از یک هفته بدینسو بحث مذاکره با طالبان بار دیگر در افغانستان در سر زبان هاست اطلاعات نا تائید شده ای وجود دارد چند قبل آقای ستانکزی رئیس عمومی امنیت ملی و آقای محمد حنیف اتمر مشاور شورای امنیت با هئیت از طالبان در امارات متحده عربی مذاکرات داشتند در روز های نخست گفته می شد که طالبان این مرتبه بدون هدایت و مشوره پاکستان شامل محرکه مذاکره شده اند اما دیری نگذشت که رسانه ها اطلاع دادند که سه نفر از سران طالبان هر یک مولوی عبدالسلام حنفی، شهاب الدین دلاور و مولوی محمد جان روز جمعه هفته گذشته به پاکستان رفته اند تا دیدگاه های خویش را در مورد صلح با مقامات پاکستانی شریک و هدایت لازم بدست آورند اینکه پاکستان در شرایط موجود چه نقشی را میتواند داشته باشد بحث دیگریست در ظاهر پاکستانی ها میگویند که ما از مذکرات بین الافغانی حمایت و پشتیبانی میکنیم اما در پشت پرده گروه طالبان را تشویق و ترقیب به ادامه جنگ مینمایند گرچه بعضی ها به نقش پاکستان در آوردن صلح و مذاکره خیلی باورمند اند اما به عقیده من با گذشت زمان در حال حاضر مذاکرات و مفاهمه از صلاحیت های دو کشور پاکستان و افغانستان خارج شده است.
در این باره سعودی ها کشور چین فدراتیف روسیه با دلایل متفاوتی در راه آوردن صلح با یکدیگر نگاه و در رقابت اند نزدیک شدن روسیه هندوستان و ایران در قضایای منطقه ضعف و ناتوانی های امریکا در مدیریت بحران در جنگ کشور های خلیج یکی پی دیگری میتواند سوالات زیادی را مطرح سازد مشکل دیگری که هنوز در مورد آن دیدگاه واحدی وجود ندارد این است که در حال حاضر با کدام گروه از طالبان می توان مذاکره کرد گروه ملا هیبت الله آخند زاده گروه ملا رسول گروه حقانی یا گروه های منشعب و آزرده خاطر دیگر همه میدانند بعد از مرگ ملا عمر و کشته شدن ملا اختر محمد منصور طالبان به چند جناح تقسیم شده اند. با تجزیه که در طالبان پیش آمده و تعدادی از گروه های ناراضی به داعش پیوسته اند و این جناح های مخالف اکثر اوقات در بین خود نیز در گیری داشته اند این برخورد ها حتی خیلی خونین و جدی نیز بوده است.
به هر حال بعد از سفر داکتر عبدالله عبدالله رئیس اجرائیه به عربستان سعودی و مذاکرات که با مقامات آن کشور در خصوص صلح در افغانستان صورت گرفته گفته می شود که یک تفاهم به وجود آمده که عربستان بایستی طالبان را تشویق به مذاکره کند و پاکستان را نیز در این روند تشویق نماید، اما به هر حال واقعیت این است که اگر جریان شورای کویته وابسته به طالبان که در راس آن هیبت الله آخند زاده قرار دارد و به یقین مقامات پاکستانی روی آن نفوذ و تسلط بیشتری دارند به مذاکره حاضر شوند، بقیهی گروه های جدا شده چه موضعی خواهند گرفت؟ این مسالهی است که جای تردید وجود دارد. در این رابطه پاکستانی ها میتوانند نقش موثری داشته باشند. اگر امریکا و چین و سعودی ها روی مذاکره با طالبان صادق باشند. این سه کشور از پشتیبانان اصلی پاکستان اند. آن کشور هرگز نمی تواند اهداف و نظریات چین و آمریکا و سعودی را که دوستان دیرینه ای پاکستان اند به طور کلی نادیده بگیرد. بدون تردید جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند در راه آوردن صلح و مذاکره نقشی داشته باشد اما باور ندارم امریکا و سعودی روی نقش ایران توافق داشته باشند برای امریکا و سعودی ها با در نظرداشت تنش های که در سوریه وجود دارد .
