این اعلامیه از ناتوانی غنی و عبدالله ابراز ناامیدی کرده و آن را در مخالفت با اهداف مشترک دو کشور و تهدید مستقیم به منافع ملی امریکا خوانده است و از آن به عنوان بی احترامی و وارد شدن صدمه به روابط دو کشور و همکاران ائتلاف که جان ها و دارایی شان را در ساختن آینده برای این کشور قربانی کرده اند، یادآوری کرده است. و در ضمن این اعلامیه به کاهش یک میلیارد دالر کمک های امریکا به افغانستان در سال روان و همچنان بازنگری تمام برنامه ها و پروژه های امریکا در افغانستان را تا تشخیص کاهش بیشتر و بازنگری تعهدات آن در نشست های آیندۀ دونر ها به افغانستان، اشاره کرده است. این اعلامیه هم چنان گفته است:”ما این را به رهبری واضح ساختیم که ما عملیات های امنیتی را که تحرک سیاسی دارند پشتیبانی نمی کنیم و نیز از رهبران سیاسی که این گونه عملیات ها را فرمان می دهند یا آنانی که از آن دفاع می کنند یا از حکومت موازی پشتیبانی می کنند، حمایت نمی کنیم.”
این در حالی است که رهبران ملی دنبال اهداف کلان ملی اند و از مانور در محور های کوچک قومی احتراز کرده و به ارزش های کلان باورمند هستند. این گونه رهبران بوده که به تدریج به شخصیت های فراملی بدل می شوند و در ردیف شخصیت هایی چون گاندی ها، ماندیلا ها و مهاتیر محمد ها و … قرار می گیرند و شخصیت های شان به الگو های جهانی بدل می شوند. با تاسف که در میان رهبران جهادی و سیاسی افغانستان با وجود بیش از چهل سال جنگ و ناامنی در موجی از تهاجم شوروی و امریکا کسی نتوانست، بحیث شخصیت محوری و فراقومی و فراگروهی اعتماد مردم افغانستان را به خود جلب کند.
این سخنان در واقع هشداری به رهبران افغانستان و به نیرو های دفاعی و امنیتی این کشور است تا در بحران کنونی بی طرف باقی بمانند و حمایت آنان از هر جناحی معنای حمایت سیاسی را دارد و هم چنان این اعلامیه دست رهبران را بسته است و هر گونه دستور شخصی از سوی آنان را منتفی شمرده است.
به ادامه این اعلامیه توافق سیاسی را یگانه راۀ حل به جنگ افغانستان خوانده و به عملی نکردن دوامدار رهبران افغانستان به اعلامیۀ تعهدات مشترک آنان اشاره نموده و افزوده است که امریکا به این باور به همکاری های خود ادامه می دهد که در بخش تشکیل یک هیئت ملی برای اشتراک در گفتگوهای بین الافغانی یا در اقدام عملی برای تسهیل رهایی زندانیان از سوی هردوطرف به حیث یک اقدام اعتمادسازی برای رسیدن به یک توافق سیاسی و به دست آوردن آتش بس دوامدار و همه جانبه، پیشرفت میسر گردد. این اعلامیه به خروج مشروط نیرو های امریکایی از افغانستان بر بنیاد توافقنامۀ امریکا و طالبان نیز اشاره نموده است. امریکا در این اعلامیه راهی برای بازنگری این تصمیم اش نیز گذاشته است و گفته است که «اگر رهبران افغانستان راه تشکیل یک حکومت همه شمول را انتخاب کنند که بتواند امنیت را تأمین کند و در روند صلح اشتراک کنند، ایالات متحده امریکا آماده است تا از این تلاش ها حمایت کند و بازنگری امروز اش را پس بگیرد.
