از اظهارات اخیر جیمز متیس وزیر دفاع امریکا طوری معلوم می شود که رهبری جدید امریکا ترامپ رویای تازۀ جنگ سرد و برتری های جدید را پس از دهۀ دوم قرن بیست و یک در سر می پرورد و خواب رسیدن به چشمه های نفت و گاز آسیای میانه و بحیرۀ خزر را در سر می پرورد تا مانع پروژه های کلان چین بویژه پرورژۀ ” یک راه و یک کمربند این کشور شود. این پروژه چین را از طریق کشور های آسیای میانه به اروپا وصل می کند. میتس رویارویی سه گانۀ امریکا درمنطقه را مقابله با برتری خواهی های چین و روسیه، مقابله با کوریای شمالی و نبرد با تروریزم عنوان کرد. وی گفت، آمریکا در حال از دست دادن برتری نظامی خود در حوزه های مختلف است و باید بودجه نظامی خود را بالا ببرد تا بتواند برای جنگ آماده شود. وی، اعلام کرد که در استراتژی دفاعی جدید آمریکا، این کشور به جای مبارزه با تروریسم بر رقابت با قدرتهای بزرگ به عنوان نقطه کانون امنیت ملی آمریکا متمرکز خواهد بود. وی تاکید کرد که آمریکا در حال از دست دادن برتری نظامی خود در حوزههای مختلف است و باید بودجه نظامی خود را بالا ببرد تا بتواند برای جنگ آماده شود.
این در حالی است که دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا به دنبال تقویت بودجه دفاعی امریکا است و در بودجه پیشنهادی خود به کنگره درخواست افزایش ۱۰درصدی بودجه دفاعی را مطرح کرده است. رییس جمهوری آمریکا میخواهد با کاهش بودجه بخشهای دیگر مثل کمکهای خارجی این افزایش بودجه را تامین کند. گفتنی است که سند استراتژی دفاعی آمریکا سندی محرمانه است؛ اما خلاصۀ یازده صفحه یی از آن در وبسایت وزارت دفاع آمریکا منتشر شده است. هرچند تهدیدهای منتشر شده در این سند شباهتهایی به سند استراتژیک باراک اوباما دارد که تفاوت هایی با آن نیز دارد و بخش آشکار آن چین و روسیه را در راس تهدیدها علیه امنیت ملی آمریکا قرار داده بود. در استراتژی دفاعی تازه آمریکا آمده است چین و روسیه به طور خاص چندین سال است، به دنبال توسعه تواناییهای نظامی خود و به چالش کشیدن توان نظامی آمریکا هستند که این شباهت هایی با استراتیژی اوباما دارد. چنانکه وزیر دفاع آمریکا نیز در سخنرانی هفتۀ گذشته گفت: “ما به کارزار خود علیه تروریسم ادامه میدهیم؛ اما رقابت با قدرتهای بزرگ کانون تمرکز امنیتی ملی ما خواهد بود. او همچنین به ایران و کره شمالی به عنوان کشورهایی اشاره کرده که از نظر آمریکا ثبات منطقه یی و جهانی را بر هم میزنند.
