نوشته های عتیق رحیمی
عتیق رحیمی تا هم اکنون چهار رمان نوشته است که هر کدام پیروزیهای را برای نویسنده در پی داشته ا ست. البته در این میان رمانهای« خاکستر و خاک» و «سنگ صبور » موفقیت و شهرت گستردۀ جهانی برای نویسنده به بار آورده است. به پندار من دو کتاب دیگر او ( هزار خانۀ خواب و اختناق -2000- و برگشت خیالی- 2005- به مقایسۀ خاکستر و خاک و سنگ صبور هنوز به یک چنین شهرتی نرسیده اند.
.
خاکسترو خاک
این رمان به زبان پارسی دری نوشته شده و به سال 2000 میلادی در فرانسه انتشار یافته است.
ظرف چند سال گذشته رمان خاکستر و خاک به اضافه از بیست زبان مهم جهان ترجمه شده است. عتیق رحیمی پا به پای ترجمۀ این رمان دروازه های نهادهای فرهنگی جهانی را به روی خود وبه روی داستان نویسی معاصر افغانستان گشود و توانست تا به حیث یک نویسندۀ جوان و موفق اعتبار گسترده یی جهانی پیدا کند.
رمان خاکسترو خاک به سال 1382 خورشیدی جایزۀ « یلدا»ی ایران را در بخش نویسندهگان غیرایرانی پارسی زبان برای نویسنده به ارمغان آورده است.
رحیمی بعداً بر اساس رمان خاکستر و خاک به همین نام فلمی ساخت که نه تنها با استقبال حلقههای هنری، جامعۀ فرهنگی و روشنفکری افغانستان رو به رو گردید؛ بلکه شهرت جهانی نیز یافت.
چنان که این فلم درجشنوارۀ 2004 کن به نام منتخب بخش نگاه وِیژه برگزیده شد. افزون بر جشنوارۀ کن این فلم در هفده جشنوارۀ دیگر در کشورهای گوناگون راه پیدا کرد و به دریافت بیشتر از ده جایزۀ موفق گردید.
سنگ صبور
سنگ صبور نخستین رمان عتیق رحیمی به زبان فرانسوی است که در 155 صفحه در اگست 2008 به وسیلۀانتشارات « پی، او،ایل » به نشر رسید و در سه ماه سومین چاپ آن به بازاررفت.
این که چرا عتیق رحیمی خواسته است تا سنگ صبور را به فرانسوی بنویسد، در گفتوگویی با بخش پارسی رادیو بی، بی، سی چنین گفته است:
« من نوشتن به زبان مادری ام ( پارسی ) را دوست دارم ؛ اما در مواردی در زبان مادری من ، تابو هایی ( خط قرمز هایی ) به نام عفت کلام وجود دارد که حفظ آنها در ذهن من نهادینه شده است و وقتی شما بخواهید این تابو ها را نگهدارید، بیان خیلی چیز ها دشوار می شود.»
او افغانستان را سرزمین قصه، اسطوره و افسانه ها می داند که با دریغ فرزندان این سرزمین پیش از این زمینۀ چندانی نداشتند تا از اسطوره ها و قصهها و افسانه های خود با مردم جهان سخن گویند.
او در گفتوگویی در ارتباط به سنگ صبور گفته است که در این رمان گوشه هایی از زوایای زنده گی خصوصی یک زن افغان روایت شده است .
رحیمی باور دارد « این رمان نشان می دهد که زنان افغانستان در زیر چادری های شان هیچ فرقی با زنان دیگر نقاط جهان ندارند و همانند آنها آرزو ها، رویاها، امیدها،ضعف ها و قدرت های خود را دارند.پ»
بر اساس گزارش ها ساسان تبسمی مترجم ایرانی ، ترجمۀ این کتاب را به زبان پارسی دری آغاز کرده است و انتظار می رود تا در آیندۀ نزدیک چشم همۀ پارسی زبانان جهان با دیدن این اثر بزرگ روشن شود!
کاش یکی از مترجمان کشور این ابتکار را به دست می گرفت و این رمان را ترجمه می کرد. شاید در رمان رمز و راز هایی باشد که یک مترجم افغانستان بتواند بهتر از دیگران درک کنند.
