در این شکی نیست که جنگ در افغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم در مقابل طالبان و سایر شبکه های تروریستی خیلی پیچیده شده و این جنگ ویرانگر پای حریفان منطقه یی و جهانی را به کارزار خونین افغانستان کشانده است تا هر کدام حریف و رقیب و دشمن خود را در افغانستان مجازات نماید. این رویکرد ظالمانه افغانستان را به میدان جنگ نیابتی کشور های منطقه و جهان بدل کرده است. امریکا ابنحا می جنگد تا خیابان های نبویارک واشنگتن از خطر حملهء تروریستان درامان باشد. به همین گونه پاکستان شماری را زیر نام طالب فربه کرده تا برای رسیدن به عمق استراتیژی اش در رقابت و دشمتی با هند از هیچ گونه حمله های وحشیانه انتخاری و انفجاری برضد مردم مظلوم افغانستان دریغ نکنند تا این مردم را هر روز بدتر از روز دیگر قربانی سیاست های ضد انسانی شان کنند. به همین گونه هند هم می خواهد تا با استفاده از این کانال حریفان پاکستانی خود را ضربه بزند. نه تنها این؛ بلکه ده ها گروه های اجیر و تفنگداران بی فرهنگ و انسان دشمن زیر نام ” لشکر سیا” و لشکر طیبه و جیش محمد و غیره همه در افغانستان ساخته شده و به این کشور صادر می شوند تا با انتقام گیری های وحشیانه از مردم افغانستان فربانی بگیرند.
هژده سال جنگ ثابت کرد که تامین صلح و ثبات در افغانستان فراتر از توان سیاستگران و مامدارن کنونی کشور است؛ اما با تاسف که آنان با وجود این همه ناکامی ها هنوز هم از سر کل مردم دست بردار نیستند. این در حالی است که سیاستگران و فرمانروایان کشور به نحوی قربانی بازی های کلان مافیایی و استخبارانی اند و پیچیده گی مبارزه با تروریزم نه تنها تروریزم را ابزار رسیدن به اهداف استراتیژیک کشور های منطقه و جهان بدل کرده است؛ بلکه با کشاندن پای مافیا های مواد مخدر، قاچاق اسلحه و لابی های نفت و سیاست به این جنگ ابعاد پیچیده یب بخسیده است که به کلافهء سر در گم بدل شده و دوست دشمن و تعریف از هر دو نیز به چالش رفته است. این سبب شده تا حادثه آفرینان از سراسر جهان افغانستان را هدف قرار بدهند و با اجرای حمله های وحشیانه گاهی در کندز و زمانی در تخار و وقتی هم در هلمند و قندهار و جا های دیگر تا افغانستان و مردم آن را به خاک و خون بکشند. حملهء کندز نیز از این جمله است که تحت فرمان آی اس آی و وارث کا جی بی در تبانی با مافیا های گوناگون محلی و منطقه یی انجام شده است.
