آیا ممکن است تا منافع ملی خود را در عمق منافع استراتیژیک امریکا رقم زد ٬ صلح در پشت هفتاد کوچۀ بن بست و هفت خوان خط های سرخ و بنفش : مهرالدین مشید

    پس از آن که اعلام شد، امریکا و طالبان در اصول باهم به توافق رسیده اند و به زودی تواففنامه از سوی دو طرف امضا خواهد شد. هرچند مردم افغانستان بنا بر این که از جزییات توافقنامه آگاهی نداشتند و آن را به نحوی معامله میان امریکا و طالبان در تبانی با پاکستان تلقی می کردند و از این رو در رابطه به آن نگران بودند؛ اما با وجود این همه نگرانی ها اشتیاقی که به صلح داشتند، آخرین امید های شان را به گفت و گو های بین الافغانی دوخته بودند که بعد از امضای معاهده میان طالبان و امریکا آغاز می شد. این امیدواری همراه با نگرانی ها زمانی بیشتر شد که خلیل زاد که به گفتۀ ستفن کول نویسندۀ جنگ اشباح از سال ها پیش بحیث لابی طالبان در مجامع امریکایی و کاخ سفید فعالیت کرده است، مواففتنامه را به رهبران حکومت نشان داد که ارگ از دیدن آن ابراز نارضایتی و اما ریاست اجراییه از آن به عنوان شانسی برای رسیدن به صلح پایدار استقبال کرد؛ اما رهبران حکومت در مورد جزییات آن با توجه به نارضایتی هایی که داشتند، برای مردم افغانستان اطلاع رسانی