وزیر خارجۀ امریکا کابل را به قصد دوحه ترک کرد و مورگان اورتگس سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا گفت، هدف این دیداردر پشت دروازه های بسته این بود که به طالبان تاکید شود تا پابندی خود به توافقی را که اواخر ماه گذشته با امریکا امضا کرده ادامه دهند. سخنگوی طالبان گفت که دو طرف با تطبیق بیشتر برنامه و رهایی هرچه زودتر زندانیان تاکید کردند و افزودند که عملی شدن جدی توافقنامه راه را برای مذاکرات بین الافغانی، نظام سیاسی واسلامی آینده و آتش بس فراهم خواهد نمود. وی افزود که وزیر خارجۀ امریکا به ملابرادر اطمینان داده که طبق مواد موافقتنامه نیرو های امریکایی در حال اخراج از افغانستان هستند.
همچنان یک دیپلومات امریکایی درپی عدم توافق غنی و عبدالله و بی نتیجه ماندن تلاش های وزیر خارجۀ امریکا، ارویکرد آنان را بازی با آتش خواند و طالبان در کمین اند و از این حالت سود می برند. وی جنگ این دو تن را بر سر چوکی ای شگفت آورمی خواند که با پیشرفت صلح مدت آن محدود است. وی مخالفت امریکا را با حکومت های موازی ابراز داشته و می گوید، دو تیم کوچک این همه مشکلات را بوجود آورده اند که در واقعت همکاری با طالبان است و نقش آنان را نیرومند می کند. در همین حال، لورل میلر، سرپرست پیشین نمایندهگی امریکا برای افغانستان و پاکستان نیز عمل آقایان غنی و عبدالله را غیرعاقلانه خوانده است و کاهش کمک یک میلیارد دالری امریکا و سایر کمک کننده ها را به افغانستان جدی می خواند
با این حال، یک دیپلومات بلندپایه دیگر امریکایی امید وار است که واکنشهای مردم دربرابر این اختلافها و موضعگیری امریکا سبب شوند تا اشرف غنی و عبدالله عبدالله باهم کنار آیند. هرچند این اظهارات تند و هشدار دهندۀ از سوی مقام های امریکایی در مورد لجاجت و کله شقی های رهبران افغانستان صادر شده است. همچنان شماری از اعضای مجلس نمایندهگان، ادامه اختلافها میان اشرف غنی و عبدالله عبدالله را شرمآور و فاجعهبرانگیز خوانده و میگویند که خودخواهی این سیاستگران مردم را به وحشت انداختهاست و قطع کمک یک ملیارد دالری امریکا تهدید جدی در برابر امنیت ملی کشور است؛ اما در کابل هنوز باد های ملایم صبا بر سر روی این رهبران می وزد و دغدغه از رسیدن باد های شرطه ندارند. آنان فکر می کنند که این جان هنوزساحل آرام است و برای همیش آرام خواهد بود. شاید دلیل اش این باشد که بهای این سازش ناپذیری و امتیاز طلبی های آنان را مردم افغانستان می پردازند و نه آنان. ار بی اعتنایی و آنان به رنج و غم مردم افغانستان معلوم است که چهمی خواهند.
آقای غنی در یک سخنرانی خطاب به ملت با اشاره به جستجوی راۀ حل سیاسی بحران کنونی و قطع کمک های امریکا به افغانستان، با اشاره به نقش عبدالله در روند صلح و جای دادن رفقایش در کابینه اشاره نمود و افزود که او صلاحیت نقض قانون اساسی را ندارد و این از صلاحیت های لویه جرگه است. در همین حال داکترعبدالله خواهان لغو نتایج انتخابات و داشتن پوست صدارت جمع پنجاه درصد قدرت است؛ اما آقای غنی می خواهد که مقام ریاست صلح را قبول کند و رفقایش را در کابینه سهم بدهد. آقای غنی به ارتباط قطع کمک یک تریلیون دالری امریکا به افغانستان گفت، برنامه های مدون و اساسی احتیاطی را پیشتر از این در نظر داشته و تمام ابعاد بودجۀ ریاضتی را بررسی نموده و ملت را در جریان قرار خواهد داد. وی می گوید که کاهش کمک