راز آلودی جنگ افغانستان و پهلو های ناگفتۀ این جنگ : مهـرالدیـن مشـید

در این شکی نیست که هر جنگی در جهان رازآلود بوده که حتا پس از قرن ها هم پهلو های پنهان آن ناشناخته باقی می ماند. جنگ افغانستان که اکنون از آن بیشتر از چهل سال می گذرد، از جمله جنگ های طولانی تاریخ است که دو تجاوز بزرگ نظامی را پشت سر نهاده است. تجاوز نخستین بوسیلۀ ارتش سرخ شوروی در جدی سال ۱۳۵۸ آغاز و نیرو های شوروی در دوران میخائیل گورباچف آخرین رهبر این کشور که جنگ افغانستان را زخم خونین خواند، عقب‌نشینی ار افغانستان را در ۲۵ ثور ۱۳۶۷ (۱۵ می ۱۹۸۸) آغاز و آخرین نظامیان  این کشور در ۲۶ حوت ۱۳۶۷ (۱۵ فبروری ۱۹۸۹) از افغانستان خارج شدند. تجاوز دومی به رهبری امریکا پس از یازدهم ستمبر ۲۰۰۱ آغاز شد و جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا فرمان حمله به  افغانستان را  در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ میلادی با نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی به صادر کرد. قرار بود شمار نیروهای آمریکایی در افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۶ به ۵۵۰۰ سرباز کاهش بیابد؛ اما آقای اوباما اعلام کرد که براساس تصمیم تازه و درخواست فرماندهان نظامی، ۸۴۰۰ سرباز آمریکایی در افغانستان باقی می‌مانند. نیرو های امریکایی در دوران ترامپ بجای کاهش افزایش یافت و اکنون در حدود ۱۴ هزار نیروی امریکایی و ۳ هزار نیروی ناتو زیر نام “ماموریت قاطع” در افغانستان حضور دارند. از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۷۷۵ هزار سرباز آمریکایی به افغانستان اعزام شده‌اند. از میان آنها ۲۳۰۰ سرباز کشته و ۲۰۵۸۹ نفر مجروح شده‌اند. بنابر جدولی که واشنگتن پست به نقل از پنتاگون و چند موسسه و نهاد دولتی و غیردولتی منتشر کرده جنگ افغانستان از زمان آغاز، یعنی سال ۲۰۰۱، تاکنون بیش از ۱۵۷ هزار کشته برجای گذاشته است. بنابر گزارش وزارت دفاع آمریکا، وزارت خارجه این کشور و همچنین آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا، واشنگتن طی ۱۸ سال گذشته رقمی میان ۹۳۴ تا ۹۷۸ میلیارد دلار – یعنی حدود یک تریلیون دلار – در افغانستان هزینه کرده است.

در این دو جنگ تا بیشتر از 130 هزار نیرو های ارتش سرخ و نیرو های امریکا درگیر شدند؛ اما هر دو کشور در این جنگ شکست خوردند.  حالا که از جنگ امریکا در افغانستان بیشتر از هژده سال سپری می شود. این جنگ خسارات سنگینی را بر افغانستان وارد کرد که خساره های مالی آن در حدود ۲۴۰ میلیارد دالر تخمین شده است که یک میلیون کشته، دو میلیون معلول و بیش از پنج میلیون مهاجر را در قبال داشت. در مجموع تلفات پرسنل نیروهای مسلح، مرزی و امنیت داخلی شوروی به ۱۴٫۴۵۳ رسید. هزینه های جنگ شوروی در افغانستان در حدود ۵۰ میلیارد دالر تخمین شده است که پایان این جنگ برابر به پایان شوروی و تجزیۀ آن به پانزده جمهوریت مستقل گردید.