نکردند که پس از خاتمه خواندن مذاکرات میان امریکا و طالبان از سوی ترامپ، هر دو رهبر زیر پرسش مردم افغانستان رفته و متهم به پنهان کاری شده اند. حال که گفت و گو ها به دلیل کشته شدن یک سرباز امریکایی ملتوی شد. پرسش این است که واقعا علت پایان یافتن گفت و گو ها کشته شدن سرباز امریکایی و بی اعتنایی طالبان به مذاکرات و خشونت آفرینی های آ نان است یا فشار های درونی برخاسته از اختلاف میان ترامپ و جان بولتن مشاور امنیت ملی وزیر خارجه و ۹ عضو مهم کنگرس امریکا یا اختلاف میان ترامپ و پنتاگون، سی آی ای و وزارت خارجه یا تکتیکی برای امتیاز گیری از طالبان و امری از پیش سنجیده شده و یا علت دیگر؛ زیرا پیش از کشته شدن آخرین سرباز امریکایی، در اثر حمله های انتحاری طالبان حوادث کلان تری در افغانستان رخ داده بود که  امربکایی ها خمی بر ابرو نیاورده بودند. از این رو نمی توان به بهانه ترامپ باور کرد و آن را عامل اصلی ملتوی شدن گفت و گو ها خواند؛ بلکه در این گمانه زنی ها منافع ملی امریکا اصل انکار ناپذیر است. امریکا برای حفظ منافع خود در افغانستان حضور دارد، برای منافع ملی خود می جنگد و حضور امریکا در افغانستان را منافع ملی اش رقم می زند و این کشور دلسوزی خاص برای مردم افغانستان ندارد. با این حال مسیر جنگ  در افغانستان را منافع ملی امریکا تعیین می کند و چانه زنی ها با طالبان هم برای حفظ همین منافع است. چنان که طالبان علت لغو توافقنامه از سوی ترامپ را نپذیرفتن پایگاۀ امریکایی از سوی آنان ذکر کرده اند. چنانکه سهیل شاهین سخنگوی طالبان گفت که امریکا در بدل سپردن تمام حکومت از آنان پایگاۀ نظامی خواسته بودند. همچنین گفته های از نارضایتی فرماندهان طالبان و پیوستن آنان به گروۀ داعش نیز بر سر زبان ها ست که این ها از دلایل نارضایتی مقام های امریکایی ذکر شده اند؛ اما از اظهارات اخیر ستانکزی با تلویزیون روسیه که گفت، هرگاه امریکا حاضر به امضای موافقتنامه شود. آنان حاضر به اعلام آتش بس اند تا سربازان امریکایی بصورت امن از افغانستان بیرون شود. این سخنان وی نشاندهندۀ علاقمندی و رضایت آنان به امضای توافقنامه است. وی این سخنان را در روسیه گفت که با هیأت همراه اش جهت گفت وگو با مقام های روسی به این کشور سفر کرده است. از سخنان یاد شده فهمیده می شود که مردم افغانستان از هژده سال بدین سو قربانی منافع ملی امریکا و چانه زنی های آنان با طالبان هستند. این در حالی است که نشست بین الافغانی منافع ملی افغانستان و نشست دوحه منافع ملی امریکا را رقم می زند. حال بر ما است تا چگونه می توان منافع ملی خود را در عمق منافع استرایک امریکا در منطقه رقم زد. یا باید منتظر ماند تا صلح از خط بنفش امریکایی ها عبور کند که یه گونۀ قطعی  یه سود این کشور است. عطش این منافع است که ترامپ را واداشت تا با اشتیاق تمام بدور از چشمان مقام های کاخ سفید ملابرادر و رئیس جمهور غنی را به مهمانخانۀ ویژه کمبدیوید دعوت کند؛  ولی یک باره پشیمان شد و این پشیمانی چه بهایی در پی خواهد داشت. آیا بهای این پشیمانی ترامپ را که خواهد پرداخت، مردم افغانستان یا مردم امریکا. حال هرچه باشد، گفت و گو ها به سرانجام رسیده خوانده شده و مکنزی رئیس ارتش امریکا فرمان تشدید حمله به طالبان را داده و ترامپ مدعی است که در ظرف چند روز گذشته، آنقدر طالبان را کوبیده که در ده سال گذشته بی پیشینه خوانده شده است؛ اما در جبهه های جنگ افغانستان دگرگونی بوجود نیامده و برعکس حملات طالبان افزایش چشم گیر یافته است که نظربه این موضوع گفته های ترامپ مبالغه است؛ اما هرچه باشد حال همه چیز به بن بست رسیده و در این بن بست بیشترین زیان را مردم افغانستان متحمل شده اند که چشم انتظار عطش ناپذیری به صلح داشتند و حال در عقب هفتاد دربند کوچۀ بن بست قرار دارند. حال دیده شود که ترامپ چه زمانی حاضر به گفت و گوی دوباره با طالبان خواهد شد. هرچند شماری مقام های امریکایی از آغاز دوباره مذاکرات سخن می گویند؛ زیرا امریکا از جنگ هژده ساله و ناکام خود در افغانستان درس های زیادی گرفته و دریافته که یگانه راۀ حل مذاکره است. هرگاه ترامپ جدی تصمیم جنگ با طالبان را دارد، فشار های واقعی بر پاکستان را افزایش بدهد، بجای بمباران قریه های افغانستان مرکز لانه های تروریستی و رهبران آنان را در پاکستان بمباران کند تا این کشور تکان بخورد و مطمین شود که امریکا برای نابودی تروریزم تصمیم جدی گرفته است. در غیر این صورت بازی های موش و پشک ترامپ با پاکستان و طالبان بجایی نمی رسد. تنها فشار بر پاکستان است که می تواند، افسار طالبان بوسیلۀ این کشور را کش کند و برای آنان دستور مذاکرۀ انسانی و واقعی صلح خواهانه را با حکومت و مردم افغانستان بدهد.

این که امریکا در برابر طالبان حملات واقعی را آغاز می کند و یا برضد پاکستان تصمیم های جدی می گیرد و آیا با تهدید ها و تعزیرات جدی پاکستان را سر عقل می آورد یا نه. این یک بعد موضوع است؛ اما در این میان چیزی که برای مردم ما مهم و حیاتی و سرنوشت ساز است، بسیج همگانی مردم در برابر تروریزم است. این زمانی ممکن است که بر بنیاد منافع ملی کشور میان حکومت و شخصیت ها و رهبران گروه های سیاسی اجماع سیاسی و وحدت نظر بوحود آید و حکومت و گروه ها با ترک منافع سیاسی و گروهی شان به مصالح علیای کشور ارححیت قایل شوند و دور یک محور جمع شوند؛ زیرا حال ما دریافتیم و با گوشت و پوست خود لمس کردیم که “رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت – حقا که با عقوبت دوزخ برابر است.” هرگاه حکومت و گروه های سیاسی در این شرایط خطیر به هر دلیلی که از انجام این امر مهم سرباز می زنند، نزد مردم افغانستان مسوول اند و هیچ گاهی مردم افغانستان آنان را نخواهند بخشید؛ زیرا ایجاد وحدت میان حکومت، گروه های سیاسی و مردم  افغانستان مشت آهنینی را بماند کهبر فرق تروریزم و حامیان پاکستانی آنان وارد می شود. در این صورت امریکا هم نمی تواند با استفاده از نفاق داخلی میان حکومت و گروه ها، حکومت و مردم افغانستان را در حاشیۀ  گفت و گو ها قرار بدهد و بدور از چشمان مردم افغانستان با طالبان و پاکستان وارد معامله شود. این زمانی ممکن است که حکومت با رویکرد های تازه تغییرات بنیادی را برای ایجاد حکومتداری خوب در راستای  مبارزه با فساد و قاچاقبران مواد مخدر به هدف  تحقق عدالت و سرکوب قلدران بوجود آورد تا مردم نسبت به حکومت باورمند شده و فاصله میان حکومت و مردم کاهش یابد. در این صورت است که مردم نسبت به حکومت باورمند و مطمین شده و حکومت هم قرصت های مستقل برای رویا رویی با تروریزم و حامیان آنان پیدا می کند.

