علت اصلی سقوط “نواز شریف” : میـرعـبـدالرحیم عـزیـز- مـفسر سیـاسـی

این ملاقات به حیات سیاسی نواز شریف نقطۀ پایان گذاشت

خبر برکناری “نواز شریف” صدراعظم پاکستان، اخبار سیاسی این کشور را تحت شعاع قرار داده است. محکمۀ عالی پاکستان “نواز شریف” را به خاطر فساد و فساد پیشگی سلب صلاحیت نموده و بیش ازین او را سزوار حفظ پست صدارت پاکستان نمی داند. بدون تردید که  فامیل “شریف” مانند “کرزی و برادران” از زمرۀ فاسد ترین در جهان شمرده میشوند. اما در کشور های مانند پاکستان و افغانستان تنها فاسد بودن کافی نیست که یک فرد مقام عالیۀ خود را از دست بدهد. باید حقیقت موضوع در جای دیگری باشد. شخص “نواز شریف” اردوی پاکستان را در توطئۀ برکناری خود دخیل می داند. این جانب که حوادث منطقه را از نزدیک مطالعه می نمایم، معتقدم که امریکا “نوار شریف” را از صحنه برداشت، زیرا این شخص روابط نزدیک با مسکو برقرار نموده و قرار داد خریداری طیارات پیشرفتۀ جنگی روسیه را با آن کشور منعقد کرده بود. امریکا تحمل این زیاده روی “نواز شریف” را ندارد و دستور داد که به بهانۀ فساد پیشگی از صحنه بدور انداخته شود.

  گزارش ها از پاکستان نشان می دهد که محکمۀ عالی این کشور ظاهراً بعد از تکمیل تحقیقات پیرامون فساد مالی “نواز شریف” و فامیلش، او را از قدرت کلاً خلع کرده است. بر مبنای اسناد “پانامه” “نواز شریف” و دو پسر و یک دخترش به اسمای “حسن”،  “حسین” و “مریم” به پول

شوئی و فساد مالی متهم شده اند. بر حسب تحقیقات محکمۀ عالی پاکستان، اعضای فامیل “شریف” با استفاده از موقف پدر شان، در کار های خلاف قانون و غیر مشروغ در بیرون از کشور دست داشته اند. محکمۀ عالی پاکستان همچنان “محمد اسحاق دار”  وزیر مالیۀ پاکستان را هم سلب صلاحیت کرده است تا جریان عادی جلوه نماید، در حالیکه هدف اصلی شخص “نواز شریف” بوده است. “نواز شریف” نه تنها از صدارت پاکستان، بلکه از تمام امتیازات پارلمانی خود هم محروم گردیده است. ناگفته نباید گذاشت که “نواز” از سال ها قبل بدین سو، با دو موسسۀ قوی پاکستان یعنی محکمۀ عالی و اردو در تقابل قرار داشته است. اکنون نوبت اردو و محکمۀ عالی است که با “نواز شریف” تصفیۀ حساب نمایند. لاکن موضوع اینقدر ساده هم نیست که صرف به مانور ساختگی اردو و محکمۀ عالی اکتفاء شود. باید جریان را در سطح جهانی مورد ارزیابی قرار داد و علت العلل اصلی برکناری “نواز شریف” را جستجو کرد.                                                                                                   در سال 2014، هند و روسیه به موافقه رسیدند که به موجب آن قرار بود که هند  به تعداد بیش از 50 طیارۀ جنگندۀ سو-35 ((Su-35 را که یکی از بهترین طیارات شکاری در جهان است، از آن کشور خریداری نماید. طیارات سو-35  هنوز هم در قوای هوائی روسیه مورد استفاده قرار می گیرد و تا کنون از زمرۀ  کشور های خارجی، تنها چین ازین تکنولوژی استفاده می کند. هنوز رنگ قرار داد فیمابین روسیه و هند در مورد فروش و خریداری طیارات سو-35 خشک نشده بود که هند تغییر عقیده داد و خواست که به عوض،  طیارات رافایل ((Rafale فرانسوی را خریداری نماید.  هند اظهار می کند که این کشور از روسیه خواسته است تا طیارات سو-30 را با وسایل جدید مجهز ساخته تا نیازی به خریداری سو-35 نباشد. طبق عقیدۀ متخصصین نظامی، سو-35 کمی از سو-30 مجهز تر است که در صورت آوردن تغییرات کیفیتی در سو-30 می تواند خلای برتری سو-35 را جبران نماید. طیارۀ جنگندۀ رافایل هم یکی از بهترین در جهان است. هند قبلاً با فرانسه تعلقات نظامی داشته که بر مبنای آن طیارات میراژ 2000 را در دهۀ 90 از آن کشور خریداری کرده بود. با لغو قرار داد خریداری سو-35، روابط روسیه و هند مکدر شد و مسکو بازار عمدۀ فروش طیارات جنگندۀ خود را از دست داد. همین بود  که “نواز شریف” وارد میدان گردید و عوض هند فروش  سو-35 را از روسیه به پاکستان خواستار شد.

