هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی
 ( بخش دوم) : دکتـور صبـور الله سیاه سنگ

  در فبروری 1992 مهدی امید فلمنامهنویس و کارگردان کردستانی به تاجکستان آمده بود. پیامی نوشتم با شش هفت پرسش در پیرامون فلمتونلو نقش سلام سنگی در آن. او که فارسی میدانست، ولی نمیتوانست فارسی بنویسد، به جای پاسخ در برابر پرسشها، نامۀ کوتاه زیرین انگلیسی را فرستاد:

«یکی از محدود ملتهایی که بدون سرزمین بر کرۀ زمین زندگی میکنند، ملت دربدر کُرد است. غمانگیز و شایان درنگ: سی ملیون انسانانسان کُردتکه تکه در میان ایران، عراق، ترکیه، سویدن و چندین کشور دیگر پراکنده پخش شدهاند.

فلمتونلآزمون نو و کار دلیرانه و شگفت است. داستان از تاریخ متحرک مسافرین، مهاجرین و فراریها تصویر میدهد و چنین آغاز میشود:  کتلههای بزرگ مردم باز هم رخت سفر میبندند و فرسنگها پابرهنه سوی آیندۀ مجهول راه میپیمایند. این انبوه سرگردان میهن شان را ا از  ترس  رها کردنده و اروپا می  روند.
 سرگردانی آوارگان در آنجا نیز پایان نمییابد: میخورند، مینوشند و میخوابند، ولی آرامش ندارند. گویی زمین به آنان جای نمیدهد. در کشاکش رویدادها یکی از قهرمانان میمیرد. همراهان پیکرش را برمیدارند و میبرند تا به خاک سپارند. آنها که نمیتوانند اجازۀ اروپاییها را به دست آورند، تابوت را هر سو میبرند و در پایان روی سنگفرشها میگذارند تا اندکی از خستگی بکاهند.

مرده با تکان دادن چشمها و گشودن پلکها مینشیند. کسی از او نمیترسد و همه به گفتارش گوش میدهند. مرده زنده شده به سدههای گذشته میرود و افسانۀ راستین سرگذشتتاریخ و پیشینیه ملت کُردرا بر زبان میآورد: از تبهکاریها و بدکرداریهایی چون کشتار، ویرانگری، تاراج، یورش و تباهی میگوید؛ از بربادی آدمها، از سفرها، مهاجرتها، تبعیدها؛ از شادمانی و پاکوبی ستمگران، دهشتافگنان وجنگافروزان در فرودگاههای بمباران شده و فاجعههای دیگر

هر بار که جنایت نمایانده میشود، زردشت مانند یک راز فرا میرسد، خموشانه نگاه میکند، رو برمیگرداند و سوی روشنایی گام برمیدارد. در پایان، با جامۀ سپید و شاخۀ چوبی در دست پابرهنه سوی آفتاب میرود و مردم به دنبالش راه میکشند.

زردشت که عبدالسلام سنگی هنرپیشۀ افغانستان نقش او را بازی میکند، راز پنهان و پدیدۀ روحانی است. از نگاه تاریخی، میگویند زردشت دو وقت در پیشروی مردم نمایان میشد: خوشی زیاد و اندوه زیاد.

زردشتِتونلهر باری که ویرانی و تباهی بیداد میکند، سرمیرسد. گرچه او نمیتواند کمکی به کُردها کند، با خموشی پیرامونش را میبیند.

در آغاز، زردشت نبود و برای نقش پدر روحانی، مرد سالمند کردستانی را پیش چشم داشتم. او باید دو بار پدیدار میشد. از چهره و نمای فوقالعاده جالب سلام سنگی هنرپیشۀ کشور شما الهام گرفتم و فلمنامۀ نخست را دگرگون ساختم. سنگی این نقش حساس را با توانایی هنری بازی کرده و در نگاه من خویلی خوب درخشیدهاست. او درتونلکرکتر کلیدی دارد.

[][]
فردا یا پس فردای دریافت نامۀ مهدی امید، سلام سنگی را دیدم. گفتوشنودی که در پی میآید، یادگار همان دیدار است.

سیاسنگ: هنرمندانتونلچه کسانی هستند؟
سلام سنگی: “تونلرا مهدی امید دایرکت کرده است. خانم نونیکارگردان دومنیز سهم برازنده دارد. هنرپیشهها را یاری میرساند. مهربان، پرتلاش و صمیمی و واقعاً کاردان است. عاقل حامدوف فلمبردار و آرمن کرایتیان نقاش و دیزانیر؛ لینیا کوستینیا در نقش میرال، یورامیکریی در نقش سوان، لیزمه در نقش پارتیزان، آرمن جگرخانیان در نقش ساغر و من در نقش مرکزی زردشت ظاهر میشویم.

سس: با گروهتونلچگونه آشنا شدید؟
سنگی: پانزده سال پیش [1977] وقتی مرحوم نذیر بنیانگذار اولین موسسۀ شخصی فلمرابعه بلخیرا میساخت، در صدد یافتن یک تیپ جنرال نظامی بود. چند تن خود را برای کار مورد نظر پیشنهاد کردیم و روز معینی به محل موعود گردآمدیم. هنگامی که چشم مرحوم نذیر به من افتاد، نقش را به من داد.

سالها پس از آن، در اولین فستیوال مستقل کشورهای همسایه در تاجکستان دعوت شدیم. فلم هنریباباکاندید فستیوال شدهبود. به نام هنرمند افغانستان نخستین کسی بودم که درکاخ باربد مروزیتاجکستان روی ستیژ آمدم و دیپلومی را نصیب گردیدم. مهدی امید نیز حضور داشت.

زمانی که کارتونلسردست گرفته شد، مهدی امید با رییس هنرپیشههای تاجیک فلم محترم صادق که سناریست توانا وشناختهشده بود، تماس گرفت و کمک خواست. چون آدرس من نزد محترم صادق بود، تلفونی احوال داد و از تصمیم شان آگاهم ساخت. وقتی با محترم امید برخوردم، برای مدتی کار سناریو را به تعویق انداخت و نقش زردشتبه جای پدر روحانیرا برگزید. از احساس نیک و قدردانی دوستانی که در جریان این اقدام به من لطف و مهربانی کردند، مخصوصاً محترم صادق، محترم فرهاد عبدالله یوف، محترم صفربیگ و دیگران نهایت سپاسگزارم.

سیاسنگ: کار کدام هنرپیشگان را بیشتر میپسندید؟
سنگی: در تونل وحدت کامل میان هنرمندان برقرار است. هرکس به جای خود مناسب است. اگر قرار باشد چهرۀ مشخصی را نام بگیرم، میتوانم از لیزمه که در نقش پاریتزان صلاحیت هنری خود را به نمایش قرار میدهد، یاد کنم.

سیاسنگ: چگونه به تونل رفتید و آن پذیرفتنید؟
سنگی: تا نقش مناسب حالم نیابم، نمیخواهم در هر قالب و هویت عرض وجود نمایم. پرنسیب کاری من چنان نیست. در سناریویتونلمعنویت عظیم نهفته است. محتوای عمیق و قوی دارد. درین فلم انسان با ابعاد انسانی قامت میافزارد. “تونلبازتاب امین و صادق زندگی ماشینی معاصر در رابطه با حماسه و اسطوره است.

سیاسنگ: کار فلم تا کجا رسیده است؟
سنگی: تونل به منزل رسید و پایان یافت.

[][]

این برگردان و نبشته در شمارۀ ششمجوانان امروز” (کابل/ جنوریفبروری 1992) آمدهاست.