یاد داود فارانی گوینده قدیمی رادیو ٬ 
نامی آشنا برای اهالی هنر و ادب و فرهنگ : زلـمـی رزمـی


     سالها پیش که هنوزهیولای تروریزم وجنگ و قتل و کشتار، بساط خودرا برسرهرکوی برزن کشورما پهن نکرده و از دشمنی با انسان و انسانیت و هنر و ادب و فرهنگ خبری نبود ،
وقتی رادیو را روشن میکردی ، صدای گرم و گیرای مردان و زنانی را می شنیدی که از سپیده دم تا نیمه های شب مهمان خانه های ما بودند وعلاوه از اخبارجهان، برنامه های ادبی و فرهنگی رادیو را نیز بازگو میکردند.
دراین میان یک صدایی هم راوی داستانهای دنباله دار و برخی برنامه های ادبی دیگر مثل
برنامه ترازوی طلایی وغیره بود که غالبن خود اساس گذار و پرودیوسر آن برنامه ها هم بود.
صاحب این صدای گرم و گیرا داود فارانی یکی ازخوش صداترین و مسلط ترین گویندگان رادیوی آنزمان بود که این برنامه ها را با مهارت و تسلط کامل برفن بیان و بداهه گویی مخصوص بخود، به اجرا درمی آورد.
داود فارانی علاوه ازگویندگی،شاعر و نویسنده، منتقد ادبی، درامه نویس، سینماگر و هنرمندفعال و پرکار و آگاه نیزبود.
ازکارهای ارزنده سینمایی اومیتوان به فیلم هنری رابعه بلخی اشاره داشت که همزمان با کارگردانی، نقش کعب قزداری ( پدررابعه ) را نیز با موفقیت کم نظیری به اجرا در آورد
سایرنقش های عمده این فیلم را عبدالله شادان، سیماشادان، نذیر و دیگران به عهده داشتند


داود فارانی در سال۱۳۵۷ امورکارگردانی فیلم هنری دیگری بنام دثورانقلاب را نیزعهده دارشد
درین فیلم حفیظ الله امین شخصن خودش نقش خود را بازی کرد که خاطرات و اتفاقات جریان شوتنگ این فیلم نیز جالب و شنیدنی است و درآینده از زبان همکاران افغان فلم بعنوان شاهدان عینی با شما درمیان خواهم گذاشت
داود فارانی درعرصه های مختلف هنریفرهنگی مثل شعر و شاعری، نویسندگی، نقد ادبی، درامه نویسی و …. ازاستعداد و توانمندی هایی فراوانی برخوردار بود و یکی از مبتکرین استثنایی بشمارمیرفت و پروازگاه بلند داشت، ولی جلوه داران فرهنگ قدر او را ندانستند و از او پذیرایی لازم بعمل نیاوردند
و داود در پاييز سال۱۹۸۰ میلادی کشور را ترک و به امریکا رفت و درهمانجا ماندگارشد
تااینکه بعد از چند پادشاه گردشی و همجوم نظامی امریکا در افغانستان و
روی کارآمدن حکومت حامد کرزی ، همراه با اندوخته ها، نوشته ها و کتابی بنام (یادداشت ها) دوباره به میهن برگشت تا مردمش را آگاه سازد
اما دریغا که عمراین دوران کوتاه بود و خیلی زود آخرین صفحه کتاب عمر او ورق خورد و طعمه مارهای سیاه و سفید و خوش خط و خال شد زیرا که هنر او فرا تر از زمانهٔ او بود.
یادش گرامی باد!