عید آمد از وطن احوال درد آورده ام
قصه ها از بیوه و از رنگ زرد آورده ام
رفتم و دیدم وطن جز اشک و جز ماتم نبود
تحفه ها از اشک مادر آه سرد آوردم
خوان مردم بود خالی از غذای روزی عید
جای نقل و خسته اش از سفره گرد آورده ام
میکند با انتحاری شادی مردم به غم
لعنت و نفرین به این مکاره مرد آورده ام
سال ها ورد زبان ماست نام نیک صلح
صلح نا پیداست من حرف از نبرد آورده ام
شکوه ها از رهبرو وز قاتلان مرد و زن
از وطن با صد الم از فرد فرد آورده ام
عید پیک صلح و ترک جنگ و ترک کینه هاست
لیک فکر جنگ از آن بیخرد آورده ام
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
۴/۶/۲۰۱۹