رمضان ماهء هدایت و رستگاری و خرد ورزی وغلبۀ نور بر ظلمت : نویسنده – مـهـرالدین مـشیـد

  رمضان ماهء هدایت و رستگاری و غلبۀ نور بر ظلمت است تا چراغ رهایی و پیشرفت بشریت برای همیش درخشان باقی بماند و رمضان در واقع با گذشت هر سال بر قندیل آن روغن تازه می ریزد تا چراغ هدایت برای همیش روشن باشد و نور امید و هدایت بر چشمان انسان ها درخشنده تر از پیشتر بدرخشد. این روغن در واقع همان زیتونی است که به قول قرآن در بوتل شیشه یی جان ریخته می شود و چنان می درخشد که “نورا علی نور” دل های خفته را بیدار و انسان های نشسته را به قیام، ایستاده را به تکان، افتاده را به قیام، خاموشان  را به فریاد، خوابیده گان را بیدار، بی تفاوتان را تفاوت و فرصت جوبنده گان  را فرصت میسر می سازد تا عشق انسان داشتن در آنان زنده شود و شور انسان بودن در آنان جان تازه بگیرد و آهسته و پیوسته به سوی آدم شدن گام بردارند. به این ترتیب به مقامی برسند که “از ملک پران شوند و آنچه اندر وهم ناید آن شوند” تا باشد که شیخ چراغ بدست ما دیگر با چراغ دنبال انسان نرود و فریاد بزند که ” از دیو ودد ملولم انسانم آرروست”. رمضان در واقع جرقه یی است که پیامبر را به سوی

شدن های ابدی تکان داد و نور جاودانهء هدایت و فلاح را در موج قدوم جبریل برایش به ارمغان آورد و با فشردن گلویش برایش گفت:” بخوانو نخستین پیام خدا را با گفتن بخوان ( اقرأ ) برایش به ارمغان داد و برایش گفت ، بخوان به نام پروردگاری که اعلی و بلند مرتبه است و انسان را جز بنده گی او بنده گی دیگری سزاوار نیست و یگانه ناجی بشریت است.

از این رو رمضان ماهء سرآغاز نزول وحی و نیابت و پیامبری است که ماه هدایت و رستگاری اش نیز خوانند که فلاح مادی و معنوی انسان را تضمین می کند. از این رو نماد انفاق اش نیز خوانند تا مومنان راستین در این ماه آنچه خدا برای شان از غذا های گوناگون ارزانی کرده است، از آ نها در راه خدا و جهت رستگاری و رفاهء زنده گی همنوع خود انفاق کنند. انفاق یعنی پر کردن مجرا ها و نقص های زنده گی همنوع؛ اما در این میان آنچه که اصل است و محور بنیادی گفتمان قرآنی را ارایه می کند، فریاد ملکوتی جبریل است که با گفتن ” اقرا” یعنی بخوان سکوت چهل سالهء پیامبر را می شکند و آنگاه که سکوت اش را می شکند، برایش بعدتر می گوید،”برخیز و مردم را بشارت برای رهایی بدهید” این آیت طلسم حیرت و شگفت زده گی را در پیامبر شکست و با دور کردن لحاف سنگین تردد، از خواب حیرت بیدار شد و مردم را به سوی خدا دعوت کرد تا باشد که رسالت خود را با شکستن سکوت ادا کند و گم شده یی را دریابد که سال های سال در نماد سکوت بدنبال اش بود. نه تنها سکوت؛ بل سکوتی که دریچه های عصیان را دق الباب کرد و باب های جدید آگاهی، آزادی و عدالت را برای انسان ها گشود و رمز و راز واقعی زنده گی را برای انسان آشکار گردانید. اندیشهء تکاملی امت وسط در گره گاهء این سکوت شگوفه کرد و در حلقوم رمضان به شگوفایی آغاز کرد. آغازی که هنوز ادامه دارد و هر سال یک بار رخ می نماید و گویا در حلقوم زمان ناپدید می شود؛ اما عصیان سکوت هیچ گاهی فریاد هدایت طلبانهء پیامبر را خاموش نکرد تا آخرین لحظات زنده گی بر خود اتمام حجت کرد.