امریکا چنان دراین جنگ بددرگیر و زمین گیر شده است که حالا خروج اش از باطلاق جنگ افغانستان امری ساده به نظر نمی رسد.امریکا در تاکنون در حدود یک میلیارد دالر هزینه کرده است و تلفات نیرو هایش در حدود ۳  هزار تن رسیده است. هزینۀ یاد شده از جمله بیشتر از ۷ تریلیون دالری است که امریکا در جنګ های شرق میانه، عراق، سوریه و افغانستان هزینه کرده است. دیده شود که زخم ناسور جنگ افغانستان چه دشواری هایی را بر حکومت و جامعۀ امریکا در پی خواهد داشت. خطر یا پس لگد های جنگی را نمی توان نادیده گرفت که کسر بودجۀ آن برای چهارمین سال پی در پی گراف صعودی را نشان می دهد. به گزارش وزارت خزانه داری امریکا کسر بودجۀ آن در سال روان به یک تریلیون دالر رسیده است و بدهی های امریکا به ۱۵ هزار میلیارد و ۸۰۰ میلیون دالر افزایش یافته است. بدهی میان دولتی این کشور[2] نیز بالغ بر پنج هزار و هشتصد  میلیارد دلار است. مجموع این بدهی ها که بدهی ملی آمریکا[3] نامیده می شود، بالغ بر 21 هزار میلیارد و ششصد میلیون دلار است.[4] این رقم کلان نه تنها میزان قرضداری های امریکا؛ بلکه میزان افلاس، غارت، فساد در دستگاۀ حاکمیت امریکا را نیز به نمایش می گذارد که بخش زیاد این پول به جیب مافیا های سیاسی و اقتصادی و لابی های سیاسی، اسلحه و نفت امریکا افتاده است. در این شکی نیست که دیر یا زود زمامداران امریکا در برابر خشم سنگین شهروندان امریکایی رو به رو و از آنان خواهان حساب و کتاب خواهند شد. این نشان دهندۀ خشم خاموش میلیون های امریکایی است که منتظر فرصت اند و به یقین که روزی به انفجار می آید و بدنۀ قدرت امریکا را به لرزه درخواهد آورد.

اصل بحث روی رازآلودی جنگ های بزرگ است که چگونه اطلاعات واقعی در این جنگ ها مخفی باقی می مانند و مثلی که هنوز هم پرده های پوشیدۀ جنگ شووری در افغانستان افشا نشده است و به همین گونه راز های جنگ امریکا در افغانستان هنوز پوشیده مانده است. دلیل اش بیشتر نقش تاثیر گذار عاملان جنگ بر اوضاع و مسلط بودن آنان بر رویداد ها در سطح ملی و بین المللی بوده است که بسیاری از واقعیت ها به تعبیری ماست مالی شوند و از نظرها و افکار عامه بدورنگهداشته شوند. از این رو واقعیت های تاریخی هر جنگی در هر مقطعی از تاریخ مسخ شده و آنچه به افکار عامه رسیده جز مشتی از اندیشه های تحریف شده چیز دیگری نبوده است. هرچند مورخان و دانشمندان مستقل و غیر وابسته به  دستگاه های قدرت و عاملین اصلی جنایت ها در تاریخ، زیاد کوشیده اند تا کلافه های سر در گم حوادث تاریخ و بویژه جنگ های خورد و بزرگ را بگشایند؛ اما از آنجا که به منابع اصلی دسترسی کمتر داشته و منابع اصلی در بایگانی های قرار داشته است که در اختیار عاملین جنایت های بزرگ بشری بوده و آتش افروزان اصلی رخداد ها و جنگ های طولانی تاریخ بوده اند. بحث مسخ تاریخ هم از همین جا آغاز می شود، البته مسخ تاریخ نه در کشور تحت مهاجم، بل مسخ تاریخ در کشور مهاجم بیشتر صورت می گیرد تا با پرده کشی روی واقعیت ها افکار مردم به فریب بکشند. زیرا زمامداران کاخ سفید مکلف به پاسخدهی به مالیه دهنده گان امریکایی هستند و آنان جز راهی برای تحریف جنگ امریکا به معنای مسخ تاریخ این کشو راۀ دیگری ندارند. از این گفته پیدا است که تنها تاریخ در کشور تحت تهاجم مسخ نمی شود و رخداد ها وارونه نمایی می شوند و از آن هم بدتر فرهنگ، زبان، اخلاق، تفکر و تمامی ارزش های فکری و فرهنگی آن تحریف می شود تا افکار عامه به اصل واقعیت ها آگاهی حاصل نکنند. این مسخ در جامعۀ ما به گونۀ آشکارا مشهود است. هر روز دهها جنایت صورت میگیرد و مقام های ارشد دولتی میلیون ها دالر را از خزانۀ ملی و جیب مردم می دزدند و خمی هم بر ابرو نمی آورند. درست است که وجدان های شان آلوده شده و به گناه و فریب و دروغ عادت کرده اند. این را نمی توان دلیل براات آنان حساب کرد. یک مقام ارشد حکومت متهم به میلیون ها دالر دزدی و اختلاس از بودجۀ دولت می شود و بجای پاسخ گویی بر ریش پارلمان و اداره های عدلی و قضایی می خندد و خرسوار از پیش چشمان مردم شاد و خندان عبور می کند. در حالی که در کشور های دیگر دنیا چنین مقام فاسد فوری به پنجۀ قانون سپرده می شود و از کار برکنار می شود. برکناری چه که در آن کشور ها حداقل اخلاق پذیرش گناه وجود دارد که فردای آن روز کرسی مقام را بوسیده و با آن خدا حافظی کند. این که در کشور ما چنین عملی صورت نمی گیرد. دلیلش آشکار است، زیرا تمامی ارزش ها در جامعۀ ما مسخ شده اند و در فضای مسخ و تحریف این همه ارزش ها آنانی که دچار بیماری خطرناک قدرت جویی و ثروت جویی اند و دست شان در انبان قدرت چسپیده است، بیشتر از دیگران مسخ می شوند و جدا از این که به چه میزانی عذاب وجدان می کشند، اما باز هم به گفته یی بر روی خود نیاورده و همه را دست کم گرفته و به حیات ننگین و ذلت بار خود ادامه می دهند.