خیلی سخت است که اجازه دهند ایرانی ها وارد این نوع جریانات شوند.این موضوع به این معنا نیست که در آینده اگر مذاکرات به یک جایی برسد و اعضای شرکت کننده گسترش پیدا کنند و این مذاکرات به سطح کشورهای همسایه و کشورهایی که به نوعی در آن جا نفوذ دارند از ایران دعوت خواهند کرد تا بتوانند تضمینی از کشورهای همسایه به خصوص ایران، کشورهای آسیای مرکزی و حتی روسیه و نیز عربستان سعودی بگیرند. به باور من صحبت درباره این موضوع خیلی زود است، چون هنوز هیچ نشانه ی امیدوار کنندهایی بین طالبان و دولت مرکزی کابل پیش نیامده است که به اصطلاح گفت این مذاکرات مذاکراتی است که راه حل پیدا کنند. در این رابطه سوالات و ابهامات مهمی است؛ اگر به عنوان مثال شورای کویته صلح کند آیا جنگ در افغانستان تمام می شود یا خیر؟ آیا داعش جایگزین طالبان نخواهد شد؟ به اضافه این که طالبان تحت چه شرایطی حاضرند وارد یک معامله جدی با دولت افغانستان شوند؟
در این زمینه بحث هایی وجود دارد که طرح جنرال نیکولسن را عملیاتی کنند. در صورت عملیاتی شدن این طرح، مشکلات دیگری به وجود می آید. به این معنا که اگر مناطق را که حالا طالبان در اختیار دارند و در ایام زمستان از دست شان خارج نشوند تابستان آینده مشکلات دیگری را بخاطر امنیت خلق خواهد کرد به هر حال همه چیز ابهام دارد، یعنی این گونه نیست که تصور کرد به فوریت، پاکستانی ها با اشاره امریکا و سعودی ورود طالبان به میز مذاکره را حتمی میسازند و جنگ در افغانستان تمام شود. بنابراین پیچیدگی های زیادی وجود دارد و نیاز به گفتگوهای بیشتری در این زمینه است، اما گامی که در حال برداشته شدن است باید با احتیاط برداشته شود . حضور داعش در افغانستان مشکل دیگریست که جنگ در افغانستان را به درازا خواهند کشاند داعش و طالبان متفاوت اند چنانچه اکنون داعش حضور خود را در بسیاری از کشورها بشمول افغانستان نشان داده است. ولی محور و قدرت اصلی داعش در منطقه خاورمیانه به خصوص در کشورهای عراق و سوریه است که به اصطلاح اعلام خلافت کرده است. اما در افغانستان بخصوص در ولایت ننگرهار نیز از چندی بدینسو ریشه دوانی نموده است در حال حاضر در خاورمیانه آمریکایی ها، اروپایی ها و روسیه خیلی جدی اند که این خلافت را از منطقه خاورمیانه حذف کنند. احتمال این که در آینده داعش نتواند سرزمین هایی که بدست آورده را در خاورمیانه حفظ کند وجود دارد، برای این که معادلهی قدرت در آن منطقه در حال تعدیل است؛ چیزی که در سوریه با ورود جدی روس ها به قضیه در حال گذر است و در این جا رقابت ها را از سطح داخلی سوریه و گروه های معارض داعش یا عراق بالاتر برده است. الان رقابت کاملا بین شرق و غرب می باشد یعنی یک طرف قضیه از دو تا محور شکل گرفته است:
محور اول تحت عنوان مقاومت اسلامی می گویند که در آن کشورهای ایران، عراق، سوریه و حزب الله لبنان در آن قرار دارند و اکنون روسیه از این محور بطور همه جانبه حمایت می کند و حتی انتظار می رود در آینده چین هند به نوعی به این محور بپیوندند .