درست این زمانی ممکن است که انسان صادقانه به او توکل کند و خوان قناعت را به استقبال گرفته و رسالت خود را در برابر خدا و مردم به حسن صورت ادا کند. خداوند برای بالنده گی خوان قناعت قرآن را در رمضان برای پیامبر فرستاد تا نور هدایت در خوان قناعت به بار و برگ بنشید و عدالت اجتماعی در جامعه شکل بگیرد و از راس تا قاعدۀ جامعه یکسان عملی شود. از همین رو است که خدا می گوید، ” ماهء رمضان ماهی است که قرآن در آن برای پیامبر نازل شد تا مردم هدایت شوند و به بام رستگاری گام بگذارند، رستگاری زمانی میسر می شود که دست کم عدالت اجتماعی در جامعه تامین شود. از همبن رو ماهء رمصان ماء پرواز به ملکوت آدمیت است تا انسان پله به پله به آستان خدا نزدیک شود و به روح ملکوتی اعلی وصل شود تا فرهنگ اش به نور قرآن بارور شود و انسانیت اش برای خدمتگذاری به مردم و گسترش آگاهی و تامین عدالت جان تازه بگیرد؛ زیرا انسان موجودی که در بستر فرهنگی جامعه و جهان خود رشد می کند، با تاریخ خویش بالنده می شود و وارث تمامی دستاورد های گذشتهء ملت خود است. این ویژه گی ها است که هویت مشترک ملی او را رقم می زند و تمامی اشتراکات فرهنگی، تاریخی و ملی او را برمی تابد.

طوری که در بالا اشاره شد، رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است و قرآن کتاب هدایت است و سرشار از بیان های روشن هدایت برای مردمان است (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي). هدف از نزول آیات الهی در ماه مبارک رمضان رستگار ساختن انسان در تمامی عصر ها است. یعنی قرآن تنها برای یک عصر خاص نازل نشده؛ بلکه برای هر عصری برای هر نسلی فرستاده شده است. از این رو قرآن به تعبیر فلسفهء هرمنوتیک زبان تمامی زمانه ها است و و به گونهء صامت پیام های روشن هدایت را در هر عصری برای بشریت به ارمغان می آورد. از همین رو در این آیت کلمهء ناس یعنی مردم ذکر شده است. این کتاب رحمت برای عالمیان چنان به قولی “فی بطون” است که برای هر عصری سخنی تازه از جنس هدایت دارد. معلوم است که سخن دیروز آن باید متفاوت از زبان امروز و به همین گونه متفاوت از فردا باید باشد. یکی از دلایلی که پیامبر نخواست در زمان حیاتش احادیث جمع آوری شود، دلیل اش این بود که هراس داشت تا مبادا این احادیث نوعی محدودیت بر تفسیر و قرائت قرآن بوجود آورد که با روح قرآن در تضاد باشد. اگر چنین نمی بود و احادیث بسنده می بود، پیامبر از یک سو دستور عدم جمع آوری حدیث را نمی داد و از سویی هم نمی گفت که رسالت هر عالم و دانشمند مسلمان برابر به رسولان پیشین اند. از همین رو است که معیار درستی حدیث قرآن و عقل قبول شده است تا جلو جعل کاران و حدیث فروشان گرفته شود. چنان که در طول تاریخ فقهای درباری توانستند تا با از صحنه راندن راویان، متکلمان، عارفان و فیلسوفان، احادیث زیادی را جعل کنند تا بر نظام های ضد اسلامی شاهان عیاش و ستمگر مهر تایید بگذارند و بخش عظبمی از دشواری های امروز در جهان اسلام برخاسته از همان جعل و تذویر شماری فقهای درباری است که امروز کار مسلمانان به اینجا رسیده و حتا اسلام از لحاظ هویتی زیر پرسش رفته است. هرچند هستند شماری سلفی ها و خوارج ضد متکلمان اشاعره و ماتریدیه که سنگ حدیث را در سینه می کوبند و حتا نقد کتاب های حدیث را خط قرمز می دانند. گرچه این ببچاره ها ملامت نبستند؛ زیرا که از این روبکرد نان می خورند و اگر چنین نگویند، نان و نام شان قطع می شود. در حالی که علم حدیث یا حدیث شناسی تا کنون صدها حدیث جعلی را در ” صحاح سته” یافته اند که موضوعی و خلاف قرآن است.