حادثه یی که این رمان بر اساس آن شکل گرفته است رویداد و حادثهیی است در افغانستان ؛ اما ذهن خلاق نویسنده آن را به یک حادثۀ جهانی بدل کرده است. قدرت هر نویسنده و شاعر به همین نکته پیوند می خورد که چگونه می تواند یک حادثه محلی و خودی را به یک حادثۀ جهانی و همهگانی بدل کند. آن هایی که از آغاز در تلاش جستوجو و گزینش به اصطلاح موضوع و تمهای جهانی اند، راه به جایی نمی برند. برای آن که در این صورت موضوع اثر آنها در یک جهت رنگ و بوی بومی خود را از دست می دهد و در جهت دیگر موضوعی که ویژه گیهای محیطی نداشته باشد نمی تواند به یک موضوع جهانی بدل شود.
سنگ صبور در افسانه ها و روایتها عامیانه در افغانستان جایگاه خاصی دارد. در این رواییتها و افسانه ها عمدتاً زنان آن گاه که به سبب نا همواریهای زندهگی ، شکستها و نا امیدیها، دل و روان شان لبالب از اندوه و نا امیدی می گردد و حس می کنند که دیگر شکیبایی آن را ندارند تا این همه اندوه را پنهان نگه دارند ، آن گاه در جستوجوی سنگ صبور می برایند تا اندوه خود را با آن درمیان گذارند. آنها سنگ صبور را در پیش روی می گذارند و با آن درد دل می کنند و از سنگ صبور می خواهند تا ذره ذره اندوه آنها را بشنود. آنها در هر جمله به سنگ صبور میگویند که ای سنگ صبور به قصه ها ، درد ها و اندوهان من گوش فرا ده ! سنگ صبور این همه اندوه و درد و نا امیدی را می شنود . گویی ذره ذره آن را جذب می کند. به همان پیمانه که سنگ صبور درد و اندوه زن را می شنود ، نوع سبکی روح به زن دست می دهد و در آخر به سنگ می گوید: ای سنگ صبور تو می خواهی بترکی یا من ؟ و بعدسنگ با صدایی درد ناکی می ترکد. این انفجار در حقیقت پایان اندوه ، دردها و ناامیدی هاست.
سنگ تحمل آن همه اندوه را ندارد. گویی دل زنان در تحمل اندوه پرتوان تر از سنگ صبوراست. سنگ صبور میترکد به مفهوم دیگر انفجار می کند، در جهت دیگر برای زن نیز نوع انفجار درونی دست می دهد و آن این که او به حالت نخستین خود باز می گردد.
با در نظرداشت محتوای کتاب آن گونه که نویسنده در گفتگویی به آن اشاره کرده است ، سنگ صبور نامیست که با دقت و هشیاری بزرگی انتخاب شده است. این سنگ صبور همان زنان افغانستان است . این سنگ صبور میتواند هر زن دیگری در هر گوشۀ دیگر جهان باشد. هرزنی باشد که دلش را مناسبات ناهنجار اجتماعی ،مصیبت ها و نا امیدی ها به اندوه خانه یی بدل کرده است . این سنگ صبور می تواند خود افغانستان باشد، با این همه آتش اندوه و مصیبتی که سالهاست که در سینه اش کاشته اند.
جایزۀ گنکور
جایزۀ ادبی گنکور به سال 1894 به وسیلۀ« آدموند گنکور» پایه گذاری گردید و نخستین جایزۀ آن در 21 دسامبر1903 به «ژان انتوان نایو» اهدا گردید..
این جایزه با اعتبار ترین جایزۀ ادبی فرانسه است که همه ساله به یک اثر پربار ادبی عمدتاً رمان که به زبان فرانسوی نوشته شده باشد، در آخرین روز های ماه نوامبر داده می شود.
این جایزه برای یک نویسنده تنها یک بار داده می شود. جایزۀ گنکور امتیاز مادی قابل توجهی ندارد. تنها به گونۀنمادین یک چک ده یورویی به نویسنده داده می شود؛ اما دریافت این جایزه نویسنده را به چنان شهرت و اعتبار جهانی می رساند که انتشار کتابهایش با شمارهگان بلند می تواند هزینۀ زنده گی او را در تمامی عمر ضمانت کند.
