طرح رئیس جمهور کشور از حمایت جامعۀ جهانی در نشست پروسۀ دوم کابل برخوردار شد. این طرح بدون قید و شرط و فوق العاده پر از انعطاف است و تمامی راه ها را برای آغاز گفت گو با طالبان باز گذاشته است. این پیشنهاد به تساوی مشترک تمامی افغانها و حق زندهگی صلحآمیز و با وقار، به تمام شهروندان کشور به شمول طالبان به شمول طالبانی تاکید کرده است و تامین حقوق و مکلفیت های شهروندان کشور، بویژه زنان مطابق قانون اساسی، پذیرفتن قانون اساسی و یا تعدیل آن مطابق احکام قانون اساسی، پیشبرد فعالیتهای نیرو های دفاعی و امنیتی و خدمات ملکی در مطابقت با قانون، جازه ندادن برای هیچ گروه مسلحی که با شبکههای تروریستی فراملی، سازمانهای تبهکار فراملی و نهاد های دولتی ویا غیر دولتی، در آن صراحت دارد که در کنار شامل بستۀ پیشنهادی برای آشتی و مصالحه است و به موضوع هایی چون؛ آتشبس، شناخت به عنوان حزب سیاسی، ترتیبات اعتماد سازی انتقالی و انتخابات فراگیر، معتبر، آزاد و عادلانه؛ بازنگری قانون اساسی، عدالت و حل شکایات، تطبیق قوانین و فرامین، رهایی زندانیان و حذف نام آنان از لست تحریمها؛ حاکمیت قانون و اصلاحات، توسعه و انکشاف متوازن، استقرار مجدد مهاجرین و بیجا شدگان داخلی؛ تأمین امنیت برای تمامی اتباع و همچنان کسانی که خواهان آشتی بوده و مجدداً به دولت مدغم می گردند؛ رشد فراگیر و پایدار، دسترسی مساویانه به زمین و دارایی های عامه، مبارزه با فساد، برنامه های ملی اشتغالزایی، ادغام مجدد مهاجرین و جنگجویان سابق و
حمایت مالی دیپلوماتیک، حذف تحریم ها و وضعیت جنگجویان خارجی؛ روشهای تطبیقی، تعیین اهداف عاجل، کوتاه مدت و میان مدت و نظارت و تأیید میکانیزمها و ترتیبات آن و و هم در آن آمده است که که از طالبان توقوع می رود تا، نظریات خویش را در مورد روند صلح، که هدف آن کشانیدن آنها به مثابه یک سازمان به گفتگو های صلح است، ارائه کنند؛ اما رئیس جمهور با اشاره به این که امروز عصر ما با موج پنجم خشونت های سیاسی و تروریستی فراملی سازمان های جنایت یافته رو به رو است. خطر تروریزم را بزرگ خواند و تاکید کرد که نباید تروریزم را دست کم گرفت.
از همین رو بود که آقای غنی بر فشار سیستماتیک بر تروریستان و حامیان آنان تاکید کرد و بر این نکته پیهم اصرار کرد که باید به گونۀ منظم تحت فشار قرار بگیرند تا تمامی عرصه ها بر آنان تنگ شود. وی به این تاکید کرد که شبکه های تروریستی را باید تقسیم بندی کرد و به کشور های حامی تروریزم باید شرایط وضع شود. از نظر کابل فشار نظامی، سیاسی و اقتصادی بر پاکستان که هنوز اندک ترین تغییری د سیاست اش برای سرکوب تروریستان بوجود نیامده است، یگانه راه برای پایان دادن به جنگ و وادار شدن طالبان به صلح است. طالبان در واکنش به طرح حکومت، در اعلامیه یی گفته اند علت دوام جنگ در افغانستان، مداخله خارجی هاست و گفتگوهای صلح در موجودیت این نیروها بی فایده بوده، در ۱۷ سال گذشته نیز نتیجه ندادهاست؛ اما برای نخستین بار است که طالبان در برابر طرح صلح حکومت موقف نرم تر اتخاذ کرده اند که شاید تاکتیکی باشد و از سویی هم فشار ها بر شانۀ اسلام آباد افزایش نیابند.