در همین حال لغو گفت و گو با طالبان از سوی رئیس جمهور امریکا ضمن آنکه فرصت ها و چالش های تازه را بوجود آورده است و درعین حال  صفحۀ جدیدی را در تمامی عرصه ها و بویژه در پیوند به گفت و گو طالبان بوجود آورده است. حال زمان آن فرا رسیده است که چگونه از فرصت های جدید استفادۀ خوب تر کرد و این زمانی ممکن است که نخست چالش های بوجود آمده را به فرصت مبدل کرد. این که امریکا در این زمینه چه تدابیری می تواند، اتخاذ کند و از سه نظر موحود در امریکا مبنی بر خروج نیروها، ادامۀ جنگ و افزایش نیرو ها و صلح کدام یک متوسل می شود و جادۀ بن بست موجود را باز می کند  یا خیر، هنوز زود است ممکن چند روز بعد روشن شود. حکومت افغانستان هم می تواند، از فرصت ها و چالش های پیش آمده سود جوید. حکومت در گام نخست باید تلاش کند تا با استفاده از فرصت موجود و جلب توجه همکاران بین المللی خود سعی کند تا از حاشیۀ مذاکرات به متن گفت و گو ها راه یابد تا از یک سو مشوره های خود را سریع تر انتقال بدهد و از همه مهمتر یک اجماع ملی را در کابل ایجاد کند تا فرصت بسیج همگانی در سطح حکومت، گروه های سیاسی و جامعۀ مدنی را برضد تروریزم و حامیان آنان در داخل کشور بوجود آورد؛ ریرا تصمیم ترامپ به نحوی حقانیت حکومت افغانستان را در رابطه به گفت و گو ها با وجود خود محوری هایش تا حدودی ثابت کرد و اظهارات وزیر خارجۀ امریکا و اشارۀ او به موضع کابل گویای آن است؛ اما این به معنای آن نیست که حکومت از این فرصت یک جانبه و با بدور راندن گروه های سیاسی به تنهایی سود جوید؛ بلکه برعکس حکومت یک گام پیش بگذارد و با اولویت پنداشتن صلح اجماع ملی با گروه ها را بدون تعلل بوجود آورد تا از یک موضع قوی قدرت چانه زنی با طالبان و واشنگتن را پیدا کند. حال پرسش این است که آیا امریکا برتصمیم خود مبنی بر قطع خشونت و آتش بس و در ضمن گفت و گوی رو در روی حکومت افغانستان با طالبان پایدار خواهد ماند و در این مورد با حکومت افغانستان زبان مشترک و هماهنگی پیدا خواهد کرد یا خیر، زمان به  این پرسش پاسخ خواهد گفت؛ اما نباید شماری تصمیم ترامپ را چراغ سبز تلقی کرده و طبل جنگ با طالبان را سر بدهند. شاید زدن طبل جنگ برای آنانی ساده باشد که فرزندان و نزدیکان شان در ناز و نعمت در کشور های خارجی رنده گی می کنند و بر سر کشتن مظلوم ترین انسان این کشور بویژه نیرو های امنیتی کوبیدن طبل جنگ با طالبان برای شان ساده باشد؛ اما این را نباید فراموش کرد که مردم ما مشتاقانه رسیدن به صلح با عزت و پایدار را بدور از زور گویی ها و یک جانبه نگری های طالبان و امتیاز طلبی ها و برتری جویی های امریکا بی صبرانه انتظار می کشند. امید گفت و گو ها شفاف تر از گذشته و نه در پشت؛ بل در حضور حکومت و مردم افغانستان آغاز  شود. درست این زمانی ممکن است که قطع خشونت و آتش بس از احندای اولیه گفت و گو های آیندۀ امریکا با طالبان باشد تا طالبان انعطاف پذیرتر و بهتر از گذشته عمل کنند. در عین زمان وارد کردن فشار بر پاکستان سبب می شود تا طالبان از تحت سیطرۀ نظامیان این کشور بیرون شوند و از سویی هم با قطع کانال تهیه و تدارکاتی عقبی شان ضعیف می شوند. در غیر این صورت طالبان قصد دارند تا از طریق نظامی کابل را بگیرند و جکومت شلاق و کیبل را در کابل حاکم بسازند که این موضوع مایۀ نگرانی اعضای کنگرس و سایر مقام های امریکایی را نیز فراهم ساخته است تا زمانی که این نگرانی ها برطرف نشوند، هر نوع آغاز دوبارۀ گفت و گو با طالبان بی فایده و غیر موثر است.

