محور ملی در محور چه و کی : احمد سعیدی

 گرچه افغانستان در حال حاضر به کندوی از احزاب مختلف تبدیل شده است بعضی از این احزاب مورثی اند بعضی غیر از نام دیگر نه بنیادی دارند و نه نهادی در چنین وضعیتی خوشبختانه روز یکشنبه مورخ 25 سرطان 1396  حزب  سیاسی تحت عنوان «حزب محور مردم افغانستان» در فضای سیاسی این کشور اعلان موجودیت کرد شخصیت های مطرح در سیاست دیروز و امروز افغانستان مانند آقای دادکتر دادفر رنگین سپنتا مشاور قبلی شورای امنیت انجنیر رحمت الله نبیل سابق رئیس امنیت ملی سید مخدوم رهین سابق وزیر اطلاعات و فرهنگ داود علی نجفی وزیر اسبق

ترانسپورت و هوا نوردی «شکیبا هاشمی» نماینده مردم قندهار، در ولسی جرگه داکتر جعفر مهدوی نماینده  مردم در پارلمان «امیر محمد آخوندزاده» والی سابق نیمروز، «تمیم نورستانی» والی سابق نورستان و «میرزا محمد یارمند» معاون اداری سابق وازرت داخله و یک تعداد  از چهره‌های سرشناس سیاسی و نظامی  حضور دارند.

بدون تردید این حزب، مانند بعضی از احزاب که جدیداً شکل گرفته اند یک حزب حکومتی نخواهد بود و از جمله احزاب اپوزیسیون دولت خواهد بود. دور از امکان نیست که به مرور زمان بتواند جهت تقویه صفوف خود یک تعداد جریان های سیاسی و شخصیت های ملی دیگر را با خود در این راه همسفر سازد .
شرکت‌کنندگان در مراسم اعلام موجودیت این حزب درباره عملکرد دولت دیدگاه منتقدانه داشتند طی اظهارات که هر یک از اعضای این حزب اظهار نمودند به این نقطه تاکید داشتند که در 15 سال گذشته در افغانستان دستاوردهایی نسبی حاصل شده است، اما این دستاوردها در مقایسه با چالش‌ها ناچیز هستند.


این شرکت‌کنندگان هشدار دادند که احیای دوباره تنش‌های قومی و پر رنگ شدن اختلافات قومی و جناحی به صورت تدریجی در این کشور تمام دستاوردهای 15 سال گذشته را به باد داده است.
به گفته آنها، دوام جنگ باعث خسارات جبران‌ناپذیری در کشور شده است و کسانی که در آتش جنگ افغانستان می‌دمند باید بدانند که این آتش دامن خود آنها را نیز خواهد گرفت. از سوی دیگر چند قبل یکی از اعضای برجسته ای این حزب لطف نموده  برنامه و اساسنامه این حزب را بخاطر مطالعه بدسترس من قرار داده بود بخاطر نجات افغانستان از بن بست سیاسی موجود در  برنامه کاری محور طرح ها و پیشنهادت مطلوب و سازنده ای بنظر میخورد. بعد از اعلان موجودیت عده ای  به این باور اند که محور اصلی این جریان سیاسی جناب حامد کرزی رئیس جمهور قبلی افغانستان است اما آنچه که من معلومات دارم این حزب هیچ نوع پیوندی ارگانیک و غیر ارگانیک به آقای حامد کرزی ندارد از سوی دیگر شناخت که من از جناب کرزی دارم او بطور طبیعی به حزب سازی خیلی باور مند نیست و از طرف دیگر شخصیت های که در رهبری این حزب قرار دارند از نگاه سیاسی و امنیتی از وضعیت افغانستان نسبت به هر کس دیگری پر معلومات تر و آشنا تر از وضعیت افغانستان و منطقه اند کسی در زمان حکومت کرزی با وی همکار بوده مسئله خدمت گذاری به وطن مطرح بوده این حزب سیاسی زمانی اعلان موجودیت نمود که متاسفانه کشور عزیز ما
افغانستان در کانون روندهای پرشدت امنیتی و مدیریت سیاسی قرار گرفته است. مناطق ژئوپولیتیک پیرامونی، در وضعیت ناموازنه امنیتی قرار دارند. محیط جهانی نیز به تبع جنگ های جاری و بحرانهای فعال، مستعد منازعات بزرگ است. بار مازاد نظامی امریکا، حضور دراز مدتش در افغانستان و حمایت آن کشور از پاکستان بیش از هر زمان دیگر، منطقه را به لبه جنگ فراگیر کشانده است. تضاد و تقابل فدراسیون روسیه با امریکا تقابل هند و پاکستان مخالفت ایران و امریکا رویا رویی افغانستان و پاکستان اگر کوچک ترین اشتباه در محاسبه صورت گیرد با برخورد کوچک، میتواند ماشه جنگ بزرگی را در منطقه بکشد. متاسفانه جای یک کارزار و فرایند قاطع در صلح سازی و سرکوب دشمن در مدیریت حکومت وحدت ملی بشدت خالی است. نه تنها اعضای حزب محور افغانستان بلکه همه آگاهان و اندیشمندان از آنچه که زیر سلطه مقناطسی رهبری حکومت وحدت ملی میگذرد سخت پریشان اند، آنچه را که محور در برنامه کاری خود تذکر داده بهتر است با آغاز در کار و مبارزه بخاطر بدست آوردن اهداف مطروحه تحلیل همه جانبه ای از داخل منطقه و فرا منطقه داشته باشد دست اندر کاران حزب محور بخصوص کار کشته گان امنیتی و سیاسی که حالا در این محور قرار گرفته اند میدانند که مشکل افغانستان افغانی است منطقوی است و فرا منطقوی بدون ارزیابی همه جانبه از نقاط که از آن تذکر بعمل آمد نمیتوان درد افغانستان را دوا کرد.

