طالبان از مدتی بدین سو حمله های شدید انتحاری و تهاجمی را بر ضد نیرو های دفاعی و امنیتی کشور به راه افگنده اند که در جنگ هفده سالهء طالبان در برابر نیروی های امنیتی کشور بی پیشینه است. چنانکه همه شاهد هستیم که طالبان از مدتی بدین سو حمله های سنگین تهاجمی و انتحاری را بر مراکز نیرو های دفاعی و امنتی کشور سازماندهی کردند و توانستند به بسیار ساده گی تا باعبوراز “هفت خوان رستم” مراکز نظامی را در ولایت های های مختلف مورد حمله های موفقانه قرار بدهند که از جمله حمله های طالبان بر پایگاۀ نظامی غورماچ فاریاب معروف به کمپ چینایی و تصرف تاسیسات نظامی آی خانم در تخار و حملۀ موفقانه و وارد شدن طالبان به داخل شهر غزنی و حمله های انتحاری پیهم آنان به ولایت های بویژه شهر جلال آباد و راکت پراگنی ها و حمله های انتحاری آنان در شهر کابل بویژه حمله بر یک مرکز آموزشی در برچی در ناحیۀ سیزدهم، می توان یاد آور شد.
معلوم است که این حمله ها هرچه باشد، نشاندهندۀ قوت طالبان است و می خواهد با این حمله ها ضرف شصت خود را به حکومت وحامیان آن نشان بدهند. شماری ها این را دلیل نبود پلان راهبردی حکومت برای مبارزه با تروریستان می خوانند و اما رئیس جمهور غنی در پاسخ به بمباران هوایی بر افراد ملکی در غزنی، از تدبر و جرات و شجاعت نیرو های امنیتی سخن گفت و افزود که نباید به ساده گی بر نیرو های امنیتی اتهام وارد کرد و آنان را شامل فهرست سیاه کرد و این را توطیۀ دشمنان خواند. وی در آخر تاکید کرد، اگر اشتباهی شده باشد باید از طریق مراجع مربوط دنبال شود. رئیس جمهور در حالی این سخنان را به مردم غزنی گفت که خشم و انزجار شهروندان غزنی در پیوند به سکوت حکومت در رابطه به حوادث پنج روزۀ غزنی رسانه یی شد و گفتند که رئیس جمهور پیام واضح و امید وار کننده برای آنان نداشت. در همین حال شماری ها در غزنی از رئیس جمهور خواهان محاکمۀ آنانی شدند که در جنگ غزنی بی کفایتی نشان دادند. وی همچنان از رئیس ارتش پاکستان خواهان توضیح حضور جنگجویانش در غزنی شد و اما اسلام آباد هر از گاهی دخالت های خود در جنگ افغانستان را رد کرده است و کابل هم طور وشاید و باید برضد تجاوز های پیهم پاکستان جدی عمل نکرده است.
در حالی که این گونه مداخله های پاکستان باید مستند سازی شود و به سازمان ملل سپرده شود تا مداخلۀ پاکستان در افغانستان به گونۀ مستند به افکار جهانیان برسد و فشار های جهانی بر این کشور حامی تروریزم افزایش یابند.
این که این حمله ها پس از امتیاز دهی های بدون قید و شرط حکومت به طالبان برای گفت و گو با حکومت افزایش چشمگیر یافته است که برای بسیاری آگاهان عجیب به نظر میرسد و این رویکرد طالبان را پاسخ تفنگ برای صلح خوانده اند که از آن به عنوان انعطاف ناپذیری و تمامیت خواهی طالبان یاد کرده اند. هرچند افزایش این گونه حمله ها در جریان گفت و گو های طالبان با امریکا و چراغ سبز نشان دادن از سوی امریکا برای آنان یک امر عادی است و می شود گفت که این هم شامل چانه زنی های نظامی در کنار چانه زنی های سیاسی باشد که این حمله های طالبان تعبیر های متفاوتی شده است و شماری از آن به بی میلی و بی اعتنایی طالبان به صلح یاد کرده اند و تعدادی آن را حمله های ناکتیکی دانسته و عده یی هم می گویند که طالبان از خود اراده ندارند و پاکستان و بویژه نظامیان آن است که سیر جنگ و صلح طالبان با حکومت افغانستان را تعیین می کند که این می تواند، یک درجه ساختن صلح و جنگ و یا سنجیدن جنگ به سنگ صلح باشد که از بهای قربانی های نیرو های دفاعی و امنیتی کشور می کاهد.
