جهــان عرب دیگرگون میشود٬ غرب و حمایت از رژیمهای خودکامه عربی : نوشته ء – م- اسماعیل فروغی

اسماعیل  فروغی   حامد کرزی  آمد  رویداد های اخیر در کشور های عربی ، جهان عرب را  وارد مرحله ی نوینی از تاریخ خویش گردانیده است ـــ مرحله ییکه به گمان اغلب ،  غرب  پیشبین آن نبوده   و هما نگونه که برخی از  تحلیلگران گفته اند :  دگرگونی های اخیر ، همه غربیان بخصوص آمریکاییان را  حتا غافلگیر و شوکه کرده است .  بدون شک غرب و قبل ازهمه امریکا ییان میکوشند تا از وضعیت موجود نیز سود برده  ، هرچه  زودتر  بر اوضاع تسلط پیدا نمایند ؛ اما سرعت حوادث و رخداد ها تا هنوز این مهلت را به آنان نداده است .  ملتهای عرب و مسلمان ، بخصوص جوانان بیدار و بی تعصب عرب که جفای حکومات مستبد و مزدور خویش را با تمام وجود درک  نموده اند ؛ دیگر نمیخواهند زیر بار استبداد سلاطین ، امیران  و شیوخ عیا ش بروند .                                                  

 آنان از استبداد رژیمهای فاسد شان و از پیوند و حمایت سودجویا نه ی غرب  بخصوص امریکا با این رژیمهای مستبد و خودکامه ،  خسته شده اند . آنان در آرزوی دگرگونی های بنیا دی در کشورهای شان و  به امید  تغییرات جدی در روابط ملتهای عرب با کشورهای غربی هستند .

آنان دولتهای ملی و مردمی میخواهند ــ دولتهایی که مزدور غرب نبوده ، برای رفاه و آسایش مردمان خویش کوشش نمایند نه برای آسایش خانواده های عیا ش و جاه طلب شیوخ و امیران  و  کشور های بیگا نه .آنان هما نند سایر ملل آزاد جهان ، خواهان آزادی ،  دموکراسی و تأمین حقوق مسلم انسانی در سرزمینهای شان هستند .

پرسش اینجاست که چرا غرب با وجود ادعای پاسداری از  حقوق بشر، آزادی و دموکراسی ؛ ژیمهای خودکامه و مستبد عربی را  طی سالهای متما دی حمایت نمودند و هنوز حمایت مینمایند  ؟ 

آیا غرب بویژه ایالات متحده امریکا پیش از قیام های مردمی تونس و مصر ، رژیمهای خودکامه و دیکتاتور بن علی و حسنی مبارک را نمیشناختند ؟

آیا آنان نمیدانستند که رژیمهای مطلق العنان و مستبد حسنی مبارک یا بن علی  به دموکراسی ، آزادی و حقوق بشر کوچکترین اهمیتی قایل نبوده ،  با جبر وزور بر  مرم حکومت مینمایند  ؟

پاسخ این پرسشها روشن است .

غربیان در رأس امریکا ، بیشتر ازهمه با رژیمهای خودکامه ی عربی و اسلامی آشنایی دارند . آنان هم بن علی و حسنی مبارک را خوب میشنا سند و هم خانواده ی آل سعود ، ملک عبدالله و سا یر شیوخ ، سلاطین ،  امیرا ن و روسای جمهور مستبد و فاسد اسلامی و عربی  را .واقعیت انکار ناپذیر این است که جهان عرب از سالها به اینسوست که در زیر شلاق امیران ، سلاطین ، شیوخ و روسای جمهور خودکامه و ظالمی عذاب میکشند که همه مورد حمایت مستقیم غرب بویژه ایالات متحده امریکا میباشند  . غربیان بمنظور دست یافتن به امیال سودجویانه و توسعه طلبانه ی شان ، بخاطر تاراج منابع زیرزمینی و فروش سلاحهای مرگبا ر شان برای اعراب  ؛  نه تنها ازین امرا و شیوخ مستبد حمایت مالی ، نظامی و سیاسی مینما یند  ؛ بلکه همراه با دولتهای مستبد و بیکاره ی عربی و اسلامی در فرو نشاندن و  سرکوب بیداری ملی و مردمی درین کشورها نیز کمک میرسانند.

همین اکنون دیکتا تور های بیرحم تر و فاسدتر از مبارک و بن علی در کشورهای مختلف دنیا ازجمله در کشور های عربی و اسلامی مورد حمایت بیدریغ  غرب قرارداشته ؛  درحالیکه ادعای پاسداری از دموکراسی ، عدالت  و آزادی دارند  ، زمینه ی ادامه بیعدالتی ها ، عیاشی ها ، سودجویی ها و فسا د بیشتر را برای آنان فراهم  میآ ورند .

حقایق تلخ نشان میدهد که غرب در رأس ایالات متحده امریکا  ، در طول سالها هرگز نکوشیده اند تا  در کشورهای عربی و اسلامی ، خورشید آزادی ، عدالت و دموکراسی بدرخشد  و  رژیمهای مردمی  جاگزین  رژیمهای فاسد و خودکامه ی عربی ــ اسلامی گردد .

