مــافــیـای قـومــی، قــوم نـیـست : پــرتــو نــادری

 partaw-naderiدر خبرها شندیم که: « اقوام تُرک تبار افغانستان حمایت شان را از عبدالله پس گرفتند! » این خبر با اصول ژورنالیز هم آهنگ نیست. اگر گفته می شد که گروهی از مافیای قومی حمایت خود را از عبدالله پس گرفتند، می توانست خبر دقیقی باشد. مگر اینان قبالۀ شرعی چند قوم بزرگ افغانستان را در دست دارند که از نام آنان سخن می گویند و به نام آنان معامله گری می کنند. مردم افغانستان این چهره‌ها را می شناسند. آنان از همان آغاز از عبدالله حمایت نکرده بودند؛ بلکه با عبدالله معامله کرده بودند؛ اما در این معامله هدف رسیدن مردم به حق مشارکت سیاسی شان بود. هدف رسیدن گروه‌های مافیایی به کرسی و مقام بود! آنان این کرسی ها و مقام ها را برای خود می خواستند نه برای قوم. ظاهراً کنون چنگان شال به لقمۀ های چرب و گلو گیری، گیر نیامده است که این همه داد و بی داد به راه انداخته اند. باید روشن سازم که این سخنان که می گویم به مفهوم دفاع ازعبدالله نیست. چون در همان زمان کارزار انتخاباتی، من جمله یی هم به دفاع از عبدالله ننوشته ام؛ بلکه پیوسته او و کار زار انتخاباتی اش را انتقاد کردم . به هر دو باور نداشتم نه به غنی نه هم عبدالله. نمی توانستم باور کنم که اینان می توانند

افغانستان را به سوی یک جامعۀ قانون‌مدار رهبری کنند. برای آن که در همان روزگار این مافیاهای قومی بودند که به دور هر دو حلقه زده بودند. بار بار گفته ام که غنی و عبدالله هر دو خود در محاصرۀ مافیا های قومی، دزدان، آدم کشان، زمین خوران، متجاوزان به حقوق بشری، « روشنفکران تاریک پندار جاه طلب » قرار دارند، هنوز نیز چنین است!

در این خبر سیمای یکی از هم ولایتی‌های خود آقای خود را نیز دیدم که چنان انوشیروان عادل صدای اعتراض خود را بلند کرده است! می خواهم بگویم دوست! فکر نمی کنی که اگر حکومت قانون‌مداری در افغانستان می بود، آیا بر بیناد آن گزارش تحقیقی که هشت صبح در پیوند به فساد گسترده و شرم ناک تو نشر کرد ،حالا به حیث یکی از سیاه ترین چهره‌های فساد کابینۀ کرزی در پشت میله زندان نمی بودی! هم چنان با جریمۀ شاید ملیار دالر. تو یکی از مهمترین و زارت‌های سکتوری و کلیدی افغانستان، یعنی وزارت معادن و صنایع را با فساد خود چنان فلج ساخته ای که سال ها به کار است تا دوباره بتواند راه برود! بر اساس آن گزارش خیانت تو در ردیف خیانت ملی به شمار می آید!حال می خواهم بگویم، حمایت و مخالفت یک چنین کسی چه تاثیر می تواند در جریان اصلی سیاست در افغانستان داشته باشد؟

می خواهم بپرسم که این همه پول غارت کردۀ تو چه سودی به اوزبیکان خاش در بدخشان رسانده است که فردا برساند! بدون تردید خود را برای معامله دیگر آماده ساخته ای! آن هم از منبر قوم.

کس دیگری در این میان قامت بلند کرده است، دیروز تا کرزی می گفت دوغ سفید است؛ بر می خاست هر دو چشم را می بست و می گفت من سیاه می بینم، دوغ سیاه است، تا این که کرزی با تار خام یک سفارت دهن اش را دوخت!

مگر همین چهره های نبودند که دیروز این همه افتراق در میان مردمان پدید آورده بودند. حالا در لحظۀ های حساسی که کشور قرار گرفته ، می خواهند ضربۀ آخرین را وارد کنند.

به همان سخنان پیشین خود بر می گردم که بار بار گفته ام : افغانستان را مافیای قومی اداره می کند، نه انتخابات و دموکراسی! مافیا به نام قوم دهل می زند! و با این دهل زدن ها بیشتر از دیگران، قوم خود را توهین می کنند. آن هم برای رسیدن به یک مقام که شاید مقامی هم نباشد. تاریخ ، فرهنگ و سرنوشت قوم خود را معامله می کنند. اینان زمانی که کار به کام شان نبود هیاهو به راه می اندازند و پاس‌داران سینه چاک قوم می شوند و چون بر خوان غارت راه یافتند، گلوی شان را چربی غارت خاموش می سازد.

می خواهم ازهمین آقایون بپرسم که ازمجلس نماینده‌گان تا شورای وزیران که وکیل، وزیر و دبیر و چه و چه ها که بودید، چند بار مسالۀ آموزش کودکان تُرک تبار را به زبان مادری شان مطرح کردید! در حالی که حکومت بر بنیاد قانون اساسی مکلف به چنین چیزی است! حتا یک چنین خواست قانونی را هم نخواستید مطرح کنید، شاید می ترسیدید که ولی نعمت تان آزرده شود!