در ضمن ناپاسخگویی به خواست مردم و پشت پای زدن به مکافات و مجازات مسوولان در خطوط جبهه و بویژه بی کفایتی مقام های ارشد سکتوری و نپذیرفتن مسؤولیت و بی تفاوتی آنان در برابر این همه شکست ها وافزایش تلفات سربازان خود مزید بر علت شده است که تلاش این مقام های برای توجیه شکست های شان در جبهه های نبرد بخاطر بقای شان در قدرت نگرانی ها در این زمینه را افزایش داده است. از سویی هم تلاش مذبوحانۀ مقام های سکتوری وسر باز زدن آنان از استعفا فرصت های خوب را برای ورود افراد متخصص و آگاۀ نظامی و استخباراتی از میان برده است. شماری هم از این حمله ها تعبیر های دیگری دارند که ریشه در تضاد های قومی و مذهبی و زبانی دارد که نگاه های غالب اشاره بر ناتوانی های مشوءولان امنیتی و کجروی هایی دارد که مردم مظلوم افغانستان را قربانی بازی های سیاسی و قومی کرده است که گویا عده یی بقای خود را دراین وحشت آفرینی ها و کشتار های بیرحمانه تلقی می کنند. بعضی ها هم اختلاف در داخل حکومت و رقابت های درونی بر سر امتیازگیری ها و فراکسیون بازی ها و ایجاد اردوگاه های جداگانه را عامل پیروزی طالبان و ضعف حکومت تلقی می کنند و می گویند که رهبران حکومت بجای صرف انرژی برای استحکام پایه های حکومت و تحکیم اقتدار و وحدت ملی برعکس مصروف موضوع های حاشیه یی و شحصی اند که این روبکرد حتا خشم حامیان حکومت را نیز برانگیخته است و شاید از جمله دلالیل عدم عملی کردن معاهدهء امنیتی بوسیلهء امریکا هم موجودیت اختلاف و عدم همکاری صادقانه رهبران با یکدیگر باشد. از سویی هم گمانه زنی هایی وجود دارد که ناتوانی حکومت برای مبارزه با فساد و مواد مخدر و حکومت داری خوب بر این تمایل خارجی ها افزوده است که سبب خستگی امریکا شده است؛ اما در کل امریکا از لحاظ اخلاقی نمی تواند در قبال رخداد های افغانستان بری ذمه باشد. آیا اظهارات فرماندۀ امریکایی در افغانستان مبنی بر این که طالبان قصد تصرف شش منطقۀ مهم را در غزنی داشتند و ناکام مانده اند، در برابر وارد شدن طالبان به داخل شهر غزنی و ویرانی این “مرکز فرهنک و تمدن اسلامی” می تواند، پاسخ قناعت بخش باشد و مسؤولیت نیرو های مریکایی در افغانستان را با توجه به تعهد شان در معاهدۀ امنیتی را پاسخگو باشد، هرگز نه. از همین رو بی میلی ها و بازی های گاه بر سم وگاه بر میخ امریکا شک و تردید های روز افزون را نسبت به امریکا در قبال افغانستان برانگیخته است.