بدون تردید این موج در امریکا با شدت تر از کشور ما حاکم است و همین اکنون آثار و علایم این موج سنگین در امریکا محسوس است. افشاگری های اندک در مورد جنگ افغانستان در امریکا بیانگر آشکار آن است. افشاگری های چند روز پیش نشریۀ واشنگتن پست، مبنی بر پنهان نگهداشتن واقعیت های جنگ افغانستان از مقام های ارشد امریکا گویای آن است. معلوم است که در پشت این پنهان کاری ها دستان نیرومندی دخیل است که به مثابۀ تار عنکبوت در تار و پود قدرت امریکا از کاخ سفید تا قاعدۀ زیرین قدرت دست دارند و مقام های وزارت های دفاع، امنیت و وزارت خارجۀ امریکا در این ز مینه بیشتر مسؤول اند. زیرا بیشترین پول های امریکا در جنگ های افغانستان، عراق، سوریه و دیگر کشور های شرق میانه که بالغ بر ۳.۷ تریلیون دالر می شود. بیشتر آنها به جیب مافیا های سیاسی، نفت و اسلحۀ امریکا افتاده که در تبانی با لابی های بزرگ سیاسی مانند کیسنجر، لابی نفت به رهبری دیگ چنی و لابی اسلحه به رهبری جوبایدن حیف و میل شده اند. در این معرکۀ انسان کشی و غارت لابی های سیاسی مانند کیسنجر است که نظامیان را حیوانات گنگ و احمق می خواند و می گوید: “مردان نظامی حیوانات گنگ و احمقی هستند که به عنوان وسیله‌یی در سیاست خارجی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

دزدی های کلان بوسیلۀ مقام های ارشد امریکایی نه تنها سبب حیف و میل میلیارد ها دالر امریکایی در جنگ های بیرونی این کشور شده، بلکه تضاد های درونی در درون نظام امریکا را نیز تشدید بخشیده است و اختلاف ها میان پنتاگون، سیا و وزارت خارجۀ امریکا از آن نیز آب می خورند. بعید نیست که این تضاد ها روزی به انفجار بزرگ در امریکا مبدل شود. این تضاد ها هر روز در حال اوج گیری است و از هر گوشه و کنار جامعۀ امریکا ظاهر می شود. چنان که با تاریخ ۲۸ دسمبر سال روان شماری سربازان امریکایی که در جنگ های افغانستان اشتراک داشتند، طی تظاهراتی برضد قراردادی های امریکای اعتراض کرده و از آنان خواهان غرامت شدند. این سربازان مدعی اند که قراردادی ها برای طالبان پول می دادند تا رفت و برگشت کاروان های اکمالاتی آنان را مورد حمله قرار ندهند. این سربازان می گویند که طالبان از این پول ها اسلحه خریدند و از آن برضد این سربازان استفاده کرده اند.