می خواهم بگویم چرا به سرنوشت همه افغانستان نمی اندیشید؛ مگر ممکن است در جامعه‌یی با این همه تنوع قومی و زبانی یک قوم به سعادت برسد؟ سعادت اجتماعی یک امر اجتماعی است، اقوام در کنار هم به سعادت می رسند. و قتی هرگروه مافیای برای منافع خود نقارۀ قومیت بنوازند، نه تنها گوش ما که گوش منطقه وجهان کرخواهد شد وهیچ گروه قومی به سعادت نخواهد رسید!

می خواهم برای همه روشنفکران ، نهاد های مدنی که اگر مدنی باشند، به همه آگاهان، سیاست‌گران ملی و دموکرات بگویم، احزابی که برای افغانستان می اندیشند نه قوم، بگویم که اگر هم چنان بگذارید، مهار سیاست و قدرت در دست مافیاهای قومی بماند، اگر بگذارید که مافیا از منبر قوم سخن گوید، بدانید که این سرزمین آینده‌یی نخواهد داشت. ما تجربه های تلخی را پشت سر گذاشته ایم. به گفتۀ آدم الشعرا رودکی سمرقندی:

هرکه نامخت از گذشت روزگار

هیج ناموزد ز هیچ آموزگار

هیچ کسی اناری را نمی تواند که ببلعد، انار را پاره پاره می کند، دانه دانه می کند و دانه دانه می خورد. افغانستان اناری است که در دست مافیا های قومی، مافیاهای سیاسی، زمین خواران، جاسوسان استخبارات بزرگ جهانی و منطقه افتاده است، اینان افغانستان را پاره پاره می کنند، دانه دانه می کنند وبعد می خورند. آیا می توان انتظار داشت که یک چنین گروه‌های مافیایی کشورما به مدینۀ فاضله یی بدل کند، هرگز و هرگز!

می خواهم از آن هم ولایتی خود بپرسم که روزگاری یک جا با پدر در شورای وزیران می نشستی، مگر تو خود حق اوزبیکان افغانستان قبضه نکرده بودی! آیا از بدخشان تا تخار، سمنگان ؛ بلخ ، جوزجان؛ سرپل ، فریاب و جا های دیگری، ازوبیکی آموزش دیده یی وجود نداشت، که یک پدر و پسر بیایند و به نام وزیر در کابینه در کنارهم بنشینند، مگر شما برای افغانستان یورانیوم غنی کرده بودید یا آن که کلۀ بن لادن را آورده بودید! آن زمان به پندار تو اوزبیکان افغانستاان به حق خود رسیده بودند، حالا که دیگر برکسی نیستید، دود از جمجۀ آسمان بلند شده و خورشید از مغرب طلوع کرده است!

من راهی را که پیشنهاد می کنم راه درازی است؛ اما من می اندیشم که باید در همین راه گام گذاشت. ما راه دیگری جز رفتن از راه یک جامعه شهروند، قانون مدار و متکی بر اصول دموکراسی، نداریم. در غیر آن شاید نتوان امیدی به افق های روشن داشت. دموکراسی با قوم کار ندارد، دموکراسی بر خاسته از ارادۀ شهر وند است. هر اوزبیک، هر ترکمن ، هر بلوج ، هر نورستانی، هر بهاوی،  هر ایماق، هر پشته یی، هرپامیری، هر هزاره، هر تاجیک و هر پشتون یک شهروند است. همه گان حق برابر شهروندی دارند. حق شهروند از آن جا بر می خیزد که کسی وابسه به جامعه یی است نه این که وابسته به این یا آن قوم بوده باشد. دموکراسی یعنی حکومت شهروند. آن که در دموکراسی شعاری قومی بلند می کند، باور مند به دموکراسی نیست. آنانی که در زیر نام دموکراسی به تفوق جویی قومی می پردازند بزرگ‌ترین دشمنان دموکرسی و کشور اند. ما تجربۀ تفوق طلبی قومی را پشت سر گذاشته ایم. بهتر است بگویم تاریخ پشت سر گذاشته است. سخن دیگر این که هر دولتی که در میان شهروندان براساس پییوند اتنیکی آنان امیتاز قایل می شود، دولت متکی بر اصول دموکراسی نیست. دولت دروغ است و دولت برتری جوی قومی. این را بگویم که شرکت سهامی مافیاهای قومی هم دموکراسی نیست. با دریغ ما با چنین چیزی رو به رو هستیم. آقایون شما می توانید به مقام ها برسید، که می رسید! اما این به مقام رسیدن شما به مفهوم واقعی مشارکت سیاسی مردم و مشارکت اقوام در دستگاه قدرت نیست. برای آن شما مافیای قومی هستید و به یک مفهوم مافیا قوم ندارد. مافیا مافیا است و تمام.  با دریغ ذات این دولت بر بنیاد تفاهم مافیاهای گوناگون قومی و اقتصادی گذاشته شده است. من می اندیشم توطئۀ بزرگی در افغانستان به راه افتاده و می خواهند مهره های سوخته و سکه های ناچل را بار دیگر وارد بازاره مکارۀ سیاست کنند.

بیایید افغانستان را از رهبری دزدان، مافیاهای قومی، زمین خواران، معمله گردان، فرصت طلبان، ناقضان حقوق بشر و عناصر وابسته به استخبارات منطقه و جهان نجات دهیم! افغانسان دراین دریای توفانی کشتی مشترک ماست، اگر غرق شود از ناخدا تا سر نشینان همه غرق می شوند، شاید مافیاهای غارت گر پیش‌تر از ما به کام نهنگان فرو روند!