اشتراک “نواز شریف” در کنفرانس “سازمان همکاری شانگهای” در شهر آستانه مرکز قزاقستان  در ماه جون سال جاری، این فرصت را برای نواز شریف میسر ساخت  که شخصاً با “پوتین” ملاقات نماید. در جریان ملاقات، سران هر دو کشور موافقت کردند که پاکستان  به تعداد 25 طیارۀ سو-35 را از روسیه خریداری نماید. امضای همین قرار داد بود که “نواز شریف” را در یک قدمی سقوط قرار داد، نه فساد فامیلی و شخصی. امریکا تحمل زیاده روی هیچ یک از دست نشاندگان خود را ندارد. امریکا خودش پرورش دهندۀ فساد پیشگی است، زیرا میداند که تا فردی فاسد نباشد و نشود، در خدمت امپریالیسم قرار نمی گیرد. دلیل فاسد بودن “نواز شریف” و برکناری وی از مقامش نزدیکی وی با مسکو وعقد قرار داد های نظامی است که “نواز شریف” بدون اجازۀ امریکا با شوروی بست. این گناه نابخشودنی “نواز شریف” بود  که امریکا را اغماض کرد و منافع سیاسی و نظامی این کشور را در پاکستان و منطقه نادیده گرفت. امریکا افراد وابسته به خود و بعداً سرکش را به یک طریقی از صحنه بر میدارد: گاهی از طریق پارلمان مانند اوکراین، گاه از طریق به راه انداختن  مظاهرات رهبری شده که حالا در ونزیویلا در جریان است، و گاهی از طریق فشار اردو و یا محکمۀ عالی طوریکه  در پاکستان اتفاق افتاده است. در جریان جنگ سرد جدید، امریکا دقیقاً متوجه کشور های وابسته به خود است که خطائی مرتکب نشوند و منافع امریکا را صدمه نزنند.                                                                                            امریکا خوب میداند که پاکستان منبع اصلی تروریسم و بی ثباتی در افغانستان بوده است، لاکن امریکا هرگز پاکستان را قربانی افغانستان ناتوان و اشغال شده نمی کند. پاکستان متحد جنگ سرد امریکا بود و تا حال هم همان همکاری دو کشور به پیمانه های مختلف ادامه دارد. کشش در روابط ذات البینی کشور ها یک امر عادی در روابط بین المللی است که عمق روابط ستراتژیک را خدشه دار نمی سازد. البته سردی و ناملایمات بر روابط کشور ها سایه می افگند که در صورت حاد شدن افراد تغییر می نمایند، نه روابط زیر بنائی. پاکستان مانند ترکیه برای امریکا ارزش حیاتی دارد. نواز شریف ها می آیند و می روند، لاکن کشور های باقی می مانند و روابط ستراتیژیک تا زمان تغییرات کیفیتی هم  پا برجا می ماند. شاید ادعای “نواز شریف” در دست داشتن اردو در خلع قدرت از وی درست باشد، اما طوریکه از حریان حوادث جهان  و منطقه استنتاج می گردد، برکناری رهبران کشور های وابسته به استعمار، بدون اشارۀ کشور رهبری کننده، صورت نمی گیرد. به قدرت رسیدن “نواز شریف” بار آخر، ممثل یک “نظام ملکی” و زادۀ یک  انتخابات به اصطلاح “دموکراتیک”، مدیون امریکاست، وگرنه “پرویز مشرف” دکتاتور پاکستان هنوز هم در اریکۀ قدرت قرار میداشت و فرمان می راند. این پالیسی اوبامای دموکرات بود تا “پرویز مشرف” را از صحنه به دور اندازد  و در عوض یک فرد ملکی فاسد و کثیف  مانند “نواز شریف” را در اریکۀ قدرت نصب نماید. هم ثواب و هم خرما. 

با در نظرداشت حوادث منطقه و آغاز جنگ سرد بین روسیه و امریکا، رهبران وابسته به استعمار جهانی  باید بدانند که با عدم اطاعت از کشور رهبر، به عمر سیاسی و شاید طبیعی خویش نقطۀ پایان می گذارند. برکناری “نواز شریف” می تواند یک درس آموزنده برای اردوغان مغرور باشد.