اما باوجود سانسور ها با گذشت هر روز و با اوج گیری جنایات هولناکی که کشورهای تجاوزگر و در راس آن امریکا در جهان انجام میدهند، بر آگاهی سربازان شان افزود شده و جو تنفر از جنگ و آدمکشی در آنان قوت می‌گیرد. گفته مشهور است که “همه را برای همیش نمی‌توان فریب داد و واقعیت ها را از چشمان مردم پنهان نگهداشت” و خوشبختانه که در بین سربازان امریکایی طی سالهای گذشته کسانی فراوان ظهور کرده اند که هنوز وجدان شان بیدار است و علیه قتل و کشتار و زورمداری دولت شان قیام می کنند. چنان که ویلیام کریندل، سرباز ضد جنگ در یک سخنرانی خود در مورد جنگ ویتنام چنین می‌گوید: “ما رفته بودیم تا به آنان صلح بیاوریم ولی نتیجه نشان داد که ما آتش برافروختیم. ما رفته بودیم تا از مردم ویتنام دفاع کنیم ولی نتیجه نشان داد که ما قتل عام کردیم. ما رفته بودیم تا از حقوق مردم ویتنام جنوبی دفاع کنیم ولی نتیجه نشان داد که بر آنان دیکتاتوری را تحمیل کردیم. رفته بودیم تا در بین شان اخوت و برادری را به میان بیاوریم و نتیجه نشان داد که تبعیض ایجاد کردیم.

مایک پرایزنر یکی دیگر از این سربازان، ماهیت جنگ امریکا را در یک سخنرانی مشهورش چنین بیان نمود: «من خیلی تلاش کردم تا به خدمتی که انجام دادم افتخار کنم، اما احساسی جز شرمندگی ندارم…. به ما گفتند که علیه تروریزم می‌جنگیم، ولی تروریست حقیقی من هستم و تروریزم حقیقی این اشغال است….. بلیونرهایی که از درد و رنج انسانها سود می‌برند تنها پروای بسط دادن سرمایه خود را دارند،….”

انتشار تصاویر بدرفتاری با زندانیان در زندان ابوغریب در عراق،‌ پخش ویدیو ها و تصاویر بیرحمی سربازان امریکایی در افغانستان، تولید دی وی دی هایی حاوی اعترافات سربازان برگشته از جنگ عراق و افغانستان، بیرون شدن فلم شاشیدن سربازان بر اجساد قربانیان افغان، درز تصاویر وحشتناک بدرفتاری و قتل جوانان و اطفال قندهار توسط “جوخه کشتار” امریکایی، انتشار صدها هزار سند رده بندی شده از جنگ عراق و افغانستان در سایت “ویکی لیکس” و افشاگری های سازمانهای ضدجنگ سربازان سابق امریکا و موارد بیشمار دیگر همه رساننده آنست که دولت امریکا دیگر قادر نیست با سرکوب، حیله و شستشوی مغزی، سربازانش را یکسره از وجدان تهی ساخته در ناآگاهی و جهالت کامل نگهدارد.

جان پارکر در تظاهراتی در لاس انجلس به مناسبت یازدهمین سالگرد اشغال افغانستان توسط امریکا گفت:دولت امریکا به جای اینکه چندین تریلیون دالر را صرف کشتن کودکان بیگناه کند، می‌تواند آن را صرف آموزش و تغذیه کودکان ما کند زیرا جمعیت افراد بی‌خانمان در امریکا روز به روز در حال افزایش و رسیدن به رکوردی جدید است و مردم در اینجا از نظام خدمات درمانی برخوردار نیستند و آنان همچنین از نظام آموزشی خوبی بهره‌مند نیستند و دلیل بهره‌مند نبودن شان از این خدمات این است که پولی را که به بانک ها می‌دهند صرف جنگ می‌شود و نه نیازهای آنان.

ران گاچز، یکی دیگر از فعالان ضد جنگ می‌گوید:امروزه هیچ دولتی در جهان همانند دولت امریکا جنگ افروز نیست و دولتمداران این کشور می‌گویند جنگ را برای نجات افراد انجام می‌دهند اما این صحیح نیست. آنها جنگ را برای دستیابی به پول انجام می‌دهند و این پول مال شرکت هایی می‌شود که در زمینه ساخت بمب، هواپیما و تسلیحات فعالیت می‌کنند و شما می‌دانید که امریکا همیشه انگشت اتهام خود را به طرف کشورهایی چون کوبا، چین و روسیه می‌گیرد و آنها را به نقض حقوق بشر متهم می‌کند اما این در حالیست که در هیچ کشوری به اندازه امریکا حقوق بشر بوسیله دولتش نقض نمی‌شود.

