رمضان ماهء هدایت و رستگاری است تا چراغ رهایی و پیشرفت بشریت برای همیش درخشان باقی بماند. رمضان در واقع با گذشت هر سال بر قندیل هدایت روغن تازه می ریزد تا چراغ هدایت برای همیش روشن باشد و نور امید و هدایت بر چشمان انسان ها درخشنده تر از پیشتر بدرخشد. این روغن در واقع همان زیتونی است که به قول قرآن در بوتل شیشه یی ریخته می شود و چنان می درخشد که “نورا علی نور” دل های خفته را بیدار و انسان های نشیته را به قیام، ایستاده را به تکان، افتاده را به قیام، خاموش را به فریاد، خوابیده را بیدار، بی تفاوت را تفاوت و فرصت جوبنده را فرصت میسر می سازد تا عشق انسان داشتن در وی زنده شود و شور انسان بودن در وی جان بگیرد و آهسته و پیوسته به سوی آدم شدن گام بردار تا به مقامی برسد که “از ملک پران شود و آنچه اندر وهم ناید آن شود” تا باشد که شیخ چراغ بدست ما دیگر با چراغ دنبال انسان نرود و فریاد بزند که ” از دیو ودد ملولم انسانم آرروست”. رمضان که ماۀ صبر اش نیز خوانند، به مثابۀ انتظار در مکتب اعتراض است که به انتظار های پیهم پایان می دهد و با پیمودن وادی انتظار گشودن گرۀ انتظار ممکن می شود. چنانکه به انتظار پیامبر پایا ن داد. پس برای پیمودن وادی انتظار باید صبر کرد، اما نه صبر انفعالی، بل صبر فعال و پویا که انسان را از گم شدن در وادی انتظار رهایی ببخشد.
این زمانی ممکن است که قفل سنگین انتظار را با کلید سکوت گشود و تا بتوان، با رهایی از دنیای خستگی های فناوری ها، مشغله ها و دغدغه های زنده گی که هر لحظه به قول مرحوم شریعتی به سوی قهقرای مادیت می کشاند. سکوت به معنای خاموشی پویا و فرورفتن در وادی حیرت تا باشد که کلیدی برای گشایش طلسم معرفت های جدید پیدا کرد و خویش را در پله یی از تفکر بودا و پیامبر در دنیای سکوت دریافت.
بودا یا سیدارتا(کمالجو) که در اصل شهزاده بود، تخت پادشاهی را رها کرد به گونۀ ابراهم ادهم عارف معروف مسلمان که شهزاده یی از بلخ بود. بودا پس از شش سال سکوت و آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی بنام درخت بیداری (بودی) به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا ( کسی که به روشنی رسید) گشت. از دیدگاه بودا پارسایی و رضا، در شناختن جهان و خدا نیست؛ بلکه تنها در زیستن نیک خواهانه و دور از خود پرستی است؛ اما پیامبر اسلام با رفتن به غار حرا هر سال و چهل روز اندیشیدن در فضای سکوت و تامل در هستی و خدا بالاخره توانست دریکی از شب های رمضان در غار حرا به مقام نیابت و پیامبری برسد و وحی الهی برایش نازل شود. از این رو سکوت همزاد صیام است. چنانکه مولانای روم می گوید: “گر تو خواهی نور قرآن در درون جان خویشتن — هست سر نور پاک جمله قرآن صیام” وی به همین گونه در جای دیگری می گوید: “گر تو را سودای معراجست بر چرخ حیات — دانک اسب تازی تو هست در میدان صیام”. در این ماه باب های معرفت گشوده تر می شوند تا با تزکیۀ درون قوت اشراق افزونتر شود و نور شوق چشمان انسان را منور کند و دل ها را روشن تر و برای انسان توان خودداری از زشت انگاری ها را بدهد تا روح هرچه بیشتر صیقل شود و دل و درون آدمی سرشار از انوار الهی شود و نور حلاوت در موجی از همدلی ها جهان انسان ها را برای دگرگونی های کلان بیرونی عوض نماید و این آیت تحقق پیدا کند” تا زمانیکه انسان در نفس های خود تغییر بوجود نیاورد، هرگز ممکن نیست تا در بیرون تحولی را بوجود آورد.”