الف – جهان در مرحله گذار، و در استانه تحولاتی شگرف قرار دارد. شاید “عصر ترور و وحشت”، مناسبترین نام برای دوران کنونی بخصوص در کشور ما باشد. دورانی که با سهمگین ترین اقدام تروریستی در ١١ سپتامبر ٢٠٠١ آغاز شد، با “جنگ علیه تروریسم” و توسعه ترور در افغانستان و خاورمیانه قرین شد، در اوایل باور ها چنین بود که با حضور امریکا تروریزم برای همیش محو و نابود خواهد شد  متاسفانه با گذشت اضافه تر از 16 سال و حضور قوت های خارجی در افغانستان تروریزم عوض اینکه نابود شود این پدیده شوم بی زمان و بی مکان”، در سرتاسر جهان رشد نموده با گذشت هر روز تقویت میابد .

ب – با گذشت دو سال و ده ماه که از عمر حکومت وحدت ملی میگذرد ماهیت دولت و حکومت وحدت دست آورد های حکومت گذشته نقش بازیگران مشکوک در این حاکمیت، ایجاد  نهادهای غیر ضروری داخلی و منطقوی خود کامگی و زور گویی ها زمینه آنرا فراهم ساخته است تا ائتلاف های تازه ای شکل بگیرند و مردم به آینده سیاسی این حاکمیت به دیده شک نگاه کنند با ایجاد ائتلاف های تازه تاسیس شده  عرف و قوانین مسلط در گذشته و حال افغانستان میتوان وضعیت را در معرض دگرگونی و تغییر پیش بینی کرد. گویی طول موج تحولات اجتماعی-سیاسی، از دهه ها به سال ها و ماه ها کوتاه تر شده میروند. این واقعیت، به معنای ضرورت “بازیابی مناسبات و سازوکارهای درون نظام در سطح رهبری نسبت، در دوره های کمتر از یک دهه اخیر است.  این وضعیت از منظر جامعه شناختی سیاسی، بسیار نگران کننده است و از لحاظ سیاسی و امنیتی، یعنی  “استانه بحران داخلی در جغرافیه بنام افغانستان 

ج – کاهش طول موج و افزایش سرعت مخالفت ها در رهبری حکومت وحدت ملی شاخص های راهبردی ملی و فراملی را خیلی متاثر ساخته است. تحلیل روندهای سیاسی داخلی معادله قدرت-امنیت، و فرصت-تهدید ها را بسیار پیچیده ساخته است. تحلیل روندها از سرعت وقوع آنها عقب افتاده است. این “عقب ماندگی سطوح تحلیل”، نشانه “انباشت بحران” فراگیر تری را در آینده نه چندان دور خبر میدهد. متاسفانه در حال حاضر افغانستان پر از تضاد منافع، چالش ، بحران و تنازع است. قدرتهای بزرگ که خود را حامی منافع ملی افغانستان میدانند درگیر جنگهای نامتقارن اند. فقدان قوه عاقله مدیریت بحرانهای بین المللی، و ملی بخصوص در حاکمیت موجود افغانستان و انباشت بحران ها، را در داخل و منطقه خطرناک تر کرده است.