این فلم “بانوی رود نیل” نام دارد. چه نامی خیال درازی را در ذهن انسان بیدار می کند. گویی انسان را به آن سوی تاریخ به سرزمین اسطوره ها پرتاب می کند.
سال 2008 که رمان « سنگ صبور» او با اعتبارترین جایزۀ ادبی فرانسته « گنکور» را دریافت کرده بود، این چند سطر پراگنده را نوشته بودم. این نوشته را به مناسبت موفقیت تاازه اش این جا نشر کردم.
*
در آن سوی خط قرمز
مقدمه
روز دوشنبه دهم نوامبر 2008 میلادی برابر با بیستم عقرب 1387 خورشیدی نه تنها برای عتیق رحیمی؛ بلکه برای همۀ جامعۀ فرهنگی افغانستان ، مردم افغانستان و حوزۀ گستردۀ زبان پارسی دری روز افتخار آمیز، با شکوه و فراموش ناشدنیست.
در این روز « سنگ صبور» رمان عتیق رحیمی مهمترین و با اعتبار ترین جایزۀ ادبی فرانسه یعنی جایزۀ گنکور را از آن خود ساخت. وقتی از رسانه ها شنیدم که عتیق رحیمی این جایزۀ ادبی را ربوده است، نوع شادمانی تعریف ناپذیری، همراه با غرور و سربلندی برایم دست داد.
در روزگاری که نام افغانستان با جنگ، هراس افگنی، شبکههای مافیایی مواد مخدر، فقر، گرسنهگی و فساد اداری پیوند خورده است، دریافت یک چنین جایزهیی مهم ادبی برای افغانستان سربلندی بزرگی به شمار می آید.
عتیق رحیمی دیگر یک چهرۀ جهانی است، هر چند او با انتشار نخستین رمانش« خاکستر و خاک»سالها پیش از امروز به چنین جایگاه بشکوهی دست یافته بود که مبارکش باد!
عتیق رحیمی و جایزۀ گنکور
سنگ صبور چهارمین رمان عتیق رحیمی است که به زبان فرانسوی نوشته شده و برای نویسنده مهمترین و معتبر ترین جایزۀ ادبی فرانسه را که اعتبار و شهرت جهانی نیز دارد به ارمغان آورده است.
دریافت این جایزه عتیق رحیمی را در قطار بزرگترین نویسنده گان جهان چون مارسل پروست، اندره مالرو، سمین دوبوار، مارگریت دوراس،پاتریک مودویانو، رومن گاری و نویسندهگان بزرگ دیگری که موفق به دریافت این جایزه شده اند، قرار داده است.
عتیق رحیمی در حالی موفق به دریافت جایزۀ ادبی گنکور گردیده است که آثار سه تن از نویسنده گان نام آور فرانسه( ژان ماری بلادو با رمان « جایی که ببر ها خانه دارند »، ژان بایتیس دل آمو با رمان «تربیت آزاد» و میشل لوبری با رمان« زیبایی دنیا» نیز به مرحلۀ نهایی راه پیدا کرده بودند. حتا میشل لوبری برندۀ احتمالی جایزۀ گنکور سال 2008 فر انسه پنداشته می شد.
گروه داوران اکادمی گنکور، ده تن اند، که ازآن شمار هفت تن به سنگ صبور اثر عتیق رحیمی و سه تن دیگر به« زیبایی دنیا» اثر میشل لوبری رای دادند.
پخش خبر پیروزی عتیق رحیمی شماری از رسانه ها و حلقههای فرهنگی جهانی را به شگفتی اندر ساخت. کمتر تصور میشد که جایزه به نویسندهیی تعلق گیرد که فرانسوی زبان مادری اش نیست . با این حال در سالهای اخیر چنین نویسندهگانی با دریافت جوایز معتبر ادبی توجه منتقدان فرانسوی را به خود جلب کرده اند. آن گونه که گفته شده است هم اکنون: « موجی از نویسندهگان فرانسوی زبان ؛ اما خارجی در این کشور به راه افتاده که ادبیات شان از نویسندهگان خود فرانسه قوی تر است.»