جمعی از سلفی های عقل ستیز و خوارج و هواخواهان آنان می خواهند با تاکید بر خلافت و یا امارت اسلامی، طوطی وار بر احادیث غیر ثقه تاکید ورزند. در حالی که زنده گی پیامبر ثابت کرده است که نحوهء حکومت رنگ دینی ندارد و این بستگی به انسان های هر رمان دارد که بر بنیاد عدالت و توحید حکومت خود را هم سنگ و هم طراز دریافت های جدید حکومتداری خوب عیار کنند. هرگاه چنین نمی بود، پبامبر در زمان حیات خود برای نوع نظام خاص توصیه می کرد که نکرد. دلیل اش باز کردن گسترهء حکومت در هر عصری برای هر نسلی بوده است و چنانکه روش چهارگانهء خلفای راشدین گواه بر این ادعا است. از سویی هم حدیث پس از صد سال از حیات پیامبر در زمان عمر ابن عبدالعزیز جمع آوری شده که امروز حتا فهم قرآن را به چالش برده است که شاید از دشواری ناشی از تاویل و قرائت های متفاوت به مراتب خطرناک و دشوارتر به اسلام و مسلمانان باشد. این در حالی است که اصل قرائت در هر عصر از سوی هر نسل برای تاویل سیال و گشودن گره های مجهول رسالت هر مسلمان است؛ زیرا قرآن برای سلامت انسان ها فرستاده شده تا به کمک زبان و شناسی آن میکانیزم منظمی را بوجود آورد که حلال دشواری های کنونی و فردا ها در جهان اسلام باشد. البته باید توجه کرد که زبان قرآن جدا از زبان اسلام و جدا از زبان علم است؛ زیرا زبان سناسی یک بحث علمی است که این منافی زبان خاص برای قرائت قرآن های جدید قرآن در هر عصری نیست. البته نباید فراموش کرد که برای این کار شناخت زبان و قواعد آن حتمی است و بدون آن نمی توان این گره را به درستی گشود.

رمضان در واقع به زبان قرآن ماهء خود شناسی است تا با به قول استاد مطهری با ” خود سازی انقلابی” قادر برای ساختن و ساخت و ساز جامعه شد تا بدبن وسیله توانایی خدا شناسی را دریافت. از همین رو گفته اند که خود شناسی گامی برای خدا شناسی است. راستی هم که با مطالعهء کتاب الکسس کارل به نامانسان موجود ناسناخته” درخواهید یافت که راستی هم مطالعهء اعضای وجود و رمز و راز نهفته در آن و بویژه شناخت جین ها دست خدا را می توان در هر یک به تماشا نشست و به این ملطفت شد که خدا نزدیک تر از رگ گردن به انسان است و به تعبیری دیگر در ارادهء آن تاثیر گذار است؛ البته بدین معنا که واژهء وربد ربشه در اراده دارد. از همین رو است که مرحوم سلجوقی در کتاب”سیری د آفاق و انفس”خود یعنی( یتفکر فی خلق السوات والارض) یک گام بلندتر برداشته و به این تاکید می کند که اندبشیدن در مورد جهان و نفس ها می توان به شناخت خدا دست یافت و به آنسوی خط قرمز شناخت گام نهاد. این خود سازی البته نه به معنای ساده؛ بلکه به معنای وسیع آن شناخت خود و جامعه و تاریخ و جغرافیا با توجه به درک رسالت انسانی، اجتماعی، زمانی و مکانی که انسان را برای رسیدن به کعبهء مطلوب و نه ترکستان نامرادی ها یاری می رساند و نقش انسان را بحیث خلیفهء خدا در زمین برای خدمتگذاری به انسان برجسته می سازد. بنا بر ابن روزه گرفتن هم به معنای سادهء کلمه دوری کردن از خوردن و نوشیدن نیست؛ بلکه در کنار درک دشواری های دیگران و لمس کردن سختی های فقرا؛ برای رسیدن به مقام تذکیهء درون خود نیز نایل می آید که قرآن از آن به عنوان “قد افلح من ذکی” یاد کرده است و تنها آنانی رستگار می شوند که که به تذکیهء درون خود بپردازند و گرد و غبار اوهام، دلواپسی ها و نگرانی ها را از تار و پود وجود خود محو نه؛ بلکه تلطیف کند؛ زیرا از لحاظ علم روانشناسی محو و نابودی به قول فروید روانکاو معروف منجر به سرکوفتگی های روانی می شود که عاقبت خطرناکی را در پی دارد. از همین قرآن با توجه به عوارض جانبی سپلمیشن به تلطیف تاکید کرده است؛ یعنی به نوازش گرفتن روح که این انسان را به سوی سرودن شعر و پرداختن به یکی از هنر وادار می سازد و یا به سوی مطالعه و تحقیق می کشاند که نتیجهء آن منجر به سربلندی انسان و تحول و شگوفایی تمدنی بشری می شود.