د – اگر رهبری حاکمیت موجود به سر عقل نیاید و به گذشته خود پا فشاری کند زمینه وقوع جنگ های قومی زبانی در تعدادی شاخص ساختاری، در این سرزمین دور از تصور نیست. هر زمانیکه حاکمیتی بر سر قدرت ظرفیت نظارت، پاسخگویی و کنترل چالش های داخلی و منطقوی را نداشته باشد. در چنین حالتی نه تنها مشکلات داخلی بلکه  چالش های سیاسی و امنیتی دوجانبه و چندجانبه، معادلات ژئوپالیتیک و ژئواستراتژیک بشدت فعال گردیده و تحت تاثیر قرار میگیرند.

هنگامیکه تعارض منافع قدرتهای داخلی بخصوص قدرت های خارجی، در کانون یک منطقه ژئواستراتژیک یا ژئوپولیتیک یا ژئواکونومیک، بطور مهارنشدنی و مدیریت ناپذیر، به روند مسلط تبدیل شود، آن زمان که اکثر قدرتهای داخلی و منطقوی، بشدت از وضعیت اظهار نا رضایتی نموده ایجاد تغییر در وضعیت پیش آمده را از راههای مسالمت آمیز غیر ممکن بدانند، حرکت های مسلحانه نیز دور از تصور نخواهد بود وقتی که منافع متضاد احزاب و شخصیت های مطرح قربانی خود کامگی ها شوند آن وقت احزاب و شخصیت های مطرح که دیروز علیه یکدیگر بودند بخاطر منافع دراز مدت در پهلوی یکدیگر قرار میگیرند مشت نمونه خروار ائتلاف جدید تاسیس در افغانستان به باور بعضی ها با در نظرداشت شرایط عینی و ذهنی آغاز جنگ” تنها پاسخ مفید و سودمند به خاتمه تضاد منافع و زور گویی ها است اگر آگاهانه از وضعیت پیش آمده در افغانستان درست مدیریت نشود جنگهای منطقه ای و محیطی  با مداخله قدرتهای جهانی تداوم بیشتر خواهند یافت در همه این شرایط، اگر فرایند مفاهمه، تعامل و صلح سازی از طریق ساختارهای حقوقی-سیاسی آغاز و مسلط نشود، بروز فاجعه جنگ یکبار دیگر دور از امکان نیست .

اینک، هر ناظر اگاه، خود میتواند تشخیص دهد که، روند مسلط بر محیط های منطقه ای حساس، رویکرد منازعه دارد یا مدارا و صلح چطور باید رهبری شود  اما حاکمیت موجود از این هردو هیچ یک را ندارد

ذ – و امّا، وضعیت موجود در حاکمیت  در محیط ملّی، همه “مقتضیات” برای توسعه وحدت، انسجام و اتحاد ملی بین مردم افغانستان، در گذشته و حال فراهم بوده است.  متاسفانه “موانع تفاهم ملی و دامن زدن بر تعصبات قومی و زبانی سر چشمه دیگری دارد که نامش را مردم حاکمیت گذاشته اند، بدون تردید دموکراسی و انتخابات، با هر کیفیتی، از مهمترین سرمایه های ملی و دست آورد های مردم افغانستان در اضافه تر یک دهه گذشته است اماٰ بدبختانه به تلخی، جناح بندی ها و تضادهای زیر ملی در حکومت وحدت ملی با گذشت هر روز  این سرمایه کم ارزش و کمرنگ شده که خیلی درد آور است. از سوی دیگر وضعیت بی نظیر ژئواکونومیک افغانستان اگر امنیت نسبی حکم فرما میبود برای مردم ما  ، فرصتی استثنایی فراهم بود. متاسفانه نبود مدیریت درست این فرصت نیز تحت تاثیر چالش های امنیتی وژئواستراتژیک، قرار گرفته است که معطل و عاطل مانده، به باور من اگر مدیریت درست میبود ژئوپولیتیک افغانستان میتوانست محور تعاملات ثبات ساز و توسعه جمعی در منطقه باشد. این عامل بینظیر تاریخی-جهانی نیز، در تضاد ژئوکالچر و ایدئولوژیک تحمیلی، به ضد خود تبدیل شده است. اگر ظرفیت های انسانی، و ذخایر طبیعی و مادی افغانستان میتوانست در چارچوب فرصتهای یادشده، به یک معادله راهبردی “صلح، ثبات، توسعه، تعامل” تبدیل گردد، آنگاه افغانستان نیز میتوانست یکی از “قدرتهای نوظهور و مطرح در تعاملات جهانی بحساب برود. باور دارم رهبران حزب محور افغانستان افغانستان درک از آنچه که در این سرزمین میگذرد با در نظرداشت حقیقت که وضعیت کنونی افغانستان طبیعی و عادی نیست برای آینده زدودن این بن بست طرح های خواهند داشت