نوشته های عتیق رحیمی
عتیق رحیمی تا هم اکنون چهار رمان نوشته است که هر کدام پیروزیهای را برای نویسنده در پی داشته ا ست. البته در این میان رمانهای« خاکستر و خاک» و «سنگ صبور » موفقیت و شهرت گستردۀ جهانی برای نویسنده به بار آورده است. به پندار من دو کتاب دیگر او ( هزار خانۀ خواب و اختناق -2000- و برگشت خیالی- 2005- به مقایسۀ خاکستر و خاک و سنگ صبور هنوز به یک چنین شهرتی نرسیده اند.
.
خاکسترو خاک
این رمان به زبان پارسی دری نوشته شده و به سال 2000 میلادی در فرانسه انتشار یافته است.
ظرف چند سال گذشته رمان خاکستر و خاک به اضافه از بیست زبان مهم جهان ترجمه شده است. عتیق رحیمی پا به پای ترجمۀ این رمان دروازه های نهادهای فرهنگی جهانی را به روی خود وبه روی داستان نویسی معاصر افغانستان گشود و توانست تا به حیث یک نویسندۀ جوان و موفق اعتبار گسترده یی جهانی پیدا کند.
رمان خاکسترو خاک به سال 1382 خورشیدی جایزۀ « یلدا»ی ایران را در بخش نویسندهگان غیرایرانی پارسی زبان برای نویسنده به ارمغان آورده است.
رحیمی بعداً بر اساس رمان خاکستر و خاک به همین نام فلمی ساخت که نه تنها با استقبال حلقههای هنری، جامعۀ فرهنگی و روشنفکری افغانستان رو به رو گردید؛ بلکه شهرت جهانی نیز یافت.
چنان که این فلم درجشنوارۀ 2004 کن به نام منتخب بخش نگاه وِیژه برگزیده شد. افزون بر جشنوارۀ کن این فلم در هفده جشنوارۀ دیگر در کشورهای گوناگون راه پیدا کرد و به دریافت بیشتر از ده جایزۀ موفق گردید.
سنگ صبور
سنگ صبور نخستین رمان عتیق رحیمی به زبان فرانسوی است که در 155 صفحه در اگست 2008 به وسیلۀانتشارات « پی، او،ایل » به نشر رسید و در سه ماه سومین چاپ آن به بازاررفت.
این که چرا عتیق رحیمی خواسته است تا سنگ صبور را به فرانسوی بنویسد، در گفتوگویی با بخش پارسی رادیو بی، بی، سی چنین گفته است:
« من نوشتن به زبان مادری ام ( پارسی ) را دوست دارم ؛ اما در مواردی در زبان مادری من ، تابو هایی ( خط قرمز هایی ) به نام عفت کلام وجود دارد که حفظ آنها در ذهن من نهادینه شده است و وقتی شما بخواهید این تابو ها را نگهدارید، بیان خیلی چیز ها دشوار می شود.»
او افغانستان را سرزمین قصه، اسطوره و افسانه ها می داند که با دریغ فرزندان این سرزمین پیش از این زمینۀ چندانی نداشتند تا از اسطوره ها و قصهها و افسانه های خود با مردم جهان سخن گویند.
او در گفتوگویی در ارتباط به سنگ صبور گفته است که در این رمان گوشه هایی از زوایای زنده گی خصوصی یک زن افغان روایت شده است .
رحیمی باور دارد « این رمان نشان می دهد که زنان افغانستان در زیر چادری های شان هیچ فرقی با زنان دیگر نقاط جهان ندارند و همانند آنها آرزو ها، رویاها، امیدها،ضعف ها و قدرت های خود را دارند.پ»
بر اساس گزارش ها ساسان تبسمی مترجم ایرانی ، ترجمۀ این کتاب را به زبان پارسی دری آغاز کرده است و انتظار می رود تا در آیندۀ نزدیک چشم همۀ پارسی زبانان جهان با دیدن این اثر بزرگ روشن شود!
کاش یکی از مترجمان کشور این ابتکار را به دست می گرفت و این رمان را ترجمه می کرد. شاید در رمان رمز و راز هایی باشد که یک مترجم افغانستان بتواند بهتر از دیگران درک کنند.