شواهد نشان میدهد که غربیان در رأس امریکا ، تا پیش از قیام های مردمی تونس ومصر ، کوچکترین نکوهش و انتقادی از رژیمهای فاسد و مستبد  بن علی  و  مبارک  نداشته اند . آنان حتا در برابر  برنامه ی جاگزینی پسر مبارک بجای خودش واکنش جدی نشان نداده بودند .  همچنانکه آنان تاکنون در برابر  خودکامه گی و استبداد امرا  ،  شیوخ و سلاطین عربستان سعودی ، اردن هاشمیه ، بحرین ، امارات  و دیگران انتقاد و سرزنشی نداشته و ندارند .

مگر آنان هم اکنون نمی بینند که متحد بزرگ منطقوی شان  رژیم آل سعود  ،    در پیش چشم جامعه ی جهانی ، بیشترین حقوق انسانی مردم آن سرزمین را زیر پا مینمایند  ؟

مگر امریکاییان این حامیان بزرگ آل سعود  نمیدانند  که در آن کشور زنان حتا اجازه ی راننده گی ندارند  چه رسد به آنکه حق رأی و انتخاب آزاد داشته باشند . چه رسد به آنکه آزادی بیان ، آزادی مطبوعات ، پارلمان  و حکومت انتخابی در آن کشور وجود داشته باشد  .

مگر آنان تاهنوز به شیوخ  قدرتمند آل سعود گفته اند که بالای چشمان تان ابروست ؟  که نه . هرگز نگفته اند .

حقیقت اینست که غرب در رأس ایالات متحده امریکا هرگز در آرزوی دگرگونی های مثبت برای اعراب و مسلمانان نبوده اند . آنان با استفاده از بیخبری و بی اتفاقی اعراب و  مسلمانان ، رژیمهای فاسد و خودکامه را بقدرت رسانیده ، از آنان حمایت بید ریغ نموده و به یا ری همین شیوخ و امیران فاسد و عیا ش  ، به سودجویی های خویش ادامه داده اند .

اما حوادث اخیر نشان میدهد که جهان عرب  اکنون خارج از اراده و خواست غرب دستخوش دگرگونی  گردیده و تب و التهاب تغییر را آزما یش مینماید .

شاید زمان آن فرا رسیده است که پس ازین اعراب و مسلمانان جهان ،  هر پدیده را در دایره ی تنگ مذهب به سنجش نگرفته ، سلاطین ،  شیوخ و امیران عیا ش و خود کامه را دیگرسا یه ی خدا نپندارند  !

شاید زمان این  فرا رسیده است که جوانان اعراب و مسلمان دیگر اجازه ی چپاول دارایی های ملی شا نرا برای غرب و امریکاییان نداده و اجازه ی بازی با احساسات و روان پاک شانرا برای تندروان اسلامی نیز ندهند   !

شاید دوران این نیز فرا رسیده باشد که اعراب و مسلمانان به هوش آمده ، بجای ازهم دریدن خویش زیر نامهای شیعه و سنی وغیره ؛ علم و دانش بیشتر فراگرفته ،  به یاری آن خویشتن را با کاروان تمدن جهانی همراه نمایند !

درست متکی به همین شایدها  و  باورها ست که ما امروز شاهد دگرگونی های غیر قابل پیشبینی در جهان عرب هستیم  که بدون تردید  جهان عرب و مسلمان  ، دگرگونی های بیشتری را نیز  تجربه خواهد کرد  . حالا زمان این رسیده است  که دیکتاتوران و خودکامه گان  دیگر    ( از خانواده ی سعود تا ملک عبدالله ،  صالح  ،  قذافی ،  زرداری ، احمدی نژاد ،  کرزی و دیگران )   به خواسته های برحق مردم تن در دهند و  دامن بیعدالتی ، ظلم و فساد  را از کشور ها و دولتهای خویش برچینند به باور صاحبنظران ، بر غرب و امریکا نیز هست تا بخاطر دستیابی به صلح دایمی در خاورمیانه ، جهان عرب را از نو به سنجش گرفته ، بر کلیه برداشتها ، سیاستها و کردارهای  شان نسبت به ملتهای بیدار عرب و مسلمان  ، تجدید نظر  نمایند .

تذکر آخر اینکه  ،  بی گمان قیام های مردمی تونس ومصر به تغیراتی در آن دو کشور  و در سایر کشورهای عربی و اسلامی  منجر خواهد شد ؛ اما از آنجاییکه هردو قیام فاقـد رهبری و سازماندهی ملی  و فاقـد برنامه ی خاص برای دگرگونیهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی بوده اند ؛ به مشکل میتوان به اثرات سازنده و موثر آن برای بهبود زنده گی مردمان این کشورها باور نمود . ولی آنچه این خیزشهای مردمی را اهمیت تاریخی میبخشد اینست که ،  این قیامها نقطه ی عطف و تکا نه ی شدیدی بود برای جهان عرب و جهان اسلام که پس ازین ، با بیخبری وداع خواهند گفت و زیر بار ظلم و بیعدالتی  امرا ، شیوخ و سلاطین خودکامه و مزدور نخواهند رفت .

پایان