ویکتور اگوستو کسی که با جنگ افغانستان مخالفت کرد و با این کار خود یک ماه زندان را نیز سپری کرد چنین می‌گوید:من فکر نمی‌کنم که ما با این کار خود از جهان حفاظت می‌کنیم. ما تنها مردم را بدون دلیل موجه می‌کشیم و غم و اندوه را پخش می‌کنیم.ماتیس شیروس عسکر امریکایی که در جنگ افغانستان شرکت داشت و جنایات امریکا وی را واداشت تا با این جنگ مخالفت کند، در یک کنفرانس ضد جنگ در برابر ملالی جویا اظهار ندامت کرده گفت:من معذرت میخواهم، من از جنایاتی که اردوی ما در مقابل مردم و کشور شما انجام می‌دهد معذرت میخواهم، من معذرت میخواهم از اینکه من نقشی در آن داشتم.وی در سخنرانی دیگری گفت: “اوباما رئیس جمهور جنگ است و ما جنبش صلح هستیم، ما با حرکت خود دولت اوباما را رد می‌کنیم، ما حکومتش را رد می‌کنیم، جنگ تبعیض آمیزش باید به پایان برسد و آنوقت در این جهان برای همیش صلح برقرار خواهد شد، تا آنروزی که در تمام جهان صلح بیاید ما به انقلاب خود ادامه می‌دهیم.”

از آغاز هجوم امریکا به افغانستان ده ها سند وجود دارد که تحریک کننده و به وضوح نشان می دهد که امریکایی ها در صدد دامن زدن به جنگ افغانستان و گسترش شورشگری در این کشور بوده اند. از تلاشی های خانه به خانه تا به زندان کشیدن های اجباری و در زندان نگهداشتن صدها بیگناۀ به اتهام دست داشتن در تروریسم و تمویل و تجهیز طالبان در اشکال گوناگون مانند، موضوع دادن تجهیزات با طالبان بوسیلۀ مایکل سمپل انگلیسی معاون وقت یوناما در هلمند به همگان آشکار است که از افغانستان اخراج شد. به همین گونه انتقال جنگ از جنوب به شمال همه حکایت از تراژیدی خونین افغانستان دارد که حکایت از خونین ترین و فاجعه بار ترین رخداد ها در افغانستان دارد. امریکایی ها در حالی بیش از ۳۴ میلیارد دالر برای نظامیان پاکستان زیر نام مبارزه با تروریسم دادند که از رابطۀ تنگاتنگ شبکۀ حقانی با نظامیان پاکستان آگاهی داشتند و مقام های ارشد امریکا مانند وزیران دفاع و رییسان ارتش امریکا به آن اعتراف کرده اند. اظهارات اخیر راین کراکر سفیر پیشین امریکا در کابل مبنی بر اعتراف به شکست امریکا در افغانستان و گزارش نشنل انترست مبنی بر برد پاکستان و باخت امریکا و سخنان لینسی گراهام در پیوند به گفت و گوی امریکا با پاکستان بجای طالبان همه حکایت از این دارد که امریکایی ها می دانستند که فرمان جنگ برضد افغانستان از پاکستان صادر می شود. شورای کویته در حقیقت نمادی از شورای نظامیان پاکستان است که تحت پوشش طالبان عمل می کند؛ اما امریکا بجای اعمال فشار بر پاکستان و کوبیدن لانه های تروریستی در پاکستان و بدام افگندن رهبران آنان، جنگ در قریه های افغانستان را دامن زدند. با این حال این سخنان واشنگتن پست چقدر موجه است که در شماری های اخیر خود نوشته است، در اسناد سری به دست آمده، گفته است که مقام‌های امریکا در دولت‌های بوش و اوباما به این باورمند بودند که برخورد با “پاکستان به‌عنوان یک دوست” در جنگ ۱۸ ساله – که میلیارها دالر هزینه دربر داشت- «یک خطای فاحش» بوده است.