رمضان در واقع جرقه یی است که پیامبر را به سوی شدن های ابدی تکان داد و نور جاودانهء هدایت و فلاح را در موج قدوم جبریل برایش به ارمغان آورد و با فشردن گلویش برایش گفت” بخوان” و نخستین پیام خدا را با گفتن بخوان برایش به ارمغان داد و جبریل برایش گفت، بخوان به نام پروردگاری که اعلی و بلند مرتبه است و انسان را جز بنده گی او بنده گی دیگری سزاوار نیست و یگانه ناجی بسریت است و این زمانی ممکن است که انسان صادقانه به او توکل کند و خوان قناعت را به استقبال بگیرد. خداوند برای بالنده گی خوان قناعت قرآن را در رمضان برای پیامبر فرستاد تا نور هدایت در خوان قناعت به بار و بگ بنشید. از همین رو است که خدا می گوید، ” ماهء رمضان ماهی است که قرآن در آن برای پیامبر نازل شد تا مردم هدایت شوند و به بام رستگاری گام بگذارند”. از همبن رو ماهء رمصان ماء پرواز به ملکوت آدمیت است تا انسان پله به پله به آستان خدا نزدیک شود و به روح ملکوتی اعلی وصل شود تا فرهنگ اش به نور قرآن بارور شود؛ زیرا انسان موجودی که در خاک فرهنگی خود رشد می کند و با تاریخ خویش بالنده می شود و وارث تمامی دستاورد های گذشتهء ملت خود است که هویت مشترک ملی اش را رقم می زند و تمامی اشتراکات فرهنگی، تاریخی و ملی او را برمی تابد.
پس فرهنگی که با نور ایمان بالنده شود و تاریخی که از نور هدایت ریشه هایش باور گردد و چراغ آزادی، آگاهی و عدالت بر آن پرتو افگنی کند. در این صورت آشکار است که معنای راستین تاریخ که مبارزهء پیگیر برای تحقق عدالت است تا داد بر بیداد مسلط شود، در یک جامعه تحقق واقعی پیدا می کند تا داد قلب تاریخ را به تپش نگهدارد و نگذارد تا بیداد با ریختن خون ناحق درخت داد را پژمرده بسازد و برعکس بیداد جان تازه یابد. از این رو تنها تابیدن نور ایمان در دل ها است که روح فرهنگی را سرشار از ایمان می سازد و قلب تاریخ را برای راندن ببداد نیرومند نگهمیدارد. از این رو است که قرآن می گوید،”ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه برای سما نوشته شده است، به همان گونه که نوشته شده بود، برکسانی دیگر که پیش از شما بودند تا پرهیزگ ار شوید.” کلمهء کتب دلالت به معنای فرض شدن روزه بر مسلمانان را دارد تا همگان در این ماه به استثنای آنانی که بیمار اند و یا در سفر با روزه گرفتن از این ماه بزرگ صادقانه و صمیمانه استقبال کنند تا با وقایه کردن خویش از گناهان پرهیزگار شوند. واژهء اصلی ” قی ” که در اینجا به معنای مضارع آمده است، در عربی مفهوم مبارزه و ستیز را نیز می رساند که هدف از روزه گرفتن در ضمن این که وقایه کردن وجود از آفات و بیماری ها است، آگاهی از رنج تاقت فرسای فقر و مسکنت است تا به جنگ فقر و بدبختی ها رفت تا با نهادینه کردن اصل همکاری و تعاون و دستگیری از مستمندان و بیچاره گان راه رستگاری و نجات جوامع بشری را پیدا کرد. بنا بر این فلسفهء اصلی روزه و رمضان رستکاری و هدایت و ترقی و پیشرفت های معنوی و مادی است که به