در این میان آنچه مسلم است، این که از اظهارات سفیر اتحادیۀ اروپا، نماینده گان آلمان، بریتانیا و حکمت کرزی با طلوع نیوزفهمیده می شود که اظهارات آقای غنی مبنی بر افزایش فشار بر پاکستان و طالبان در سخنان آنان کم رنگ معلوم می شد. رولاند کوبیا به نمایندهگی از ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا در نشست دوم پروسه کابل گفت که موقف اعضای اتحادیه اروپا این است که گفتگوهای صلح باید بینالافغانی باشند و نباید در مقابل مخالفان مسلح دروازه صلح بسته شود تا دروازۀ گفت و گو ها با پاکستان باز باشد و روابط افغانستان با اسلام آباد بهبود یابد. هم چنین مارکس پوتزل، نماینده ویژه آلمان برای افغانستان و پاکستان گفته است که او تنها می تواند بر طالبان صدا بزند که دست رئیس جمهور غنی را بگیرند و به میز گفتوگو بیایند ، زیرا اکنون وقت گفت و گو است. اگر بدفهمی نشده باشد، این موضع جامعۀ جهانی اهمیت و کارایی انعطاف پذیری طرح کابل را زیر پرسش برده و از قوت آن کم می کند. هرچند هنوز زود است که چنین داوری کرد؛ اما اظهارات گرت بیلی، نماینده ویژه بریتانیا برای افغانستان و پاکستان جدی تر بود که گفت:”میخواهم بگویم که هیچ دولتی در این منطقه نباید هراس افگنان را پناه بدهد ، هیچ دولتی در این منطقه نباید کاری را انجام دهد که راه رسیدن به صلح را متاثر بسازد.” این سخنان او بیشتر متوجۀ پاکستان بود؛ زیرا اسلام آباد حامی تروریزم است و از همین رو است که فرمانده فرماندهی مرکزی ارتش امریکا میگوید که فشار نظامی برطالبان، فشار اجتماعی برحکومت افغانستان برای ایجاد اصلاحات ونیز فشار سیاسی برپاکستان، سه گزینه واشنگتن برای پیروزی درجنگ افغانستان استند. در این میان آنچه می توان از نتیجۀ نشست روند کابل و اظهار نظر های سفیر اتحادیۀ اروپا ، فرستادء بریتانیا، در امور افغانستان و پاکستان و فرستادۀ آلمان در افغانستان و حکمت کرزی آلمان معلوم می شود که پاسخ ها به یک نگاه پر از تناقض است و جستن صلح معنای جوییدن سوزن در جوال کاه را دارد ودراز راۀ صلح طولانی تر و ناپیمودنی تر از آن است که انصراف و بازگشت بهتر از دنبال کردن آن است؛ زیرا پاکستان بزرگ ترین حامی تروریزم هنوز حاضر به گفت وگوی دولت بادولت با کابل نیست و به گفتۀ حکمت کرزی تا کنون تغییری در رویکرد اسلام آباد برای مبارزه با تروریزم بوجود نیامد. این مسآله این پرسش را در افکار زنده می کند، گیریم که پاکستان توریستان را تمویل، رهبری و تجهیز میکند و اما چگونه شده تا در موجودیت نیرو ها و حضور ۴۳ کشور در افغانستان جنگ نیابتی در افغانستان شدت اختیار کرد و تروریستان نیرومندتر شده اند. تنها افزایش فشار بر پاکستان بزرگ ترین حامی تروریزم است کی می تواند درازراۀ نشست “پروسۀ دوم کابل” را کوتاه بسازد و بس. طی هفده سال گذشته نه تنها اجماع ملی جهانی پس از حادثۀ یازدهم سپتمبر آسیب پذیر شد و در میان کشور های ایتلاف مبارزه با تروریزم اختلاف عمیق تر شد؛ بلکه تنش های قومی و سیاسی در افغانستان افزایش یافت، همزمان با آن آشفتگی های اجتماعی و اقتصادی در کشور همراه با اختلاف های سیاسی نیز بیشتر شد و اجماع ملی، منطقه یی جهانی هم آسیب پذیر شد. اظهارات سفیر اتحادیه اروپا و فرستادۀ آلمان مبنی بر این که کشور های امریکا، چین، روسیه باید با هم بنشینند، گویای این ادعا است. به این هم بسنده نکرده و تنش ها در افغانستان را داخلی خواندند که حکمت کرزی به پاسخ آنان گفت که در افغانستان جنگ نیابتی جریان دارد و تروریستان از خارج کشور برای حمله