پخش تصویر های بسته های غذایی در رسانه های اجتماعی که معلوم می شود، بوسیلۀ طیاره ها به زمین افگنده شده اند، از موضوع هایی اند بر پیچیده گی جنگ در غزنی افزوده است. شماری می گویند که امریکا به بهانهء امضای این پیمان به اهدافی رسیده است و می رسد که نیاز تعهد آن را در برابر معاهده منتفی ساخته است. بعضی ها هم این را پروژه می خوانند که بر سر کشتار مردم افغانستان از بیرون معامله شده است و این را سناریوی بهم بسته و پیوسته و پیچیده و مرموز میخوانند که درکل دورنمای قدرتمندی مخالفان مسلح را دارد که صلح با طالبان چاشنی بیش برای این حادثه آفرینی ها نمی باشد. در این میان چیز هایی که معلوم و روشن است همانا وابستگی و مزدوری گروه های تروریستی به شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان بویژه پاکستان است که ماموریت یافته اند تا اهداف راهبردی این کشور را در افغانستان عملی کنند. مداخلۀ پاکستان در افغانستان دیگر به همگان آفتابی شده است و جهانیان می دانند که جنگ طالبان را نظامیان پاکستان رهبری واکمال می کنند، نه تنها این که حضور فزیکی کماندو های پاکستانی در جنگ غزنی ثابت شد که رسانه های داخلی و خارجی انتقال جسد های آنان و طالبان را از میدان های جنگ به شفاخانه های نظامی این کشور خبر دادند؛ اما شگفت آور این است که چگونه پاکستان توانسته به تنهایی گروه های تروریستی را در برابر حکومت افغانستان هر روز فربه تر بسازد که نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان از کمک های مالی و نظامی امریکا و ناتو برخوردار اند. آیا دلیل ناکارایی نیرو های افغانستان نبود رهبری درست و ابقای افراد غیر مسلکی و نالایق در مقام های ارشد سکتور امنیتی براساس رابطه بجای ضابطه سبب این ناکامی ها شده و یا عوامل دیگر دخیل است که ریشه در بازی بزرگ دارد. چیزی که در این میان برای همه تعجب آور است، این که محاصرهء ولسوالی ها و شهر ها از سوی طالبان بررغم هشدار های مقام های محلی از سوی مقام های سکتوری نادیده گرفته می شود و و این بی اعتنایی به هر طوری که است خشم و نفرت مردم را برضد حکومت برانگیخته که برای رهبران حکومت قابل توجهء جدی است. ادامهء این انتقاد ها و ناشنیدن و کم گرفتن آن از سوی حکومت فاجعه بار خواهد بود که هیج گاهی همچو خبط آگاهانه برای مردم ما قایل بخشش نیست. آنانی که می خواهند با خاک افگندن بر چشمان رهبران حکومت آنان را از اصل مسایل بی خبر نگهمیدارند. رهبران حکومت باید بدانند که این طوطی وار نگاه ها به مثابهء مار های خوابیده در درون خطرناک تر از خطر تروریزم می باشد که بی توجهی به ترفند های آنان گناۀ بزرگ در برابر ملت و پشت پای زدن بر اصل م سؤولیت ملی و کشوری است.
طالبان از مدتی بدین سو حمله های شدید انتحاری و تهاجمی را بر ضد نیرو های دفاعی و امنیتی کشور به راه افگنده اند که در جنگ هفده سالهء طالبان در برابر نیروی های امنیتی کشور بی پیشینه است. چنانکه همه شاهد هستیم که طالبان از مدتی بدین سو حمله های سنگین تهاجمی و انتحاری را بر مراکز نیرو های دفاعی و امنتی کشور سازماندهی کردند و توانستند به بسیار ساده گی تا باعبوراز “هفت خوان رستم” مراکز نظامی را در ولایت های های مختلف مورد حمله های موفقانه قرار بدهند که از جمله حمله های طالبان بر پایگاۀ نظامی غورماچ فاریاب معروف به کمپ چینایی و تصرف تاسیسات نظامی آی خانم در تخار و حملۀ موفقانه و وارد شدن طالبان به داخل شهر غزنی و حمله های انتحاری پیهم آنان به ولایت های بویژه شهر جلال آباد و راکت پراگنی ها و حمله های انتحاری آنان در شهر کابل بویژه حمله بر یک مرکز آموزشی در برچی در ناحیۀ سیزدهم، می توان یاد آور شد. معلوم است که این حمله ها هرچه باشد، نشاندهندۀ قوت طالبان است و می خواهد با این حمله ها ضرف شصت خود را به حکومت وحامیان آن نشان بدهند. شماری ها این را دلیل نبود پلان راهبردی حکومت برای مبارزه با تروریستان می خوانند و اما رئیس جمهور غنی در پاسخ به بمباران هوایی بر افراد ملکی در غزنی، از تدبر و جرات و شجاعت نیرو های امنیتی سخن گفت و افزود که نباید به ساده گی بر نیرو های امنیتی اتهام وارد کرد و آنان را شامل فهرست سیاه کرد و این را توطیۀ دشمنان خواند. وی در آخر تاکید کرد، اگر اشتباهی شده باشد باید از طریق مراجع مربوط دنبال شود. رئیس جمهور در حالی این سخنان را به مردم غزنی گفت که خشم و انزجار شهروندان غزنی در پیوند به سکوت حکومت در رابطه به حوادث پنج روزۀ غزنی رسانه یی شد و گفتند که رئیس جمهور پیام واضح و امید وار کننده برای آنان نداشت. در همین حال شماری ها در غزنی از رئیس جمهور خواهان محاکمۀ آنانی شدند که در جنگ غزنی بی کفایتی نشان دادند. وی همچنان از رئیس ارتش پاکستان خواهان توضیح حضور جنگجویانش در غزنی شد و اما اسلام آباد هر از گاهی دخالت های خود در جنگ افغانستان را رد کرده است و کابل هم طور وشاید و باید برضد تجاوز های پیهم پاکستان جدی عمل نکرده است. در حالی که این گونه مداخله های پاکستان باید مستند سازی شود و به سازمان ملل سپرده شود تا مداخلۀ پاکستان در افغانستان به گونۀ مستند به افکار جهانیان برسد و فشار های جهانی بر این کشور حامی تروریزم افزایش یابند.