حادثه یی که این رمان بر اساس آن شکل گرفته است رویداد و حادثهیی است در افغانستان ؛ اما ذهن خلاق نویسنده آن را به یک حادثۀ جهانی بدل کرده است. قدرت هر نویسنده و شاعر به همین نکته پیوند می خورد که چگونه می تواند یک حادثه محلی و خودی را به یک حادثۀ جهانی و همهگانی بدل کند. آن هایی که از آغاز در تلاش جستوجو و گزینش به اصطلاح موضوع و تمهای جهانی اند، راه به جایی نمی برند. برای آن که در این صورت موضوع اثر آنها در یک جهت رنگ و بوی بومی خود را از دست می دهد و در جهت دیگر موضوعی که ویژه گیهای محیطی نداشته باشد نمی تواند به یک موضوع جهانی بدل شود.
سنگ صبور در افسانه ها و روایتها عامیانه در افغانستان جایگاه خاصی دارد. در این رواییتها و افسانه ها عمدتاً زنان آن گاه که به سبب نا همواریهای زندهگی ، شکستها و نا امیدیها، دل و روان شان لبالب از اندوه و نا امیدی می گردد و حس می کنند که دیگر شکیبایی آن را ندارند تا این همه اندوه را پنهان نگه دارند ، آن گاه در جستوجوی سنگ صبور می برایند تا اندوه خود را با آن درمیان گذارند. آنها سنگ صبور را در پیش روی می گذارند و با آن درد دل می کنند و از سنگ صبور می خواهند تا ذره ذره اندوه آنها را بشنود. آنها در هر جمله به سنگ صبور میگویند که ای سنگ صبور به قصه ها ، درد ها و اندوهان من گوش فرا ده ! سنگ صبور این همه اندوه و درد و نا امیدی را می شنود . گویی ذره ذره آن را جذب می کند. به همان پیمانه که سنگ صبور درد و اندوه زن را می شنود ، نوع سبکی روح به زن دست می دهد و در آخر به سنگ می گوید: ای سنگ صبور تو می خواهی بترکی یا من ؟ و بعدسنگ با صدایی درد ناکی می ترکد. این انفجار در حقیقت پایان اندوه ، دردها و ناامیدی هاست.
سنگ تحمل آن همه اندوه را ندارد. گویی دل زنان در تحمل اندوه پرتوان تر از سنگ صبوراست. سنگ صبور میترکد به مفهوم دیگر انفجار می کند، در جهت دیگر برای زن نیز نوع انفجار درونی دست می دهد و آن این که او به حالت نخستین خود باز می گردد.
با در نظرداشت محتوای کتاب آن گونه که نویسنده در گفتگویی به آن اشاره کرده است ، سنگ صبور نامیست که با دقت و هشیاری بزرگی انتخاب شده است. این سنگ صبور همان زنان افغانستان است . این سنگ صبور میتواند هر زن دیگری در هر گوشۀ دیگر جهان باشد. هرزنی باشد که دلش را مناسبات ناهنجار اجتماعی ،مصیبت ها و نا امیدی ها به اندوه خانه یی بدل کرده است . این سنگ صبور می تواند خود افغانستان باشد، با این همه آتش اندوه و مصیبتی که سالهاست که در سینه اش کاشته اند.
جایزۀ گنکور
جایزۀ ادبی گنکور به سال 1894 به وسیلۀ« آدموند گنکور» پایه گذاری گردید و نخستین جایزۀ آن در 21 دسامبر1903 به «ژان انتوان نایو» اهدا گردید..
این جایزه با اعتبار ترین جایزۀ ادبی فرانسه است که همه ساله به یک اثر پربار ادبی عمدتاً رمان که به زبان فرانسوی نوشته شده باشد، در آخرین روز های ماه نوامبر داده می شود.
این جایزه برای یک نویسنده تنها یک بار داده می شود. جایزۀ گنکور امتیاز مادی قابل توجهی ندارد. تنها به گونۀنمادین یک چک ده یورویی به نویسنده داده می شود؛ اما دریافت این جایزه نویسنده را به چنان شهرت و اعتبار جهانی می رساند که انتشار کتابهایش با شمارهگان بلند می تواند هزینۀ زنده گی او را در تمامی عمر ضمانت کند.
سطر های پایانی
عتیق رحیمی به سال 1340 خورشیدی برابر با 1962 خورشیدی در شهر کابل به دنیا آمده است. هنوز کودک بود که با استفاده از کتابخانۀ کوچک پدر با کتابها و آثار بزرگان پارسی دری و نویسنده گان غربی اشنا گردید.