های انتحاری و انفجاری وارد افغانستان می شوند. از نشست کابل به یک نگاه می توان، نتیجه گرفت که این نشست به قول معروف دروازۀ صلح را دق الباب کرده است و اما طالبان هنوز هم به آن لبیک نگفته اند و رد پیشنهاد طالبان برای گفت و گو از سوی امریکا هم رد شده است. در این حال سال های طولانی باید انتظار کشید که حتا پس از گفت و گو ها در ازبکستان، اندونیزیا و دو نشست هم در ابوظبی کم تر می توان امید به صلح داشت؛ اما این نشست ها می تواند، مرحله به مرحله موانع را از سر راۀ صلح بردارد. هرچند حمایت های بین المللی چون؛ حمایت همآهنگ شده بین المللی دیپلوماتیک برای پیشنهاد صلح به طالبان؛ یک ابتکار منطقه یی که تلاشهای گوناگون کشورها یا سازمان های منطقوی را با پروسۀ کابل همآهنگ کرده و از پیشنهاد صلح با طالبان حمایت کند؛ گفتگوهای جِدِّی به رهبری جهان اسلام جهتِ مقابله با استفاده از برداشت و تفسیر از متون دینی برای توجیه نمودن جنگهای تعریف ناشده؛ تلاش های هماهنگ شده و همهگانی برای قناعت دادنِ پاکستان در رابطه با فوائد و مزایای یک افغانستان با ثبات برای راه اندازی گفتگوهای همه جانبه دولت با دولت و حمایت از پیشنهاد صلح با طالبان؛ پشتیبانی از تطبیق موافقتنامۀ صلح، بویژه ادغام مجدد مهاجرین وجنگجویان سابقه و حمایت از هرگونه ابتکاری در راستای تأمین صلح در افغانستان از طریقِ پشتیبانی از ترانزیت، تجارت وسرمایه گذاری، اصلاحات، نیز شامل این طرح می باشد و جامعۀ جهانی از طرح حکومت افغانستان استقبال کرده است و اما این استقبال زمانی مفهوم دارد که جامعۀ جهانی فشار ها بر پاکستان و طالبان را یک دست عملی کنند و در غیر این صورت حمایت های لفظی درازراۀ صلح افغانستان را درازتر خواهد کرد. هفده سال جنگ در افغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم نشان داد که طالبان و حامی آنان هرگز حاضر به انعطاف پذیری نیستند و برعکس ابعاد جنگ پیچیده تر و صف بندی ها در پیوند به مبارزه با تروریزم دگرگون شد. در این مدت کابل انعطاف های قابل توجهی از خود در برابر پاکستان و طالبان نشان داد و اما پاکستان از این نرمش ها استفادۀ ابزاری کردند و وعده های بیست گانۀ شان برای آقای کرزی جامۀ عمل نپوشید و پاکستانی ها حتا از نخستین سفر حسن نظر رئیس جمهور غنی استفادۀ ابزاری کردند؛ یعنی نظامیان پاکستان و طالبان هر از گاهی حسن نظر و انعطاف کابل نقطۀ ضعف و لجاجت خود را قوت شمردند و تمام فرصت هایی که از سوی کابل برای آنان فراهم شد، نه تنها از آن فرصت ها استفاده نکردند؛ بلکه برعکس آن فرصت ها را به کابل به چالش بدل کردند که تا کنون کابل موفق نشده تا چالش آفرینی های آنان را به فرصت آفرینی جدید بدل کند. این پرسش مطرح می شود که در دو طرف برای پیشبرد صلح رهبران نیرومند موجود نبود و یا تمامیت خواهی های طالبان و وابستگی های شان به آی اس آی سبب به نتیجه رسیدن صلح شد. هرگاه چنین باشد، باید میکانیزم های جدید برای صلح مطرح شود؛ اما تجربۀ هفده سالۀ جنگ ثابت کرد که طالبان ابزاری در دست پاکستان اند و به دستور شبکۀ استخبارات پاکستان روابط شان را با کشور هایی چون ایران، چین و روسیه تنظیم و گسترش داده اند و تمام بازی های سیاسی طالبان را در سطح داخل آنان و با کشور های دیگر مدیریت می کنند؛ پس یگانه راه برای تامین صلح در افغانستان افزایش فشار های پیهم نظامی و سیاسی اقتصادی بر پاکستان است و این فشار ها تا زمانی ادامه یابند که یا طالبان تن به صلح بدهند و یا در پاکستان نابود و یا به زندان افگنده شوند.