زنده گینامهٔ بی بی مفتوحه ایماق شاعر مردمی شهر اندخوی : تهیه و ترتیب و ترجمهٔ متن — امان معاشر

این پورتریت مفتوحه خانم – توسط داکتر شهرانی نقاشی شده است

مفتوحه بنت نورعلی – در سال ۱۹۰۳ میلادی ، در قصبهٔ بیگیاوول شهر قازان پایتخت جمهوری تاتارستان چشم به جهان گشود.

در زمان تسلط شوروی سابق ، مفتوحه با فامیل خود از زادگاهش به جمهوری اوزبیکستان نقل مکان نموده ، سپس طور مهاجر ، وارد افغانستان می شود و در اولسوالی اندخوی ولایت فاریا ب  مسکن گزین می گردد.

      نمایی از مقبرهٔ بی بی مفتوحه ، در شهدای صالحین کابل

بعد از سپری شدن چند سالی ، مفتوحه با شاهیمردانقل کلانتر ، باشندهٔ قصبهٔ ایماقخانهٔ قورغان آن اولسوالی ازدواج می نماید. مفتوحه ایماق چهار پسر بنامهای محمد انور ، محمد هاشم ، فیض الله و محمد الله داشت . پسران اولی و دومی وی ، در سنین ۵-۴ سالگی با مریضی چیچک یکی پی دیگری پدرود حیات گفتند.

کلانتر شاهیمردانقل ایماق ، در سال ۱۳۲۸ خورشیدی پسرش فیض الله را شامل مکتب ابتدایی قورغان اندخوی نموده ، همان سال ، بنابر مریضی ملاریا در سن ۴۷ سالگی  پدرود حیات گفت. مفتوحه با دو طفل یتیم وصغیرش ماند.عبدالعزیز بای و حیدرقل قریه دار برادران مرحوم شاهمردانقل ، مفتوحه را مجبور می ساختند تا شوهر کند ؛ ولی او این پیشنهاد ایورانش را نپذیرفته ، اظهار داشت : تا دم مرگ با دو پسرش زنده گی کرده، روی شوهر را هرگز نخواهد دید . این خانم حقیقتاً به قول خود ایستاد و از کوچه ٔ شوهر نگذشت.

همچنان ایوران مفتوحه تآکید می کردند تا پسرش فیض الله را نیز از مکتب اخراج نموده ، به کاری گمارد تا برایش لقمه نانی را فراهم سازد ؛ ولی او این پیشنهاد را همچنان رد کرده ، فرزندش را از مکتب اخراج نساخت ؛ بلکه همه شرایط زنده گی را جهت تحصیل جگرگوشه اش مهیا ساخت.

مفتوحه – تا زمانیکه پسرانش بزرگ شوند ، با فروش زمین زراعتی « پیکال » و سامان آلات خانه و زیوراتیکه از شوهرش باقی مانده بود ، امرار حیات کرد .نا گفته نماند ایورانش نیز با مفتوحه کمک مادی نموده ، از أحوال او و دو پسرش خبرگیری می نمودند ..

فیض الله ، فرزند بزرگ مفتوحه خانم، مکتب ابتدایی قورغان را با درجه اعلی باتمام رسانیده ، جهت ادامهٔ تحصیل به مکتب متوسطهٔ ابن سینای کابل فرستاده شد. او همچنان دارالمعلمین و فاکولتهٔ ژورنالیزم پوهنتون کابل را به آخر رسانیده ، در رادیو تیلویزیون افغانستان ایفای وظیفه کرد و در سالهای اخیر از دوکتورای خود در رشتهٔ ادبیات ، در جمهوری اوزبیکستان دفاع نمود.   پسر دیگر مفتوحه خانم پیشهٔ نجاری را بر خود گزیده بود. دریغا ، او در یکی از شبهای سرد زمستان ، با گاز کاربن مونوکساید زغال در شهر کابل مسموم شده به سن ۲۴ سالگی داعی اجل را لبیک گفت. در این وقت مادرش در شهر اندخوی جهت عروسی پسرش محمد الله ، آماده گی می گرفت ، فیض الله تابوت برادرش را به اندخوی انتقال داد . مادری که در جست و جوی عروسی برای پسرش بود ، بالاخر، تابوت جگر گوشه اش را با چشم سر دید. مرگ شوهر و سه پسرش خصوصاً مرگ نا به هنگام محمد الله ، او را در بستر مریضی انداخت. دیری نگذشت ، او شام پنجشنبه ۱۶ حمل سال ۱۳۵۸ با مریضی فشار خون و جگر ، به عمر ۷۵ سالگی در کابل پدرود حیات گفته ، در شهدای صالحین کابل در حضیرهٔ اندخوییان به خاک سپرده شد .

مفتوحه ایماق ، از فیض سواد بی بهره بوده ، فی البدیهه شعر می گفت . اشعارش زیاد تر شکل دوبیتی را داشته ، به لهجه محلی تورکی تاتاری سروده شده است.در اشعار مفتوحه خانم ، زیاد تر درد دوری از مادر وطن ، تنهایی ، و مهر فرزندانش بازتاب یافته ، نمونه های اشعارش در جریدهٔ «آیدین» منتشرهٔ جمهوری اوزبیکستان ، بیدلستان و گلدسته دو کتاب در یک جلد منتشرهٔ شهر استانبول ترکیه و کتاب دل سوزی « سوزدل » داکتر ایماق که در سال ۱۳۹۳ خورشیدی از طرف « بنیاد غضنفر» در کابل اقبال چاپ یافت ، به نشر رسیده است .

این هم نمونهٔ چند از دوبیتی های خانم مفتوحه ایماق که به لهجهٔ تاتاری سروده شده است : 

آق ایدیل بویینده

آق  ایدیل۱   بویینده ،  یوردیم  سابان   ۲  تویینده

بؤلمه سم – بؤلمم تؤیینده، کؤپ یوقله دیم  قؤیننده

آق    ایدل    بؤیینده ،   پیاده    یوره    سیم   کیله

سیوه سینمی، سیومیسینمی ، شونی بیله سیم کیله

  ۱-آق ایدیل = نام دریا

۲- سابان = جشن جمع آوری جاصلات

دو بیتی ها

مينی  اؤغلیم  کابل  کیتگچ ، بنیم   کیتدی  هوشلریم

بو قؤشیقنی ، چیقارغانغه ، عیب قیلمنگ دؤستلریم

تیپدیم  ایشیک  آچیلدی ، گل  باغچه سی  ساچیلدی

اؤغلیم  اوچون کویه – کویه ، استخوانیم  چاقیلدی

قلدیرغاچ بؤلمم میکین، درخت غه ، قؤنمم میکین

اؤغلیم اوچون ، کویه- کویه، دیوانه ، بؤلمم میکین

خط   بیتتیلر  اؤز  لری ،  دفتر  لرده ،  کؤز لری

نه یله سم یادیمدن چیقمس ،«آنه» دیگن،سؤزلری

آه   ایللریم – ایللریم  ،  ایلده   قالدی   ،  تیگلریم

تینگلریم اوچون کویمیمن ، قالدی توغان ایللریم

***

تهیه و ترتیب و ترجمهٔ متن :

امان معاشر ، ژورنالیست آزاد