این در حالی است که طالبان نیز به دنبال تصمیم ترامپ مبنی بر ملتوی کردن مذاکرات  اعلام کردند که به جنگ ادامه داده و حمله های شان را شدت می بخشند. بعید نیست که از این به بعد شاهد حمله های وحشتناک طالبان در سراسر ولایت های کشور باشیم. طالبان شاید این حملات شان را نشان دادن ضرب  شصت به امریکا توجیۀ کنند و حملات شان را برای آن افزایش بدهند تا امریکا را وادار به بازگشت برای مذاکرات نمایند. این در حالی است که مردم افغانستان این حمله ها را دلیل قساوت و بیرحمی طالبان تلقی می کنند که آنان می خواهند تا قدرت خود را در کشتار مردم افغانستان نشان  بدهند. از این رو مردم ما این را نشانه آشکار بی باوری به قول و قرار طالبان تلقی می کنند.

ترامپ در حالی پایان گفت و گو ها با طالبان را اعلام کرد که طالبان از توافقنامه راضی به نظر می رسیدند؛ اما آقای غنی هرچند از ابراز نظر روی جزییات این توافقنامه خودداری کرد و سخنگویش گفت، این توافقنامه قطع جنگ و خشونت ها در کشور را تضمین کند و رئیس جمهور غنی در پیوند به این توافقنامه گفت، هرگز روی سندی امضا نخواهد کرد که سبب رهایی طالبان از زندان شود. از این سخنان آقای غنی فهمیده می شود که توافقنامۀ یادشده رهایی زندانیان طالبان را نیز درنظر داشته است. بسیاری بدین باور اند که امریکا در تبانی با پاکستان برای طالبان امتیاز های بیشتری در این تفاهمنامه داده است که قبولی طالبان بحیث یک طرف تحت نام امارت اسلامی و رهایی زندانیان آنان نمونۀ آن است و گفته می شود که از تشکیل حکومت موقت هم در این تفاهمنامه یاد شده است. از همه مهم تر عدم تحویلی کاپی این توافقنامه به رهبران حکومت سبب خشم مردم شده و این را نشانۀ بی پروایی امریکا و معاملۀ پنهان آن با طالبان خواندند که نگرانی های مردم بیشتر افزود. این نگرانی ها در حالی ابراز شد که مردم ما تمایل شدید برای صلح دارند و از هر نوع تلاش های صلح خواهانه حمایت می کنند. مردم افغانستان جدا از اهداف زمامداران و سیاستگران در مورد صلح می اندیشند و رسیدن به صلح با عزت و پایدار را مهم تر از به تعویق افتادن انتخابات می دانند؛ زیرا برگزاری انتخابات را در شرایط کنونی پر از تقلب و مملو از چالش و غیر فابل ممکن می خوانند و حتا نگران اند که این انتخابات کشور را به بحران خواهد برد. در این میان چیزی که بیشتر از همه مردم افغانستان را متاثر گردانیده اختلاف حکومت با گروه های سیاسی و نبود اجماع در داخل است و این را نشانۀ برد طالبان و پاکستان تلقی می کنند. این سبب شده که پاکستان دست بالایی در این توافقنامه داشته باشد و قوت مدیریت آن را بر طالبان خلاف گفته های خلیل زاد آشکار می سازد که وی در گفت و گو با طلوع گفت، طالبان به آن حد مزدور نبیستند. از سویی هم خوش بینی های خلیل زاد نسبت به پاکستان برای مردم ما نگران کننده است. وی در حالی خوش بینی به همکاری پاکستان به صلح افغانستان نشان می دهد که اسلام آباد در عمل کم ترین گامی برای برچیدن لانه های تروریستی و اعمال فشار بر رهبران طالبان نبرداشته است که این همه نشانۀ امتیاز دهی به پاکستان و برتری جویی طالبان تلقی شده و این سبب شده تا این توافقنامه معامله یی در بیرون برضد مردم افغانستان خوانده شود.

