ما در کشوری زنده گی می کنیم که چهار دهه جنگ بی رحمانه تمامی دار و ندارش را به تاراج برده، بنیاد های مادی و معنوی اش را آسیب پذیر گردانیده است. آسیب های وارده از آن چنان از هم گسختگی های اجتماعی را در کشوربه بار آورده که روح و روان این ملت را به گروگان گرفته است. این سبب شده تا در بیشتر موارد منافع ملی وارزش های کلان ملی قربانی تنش های قومی و بازی های سیاسی شود. از همین رو است که موضوع گیری های ملی در پای رقابت های قومی وسیاسی قربانی می شوند. پس از حمله بر مرکز تجمع طالبان در ولسوالی ارچی ولایت کندز شماری ها به مثابۀ دایه های شیرین تر از مادر برای طالبان خوش خدمتی کردند و با افگندن فلم های جعلی و به نمایش نهادن کودکان آغشته به خون خواستند، حملۀ حکومت را بر طالبان تا سرحد جنایت بشری انعکاس بدهند. آنانی که این عمل را آگاهانه انجام داده اند، معلوم است که هدف شان وارونه نشان دادن حملۀ دولت و برائت طالبان و استخبارات پاکستان بوده است؛ اما جای تاسف بر آنانی است که ناآگاهانه به گونۀ خیلی دنباله روانه با نشر و پخش این گونه فلم های وحشتناک آب را در آسیاب دشمن بیشتر ریختند.
هرشهروند کشور حق ابراز نظر دارد و این حق را هیچ کس نمی تواند، از آنان بگیرد؛ اما واکنش ها در برابر حادثۀ کندز خیلی متفاوت از حوادث دیگر بود که مخالفان و موافقان زیادی را در پی داشت و به گونه های مختلف آن را یدک کردند. با تاسف که بیشتر مخالفت ها رنگ قومی و ضد منافع ملی دارد و درست نیست که منافع ملی را به گونۀ شتاب زده قربانی تنش های قومی و سلیقه های شخصی کرد.
شگفت آور این که شماری هم چون کاسه داغ تر از آش چنان این موضوع را باروتی مطرح کردند که حتا از مخالفان مسلح دولت هم یک گام سبقت جستند؛ بویژه ستون پنجم رسانه یی در کشور چند گام پیشتر از دیگران نهادند و در پای این حادثه رجز خوانی ها کردند که واکنش شان حتا در برابر وحشت بار ترین حمله های طالبان این گونه تند نبوده است. این در حالی است که طالبان نه تنها با حمله های وحشیانه و ضد انسانی بر افراد ملکی بدترین جنایت بشری را مرتکب می شوند و از هیچ بی رحمی و قساوت دریغ نمی کنند؛ بلکه با سپر قرار دادن افراد ملکی و مین گذاری های خطرناک هر روز جان ده ها هموطن بیگناۀ ما را می گیرند. طالبان با این کار مرتکب جنایت هایی شده اند و می شوند که می توان اسم اش را جنایت قرن خواند . این گفته ها معنای دفاع از تخطی حکومت در حمله های هوایی در ولسوالی ارچی را ندارد؛ زیرا مورد حمله قرار گرفتن افراد غیرنظامی تحت هر نامی که انجام شود، غیرقابل بخشش و حتا جنایت ضدبشری است. به همین گونه استفادۀ ابزاری از افراد ملکی در میدان های جنگ و بیرون از آن تحت هر نامی که انجام شود، غیرقابل قبول و مردود است؛ اما این را هم نباید از نظر دور داشت که مبارزه با تروریزم یک امر انسانی و مقدس است و خدمتگذاری به انسان و رهایی او از شر شیطان رجیم یک وجیبۀ ملی است؛ پس آیا پشتیبانی از چنین نیرو هایی که سینه های شان را سپر مرمی های تروریستان قرار می دهند تا ما و شما خواب آرام داشته و راحت بخوابیم، یک امر انسانی و وجیبۀ اسلامی نیست. از این رو مقایسۀ حمله های این نیرو ها که بیشتر از طالبان مسؤولیت پذیر و انعطاف پذیر اند با عملیات و حمله های دهشتناک انتحاری و انفجاری طالبان چندان عادلانه نیست؛ اما این به معنای برائت دادن حکومت و واجب الاحترام شمردن آن از تمامی تخطی ها و گناهانش نیست؛ بلکه دفاع از یک حق است در برابر باطل که در برابر آن انسانیت مسؤول است. این که در گرماگرمی از به راه افتادن کاروان صلح در حال پر جنب جوش و گرفتن تلاش های صلح در سطح منطقه و جهان، چنین حمله یی انجام می شود. این خود پرسش کلان است که باید بر آن پاسخ گفته شود. این خود دلالت برپیچیده بودن جنگ دارد که سر و ته اش ناپیدا است و هرنوع داوری را به چالش می کشد؛ اما آنچه برای مردم افغانستان مهم است، دفاع و حمایت از نیرو های دفاعی و امنیتی کشور که حافظان واقعی کشور و مبارزان راستین در برابر تروریستان منطقه و جهانی اند و با ارادۀ استوار و آهنین در یک جنگ بین المللی تمام عیار زیر نام نبرد با تروریزم هفتاد سر و هفتاد دم می جنگند. عادلانه نخواهد بود که با راه انداز تبلیغات منفی شجاع این نیرو ها را زیر سوال برد. در این شکی نیست که قربانی شدن بیگناهان و بویژه کودکان تحت هر نامی کا باشد، یک عمل ضد انسانی است و اما در برابر این پرسش کی پاسخگو است که آن کودک معصوم به بمب های انسانی بدل می شوند و جان ده ها انسان را در یک لحظه می گیرند.