این که این حمله ها پس از امتیاز دهی های بدون قید و شرط حکومت به طالبان برای گفت و گو با حکومت افزایش چشمگیر یافته است که برای بسیاری آگاهان عجیب به نظر میرسد و این رویکرد طالبان را پاسخ تفنگ برای صلح خوانده اند که از آن به عنوان انعطاف ناپذیری و تمامیت خواهی طالبان یاد کرده اند. هرچند افزایش این گونه حمله ها در جریان گفت و گو های طالبان با امریکا و چراغ سبز نشان دادن از سوی امریکا برای آنان یک امر عادی است و می شود گفت که این هم شامل چانه زنی های نظامی در کنار چانه زنی های سیاسی باشد که این حمله های طالبان تعبیر های متفاوتی شده است و شماری از آن به بی میلی و بی اعتنایی طالبان به صلح یاد کرده اند و تعدادی آن را حمله های ناکتیکی دانسته و عده یی هم می گویند که طالبان از خود اراده ندارند و پاکستان و بویژه نظامیان آن است که سیر جنگ و صلح طالبان با حکومت افغانستان را تعیین می کند که این می تواند، یک درجه ساختن صلح و جنگ و یا سنجیدن جنگ به سنگ صلح باشد که از بهای قربانی های نیرو های دفاعی و امنیتی کشور می کاهد. در ضمن ناپاسخگویی به خواست مردم و پشت پای زدن به مکافات و مجازات مسوولان در خطوط جبهه و بویژه بی کفایتی مقام های ارشد سکتوری و نپذیرفتن مسؤولیت و بی تفاوتی آنان در برابر این همه شکست ها وافزایش تلفات سربازان خود مزید بر علت شده است که تلاش این مقام های برای توجیه شکست های شان در جبهه های نبرد بخاطر بقای شان در قدرت نگرانی ها در این زمینه را افزایش داده است. از سویی هم تلاش مذبوحانۀ مقام های سکتوری وسر باز زدن آنان از استعفا فرصت های خوب را برای ورود افراد متخصص و آگاۀ نظامی و استخباراتی از میان برده است. شماری هم از این حمله ها تعبیر های دیگری دارند که ریشه در تضاد های قومی و مذهبی و زبانی دارد که نگاه های غالب اشاره بر ناتوانی های مشوءولان امنیتی و کجروی هایی دارد که مردم مظلوم افغانستان را قربانی بازی های سیاسی و قومی کرده است که گویا عده یی بقای خود را دراین وحشت آفرینی ها و کشتار های بیرحمانه تلقی می کنند. بعضی ها هم اختلاف در داخل حکومت و رقابت های درونی بر سر امتیازگیری ها و فراکسیون بازی ها و ایجاد اردوگاه های جداگانه را عامل پیروزی طالبان و ضعف حکومت تلقی می کنند و می گویند که رهبران حکومت بجای صرف انرژی برای استحکام پایه های حکومت و تحکیم اقتدار و وحدت ملی برعکس مصروف موضوع های حاشیه یی و شحصی اند که این روبکرد حتا خشم حامیان حکومت را نیز برانگیخته است و شاید از جمله دلالیل عدم عملی کردن معاهدهء امنیتی بوسیلهء امریکا هم موجودیت اختلاف و عدم همکاری صادقانه رهبران با یکدیگر باشد. از سویی هم گمانه زنی هایی وجود دارد که ناتوانی حکومت برای مبارزه با فساد و مواد مخدر و حکومت داری خوب بر این تمایل خارجی ها افزوده است که سبب خستگی امریکا شده است؛ اما در کل امریکا از لحاظ اخلاقی نمی تواند در قبال رخداد های افغانستان بری ذمه باشد. آیا اظهارات فرماندۀ امریکایی در افغانستان مبنی بر این که طالبان قصد تصرف شش منطقۀ مهم را در غزنی داشتند و ناکام مانده اند، در برابر وارد شدن