واصف باختری در زمینۀ ترجمۀ شعر نیز کارهای درخشانی انجام داده است. شاعرانی را که او برای ترجمه از خاور تا باختر بر گزیده، بیشترینه از تیرۀ شاعران پایداری اند، یا هم شاعرانی اند که آرامانگرایانه میسرایند و پیام شعرهایشان استوار بر ارزشهای انسانی و آزادی است. در ترجمههای واصف باختری شعر چند شاعر مقاومت کُرد نیز دیده میشود.
« شناسنامۀ جعلی» یکی از شعرهای خلیل روادی، شاعر کُرد است که شاعر در این شعر در برابر دشمن ایستاده تا از هویت، فرهنگ، تاریخ و آزادی خود پاسداری کند.
بیگانۀ زورمند
در سرزمین من
در شهرمن
در کوچۀ من
شناسنامۀ مرا بررسی میکند
تا جعلی نباشد
از خشم تا مرز دیوانهگی به پیش میتازم
اما ناگهان خنده ام میگیرد
زیرا این شناسنامه به راستی جعلیاست
آن را بیگانۀ دیگری صادر کرده است
و واژههای زبان دیگری
در جدولهای آن آشیان گزیده اند
اما ای تاریخ تو گواهی
که من خود جعلی نیستم
قلب من جعلی نیست
چشم من جعلی نیست
ایمان من جعلی نیست
تبارنامۀ من جعلی نیست
کُردستانی که بادبان کشتی آن
از افقهای دور، پدیدار است
جعلی نیست
ای کوهساران کُردستان
هنگامی که فرزند شما
با مشت گره کرده
با خشم فریاد میزند:
نیست،
باید پاد آوای شما،
جهان را به لرزه آرد:
نیست!
نیست!
نیست!
نیست …
سفالینۀ چند بر پیشخوان بلورین فردا، ص 497-498.
خلیل راوادی از فاشیزم استخوانسوزی سخن میگوید که به تعبیر شاعر بیگانهگان زورمند، شناسنامۀ او را بررسی میکنند. چون او را از هویتاش جدا ساخته اند و حال در تلاش آنند که دیگران این هویت جعلی را از خود بدانند. به زبان دیگر حاکمان فاشیست در تلاش آنند تا هویت قوم او را مسخ کنند، نابود کنند و هویت جعلی برای شان دهند. شاعری که برای پاسداری هویت و تاریخ خود می جنگد و برپا می ایستد و به فاشیزم نه میگوید این دیگر پرشکوهترین گونۀ شعر پایداری است.
امروز ما خود شاهد یک چنین فاشیزمی هستیم. شماری از فاشیستان پیوسته در تلاش آن اند تا هویت اقوام گوناگون را در زیر چتر یک هویت خاص که مربوط یه یک قوم میشود در آورند. این فاشیستان به بهانۀ وحدت ملی میخواهند تاریخ، فرهنگ و هویت اقوام دیگر را مسخ کنند!
قوم بزرگ کُرد در کشورهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه با یک چنین سرنوشتی رو به رو اند. حاکمان فاشیست در این کشورها تلاش دارند تا پیوند آنان را با ریشههای تاریخی و فرهنگی شان قطع کنند که بدون تردید این خود بزرگترین استبدادی است، در حق قومی که جایگاه بزرگی در تاریخ منطقه دارد. امروزه چنین سیاستهای سیاه زیر نام ایجاد وحدت ملی و هویت ملی در شماری از کشورهای منطقه جریان دارد.
روزگاری در ترکیه در نشستهای رسمی برای کُردان حق آن داده نمیشد تا به زبان مادری خود سخنرانی کنند؛ مگر با چنین سیاستهایی میشود هویت ملی ساخت. فاشیزم خود این را میداند، اما این خصیصهء فاشیزم قومی است که پیوسته تلاش میکند تا تاریخ را به سود قوم وقبیلۀ خود جعل کند. هویتهای قومی دیگر را از میان بردارد، یا چنان ناتوان سازد که دیگر توان قامت بلند کردن را نداشته باشد.
هویت ملی را ملت میسازد و ملت در نتیجۀ رشد و توسعۀ اقتصادی و فرهنگی پدید می آید یعنی در نتیجۀ همدیگر پذیری و فرهنگ تفاهم. هویت ملی از درهم آمیزی و سازش پویای همه هویتهای اقوام ساکن یک کشور پدید میآید و هویت ملی باید بازتاب دهندۀ همه هویتهای اقوام گوناگون ساکن در یک سرزمین باشد. در چنین کشورهایی هویت یک قوم به تنهایی خود نمیتواند به هویت همهگانی بدل شود و اگر حاکمان فاشیست چنین بخواهند باید در برابر آن ایستاد و مبارزه کرد. برای آن که با فاشیزم نه ملت ساخته میشود و نه هم هویت ملی!
خلیل راوادی در شعرکوتاه « تنها خواهشی دارم» مخاطب جهانی دارد. سیاستها و سیاستگرانی را مخاطب میسازد که در خط لگد مالی شرف و آزادی انسانها ایستاده اند و با لگد مال کردن شرافت و آزادی خود از شرافت تهی شده اند. او در این شعر به سرزنش جهانی پرداخته که اختیار خود را در دست آنانی داده است که از شرافت انسانی فاصله گرفته و در پی تاراج هستی و هویت مردمان اند.
ننگ برمن باد!
نفرین برمن باد!
اگر از شما چیزی بخواهم
تنها خواهشی که دارم این است که به رسپیان سیاسی
قرص ضد حاملهگی بدهید
تا نسل بیشرفان افزونی نیابد
سفالینۀ چند … ، ص 494.