ممکن شماری ها با توجه به اختلافی که با حکومت دارند و خواستند، بدین وسیله حکومت را تحت فشار قرار داده و گویا انتقام گیری کنند و بدین گونه کارکرد دولت را در تمامی عرصه ها منفی نشان بدهند. شماری روزنامه ها نوشتند که حکومت با حمله بر افراد ملکی و بویژه کودکان خواست، شکست هایش را در میدان های نبرد با طالبان این گونه جبران کند. در حالی که ویدو های اصلی حکایت از واقعیت های دیگری دارد که دست مداخلۀ شیاد بزرگ منطقه را در صحنۀ عمیلیات نشان میدهد که چگونه اعضای ارشد شبکۀ استخبارات پاکستان همراه با طالبان در صحنه حضور دارند. بعید نیست که در این عملیات شماری افراد بیگناه هم به شهادت رسیده باشند و به افراد ملکی تلفات وارد شده باشد و اما این تلفات شاید خیلی کمتر از و حشت آفرینی های طالبان و شرکای دوزخی آنان است که هر روز صدها شهروند بی گناۀ کشور را به خاک و خون می کشند، ده ها مادر را در سوگ فرزندان، ده کودک را محروم از پدر و مادر و ده ها خانواده را در سوگ عزیزان شان می نشانند. این در حالی است که مقامهای فرقه ۲۰ پامیر در زون شمالشرق میگویند “طالبان مسلح ساعت ۱۲ بجه در منطقهای دفتانی ولسوالی دشت ارچی با هیئت کویته جلسه داشتند که در اثر ضرب نیروهای هوایی افغان ۱۵ تن از مخالفان مسلح حکومت کشته و ۱۰ تن دیگر شان زخمی شدهاند.” و به گفتۀ مقام های حکومت هیآت حقیقت یاب به زودی جزییات این رخداد را برملا خواهد کرد.
باید توجه کرد که افغانستان در شرایط حساس و در یک جنگ فوق العاده بیرحمانه یی قرار گرفته است که سر کلافۀ آن آشکار نیست. در این جنگ نه تنها شبکه های خطرناک تروریستی دخیل اند و در کنار آنان شبکه های مرگ آور مافیایی اسلحه و مواد مخدر یدک می کنند که همه از سوی پاکستان و نظامیان آن پشتیبانی می شوند و از این طریق میلیون ها دالر بدست می آورند و کشانده شدن پای روسیه به جنگ افغانستان و حمایت این کشور از طالبان این جنگ ابعاد تازه یی به خود گرفته است و افسانۀ به میدان آمدن داعش در جنگ افغانستان و تبلیغات فزاینده در مورد اکمالات آن به پیچیده گی این جنگ افزوده است که در یک نگاۀ دورنمای کشور را خیلی تاریک و تار نشان می دهد. در یک تحلیل کوتاه می توان گفت که آیندۀ افغانستان در زیر چتر مبارزه با تروریزم مبهم تر از هر به قول معروف خاکستری به نظر می رسد؛ زیرا باور ها به این است که قدرت های کلان افغانستان را به میدان رقابت های نظامی، سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی خود بدل کرده اند و مردم افغانستان در خط مقدم این نبرد به قربانی گرفته شده اند. از همین رو است که این جنگ هر روز ابعاد پیچیده تر به خود می گیرد و پای مافیا های اسلحه و مواد مخدر هر روز در آن پررنگتروارد می شود. این که هر روز درداخل کشور رخداد های رنگارنگ متضاد و ناهمگون زیر نام صلح و جنگ به راه می افتد و در خارجی پای قدرت های جهانی مانند روسیه و چین و ایران هر روز بیشتر وارد بازی افغانستان می شود و منازعۀ شرق میان به آسیای جنوبی کشانده می شود و حتا احتمال صف آرایی های سوریه و عراق، میان امرکا و روسیه در افغانستان پیش بینی می شود. این دلالت آشکار برپیچیده شدن جنگ افغانستان دارد که سر نخ آن هر روز بیشتر از روز دیگر گم می شود؛ موضوع هایی اند که هر روز برپیچیده گی این جنگ می افزاید و حتا خرد سیاسی را به چالش می کشد که برای مردم افغانستان خیلی نگران کننده است و بهتر است تا روی چند و چون آن بیشتر بیاندیشند تا بلندگوی تروریستان و حامیان آنان شوند