طالبان به داخل شهر غزنی و ویرانی این “مرکز فرهنک و تمدن اسلامی” می تواند، پاسخ قناعت بخش باشد و مسؤولیت نیرو های مریکایی در افغانستان را با توجه به تعهد شان در معاهدۀ امنیتی را پاسخگو باشد، هرگز نه. از همین رو بی میلی ها و بازی های گاه بر سم وگاه بر میخ امریکا شک و تردید های روز افزون را نسبت به امریکا در قبال افغانستان برانگیخته است. پخش تصویر های بسته های غذایی در رسانه های اجتماعی که معلوم می شود، بوسیلۀ طیاره ها به زمین افگنده شده اند، از موضوع هایی اند بر پیچیده گی جنگ در غزنی افزوده است. شماری می گویند که امریکا به بهانهء امضای این پیمان به اهدافی رسیده است و می رسد که نیاز تعهد آن را در برابر معاهده منتفی ساخته است. بعضی ها هم این را پروژه می خوانند که بر سر کشتار مردم افغانستان از بیرون معامله شده است و این را سناریوی بهم بسته و پیوسته و پیچیده و مرموز میخوانند که درکل دورنمای قدرتمندی مخالفان مسلح را دارد که صلح با طالبان چاشنی بیش برای این حادثه آفرینی ها نمی باشد. در این میان چیز هایی که معلوم و روشن است همانا وابستگی و مزدوری گروه های تروریستی به شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان بویژه پاکستان است که ماموریت یافته اند تا اهداف راهبردی این کشور را در افغانستان عملی کنند. مداخلۀ پاکستان در افغانستان دیگر به همگان آفتابی شده است و جهانیان می دانند که جنگ طالبان را نظامیان پاکستان رهبری واکمال می کنند، نه تنها این که حضور فزیکی کماندو های پاکستانی در جنگ غزنی ثابت شد که رسانه های داخلی و خارجی انتقال جسد های آنان و طالبان را از میدان های جنگ به شفاخانه های نظامی این کشور خبر دادند؛ اما شگفت آور این است که چگونه پاکستان توانسته به تنهایی گروه های تروریستی را در برابر حکومت افغانستان هر روز فربه تر بسازد که نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان از کمک های مالی و نظامی امریکا و ناتو برخوردار اند. آیا دلیل ناکارایی نیرو های افغانستان نبود رهبری درست و ابقای افراد غیر مسلکی و نالایق در مقام های ارشد سکتور امنیتی براساس رابطه بجای ضابطه سبب این ناکامی ها شده و یا عوامل دیگر دخیل است که ریشه در بازی بزرگ دارد. چیزی که در این میان برای همه تعجب آور است، این که محاصرهء ولسوالی ها و شهر ها از سوی طالبان بررغم هشدار های مقام های محلی از سوی مقام های سکتوری نادیده گرفته می شود و و این بی اعتنایی به هر طوری که است خشم و نفرت مردم را برضد حکومت برانگیخته که برای رهبران حکومت قابل توجهء جدی است. ادامهء این انتقاد ها و ناشنیدن و کم گرفتن آن از سوی حکومت فاجعه بار خواهد بود که هیج گاهی همچو خبط آگاهانه برای مردم ما قایل بخشش نیست. آنانی که می خواهند با خاک افگندن بر چشمان رهبران حکومت آنان را از اصل مسایل بی خبر نگهمیدارند. رهبران حکومت باید بدانند که این طوطی وار نگاه ها به مثابهء مار های خوابیده در درون خطرناک تر از خطر تروریزم می باشد که بی توجهی به ترفند های آنان گناۀ بزرگ در برابر ملت و پشت پای زدن بر اصل مسؤولیت ملی و کشوری است.