این سخنان وزیر دفاع امریکا، اظهارات باراک اوباما را در خاطره های زنده می کند که در نوامبر سال ۲۰۱۱ هنگامی که برای سخنرانی به پارلمان استرالیا رفته بود، با تاکید بر توسعه و گسترش همکاریهای استراتژیک میان واشنگتن و سیدنی گفت: “سیاست خارجی ما از این پس به جای جنگ علیه تروریسم بر چالشهای امنیتی و اقتصادی در منطقه آسیا-اقیانوسیه متمرکز خواهد شد.” وی این سخنان را پس از آن گفت که ۲۵۰۰ نیروی نظامی جدید آمریکایی به پایگاهی در شمال استرالیا اعزام شدند تا استحکامات دفاعی آمریکا در بخش آسیایی اقیانوس آرام قویتر شود. اقدامی که از آن به عنوان پیامی جدی برای چین ارزیابی شده بود. در این استراتیژی امریکا تنها نبود، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آلمان نیزدر سال ۲۰۱۱ یادداشتی به نشریۀ فارن پالیسی نوشته که این چنین آغاز میشد: “آینده سیاست جهانی در آسیا شکل میگیرد نه در افغانستان و عراق.” در آن زمان پیشبینی میشد که با بینیازی کامل امریکا به نفت خاورمیانه و اعلام خروج تدریجی نیروهای این کشور از عراق و افغانستان، ممکن از حضور سنگین نیرو های امریکایی در این منطقه کاسته شود و حضور نظامی امریکا با اعزام ناوگان های بیشتر به اوقیانوس آرام افزایش یابد. پیش بینی که به درستی از آب بیرون نشد و برعکس با قیام های خونین و پرشتاب در کشور های تحت حاکمیت دیکتاتوران چون؛ بن علی، مبارک، قذافی به یک باره گی معادلات نظم جهانی عوض شد و با آغاز جنگ در سوریه و قدرت گرفتن داعش در عراق، آمریکا را ناچار به تمرکزی دوباره بر “جنگ علیه تروریسم” کرد.
حالا میتس زمانی این سخنان را می گوید که داعش در سوریه و عراق شکست خورده و این کشور ها از تهدید گروۀ داعش رها شده اند. در این حال وزیر دفاع امریکا متوجه چین و روسیه شده است، درست زمانی که هفت سال از آن روز می گذرد، نظم جهانی دچار تغییرات ساختاری متاثر از رکود اقتصادی شده و با روی کار آمدن ترامپ در امریکا و با توجه به نگاۀ او در سطح ملی و بین المللی با رنگی ملی گرایانه، او را به عنوان رهبر برترین قدرت جهان با چالش عجیبی رو به رو کرده و جایگاۀ او را چالش آفرین کرده است. از استراتیژی جدید امریکا طوری برمی آید که مبارزه با تروریزم در در راس برنامه های دراز مدت امریکا در منطقه قرار ندارد؛ بلکه هدف اش تنبۀ چین و روسیه و پیشگیری از برتری های نظامی آنان می باشد. این استراتیژی امریکا بر این گمانه زنی ها مهر تایید می گذارد که هدف از بردن داعش به شمال زدن چین و روسیه است که به نحوی دشمنی با طالب را هم زیر پرسش می برد. در این بازی بیشترین زیان را افغانستان متحمل خواهد شد؛ زیرا افغانستان جبهۀ مقدم مبارزه با تروریزم است و این مهم نیست که تروریست طالب باشد یا داعش، هردوی شان دشمن افغانستان اند و برای عملی کردن برنامۀ خارجی ها افغانستان را ویران می کنند و مردم این کشور را به قربانی گرفته اند.
بدون تردید ضربه زدن اقتصادی چین و روسیه از نخستین برنامه های امریکا برضد این دو کشور می باشد و هدف اصلی از گسترش ناامنی ها در منطقه صدور تنش ها به کشور های آسیای میانه و پیشگیری از برنامه های کلان اقتصادی چین و روسیه می باشد که پروژۀ ” یک راه یک کمربند” در راس آن قرار دارد. در این میان طرح “یک کمربند، یک راه” یا (مسیر های جادۀ ابریشم نوین ) از رویا تا و اقعیت یکی از نگرانی های مهم امریکا است که بدون تردید به منافع استراتیژیک امریکا در منطقه بر می خورد. این راه که دارای اهمیت اقتصادی، ترانزیتی، سیاسی و اجتماعی دارد، دارای سه مسیر مهم می باشد که نخستین