با چنین هوش پاشانی که دارم باید زیاد بر خود فشار آورم تا نامش یادم آید: در تابستان 1991 به دفتر ماهنامۀ “سباوون” آمد و گفت: « یک گزارش انگلیسی در بارۀ محترم سلام سنگی آوردهام. خواهش میکنم این را ترجمه کنید».
از آرندۀ نشریه خواستیم آن را نزد ما بگذارد تا هم ترجمه شود و هم عکس رنگۀ سنگی را در مجله بگذاریم. نپذیرفت و گفت: «امانت کس دیگر است، اگر گم شود، چه جواب بدهم؟»
البته، آنگاه امکان فوتوکاپی رنگی یا عکاسی خوب و روشن از روی عکس در کابل نداشتیم. ناگزیر نگارۀ سیاهوسپیدی به جایش نهادیم.
[][]
Salam Sangi in India
Panorama/ The Free Press Journal
Sunday, May 06/ 1990
نویسنده: Samira
برگردان: سس
وقتی رفتار سلام سنگی با آن قد و قامت، موهای پیچاپیچ پریشان، ریش انبوه و چشمان تابان را دیدم، پندارهایی که در بارۀ “پتهان خونگرم” داشتم، در نگاهم زنده شدند. ستارۀ فلمی از افغانستان؟ دلچسپ است.
او از تاریخ بیستسالۀ سینما، صنعت فلم و دستاندرکاران این عرصه میگوید: «هرجا که مردم است و برق باشد، تیاتر و سینما نیز هست» و میافزاید: “گرایش من به هنر هفتم از تماشای نخستین فلم آغاز شد. در جریان هژده سال کار، هژده تا بیست فلم داشتهام. در افغانستان سالانه شش تا هشت – گاه یک – فلم با درونمایۀ کمابیش همانند فلمهای کشورهای دیگر (رقص، موسیقی، زدوخورد و درامه) ساخته میشوند.
سنگی در برابر یکی از پرسشها با افادهیی که “تنها هنرپیشه هستم” از بیان نقش ایدیولوژیها در هنر، رویدادهای سیاسی ده سال افغانستان و موضعگیری هنرپیشگان خودداری ورزید.
او گفت: «در افغانستان مانند هند هیروها و کرکترهای منفی تعیین شده نیستند.» و نمونهوار، از نقشهای گوناگونش در “صبور سرباز“، “بیگانه” و چند برنامۀ تلویزیونی نام برد: «هنگامی که سناریو را بپسندم، در فلمها کار میکنم. ترجیح میدهم در نقش هیرو نمایان شوم. در افغانستان آموزشگاه هنر و تکنیک فلم نیست. کارگردانان نامآور ما انستیتیوت پونه [هندوستان] را خواندهاند.»
سلام سنگی در جای دیگر میگوید: «تکنیک در دوازده سال گذشته حالت استثنایی داشتهاست. کابل یک لابراتوار آماده سازی فلمهای سیاهوسپید دارد. فلمهای رنگه برای مراحل تهیه و تکمیل به خارج فرستاده میشوند.»
نامبرده از اشتراک در جشنوارههای جهانی و سفرهایش به مسکو، چکوسلواکیا و کوریا؛ از محبوبیت فلمهای هندی، ایرانی، امریکایی و روسی در سینما و تلویزیون افغانستان، با تکیه بر دگرگونی معیارها برای نقشهای مثبت و منفی در افغانستان و هند و اینکه بییندۀ افغان بیشتر به داستان خوب ارزش میدهد، سخنانی داشت.
سنگی در بخش زندگی شخصی گفت: «همواره متکی به سه اصل میباشم: دروغ نگفتن، ضربه از پشت نزدن و کار بد نکردن.»
میگوید: «فلمهایی چون “نشانت“، “انکور” و “سدگتی” در افغانستان محبوبیت زیاد یافتهاند، زیرا در آنها زندگی حقیقی تصویر شده بودند. البته، فلمهای تجارتی نیز بینندگان خود را دارند» و با اشاره به “راو صاحب” از ساختههای ویجی مهتا میافزاید: «تراشیدن موی سر زن بیوه در یکی از صحنهها تماشاچیان افغانستان را به اندیشه واداشت و متوجه تفاوت بزرگی در چگونگی برخورد با این موضوع در هر دو کشور ساخت.»
سلام سنگی با پرهیز از یادآوری نام هنرپیشه و فلم مشخص، از دوستی و صمیمیت همگان سپاسگزاری کرد و گفت: «همۀ شان را میپسندم. مرا با گرمای زیاد پذیرایی کردند.» و از عکسهای مشترک با امیتابهـ بچن، نصیرالدین شاه، دیو آنند، راج ببر، دمپل کپادیا و رفتار صمیمانه آنها قدردانی کرد.
[][]
این برگردان در شمارۀ چهارم “سباوون“، کابل/ جولای 1991 چاپ شدهاست.