در یکی از مصاحبه‌های این مجموعه (گزارش واشنگتن پست) جیمز دابینز، نماینده ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان (۲۰۱۴-۲۰۱۳) گفته: “ما کشورهای فقیر را اشغال نمی‌کنیم که آنها را ثروتمند کنیم؛ ما به دیکتاتوری‌ها حمله نمی‌کنیم که آنجا دموکراسی جاری کنیم؛ بلکه ما به کشورهای پرخاشجو و خشن حمله می‌کنیم تا آنجا صلح برقرار کنیم و آنچه آشکار است در انجام این ماموریت در افغانستان ناکام ماندیم.”

آیا مقام های ارشد امریکایی بویژه نظامیان ارشد آن در افغانستان نمی دانستند که قراردادی های امریکایی میلیون ها دالر  را برای طالبان می دهند تا کاروان های آنان را مورد حمله قرار ندهند. آیا از این جنایت قراردادیان امریکایی مقام های ارشد امریکا آگاهی نداشتند یا این که آگاه بودند و با گرفتن رشوت از قراردادیان شامل پروژۀ گسترش شورشگری در افغانستان شده بودند. از این گونه تخطی های آگاهانه در جنگ افغانستان آنقدر زیاد است که هنوز کلافۀ آنان درست باز نشده است و هرگاه ناگفته های این جنگ بازگویی شوند و در آنصورت آشکار خواهد شد که امریکایی ها چه جنایتی را زیر شعار خیلی قشنگ و جذاب “عملیات بلند مدت آزادی” مرتکب شده است. این عملیات نه تنها جان هزاران شهروند افغانستان را گرفت و از افغانستان بحیث لابراتوار استفادۀ اسلحه استفاده شد و خطرناک ترین بمب ها مثل ” بمب مادر” استفاده شد؛ بلکه ده ها نوع سلاح دیگر به آزمون گرفته شده است که امراض حانبی آن سال ها دامن گیر مردم افغانستان خواهد بود. تولد دهها کودک معیوب و فلج شدن ده ها مادر و بیماری های جلدی در اچین ننگرهار ناشی از بمب مادر و ده ها مصیبت دیگر حکایت از جنایت های امریکا در افغانستان دارد که شاید نظیرش در ویتنام هم نگذشته است. این جدا از معامله های پنهان تریاک و هیرویین نظامیان امریکایی است که دهقانان را به کشت کوکنار ترغیب و کمک می کنند و تا محموله های هیروین را تحت پوشش تابوت های به خارج از افغانستان قاچاق کنند. در این شکی نیست که شوروی با تهاجم خود مرتکب بزرگ ترین جنایت در افغانستان شد و این تجاوز بساط شوروی را برچید؛ اما تجاوز امریکا به افغانستان جنایتی نرم و زیر شعار تحقق آزادی جنایتی هولناک تر از شوروی پیشین است . خسارات این جنگ بالاتر از خساره های جنگ برجا مانده از جنگ شوروی در افغانستان است. این جنگ چنان ضربات مرگبار و سنگین بر پیکر جامعۀ افغانستان وارد کرده است که  خطر بعدی آن خطرناک تر از مصیبت های برجا مانده از تجاوز شوروی است. این تجاوز افغانستان را به کشور درجه اول تولید کوکنار بیش از سه میلیون معتاد بدل کرد و در فساد اداری به پله های بلند صعود نمود و مقام  درجه دوم تا درجه سوم را کمایی کرد و فساد  اداری در کشور به اوجش رسید و اختلاس و دارای های عامه بیش از هر زمانی افزایش یافت. پول بیت المال به گونۀ  آفتابی حیف و میل شد و کیسۀ دولت از پول خالی گردید. این تجاوز حتا بر رویا هایی خاک پاشیده است که انتظار داشت، به زودی تحولی در افغانستان رونما شود و بوسیلۀ افغان ها رهبری شود که تداومش عدالت، همصدایی و دوستی با مردم با یک دیگر باشد، زیرا این جنگ نفاق قومی در کشور را بیش از هر زمانی دامن زد، وحدت ملی و منافع ملی ناتعریف شده باقی ماند و اقتدار و حاکمیت ملی کشور به کلی زیر پرسش رفت. یاهو