پاره‌یی از یک نوشته در پیوند به شعر و شاعری عظیم هراتی ( نوذر الیاس): استاد پرتو نادری

     سال 1367 خورشیدی بود که با قهار عاصی آشنا شدم. هربار که بحث شعر و شاعران در میان میآمد او از شاعری به نام عظیم هراتی یاد میکرد.  من تا آن زمان هنوز شعری از عظیم هراتی نخوانده بودم.
عاصی که کم‌تر  شعر شاعران همروزگار خود را تایید میکرد، اشعار عظیم هراتی را با خلوص و نیکویی میستود. بیشتر دلبستۀ ترانههای او بود.
هنوز یادم مانده است که میخواند:

« گل مه گشته پرپر روی دریا
پر آشوب است امشب خوی دریا

تا جایی که از گفتههای عاصی به یادم مانده او در سالهای آموزش در دانشگاه کابل همراه با عظیم هراتی، فرهاد دریا و چند تن از بچههای اهل شعر و موسیقی گویی انجمنی داشتند، بدون هرگونه ساختاری و نشانی. یعنی با هم مینشستند از هنر و ادبیات و از هر دری سخن میگفتند و شعرهای خود را به همدیگر میخواندند.             عظیم هراتی که بعدها شعرهایش را به نام «نوذر الیاس» به نشر رساند و به همین نام شهرت یافت. نخستین گزینۀ شعری اش « از میانۀ شب» نام دارد که به سال1997 در تورنتوی کانادا نشر شده است.


شعرهای این گزینه بیانگر تجربههای دهۀ نخست شاعری نوذر الیاس است که در میان سالهای 1354 تا 1364 خورشدی سروده شده اند.
بدون از یک پارچه شعر قصیده گونه دیگر همه شعرهای آمده در این کتاب چهارپارهها و شعرهای آزاد عروضی یا نیمایی اند.

نیمایی سراییهای نوذر از سال 1356 آغاز شده که بخش بیشتر کتاب را در بر گرفته است. او از همان آغاز، با آگاهی،تعهد و آرمانگرایی به شعر پرداخته است. شاعری است بینشمند نسبت به جامعه و زندهگی.
در سرودههای خود چه در دوران جمهوری داودخان و چه در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک و هجوم شوروی بر افغانستان، شاعری است که در برابر جریانهای سیاسی روزگار ایستاده است.
شعرهایش در گزینۀ ازمیانۀ شب، بیشتر سیاسیاجتماعی است تا تغزلی و عاشقانه. زبان شعرهایش با شعار های سیاسی نمی آمیزد، شعار پردازی نمیکند.
مخالفت خود با وضعیت را با به کار گیری نمادهایی از طبیعت بیان میکند. این نمادها را در مفاهیم مثبت و منفی در برابر هم قرار میدهد. شعر ها بیشتر به گونۀ شکل می گیرند که روزنههایی باشند به سوی امید و پیروزی نمادهای مثبت. با این حال گاهی یک بیان رمانتیک و یاس شاعرانه بر سرودههایش سایه میاندازد.
«
از میانۀ شب » خود نام نمادینی است بر روزگاری که این شعرها سروده شده اند. نوذر در این کتاب زبانی دارد ساده و روان و اما ساده گرایی نمیکند. به مقایسۀ شعر نیمایی همان روزگار در افغانستان با استواری میتوان گفت که او از همان آغاز با زبان خیلی استوار و پیراسته به شعر پرداخته است. تخیل پویای دارد که در همه اجزای طبیعت، جامعه و زندهگی نفوذ میکند

آخرین نکته که باید در پیوند به شعرهای « از میانۀ شب» گفته شود، این است که نوذر در این گزینه یک شاعر سیاسی است. شعر او در نقطۀ مقابل نظام سیاسی حاکم قرار دارد، اما زبان و بیان نرم در نخستین نگاه ذهن ما را فریب میدهد.