رمضان که ماۀ صبر اش نیز خوانند، به مثابۀ انتظار در مکتب اعتراض است که به انتظار های پیهم پایان می دهد و با پیمودن وادی انتظار گشودن گرۀ انتظار ممکن می شود. برای پیمودن وادی انتظار باید صبر کرد، اما نه صبر انفعالی، بل صبر فعال و پویا که انسان را از گم شدن در وادی انتظار رهایی ببخشد. این زمانی ممکن است که قفل سنگین انتظار را با کلید سکوت گشود و تا بتوان، با رهایی از دنیای خستگی های فناوری ها، مشغله ها و دغدغه های زنده گی که هر لحظه به قول مرحوم شریعتی به سوی قهقرای مادیت می کشاند. سکوت به معنای خاموشی پویا و فرورفتن در وادی حیرت تا باشد که کلیدی برای گشایش طلسم معرفت های جدید پیدا کرد و خویش را در پله یی از تفکر بودا و پیامبر در دنیای سکوت دریافت. بودا یا سیدارتا(کمالجو) که در اصل شهزاده بود، تخت پادشاهی را رها کرد به گونۀ ابراهم ادهم عارف معروف مسلمان که شهزاده یی از بلخ بود. بودا پس از شش سال سکوت و آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی بنام درخت بیداری (بودی) به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا ( کسی که به روشنی رسید) گشت. از دیدگاه بودا پارسایی و رضا، در شناختن جهان و خدا نیست؛ بلکه تنها در زیستن نیک خواهانه و دور از خود پرستی است؛ اما پیامبر اسلام با رفتن به غار حرا هر سال و چهل روز اندیشیدن در فضای سکوت و تامل در هستی و خدا بالاخره توانست دریکی از شب های رمضان در غار حرا به مقام نیابت و پیامبری برسد و وحی الهی برایش نازل شود. از این رو سکوت همزاد صیام است. چنانکه مولانای روم می گوید: “گر تو خواهی نور قرآن در درون جان خویشتن هست ‏سر نور پاک جمله قرآن صیام” وی به همین گونه در جای دیگری می گوید: “گر تو را سودای معراجست ‏بر چرخ حیات — دانک اسب تازی تو هست در میدان صیام”. در این ماه باب های معرفت گشوده تر می شوند تا با تزکیۀ درون قوت اشراق افزونتر شود و نور شوق چشمان انسان را منور کند و دل ها را روشن تر و برای انسان توان خودداری از زشت انگاری ها را بدهد تا روح هرچه بیشتر صیقل شود و دل و درون آدمی سرشار از انوار الهی شود و نور حلاوت در موجی از همدلی ها جهان انسان ها را برای دگرگونی های کلان بیرونی عوض نماید و این آیت تحقق پیدا کند” تا زمانیکه انسان در نفس های خود تغییر بوجود نیاورد، هرگز ممکن نیست تا در بیرون تحولی را بوجود آورد.”