هنوز چهارده سال داشت که بینوایان ویکتور هوگو را خواند و آن شاهکار بزرگ ادبی تاثیر شگرفی بر روان او بر جای گذاشت. غیر از این او در آن سالها می توانست با استفاده از امکانات مرکز فرهنگی فرانسه بیشتر با نویسندهگان فرانسوی و اروپایی آشنا گردد.
درلیسۀ استقلال درس خواند ، بعد به دانشگاه کابل راه یافت و در رشتۀ زبان و ادبیات فرانسوی آموزش دید.
با پیروزی کودتای خونین 1978 موج آواره گی های گسترده در کشور آغاز گردید. مردم ، موج پشت موج هراسان و شتاب آلود از مرز ها می گذشتند، با خطر ها مقابله می کردند تا بخت خود را در زیر آسمان غربت بیازمایند.
عتیق رحیمی نیز چنین کرد و به سال 1984 به کاروان جندین ملیونی پناهندهگان کشور پیوست و به گفتۀ خودش نه روز و نه شب پیاده راه کوبید و سر انجام با گذشت از راه های دشوار گذاری خود را به پاکستان رسانید و آن جا در اسلام آباد ازسفارت فرانسه پناهنده گی خواست و به پاریس رفت.
او در فرانسه به آموزش های بیشتری پرداخت و هم در آن جا بود که از دانشگاه سوربن در بخش سینماتوگرافی دانشنامۀ دکترا به دست آورد.
وقتی به سال دوهزار میلادی نخستین رمان او « خاکستر و خا ک» در فرانسه انتشار یافت، او هنوز در حلقههای فرهنگی کشور چه در داخل و چه در حوزۀ ادبیات برون مرزی در پشاور و درشهر مشهد ایران شهرت چندانی نداشت.
اما رمان خاکستر وخاک به زودی عتیق رحیمی را نه تنها در جامعۀ فرهنگی افغانستان ؛ بلکه در همه حوزۀ گستردۀ زبان پارسی دری بلند آوازه ساخت.
این کتاب بعداً درایران بار دیگر نشر شد و آن گونه که گفته شد جایزه ادبی( یلدا)ی ایران را دریافت کرد.
به پندار من آن گاه که عتیق رحیمی بر بنیاد رمان خاکستر وخاک آن فلم موفق خود را ساخت او در زادگاهش کابل شهرت بیشتری پیداکرد. امروزه این رمان خواننده گان و خواهنده گان زیادی دارد.
هم اکنون عتیق رحیمی یکی از پر آوازه ترین نویسنده گان در سرزمین خودش نیز است. شیوۀ نویسنده گی او با شیوۀ داستان نگاری نویسنده گان دیگر کشور تفاوتهایی دارد. در نگاه نخست شیوۀ نا اشنا به نظر می آید.
با این همه در پیوند به چگونهگی و ویژه گیهای آثار عتیق رحیمی هنوز در افغانستان کاری شایسته یی انجام نگرفته است. حتا می توان گفت که هیچ کاری صورت نگرفته است .این درحالیاست که جامعۀ فرهنگی افغانستان، نسل جوان افغانستان و مردم افغانستان نیاز دارند تا عتیق رحیمی را با تمام گستردهگی شخصیت فرهنگی و ویژهگی آفرینشی او بشناسند!
نکتۀ آخرین این که این استقبال جهانیان از کارهای عتیق رحیمی چه در زمینۀ فلم و چه در زمینۀ نویسندهگی بود که او را به ما معرفی کرد ، نه جامعۀ فرهنگی کشور ! هیچ به خاطر ندارم که هنوز کدام یک از نهاد های فرهنگی دولتی یا غیر دولتی، یا هم کدام یک از نهادهای مدنی استقبالی از کار های او به عمل آورده باشد. با دریغ هنوز منتقدان ما اگر منتقدی داشته باشیم! در پیوند به آثار او چیز قابل توجهی ننوشته اند .
از این نقطه نظر عتیق رحیمی این نویسندۀ جهانی نسبت به شهرتی که در جهان دارد هنوز در زادگاه و درسرزمینش ناشناخته به نظر می آید!
ش ستوده باد!