پس آنانی که برای یک افغانستان عاری از جنگ و باثبات می اندیشند، در چین فضای سیاسی و نظامی خیلی آشفته چگونه باید حرف بزنند و چه موضعی باید بگیرند که دست کم به نفع مردم مظلوم و فقیر کشور باشد که نظر به آمار سازمان ملل در حدود سیزده میلیون تن از جمعیت آن امنیت غذایی ندارند و تحت خط فقر قرار دارند. پس آنانی که دست کم با شکم های سیر می خوابند و چه موافق با دولت اند و چه مخالف سیاسی آن، حداقل برای رفاۀ زنده گی این انسان های محروم اندکی بیاندیشند و حرف خود رانباید شتابزده و بدون سنجش و تانی ارایه کنند. در این شکی نیست که دولت تا گلو در مشکل غرق است و با دشواری های نه تنها مبارزه با تروریزم و مبارزه با فساد و تهدید مواد مخدر و مافیای مواد مخدر و اسلحه قرار دارد؛ بلکه بدتر از این با بحران بی اعتمادی ملی رو به رو بوده و در موجی از تنش های قومی و گروهی دست و پا میزند. از سویی هم جنگ با تروریزم تحت حمایت های نظامی و مالی امریکا دست این حکومت را زیر سنگ قدرت های غربی بویژه امریکا نهاده است که جنبیدن از زیر بار آنها برایش سخت دشوار است. پس چقدر منطقی خواهد بود که با تبلیغات منفی حمله های حکومت بر دشمنان قصی القلب و انسان دشمن و خدا دشمن را به گونۀ ناشیانه و عقده یی به باد انتقاد گرفت و کارکرد حکومت و وحشت طالبان را به مثابۀ سر و ته یک کرباس خواند و شتابزده هر دو را یکی پنداشت و شتابزده داوری کرد که حکومت هم مثل طالبان مردم افغانستان را می خواهد قتل عام کند. درست است که حکومت نتوانسته است تا کنون بسیاری از وجایب و مکلفیت هایش را انجام نداده واست و در برابر مردم افغانستان خیلی کوتاه آمده است. پرسش این است که چه بدیلی برای آن داشت. این در حالی است که مردم افغانستان در آستانۀ انتخاب از بد و بدتر ناگزیر اند تا بد را از بدتر ترجیح بدهند و این ناگزیری سبب شده تا از حکومت ضعیف که حداقل اراده برای محو فساد و ناروایی ها دارد، حمایت کنند. اگر چنین نکنند، چه گزینه یی می تواند، خلای نبود حکومت فعلی را پرکند. چقدر منطقی است که جای این حکومت را مشتی اوباش و غارتگر پر کند که از چهار دهه بدین سو زیر نام بهره گیری های ضد انسانی از جهاد و اسلام خون مردم افغانستان را مانند شیر مادر بی باکانه نوش جان می کنند و آه هم از جگر بیرون نمی کنند.
هدف این نوشته تاب دادن گوش آنانی است که می خواهند، به بهانه های مختلف دست تروریستان را بفشرند و با استفاده از بهانه های مختلف به نفع آنان تبلیغات کنند و جادۀ ناهموار تروریزم را برای آنان هموار بسازند. حال بر مردم افغانستان؛ بویژه به چیز فهمان آن است که در چنین حالات هوشیاری خود را حفظ کنند و زود شکار اهداف مزدوران دست راستی تروریستان نشوند. نقد بحا از کارکرد های حکومت و زیر عینک نقد گرفتن ناتوانی ها و کمکاری هایش نه تنها یک وجیبۀ ملی؛ بلکه دین انسانی و اسلامی و وطنی هر شهروند افغانستان است و اما این نقد به گونه یی باید انجام شود که به اصلاح حکومت بیانجامد و چون آب در آسیاب شبکه های شیطانی استخبارات منطقه و مزدوران آنان نریزند. یاهو