کفاره سکوت خودرا با قیمت گزاف ترخواهند پرداخت. که متاسفانه ازگذشت روزکارنیاموخته اند که درتعین سرنوشت خود همه مسوول و مقصراند. سکوت مردم درتعین سرنوشت حمایت آنها ازجنایت است.تاریخ همه را گوش مالی میدهد. پرسش اساسی از«گناهان آلمان» دردادگاه نورنبرگ این بود تا فرق بین مجرمان گناه کار وآنهای که بخاطراطاعت ازسلسله مراتب همکاری با رژیم منحوس فاشیستی نمودده اند متمایزگردد سکوت وطرفه رفتن ملت زمانیکه سرنوشت کشوردرخطر است نیز جنایت محسوب میگردد ونه تنها شامل احزاب سیاسی وجناحهای قومی وسمتی میگردد بلکه شامل مسوولیت های سیاسی و اخلاقی ملت نیزمیگردد چون مردم باسکوت وبی تفاوتی وبیطرفی خود راه رابروی جنایات وبی عدالتی های اجتماعی ،سیاسی واخلاقی مساعد و هموار میگردانند.
دکتورعلی احمد کریمی- مسکو