مثابهء دو بال پرش، توان پرواز برای هدایت بیشتر را برای انسان می دهد و این زمانی ممکن است که تمامی شرایط جسمی و روحی روزه رعایت سود تا رسیدن به منزل رستگاری آسان تر شود. از همین رو قرآن تاکید کرده است که مسافر و ببمار نباید روزه بگیرد تا سفر اش ناتمام بماند و به مقصد نرسد و بر دیگری هم ببماری غلبه نکند که روزه گرفتن به بهای مرگ اش تمام شود. د چنینی حال مثلی که گرفتن روزه فرض است، به همین گونه روزه نگرفتن فرض شده است؛ زیرا در دین جبر و اکراه نیست و کسی حق ندارد، زیر نام دین چیزی را بر دیگری با زور تحمیل کند. روزه در واقع این نیرو های خوابیده را بیدار و انسان را به سوی انسانیت رهنمون می کند تا اسلام که دین رحمت و عطوفت است در زمین خدا بالنده و بارور شود. از این رو اسلام دین معتدل و وسط است که در حد فاصل افراط و تفریط راهء میانه را انتخاب کند و انسان را از افتادن در چالهء ذلت و بدبختی افراطیت و تروریزم نجات بدهد. از همی رو است که اسلام در اصول با تروریزم در تضاد است از تروریستان نفرت دارد؛ البته بخاطری که تروریستان وابسته به شبکه های استخباراتی جهنمی اند و در دین هر نوع اتکا به جز خدا حرام قطعی شناخته شده است و چنان که قرآن صریح و روشن می گوید”ایاک نعبدو و ایاک نستعین”؛ زیرا که وابستگی غیر الهی یعنی پیوند هایی که عدالت و حقیقت را برنتابد، در اسلام شرک و زشت خوانده شده است. باتاسف که افراطی ها و سلفی ها این آیه را متکای اصلی اندبشه های افراطی خود می دانند و اما در عمل برعکس آن عمل می کنند و حتا برای رسیدن به هدف استفاده از ابزار غیر اسلامی را که حمله های انتحاری یکی از آن است، مشروع می پندارند. در حالی که این پندار ها مشتی ناتافتهء جدا بافته در فرهنگ و تمدن اسلامی است که امروز بحرانی هویتی را در جهان اسلام به بار آورده است. دلیل اش ناپاسخگویی فرهنگ و تمدن اسلامی بررغم تلاش های تمامی اندبشمندان مسلمان از سیدجمال الدبن تا عبده، رضا، کواکبی، یوسف طلعت، عبدالرزاق، سیدقطب، محمد قطب، مودودی، اقبال و تمامی رهبران تهضت های اسلامی و مرشدان اخوان المسلمین مصر، می باشد که امروز پس از شکست اسلام سیاسی و ناپاسخگویی آن به تقاضا ها و پیشرفت های جهان معاصر فاجعهء تروریزم در لباس اسلام را به بار آورده است. رمضان در واقع افساری است بر دهن خون آشام تروریستان تا با بارور شدن معنویت پویا در وجود آنان خوی درنده گی آنان مهار شود. تروریزم در واقع فرزند ناخلف و شکست خوردهء اسلام سیاسی است که در سیمای تروریزم با دندان های خون آشام نمودار شده است که ابزار خوبی در دستان نیرو های شیطانی برای تباهی مسلمانان قرار گرفته است و مهار آن دشوارتر از عبور کردن از “هفت خوان رستم ” است؛ زیرا شکاف های عمیق اجتماعی و سیاسی و مذهبی بوجود آمده از آن را که بیش از حد استخباراتی شده، نمی توان به ساده گی و به زودی دوباره ترمیم کرد. ترمیم که ناممکن است و حتا پیشگیری از گسترده شدن آنها هم دشوار شده است.یاهو