این توافقنامه در حالی لغو شد که جنجال هایی را میان رئیس جمهور غنیی، سیاستگران،  رهبران گروه های سیاسی و مردم افغانستان بوجود آورده بود و هر جناحی بدون انعطاف بدور خواست خود خط سرخ کشیده بودند و واژه سرخ به گونۀ بی پیشینه یی وارد رسانه های کشور شده بود. در گذشته ها می گفتند، “زور تا زور است” و به همین گونه ” آدم تا آدم است” و غیره مقوله هایی از این دست؛ اما حالا هم ” سرخ تا  سرخ است” چنان که در این روز ها خط سرخ به واژۀ سیاسی و در عین زمان به واژۀ مود روز بدل شده است و هرکس اهداف و خواست های خود را در حلقۀ خط سرخی خواندند که وارد شدن به حریم آن را ممنوع و حتا تابو عنوان کردند.

آنانی که به صلح ارجحیت قایل اند و با توجه به کشتار های بیرحمانه و یتیم و بیوه شدن هزاران انسان مظلوم در کشور ما، استقرار صلح و ثبات را از نیاز های حتمی و حیاتی مردم ما دانستند. این افراد صلح را برای خود خط سرخ می خوانند و بدین باور اند که هرچه باشد، در فضای مصالحه و بده و بستان سیاسی باید صلح در کشور تامین شود. آنان مدعی اند که تمامی انرژی و توانایی ها را باید به کار برد تا صلح عادلانه را در کشور پیاده نمود. این افراد مخالفان صلح و خواهان به تعویق افتادن اننخابات بودند و آنانی را که به برگزاری انتخابات تاکید دارند و داشتند، به قدرت طلبی و جعل و تقلب در انتخابات آینده متهم کردند. این گروه هرگونه عبور از خط سرخ صلح را دشمنی با مردم افغانستان عنوان نمودند. در برابر این داعیه شماری اند که جمهوریت را خط سرخ خود دانستند و می گویند که دموگراسی، انتخابات، آزادی های بیان، ارزش ها و میثاق های شهروندی و حقوق بشری از دستاورد های هژده ساله است  و هر نوع بی توجهی و پشت پا زدن به آن را خلاف اصل جمهوریت تلقی می کنند و تاکید کردند و می کنند که نباید به هیچ وجه بالای این ارزش ها معامله شود. گروۀ طالبان هم هر نوع معامله با جمهوریت را حرام قطعی می شمارند و هرگز حاضر نیستند تا ارزش های جمهوریت را قربانی داعیۀ امارت طالبانی کنند؛ آنان هم به دور امارت خط سرخ کشیده اند.