تنها پاکستان بحیث یک همسایۀ آزمند و تمامیت خواه در کنار افغانستان نیست که از چهل سال بدین سو برای ویرانی و تباهی افغانستان برنامۀ دراز مدت دارد و برای عملی شدن آن به صدور تروریزم می پردازد تا باشد که شاهد یک افغانستان مصرفی و بازار فروش برای کالا هایش و هم چنین معبری مطمین برای صدور کالا ها و فعالیت های استخباراتی باشد. از همین رو پاکستان تلاش می کند تا افغانستان فرصت مدیریت آب های خود را پیدا نکند و موفق به تاسیس بند های بزرگ بر سر دریای کابل و کنر نشود. تهاجم شوروی نه تنها پاکستان را فرصت سیاست های تهاجمی به افغانستان داد؛ بلکه مجال کافی یافت تا نفوذ گستردۀ استخباراتی بر کشور های آسیای میانه پیدا کند و با کشاندن جوانان آنان به دانشگاۀ اسلامی اسلام آباد هسته های کلان گروه های تروریستی مثل حزب حرکت اسلامی ازبکستان به رهبری یلداش و شاخۀ نظامی آن جمعه خان نمگانی بنیادگذاری کرد. به همین گونه ایران هم اهداف خصمانۀ پاکستانی ها را در افغانستان دنبال می کنند. با دادن پایگاه های نظامی به طالبان در مشهد و زاهدان هر روز ده ها تروریست را به حوزۀ جنوب غرب می فرستد تا به در میان مردم وحشت و دهشت ایجاد کنند و مانع عملی شدن برنامه های اقتصادی حکومت افغانستان شوند. از سویی هم روسیه که خود را وارث شوروی می خواند و در صدد رقابت با امریکا است و رویای پطر کبیر و شوروی پیشین را برای رسیدن به آب های گرم جنوب از طریق افغانستان در سر می پرورد و از سویی هم می خواهد مانع برتری جویی های اقتصادی امریکا در منطقه شود. روسیه پس از آن در این زمینه جدی شد که مقام های امریکایی اعلان کردند که پیش گیری از برتری جویی های اقتصادی روسیه و چین برای شان مهم تر و حیاتی تر از مبارزه با تروریزم است. از همین رو بود که روسیه توانست تا در تبانی با ایران روابط گسترده یی با طالبان پیدا کند و دیدار پوتین با ملا منصور در یک پایگاۀ نظامی روسیه در تاجکستان در واقع فصل برقراری روابط طالبان با روسیه را رقم زد. این موضوع خشم امریکایی ها را برانگیخت و در زمان بازگشت ملامنصور از شوروی از طریق ایران او را در بلوچستان در سرحد ایران و پاکستان هدف طیارۀ بدون سرنشین قرار داد. روسیه اکنون اکمالات گروه های مسلح طالبان را در شمال افغانستان به عهده دارد و سلاح هایی که بدست آمدۀ روسی از نزد طالبان گواۀ آشکار بر این ادعا است. روسیه هم مانند امریکا و پاکستان و ایران برای تامین امنیت شهر های خود از تروریستان در افغانستان حمایت می کند تا از رفتن جنگ به شهر های روسیه جلوگیری کنند.
از سویی دیگر چین برای پنهان کاری ستم و تبعیض بی پیشینه و ضد انسانی اش در ترکستان شرقی و فریب افکار عامه از بازداشت گاه ها و کمپ های اجباری که بیشتر از دو میلیون ایغوری در آنها به گونۀ غیر انسانی و محروم از حق انسانی شان نگهداری می شوند. فتوای مبارزه با تروریزم در افغانستان را از بر می خواند و با همکاری نزدیک پاکستان بازی مرموز و خطرناک را در افغانستان به پیش می برد. هدف چین برای تاسیس پایگاۀ نظامی در واخان سرکوب تروریزم نه، بل کمک به تروریستان خوب از نظر پاکستانی ها بود تا مانع فعالیت های تروریستی در چین شوند و چین فرصت کافی برای سرکوب ایغور ها پیدا کند؛ اما این موضوع با واکنش تند امریکایی ها قرار گرفت و مانع تاسیس آن شدند. هدف چین از تاسیس این پایگاه کمک واقعی برای مبارزه با تروریزم نه؛ بلکه برای دامن زدن به آتش جنگ افغانستان و تمرکز بیشتر تروریستان در جنگ افغانستان است.
از آنچه گفته آمد، اندکی واضح می شود که چگونه افغانستان به وسیلۀ تروریستان جهانی به قتلگاۀ مردم افغانستان بدل شده است. تلاش های این کشور ها در تبانی با تلاش های مرموزی که سرکلافۀ آن گویی ناپیدا است، سبب تشدید جنگ و سقوط پیهم پایگاه های نظامی و شهر ها به دست طالبان است که سناریوی سقوط کندز و پس از آن بغلان از برنامه های کلان استخبارای آب می خورند که هدف اش مسلح شدن بیشتر طالبان و نقویت بیشتر آنان است.