محور دوم قدرت های غربی است که در آن آمریکایی ها، اروپایی ها و متحدان منطقه ای مثل ترکیه و عربستان سعودی و بقیه کشورهایی که به نوعی در سوریه نقش مستقیم و غیرمستقیم دارند و به کمک گروه های معارض آمدند. اما ترک ها تا آخر خط بعد از این دنباله رو امریکایی ها نخواهند بود بنابراین بحث اصلی این است که رقابت هایی که در خارج از منطقه بین روسیه و آمریکا مطرح شده، آیا می شود به راحتی حل و فصل شود؟ اگر تنها کشورهایی سوریه و عراق بودند، شاید بتوان این موضوع تصور را کرد، ولی اوکراین و یمن افغانستان در این زمینه وجود دارد.
در هر حال رقابت اصلی بین روسیه و آمریکاست، به خصوص سیاست هایی که آقای پوتین پیش گرفته که خیلی جدی است. تنها چیزی که روسیه و آمریکا می تواند در منطقه خاورمیانه توافق کنند این است که داعش را از آن جا جمع کنند. اگر داعش از منطقه غربی خاورمیانه جمع شود و به بخش شرقی که در آن جا خلافت خراسان را اعلام کرده، بیاید، چه اتفاقی می افتد؟
در جنگ سوریه و عراق نیروهایی از چچن و ازبک که نیروهای کیفی هستند و نقش اصلی را ایفا می کنند، حضور دارند و از نظر آمریکائی ها آن ها می توانند به آسیای مرکزی حتی به طرف شمال افغانستان در فرغانه علیه روس ها به کار گرفته شوند. حالا اگر چنین اتفاقی بیافتد که اتحاد بین روسیه و آمریکا و توافقی که بین این دو تا کشور بر سر داعش در منطقه خاورمیانه پیش آمده بود، در شرق ایران در منطقه آسیای مرکزی پیش نیاید، حداقل این خواهد بود که داعش از طرف آمریکایی ها دیگر مورد حمله قرار نخواهد گرفت و قابل تصور است که آمریکائی ها با ابزار داعش، از طرف آسیای مرکزی روس ها را تحت فشار قرار بدهند و اگر داعشی ها به سمت ایالت سینکیان بروند، از طریق آن ها چین را تحت فشار قرار می دهند. و اگر از منطقه به سمت مناطق شرقی ایران بیایند باز هم می توانند مورد حمایت آمریکا قرار گیرند.
بنابراین به نظر من ظرفیتی که داعش دارد همان ظرفیت تمام جریان های رادیکال های اسلامی است که به نوعی می توانند از شرایط جهانی استفاده و بهره بگیرند و با یک طرف دیگر بجگنند. این ها واقعیت هایی است که وجود دارد.
تا زمانی که معادله رقابتی که بین روسیه و آمریکاست، برای آن راه حل پیدا نشود به نظرم دشوار است که قضیه حل شود، به اضافه این که رقابت آشکار یا پشت پرده ایی هم بین ایران و عربستان سعودی وجود دارد. بنابراین نمی شود قاطعانه گفت که در افغانستان چه وضعی پیش خواهد آمد؟ چون مسئله افغانستان کاملا مرتبط با آن چیزی است که در خاورمیانه وجود دارد. این ها مسائلی است که در سطح کلی تر در رقابت جهانی و همچنین در سطح رقابت منطقه ایی است. بنابراین به نظرم امید چندانی برای برقرای صلح کامل در افغانستان وجود ندارد، ممکن است بخشی از طالبان را بیاورند وارد مذاکره کنند، ولی طالبان هم مطالباتی دارد و مطالبات آن ها ساده هم نیست.
مهم ترین مسئله این است که آن ها میخواهند در بعضی ولایات قدرت کامل را به دست بگیرند و می خواهند در داخل کشور وزارتخانه داشته باشند و اگر این اتفاق بیفتد، شمالی ها دنبال منافع خودشان هستند و ازبک ها هم دنبال مناطق خودشان هستند. در این صورت می گویند نظام باید فدرالی یا به قدرت های محلی تقسیم شود که هم ازبک ها، هم تاجیک ها و هم هزاره ها بتوانند در مناطق خودشان به همان شکلی که طالبان قدرت را در مناطق پشتون نشین میخواهند، اعمال قدرت کنند و این دارای پیچیدگی هایی است به سادگی نمی شود درباره آن بحث کرد.