در این میان گروهی که طرفدار صلح است، استدلال می کنند که صلح در کشور مهم است و طالبان در یک ساختار حکومتی باید دخیل شوند. مهم نیست که نام آن عبوری یا موقت گذاشته شود. این افراد خواهان یک ساختار حکومتی اند که قابل قبول برای طالبان نیز باشد. این گروه هم تشکیل حکومت بدیل را خط سرخ می خوانند. این در حالی است که طالبان خواهان نظام امارتی اند که بوسیله شورای اهل حل و عقد رهبری می شود و از میان این شورا امیر برگزیده می شود که در راس راس حکومت قرار می گیرد. امیر عالی ترین مقام در نظام امارتی است که تمامی مقام های ارشد دولتی را تعیین می کند. در این نظام قدرت عمودی و مطلق و نه افقی و نسبی است. این نظام که هنوز بدیلی در جهان ندارد، تمامی قوانین جامعه در حوزه های گوناگون را بر بنیاد های دساتیر اسلامی وضع می کند که هنوز درست تفسیر نشده و طالبان باور ها و تعبیر های خاص خود از اسلام را امارت اسلامی می خوانند  که حتا حمله های انتحاری خود را هم توجیه اسلامی کرده و آن را شرعی می خوانند. از این رو مردم ما نگران اند که با حاکمیت طالبانی تمامی آزادی ها و حقوق بشری و سایر ارزش های مردم سالاری به خطر مواجه خوهد شد. طرفداران صلح که صلح را خط سرخ خود می خوانند، مشتاق اند تا راۀ سومی یا حکومت بدیلی را جست و حو کنند که هم حافظ و حامی جموریت و نظام مردم سالاری و هم حافظ و حامی ارزش های امارت اسلامی باشد. این افراد ادامۀ جنگ و کشتار های بیرحمانه در کشور را خطرناک می خوانند و استدلال می کنند که با جذب طالبان در حکومت هم صلح برقرار می شود هم طالبان از حلقوم آی اس آی بیرون می شوند و بالاخره وابستگی های آنان به پاکستان به صفر تقرب خواهد کرد. این افراد با توجه به کشتار های وخشیانه و به کارکرده گی های حکومت ها در هژده سال گذشته دستاورد ها را آنقدربزرگ نمی پندارند که هرنوع قربانی شدن در پای آن را بتوان توجیه کرد و هر نوع انعطاف پذیری را منتفی شمرد.

در این فراز و نشیب هفتاد کوچۀ بن بست که در هر خم و پیچ آن هفت خوان هایی از خط سرخ قرار دارد و هر شخص و گروهی بر خط خود تاکید دارد و عبور از آن را امری ناممکن و محال می خواند و هرکدام حاضر اند تا به بهای ریختن خون خود از خطوط خود دفاع کنند؛ اما چیزی که جالب است، این که مردم افغانستان هنوز خود را در میان این هفت خوان های رستم و هفتاد خط های سرخ انعطاف ناپذیر نیافته اند؛ زیرا حال منازعه میان سیاستگران و زمامداران و شخصیت ها است و مردم هنوز در این بازی داخل ساخته نشده اند و حتا از موضوع هم درست آگاهی ندارند. آنان آنچه می دانند که در واقعیت هیچ نمی دانند و خود را در میان هیاهو های سیاسی و تبلیغاتی میان تهی و وعده های دروغین نامزدان و کذب های شاخدار و بی شرمانۀ آنان گم کرده اند. در همین حال به گروه های سیاسی و نامزدان  و سیاستگران درودن دستگاهی و بیرون دستگاهی می گویند:

“در میان قعر دریا تخته بندم کردی ای – باز می گویی که دامن تر مکن هشیار باش” 

با این هم نمی توان، به کلی امید را از دست داد و سنگ یاس بر سینه کوبید. ممکن بار دیگر تلاش ها برای گفت و گو با طالبان آغاز شود و این بار از تجارب گذشته استفاده شود و ممکن در فضای بده وبستان سیاسی تازه و امتیازگیری و امتیاز دهی جدید گفت و گو ها به ثمر بنشینند؛ زیرا یگانه بدیل برای تامین صلح و ثبات درافغانستان گفت و گو مصالحه است و جز این راهی وجود ندارد. چنانکه سفیر پیشین امریکا در ناتو گفت، ” مذاکرات صلح امریکا با طالبان هنوز نمرده است. از همین رو بود که مردم ما گفت و گو ها را طی نه ماه با دقت تمام دنبال کردند و مشتاق نتیجۀ خوب بودند؛ اما نمی دانستند که زیر کاسۀ  آقای خلیل زاد و کاخ سفید نیم کاسه است و در عقب این سناریو بازی دیگری در راه است؛ اما باوجود این همه بازهم نباید اعتماد را از دست داد و امید است که هرچه زودتر فضای باور میان حکومت و مردم افغانستان و طالبان ایجاد شود و صلح بین الافغانی گرۀ گشای مشکل افغانستان شود. در این نشست مردم افغانستان بتوانند، روی تمامی مسایل چون تغییر در قانون اساسی، نوع حکومت  و تمامی ساختار های آن به بحث بپردازند. بدون شک به نتیجه رسیدن روی این مسایل خود به خود زمینه را برای خروج نیرو های خارجی فراهم می کند. زمانی که مردم  افغانستان به شمول طالبان برای حل مسایل داخلی شان به اتفاق نظر کامل رسیدند. در این صورت راه برای آتش بس باز فراهم شده و درگیری پایان می یابد و  دیگر نیازی به حضور نیرو های خارجی در افغانستان نخوهد بود. یاهو