شمال در حالی در آتش جنگ های تازه می سوزد که از یک طرف نشست دور نهم دوحه جریان دارد و از سویی هم کمپاین های انتخاباتی به مثابۀ دو پدیدۀ متضاد ادامه دارد. این در حالی است که شماری خواهان برگزاری انتخابات و شماری هم خواهان به تعویق افگندن آن بخاطر جان گرفتن گفت و گو های صلح اند. آنانی که برای انتخابات فکر می کنند، بیشتر برای قدرت می اندیشند و نه برای منافع ملت و مردم و همه چیز را دیوانه وار از عینک قدرت می بینند و فکر می کنند که از هر راهی که ممکن باشد، چه تقلب و غیر تقلب برای رسیدن و ابقای قدرت لحظه شماری می کنند؛ اما آنانی که موافق با به تعویق افتادن انتخابات اند، صلح و ثبات در کشور را ترجیح داده و پیشگیری از ریختن یک قطره خون انسان این سرزمین را به مراتب بهتراز داشتن قدرت ننگین و پر از فساد و جنایت می دانند. بنا براین شکی باقی نمی ماند که در عقب درگیری های شمال و سایر مناطق دستان مخالفان صلح دخیل است تا روند گفت و گو ها را به بیراهه برده و آن را ناکام نشان بدهند. در این شکی نیست که توافق خلیل زاد با طالبان بهشت موعود صلح را برای مردم افغانستان رقم نمی زند و جنگ امریکا و طالب در برابر داعش و سایر گروه های تروریستی آغاز خواهد شد و اما هرچه باشد، بر فصلی از تنش ها میان حکومت و طالبان پایان داده می شود که هرچه باشد، دلالت بر کاهش تنش ها در کشور دارد. مردم افغانستان بر رغم خطر هایی که در عقب معاهدۀ امریکا با طالبان نهفته است، از نهایت ناگزیری ها این را فال نیک گرفته اند.
از تحرکات تازۀ طالبان در شمال و حملۀ آن به شهر کندز و بعد حملۀ آنان به شهر پلخمری مرکز بغلان و بی مبالاتی ها و غفلت های حکومت معلوم می شود که جنگ افغانستان وارد فصل تازه یی می شود و بازی های مبارزه با تروریزم به بهای بیرحمانه ترین کشتار مردم افغانستان در سناریو های جدید شکل و شمایل به خود می گیرد. این تحرکات از یک دست نشان دهندۀ شدت رقابت کشور های حامی و مخالف تروریزم در افغانستان برای امتیاز گیری های سیاسی و نظامی است و از سویی هم از بازی های مرموز سیاسی و نظامی در داخل کشور پرده بر می دارد که هدف آن تخریب روند صلح است. در عقب این جنگ ها و لشکر کشی های بیشتر آنانی قرار دارند که مخالف روند صلح اند و زیر نام انتخابات در صدد بقای قدرت خویش اند. آنان می خواهند از جنگ نهایت استخباراتی و به شدت مافیایی افغانستان برای رسیدن به اهداف شان سود بجویند. از انکشاف اوضاع اخیر در کشور چنان فهمیده می شود که نیرو های جنگ طلب و انسان دشمن در تبانی به کشور های آزمند منطقه مانند پاکستان، ایران و روسیه در تبانی با حلقات حاکم و غیر حاکم در داخل کشور معلوم می شود که دستان مریی و نامریی دست به دست هم داده اند تا با حادثه آفرینی های خونین روند صلح را تخریب و ادامۀ جنگ و خون ریزی در کشور را دامن بزنند. آنانی که چه از بیرون و جه از داخل در صدد جنگ افروزی های بیشتر در افغانستان اند، باید بدانند دیر یا زود در این آتش خواهند سوخت؛ زیرا زود است که این آتش افروزی به فرنگشتاینی بدل خواهد شد که حامیان تروریزم هم از مهار آن عاجز خواهند بود. نگاه کردن تروریستان به مثابۀ مار ها در آستین به همان اندازه که برای کشور رقیب و خط مقدم مبارزه با تروریزم خطرناک است، به همان اندازه برای حامیان و پاسداران آن نیز خطرناک اند. به دلیل این که از نیش های مار های نگهداشته در آستین نمی توان برای همیش درامان بود و خواه و ناخواه روزی صاحب خود را نیز نیش می زند. یاهو