گوییا شب را
نیست پایانی
کس چه میداند! –
کاین چنین بوم سیهپی
پشت بام خانۀ ما
مست میخواند!
(
همان، ص70.)

مردمان باور دارند بوم هرجا که آشیان میسازد، آن جایگاه به ویرانهیی بدل میشود. حال این بوم سیهیی در پشت خانۀ شاعر که میتواند نمادی از جامعه باشد آشیان گزید و مست خواندن خود است.
این بوم سیهپی میتواند نماد همان نظام کودتایی هفت ثور باشد که در نخستین ماهها فروپاشی آن دور از ذهن به نظر می آمد. چنین است که گونهیی از یاس شاعرانه در این شعر سایه افگنده است؛ ولی هشدار از پیآمدهای آشیان آرایی این بومسیهپی خود گونهیی از ادای مسوُولیت شاعرانه است.

« آیینۀ خاک » گزینۀ شعری دیگری الیاس است که از نظر من نگذشته است. شاعر اما در گزینۀ سوم که زیر نام « کابل ترانههای من » در تورنتوی کانادا نشر شده به کوتاه سراییدر قالبهای کلاسیک پرداخته است.
این گزینه در برگیرندۀ 95 رباعی و 95 دو بیتی شاعر است. بخشی از این رباعیها در افغانستان و بخشی هم در کانادا سروده شده اند.
هرچند پارهیی از رباعیهای این گزینه متاثیر از زبان و بیان رباعیسرایی کلاسیک و به گونۀ عمده متاثر از خیام است، با این حال بخش بیشتر رباعیها زبان، حال و هوای امروزین دارند و با عواطف و دریافتهای شاعر پیوند درونی بیشتری یافته اند.

خوابیده گل سرخ در آغوش بهار
سبزینه فتاده از برو دوش بهار
این قاصدک نسیم خواند به سرود
طرحی ز طراوت تو در گوش بهار
(
کابل ترانههای من، ص 14.)

با اسپ ستارهها اگر تاختمی
گرد شب کهنه را برانداختمی
یا در دل شام شعله افروختمی
یا بر در صبح، رایت افراختمی
(
همان، ص 16.)

کابل کمر سرود خوانیم شکست
آیینۀ صلح جاودانیم شکست
دور از بر بامیان آزادی تو
بودای بلند باستانیم شکست
(
همان، ص 52)

شب و باران پاییز است یاران
زمین سرد و غم انگیز است یاران
دریغا خون پاک ملت ما
روان در جوی و کاریز است یاران
(
همان،74.)

الیاس در ترانهها یا دوبیتیهای خود مویه گر روح غریب انساناست. مویهگر عشقهای برباد رفته، مویهگر بربادی یک سرزمین، مویهگر اندوه غربت و دوری. گاهی هم ستایشگر صمیمانۀ طبیعت و زیباییها و بی وفاییهای معشوق.
زبان دوبیتیهای او بسیار صمیمانه است و بسیار نزدیک به زبان گفتار. چنان که گاهی پنداری خود یک ترانۀ مردمی است. زبان ساده؛ اما با پرداختها و تصویرهای خیال انگیز.

نگاهت جام لبریز شرابه
تنت اشک سپید ماهتابه
طلایی خرمن گیسو به دوشت
چو موج آتشینی روی آبه
(
همان، ص56.)

شب است و عطر مه بر گل نشسته
ستاره در بر سنبل نشسته
بلُور زرنشان آسمایی
چو تاجی بر سر کابل نشسته
(
همان، ص62.)

گل مه گشته پرپر روی دریا
پر آشوب است امشب خوی دریا
به روی شانۀ ساحل فتاده
پریشان خرمن گیسوی دریا
(
همان،ص 65.)

چو مهتاب خزان مهجورم ای دوست
غریب جلگههای دورم ای دوست
اگر چشم تو افروزد شبم را
دل هفت آسمان را نورم ای دوست
(
همان، ص 66.)

پرتو نادری