ر – نمیدانم چرا همه با مخالفت در سیاسی های رئیس جمهور غنی قرار دارند مخالفت ها چالشهای سیاسی داخلی ما در حال حاضر خطرساز ترین روند محیط داخلی حاکمیت را فراهم ساخته است. گرچه بعضی ها آقای اشرف غنی رئیس جمهور را مدیر کارای اقتصادی میدانند اما به عقیده من اقتصاد ملی ما، برای بازسازی و بقای خود، دستکم به بیست سال ثبات سیاسی و امنیت ملی و تعامل توسعه محور” بین المللی نیازمند است. از قرار، بنیانهای اقتصادی افغانستان، سالانه به حدود پنجصد میلیارد دلار سرمایه خارجی بخاطر مصارف داخلی نیازمند است. چتر فرهنگی و اندیشه و تفکر بین الافغانی، بشدت نیازمند آفتاب جان بخش و پالاینده است. متاسفانه این آسمان بعد از ایجاد حکومت وحدت ملی، که بشدت ابری و گرفته است. باور دارم دست اندر کاران محور افغانستان میدانند

“توسعه انسانی”، شرط ضروری برای “توسعه ملّی” است، که خود نیازمند همان اسمان ابی و افتابی فرهنگ و اندیشه است. که ما تا هنوز در خم یک کوچه آنیم

هویت ملی و منافع ملی ما، بشدت نیازمند بازتعریف و بازیابی است.در چنین شرایطی،؛ بخش اعظم نیروی ملّی ما، درگیر مبارزه با عوامل فوری تهدید امنیت ملّی، در محیط های بحرانی داخلی منطقه است. ما عملا در اکثر ولایات در چندین جبهه در حال جنگ هستیم. جبهه مداخلات مستقیم و غیر مستقیم کشور های همسایه بخصوص پاکستان مداخله مستقیم و غیر مستقیم ابرقدرتها. جبهه جنگ نیابتی قدرتهای منطقه. جبهه تروریسم لازمان و لامکان. و جبهه تهدیدات درون حکومتی و خورد و کوچک محیطی است. همین شرایط جنگی، ضروت فرایند صلح سازی ایجاد اعتماد ملی را دوچندان کرده. اما شورای عالی صلح تا هنوز در همان جای که بوده است ایستاده است.

ز – بستر ژئواستراتژیک و محیط های بعضی  از کشور های منطقه و فرا منطقه پیرامونی ما، همه در جنگ درگیر اند، و ما و حاکمیت ما  نیز نمیدانیم که منافع ملی ما چگونه باید تعریف شود. عالی جنابان ، جناب دوکتور اسپنتا و جناب آقای رحمت الله نبیل شاید شنیده باشید مسئولین حکومت وحدت ملی به این باور اند که دشمنان مردم افغانستان تضعیف شده اند اگر این ادعا بطور فرضی درست هم باشد به باور من افق ختم جنگ، علیرغم تضعیف و مهار تروریسم لازمان و لامکان، بسیار بعید و غبارالود است. إیالات متحده امریکا در زیر ریاست شخصی غیر متعادل و غیر حرفه ای، بسیار خطرناک و نابودگر عمل میکند.

عربستان سعودی، قطر پاکستان به هر دلیل، بشدت و پرخطر بخاطر رشد ترویزم و شعله ور ساختن جنگ های نیابتی در افغانستان و خاور میانه عمل میکنند. بعد از شکست داعش در شرق میانه حامیان داعش تلاش دارند تا به کمک گروه های تروریستی توسعه جنگ را  از مرزهای افغانستان به داخل افغانستان با چاق کردن نفاق و شقاق قومی بکشانند .