پس فرهنگی که با نور ایمان بالنده شود و تاریخی که از نور هدایت ریشه هایش باور گردد و چراغ آزادی، آگاهی و عدالت بر آن پرتو افگنی کند. در این صورت آشکار است که معنای راستین تاریخ که مبارزهء پیگیر برای تحقق عدالت است تا داد بر بیداد مسلط شود، در یک جامعه تحقق واقعی پیدا می کند تا داد قلب تاریخ را به تپش نگهدارد و نگذارد تا بیداد با ریختن خون ناحق درخت داد را پژمرده بسازد و برعکس بیداد جان تازه یابد. از این رو تنها تابیدن نور ایمان در دل ها است که روح فرهنگی را سرشار از ایمان می سازد و قلب تاریخ را برای راندن ببداد نیرومند نگهمیدارد. از این رو است که قرآن می گوید،”ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه برای سما نوشته شده است، به همان گونه که نوشته شده بود، برکسانی دیگر که پیش از شما بودند تا پرهیزگار شوید.” (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ) کلمهء کتب دلالت به معنای فرض شدن روزه بر مسلمانان را دارد تا همگان در این ماه به استثنای آنانی که بیمار اند و یا در سفر با روزه گرفتن از این ماه بزرگ صادقانه و صمیمانه استقبال کنند تا با وقایه کردن خویش از گناهان پرهیزگار شوند. واژهء اصلیقی ” که در اینجا به معنای مضارع مخاطب آمده است، در عربی در کنار معنای و قایه، مفهوم مبارزه و ستیز را نیز می رساند که هدف از روزه گرفتن در ضمن این که وقایه کردن وجود از آفات و بیماری ها و آگاهی از رنج تاقت فرسای فقر و مسکنت است تا به جنگ فقر و بدبختی ها رفت و با نهادینه کردن اصل همکاری و تعاون و دستگیری از مستمندان و بیچاره گان راه رستگاری و نجات جوامع بشری را پیدا کرد. در ضمن برای رسیدن به اهداف بزرگ عدالت اجتماعی باید مبارزۀ پیهم و پیوسته را از دست نداد. بنا بر این فلسفهء اصلی روزه و رمضان رستکاری و هدایت و ترقی و پیشرفت های معنوی و مادی است که به مثابهء دو بال پرش، توان پرواز برای هدایت بیشتر را برای انسان می دهد و این زمانی ممکن است که تمامی شرایط جسمی و روحی روزه رعایت و رسیدن به منزل رستگاری آسان تر شود. از همین رو قرآن تاکید کرده است که مسافر و بیمار نباید روزه بگیرد تا سفر اش ناتمام بماند و به مقصد نرسد و بر دیگری هم ببماری غلبه نکند که روزه گرفتن به بهای مرگ اش تمام شود. در چنین حال مثلی که گرفتن روزه فرض است، به همین گونه روزه نگرفتن نیز فرض شده است؛ زیرا در دین جبر و اکراه نیست و کسی حق ندارد، زیر نام دین چیزی را بر دیگری با زور تحمیل کند. روزه در واقع نیرو های خوابیده در انسان را بیدار و او را برای تحر ک و بالنده گی های بیشتر ترغیب می کند تا به سوی انسانیت رهنمون شود و اسلام که دین رحمت و عطوفت است در زمین خدا بالنده و بارور گردد. از این رو اسلام دین معتدل و وسط است که در حد فاصل افراط و تفریط راهء میانه را انتخاب کرده تا انسان را از افتادن در چالهء ذلت و بدبختی افراطیت و تروریزم نجات بدهد. از همین رو است که اسلام در اصول با افراطیت و تروریزم در تضاد است از تروریستان نفرت دارد؛ البته بخاطری که تروریستان وابسته به شبکه های استخباراتی جهنمی اند و در دین هر نوع اتکا به جز خدا حرام قطعی شناخته شده است. چنان که قرآن صریح و روشن می گوید”ایاک نعبدو و ایاک نستعین”؛ زیرا که وابستگی غیر الهی یعنی پیوند هایی که عدالت و حقیقت را برنتابد، در اسلام شرک و زشت خوانده شده است. باتاسف که افراطی ها و سلفی ها این آیه را متکای اصلی اندبشه های افراطی خود می دانند و اما در عمل برعکس آن عمل می کنند و حتا برای رسیدن به هدف استفاده از ابزار غیر اسلامی را که حمله های انتحاری یکی از آن است، مشروع می پندارند. در حالی که این پندار ها رشته یی ناتافتهء جدا بافته در فرهنگ و تمدن اسلامی است که امروز بحران هویتی را در جهان اسلام به بار آورده است. دلیل اش ناپاسخگویی فرهنگ و تمدن اسلامی بررغم تلاش های تمامی اندبشمندان مسلمان از سیدجمال الدبن تا عبده، رضا، کواکبی، یوسف طلعت، بن نبی الجزایریف عبدالرزاق، سیدقطب، محمد قطب، مودودی، اقبال و تمامی رهبران تهضت های اسلامی و مرشدان اخوان المسلمین مصر، می باشد که امروز پس از شکست اسلام سیاسی و ناپاسخگویی آن به تقاضا ها و پیشرفت های جهان معاصر فاجعهء تروریزم در لباس اسلام را به بار آورده است. رمضان در واقع افساری است بر دهن خون آشام تروریستان تا با بارور شدن معنویت پویا در دل و دماغ تاریک آنان خوی درنده گی آنان مهار شود. تروریزم در واقع فرزند ناخلف و شکست خوردهء اسلام سیاسی است که در سیمای تروریزم با دندان های خون آشام نمودار شده است که به مثابۀ ابزار کارآمد در دستان نیرو های شیطانی برای تباهی مسلمانان قرار گرفته است و مهار آن دشوارتر از عبور کردن از “هفت خوان رستم ” شده است؛ زیرا شکاف های عمیق اجتماعی و سیاسی و مذهبی بوجود آمده از آن را که بیش از حد استخباراتی شده، نمی توان به ساده گی و به زودی دوباره پر کرد. ترمیم که ناممکن است و حتا پیشگیری از گسترده شدن آنها هم دشوار شده است. یاهو