افغانستان طی 80 سال از 1839 تا 1919 به اشکال مختلف تحت سیطره ی مستعمراتی بریتانیا قرار داشت. گاهی انگلیس در کنار پادشاهی چون شاه شجاع ایستاد، زمانی میزبان امیر دوست محمد خان بود، باری با امیر محمد یعقوب خان همکاری نزدیک داشت و مدتی با پرداخت معاش به امیر عبدالرحمن خان و امیر حبیب ا لله سیاست خارجی افغانستان را اداره میکرد، تا آنکه با اعلان استقلال توسط شاه امان ا لله به این وابستگی خاتمه داده شد.
آنچه را در ذیل میخوانید، صحنه یی از کارنامه ی میر مسجدی خان میباشد که به مثابه ی مظهری از حماسه آفرینی و قهرمانی برخاسته از متن و بطن مردم بر ضد استعمار بریتانیا با روح سلحشوری مردم و با خون ملت در تاریخ رقم خورده است.
سيد مير مسجدي خان مشهور در قلعه خويش در جلگاه بحيث مركز مجاهدين باقي ماند. در اين قلعه جنگي 50 نفر مرد مبارز اقامت داشت. انگليسها كه تشنه خون مير مسجدي خان بودند و چندين
هزار كلدار قيمت سر او را گذاشته بودند، بطور ناگهاني و مخفي در 3 اكتوبر سپاهي قوي به اين قلعه كشيدند و آنرا محاصره كردند. مير مسجدي خان با افراد خود در عقب تيركش ها و برجهاي قلعه قرار گرفتند و جنگ آغاز شد. هيچ گلوله يي از اين مجاهدين خطا نميكرد. اما توپخانه دشمن قابل دفاع نبود و توانست كه ديواري از قلعه را بشگافد. پس سپاه انگليس بالاي اين شگاف را سد كردند. ديگر آتش توپ و تفنگ از كار فروماند و جنگ تن بتن آغاز شد. دسته هاي دشمن يكي پي ديگري در دهنه شگاف ميرسيدند و ميجنگيدند. مير مسجدي خان زخم سختي از سر نيزه دشمن برداشته و در دهنه شگاف مثل شير زخمي و خون چكان شمشير ميزد. سپاه انگليس كه چنين مقاومتي از يك عده چند نفري ديد جرئت پيشروي را از دست داد، زيرا ضيقی شگاف مجال هجوم دسته جمعي نميداد. اينست كه دسته هاي مهاجم به عقب كشيدند و مير مسجدي خان با رفقاي خود از قلعه خارج شدند و به استقامت نجراو حركت كردند. همين دليري مير مسجدي خان بود كه موضوع ترانه هاي حماسي كوهستان گرديد. اين ترانه ها بعد از بيشتر از صد سال هنوز در زبان مردمان اين سرزمين ساري و جاري است.
از کتاب: افغانستان در مسیر تاریخ
جلد اول، صفحه 541
تألیف: مؤرخ شهیر کشور میر غلام محمد «غبار»