ظرفیتهای نظامی موجود در افغانستان که ما  نه تنها درگیر جنگ داخلی بلکه گرفتار یک جنگ منطقوی و فرامنطقوی هم هستیم با همه قربانی ها و فدا کاری ها که در سال های اخیر قوت های مسلح ما از خود نشان دادند در شرایط موجود این نیرو ها  برای وقوع یک جنگ گسترده که دور از انتظار نیست جداً کفایت نمیکند.

تعارض منافع بین پاکستان و هندوستان تضاد منافع بین ایران و امریکا تضاد منافع بین روسیه و امریکا تضاد بین سعودی و ایران در جغرافیه افغانستان  بشدت رو به فزونی است. اگر این وضعیت مهار نشود انتظار وخیم تر شدن وضعیت در منطقه را تا سرحد ایجاد جغرافیای سیاسی جدید، با منافع مادی و امنیتی امریکا باید داشت. بعضی ها به این باور اند

کلید پروژه بزرگ “تجزیه و ترکیب” منطقه، شامل عراق، سوریه، یمن، ترکیه، سعودی، اردن، افغانستان، پاکستان و ایران، نیز در سناریو های پشت پرده قرار دارد. اما به باور من مسئله تجزیه ایده، “خیال خام” و رؤیای برای طراحان آن نخواهد بود گرچه منافع و اراده امریکا، در این مسیر تعریف شده است. با روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا شگاف بین اعضای ناتو بدرستی احساس می شود

س . تحادیه اروپا در مسیر تزلزل و تجزیه قرار گرفته است .روسیه، پیچیده ترین بازی استراتژیک را در سطوع علیا و سفلی اجرا میکند.روسیه اینک دارای “اوندهای نفوذ” تا عمق ساختارهای امنیتی امریکا شده است.روسها بدنبال منفعل کردن اروپای غربی، و توسعه نفوذ استراتژیک و انرژیک خود از أوراسیا تا غرب اروپا هستند. روسیه میتواند در هر زمان، هر نوع چرخش استراتژیک را تجربه کند.در چنین وضعیتی هیچ کس نمیتواند نقش روسیه را در قضایای افغانستان نادیده بگیرد در حال حاضر چین در مسیر توسعه نفوذ ساختاری- اقتصادی خود در سطح جهان، بشدت محافظه کارانه عمل میکند.تسلط بر دریای شرقی و تعادل راهبردی با امریکا در پاسیفیک، هدف محوری چین است.شمال آفریقا و غرب آسیا، محل تعامل چین با قدرتهای جهانی (روسیه و امریکا) در راستای هدف تسلط اقتصادی- راهبردی خود میباشد. چین محافظه کار و متعامل، شاید فقط حد مختصری از “ظرفیت بازدارندگی” را برای ممانعت از جنگ، داشته باشد.

ش – اما ما افغانها در چنین وضعیتی در قدم اول در درون خود بشدت به وحدت و انسجام ملی نیازمندیم. حکومت وحدت ملی باید قدرت بسیج کنندگی ملی را میداشت که متاسفانه ندارد مجموعه سیاسیون و شخصیت های مطرح ملی باید حامی نظام و در این مسیر دولت را کمک میکردند ولی متاسفانه همه در اثر خود کامگی ها و خود باوری های رهبری دولت افغانستان سخت آزرده و سر خورده اند. حفظ تعادل امنینی افغانستان در منطقه، شرط لازم برای هر نوع تعامل خارجی ما میباشد. سطح تنش در سیاست خارجی ما، بخصوص در مورد پاکستان و ایران  بطور فزاینده ای رو به رشد است. بخش اعظم این تنش، از محیط خارجی تحمیل میشود، امّاٰ، محیط داخلی ما نیز، کم مسئولیت نیست. ما به یک دوران گذار و یک “راهبرد عبور” از مسیر بحرانی به سمت ثبات و تعامل، نیازمندیم. کاهش تنش، و توسعه تعامل و وابستگی متقابل، جوهر “راهبرد عبور” ما محسوب میشود. این نسخه، هم در محیط خارجی معنا دارد، و هم در محیط داخلی. معضل مداخله پاکستان باید بسرعت مدیریت شود. پاکستان امروز را نمیتوان تنها با نصیحت و توصیه مهار کرد.نقش میانجیگری، مهم است امّاٰ، کمتر قدرت جهانی و منطقه ای، بخصوص امریکا اینک ظرفیت و انگیزه میانجیگری را بین ما به پاکستان دارد. مداخله پاکستان ابتدا یک پروسه مهار میطلبد. “این بحران” امّاٰ، باید در ضمن یک نسخه جهانی برای “صلح سازی و گسترش ثبات” مدیریت شود. گرچه از چندی بدینسو  ایالات متحده، بتدریج همه بسترهای حقوقی سیاسی امنیتی و نظامی “برخورد” با پاکستان  را به زبان آورده است اما به عملی شدن آن من باور ندارم به باور من  این تهدید و این حرکت میتواند ترکیبی از “نمد و چماق” باشد.حکومت پاکستان در آرمانی ترین شرایط سیاست خارجی خود بسر میبرد. در جهان کنونی تا حدود زیادی، منبع و ریشه تروریزم در پاکستان است این کشور در حال حاضر یک تهدید جهانی را فراهم ساخته با چنین شرارت پیشه گی متاسفانه تا هنوز این کشور نیروی مسلط بر معادلات امنیتی در سرنوشت افغانستان محاسبه می شود.