آن کشور چين را از طريق کشورهايی آسيای مرکزی (تاجيکستان، قزاقستان، قرقيزستان، افغانستان، ازبکستان و ترکمنستان) به روسيه، اروپا و شمال آفريقا متصل میکند، مسیر مرکزی آن از آسيای مرکزی از طريق افغانستان و ترکمنستان به ايران و خليج فارس و همچنين ترکيه و دريای مديترانه میرسد و مسير جنوبی آن هم از چين آغاز و به آسيای جنوب شرقی، جنوب آسيا و پاکستان و اقيانوس هند ختم خواهد شد. کشورهای اين مسير اکثرا عضو بانک سرمايهگذاری زيرساخت های آسيا است که به ابتکار دولت چين تاسيس شده و میتواند در احداث اين مسير مفيد مؤثر واقع شود. بر بنياد طرح رئيس جمهور چين، مبلغ کلان 124 ميليارد دالري برای احداث جادهها، خطوط آهن، بازسازی و احداث بنادر در کشورهای واقع در حوزه «جاده ابريشم نوين» سرمايهگذاری خواهد شد. وزیر دفاع امریکا پرده از رویارویی های پانزده ساله زیر نام مبارزه با تروریزم به نحوی پرده برداشت و آشکارا گفت که گفت که اصل نبرد بر سر مهار برتری جویی های اقتصادی و سیاسی و نظامی چین و روسیه است که در راس برنامۀ امریکا قرار دارد و مبارزه با هراس افگنی در قاعدۀ این بازی قرار دارد. صف بندی های جدید منطقه یی و جهانی که در راس یکی امریکا و هم پیمانانش و در راس دیگر چین و روسیه و هم حامیانش قرار دارد. ریشه در همین بازی های سیاسی و نظامی دارد که محور اصلی آن رقابت های اقتصادی قدرت های کلان را تشکیل می دهد. رقابت های این دو پکت در نشست ها پیرامون صلح افغانستان ( نشست ترکیه و نشست اسلام آباد و با تاسف که هردو بی نتیجه پایان یافت )واضح و آشکار است که این نشاندهندۀ پیچیده شدن جنگ افغانستان نیر می باشد.
از گفته های یادشده معلوم می شود که کلید اصلی بازی در دست قدرت های بزرگ است و کشور های منطقه و بویژه افغانستان به مثابۀ خط مقدم جبهۀ مبارزه با تروریزم نخستین قربانی آن به شمار می رود؛ زیرا که هرچند “بار کج به منز نمی رسد”؛ اما هرچه باشد، “در جنگ دو قوچ پای میش می شکند”. حال نیاز است تا کشورهای منطقه دست به دست هم داده و و با کنار گذاشتن رقابت های منفی و استفادۀ ابزاری از تروریزم برای توسعۀ اقتصادی در منطقه کار مشترک را آغاز کنند؛ زیرا چندین دهۀ گذشته نشان داد که پشتیبانی از تروریزم نه تنها رسیدن کشور های حامی تروریزم را به منزل مقصود می رساند؛ بلکه برعکس به مثابۀ مار آستین به فرنگشتاین غیر قابل کنترول تبدیل شده است که حالا پاکستان را بیشتر نیش می زند. پس حال زمان این رسیده است که کشور های منطقه برنامه های مشترک اقتصادی را آغاز کنند تا زمینۀ پیشرفت های اقتصادی کشور های منطقه بویژه کشور های خط مقدم جبهۀ مبارزه با هراس افگنی مانند افغانستان و کشور های مجاور آن چون پاکستان و کشور های آسیای میانه را فراهم کند. پیشرفت های اقتصادی زمینه های اشتغال زایی را فراهم کرده و فرصت را از هراس افگنان برای سربازگیری می گیرد. این در واقع آغاز نابودی کامل ترورزم در منطقه خواهد بود؛ زیرا تروریزم از استبداد و فقر و بی عدالتی تغذیه می کند و هرگاه این بستر ها مهار شوند، در این صورت تروریزم خود به خود نابود می شود و زمینۀ رقابت های منفی قدرت های بزرگ در منطقه نیز از میان می رود. هرچند این نمی تواند، مانع رقابت های اقتصادی امریکا با چین و روسیه، زیر نام برتری جویی های این کشور ها شود؛ اما این می تواند، دست کم فاجعۀ تهدید برخاسته از تروریزم را کاهش بدهد و دیگر فرصت برای قدرت های کلان میسر نشود که از تروریزم استفادۀ ابزاری کنند و از آن به عنوان مانور های سیاسی و نظامی برضد کشور ها استفاده نکنند. یاهو