متاسفانه با همه خوبی ها و معیار های ارزشی که در برنامه کاری حزب محور افغانستان درج گردیده کمتر  ترکیب دیپلماسی رسمی، دیپلماسی امنیتی و مانور  عملیاتی، جهت زدودن از بحران فراگیر موتور محرک “راهبرد عبور که خیلی امیدوار کننده باشد بنظرم نخورد بدون تردید مشارکت موثر در مدیریت بحران منطقه، دستکم سه سطح از اقدام استراتژیک است. سطح نخست، محیط ملّی است. سطح دوم محیط بین المللی و جهانی، و سطح سوم، محیط منطقه ای است.– ترکیب توانمندیهای دیپلماسی رسمی، دیپلماسی امنیتی و مانور عملیاتی، در دو سطح فرامنطقه و منطقه ای، بر پایه سطح ملّی امکان مییابد. هدف ملّی، ثبات سازی، تضمین صلح، و توسعه همه جانبه از طریق مشارکت منطقه ای و جهانی است. این هدف، ترجمان منطقه ای و جهانی نیز دارد.– فرایند “صلح در افغانستان و گسترش ثبات”، ترجمان منطقه ای و جهانی این هدف میباشد.  وسیله تامین هدف، ترکیب ظرفیت های دیپلماتیک (اقتصادی سیاسی) امنیتی، و عملیاتی ملّی، در تعامل با قدرتهای جهانی و منطقه است. ما قبل از هر چیز به یک همت و عزم ملّی، برای وفاق ملّی، و یکسان سازی دیدگاه ها، اهداف، ایده ها و برنامه ها و سکوی عزیمت راهبردی، نیاز مبرم داریم. رهبران حزب محور  باور داشته باشید زمان بشدت در جهت تصاعد بحران و تنش بین حکومت و مردم  پیش می رود. در چنین وضعیتی افغانستان نیازمند به یک مجموعه ترتیبات و فرایند صلح سراسری و گسترش ثبات است. که این ظرفیت در حکومت دیده نمی شود خوشبختانه در حزب محور در عرصه های ملی و بین المللی شخصیت های کاریزماتیک با قابلیت مدیریت امنیتی و سیاسی با در نظرداشت تفاهم و اجماع ملی دیده می شود و ساختار بحران زای داخلی و منطقوی نیز این ضرورت را احساس میکند. صلح و ثبات منطقه ای و جهانی، نیازمند به یک کارزار فراگیر در سطوح نخبگان ملی و بین المللی دلسوز نهفته است. امیدوارم حزب محور با حفظ اصول بنیادین خود، و محور قرار دادن منافع ملی و حفظ هویت و ارزشهای خود، در کانون این فرایند که مردم افغانستان سخت تشنه آن اند قرار گیرد. در حالیکه این فرایند و این تحول یک برنامه جامع ملی منطقوی و فرامنطقوی را ضرورت دارد و میتواند برای “صلح و گسترش ثبات در افغانستان و منطقه خیلی موثر تمام شود.در غیر آن این حزب نیز مانند احزاب دیگر بعد از ثبت و راجستر تنها نام در روی کاغذ خواهد داشت و بس .