های امریکا تاثیر مستقیم بر بخش های کلیدی دولت نخواهد داشت، اما مردم با توجه به وعده های پیشین او بر این وعدۀ او باورمند نیستند. وی به بودجۀ ریاضتی اشاره کرد، اما بودجۀ ریاضتی در کشوری مثل افغانستان چگونه می تواند، معنا داشته باشد که بودجه های عادی و انکشافی اش از کمک کشور های خارجی تمویل می شود و قطع کمک یک میلیارد دالری به گفتۀ اقتصاد دانان تاثیر چهار تا پنج میلیارد دالر بر نظام مالی آن دارد. آشکار است که نام بردن از بودجۀ ریاضتی برای جبران قطح کمک یک تریلیون دالری امریکا امری ساده و واقعی نیست. شماری اقتصاد دانان بر بودجۀ ریاضتی در کشوری مانند افغانستان انگشت نهاد و می گویند، اصطلاح بودجۀ ریاضتی برای کشوری که اقتصاد آن وابسته به خارجی ها است و آن را مضحک و مسخره خوانده اند. از همین رو شماری اقتصاد دانان کاهش این کمک ها سرانجام حکومت آقای غنی را سرنگون می کند؛ اما داکتر عبدالله بی نتیجه بودن سفر وزیر خارجۀ امریکا را تاسف بار دانسته و در رابطه به قطع کمک یک میلیارد دالری ابراز تاسف کرده و آن را به زیان اقتصاد رانتی ومصرفی یا انگلی افغانستان خواند. وی چند روزبعد انعطاف نشان داده و از رهبران سیاسی و جهادی خواست تا میان او غنی پا در میانی کنند.
این در حالی است که مردم افغانستان، رهبرآن شان را به خودخواهی و بی پروایی در برابر مردم و منافع ملی و ارزش های مردم سالاری متهم کرده و می گویند، در جامعه ای که با تاسف هنوز از منافع ملی تعریف واحدی وجود ندارد و همه ارزش ها در زیر چوگان قومیت زیر نام قشنگ جمهوریت ضجه می کشند. آشکار است که دموکراسی و نظام مردم سالاری به نظام سلطۀ قومی بدل می شود و ارزش های مردم سالاری در پای قوم و تبار قربانی می شود و این برای گروهی از تبهکار فرصت می دهد تا بر اکثریتی مظلوم حکومت کند. مردم می گویند، این رهبران سرگرم رقابت برسر قدرت اند. آنان می گویند در صورتی که پنج سال قانون اساسی کشور زیر پای نهاده شده و حالا هم هر نوع تمسک جستن رهبران به قانون اساسی را بهانه ای برای در دست داشتن قدرت و تاکید بر لجاجت ها و کله شقی های آنان می دانند. مردم ادعا دارند که هرگاه این رهبران پروای مردم را می داشتند، در پنج سال گذشته مردم را به وعده های روی یخ نوشتن امیدوار نمز کردند و امروز افغانستان این چنین نمی بود. مردم بحران کنونی در کشور را خطرناک خوانده و تشکیل یک حکومت همه شمول را لازمی پنداشته و از رهبران مز خواهند که از بلند پروازی ها بگذرند و منافع مردم را قربانی قدرت خواهی و برتری طلبی و تمامیت خواهی نکنند. مردم مدعی اند که اختلاف رهبران سبب شد که آمریکا یک تریلیون دلار کمک هایش را به افغانستان قطع کرد و مسوول آن رهبران را دانسته و هر گونه بهانه های آنان را ناموجه و خودخواهانه تلقی می کنند. مردم می گویند که این مردم افغانستان است که بار سنگین قطع کمک ها را متحمل می شوند و نه رهبرانی که خانواده های شان در بیرون از افغانستان است. این شکست و ریخت ها است که افغانستان را به پرتگاۀ بحران کشانده است و یک دیپلومات امریکایی در افغانستان از تشکیل حکومت موقت خبر می دهد و می گوید، حکومت شکل گرفتۀ موقتی خواهد بود که پس از گفت و گو میان مردم افغانستان شکل خواهد گرفت. وی افزوده که رهبران کنونی باشکل دهی حکومت های موازی با آتش بازی می کنند؛ زیرا از یک سو نیرو های افغانستان را ضعیف و از سوی دیگر طالبان را تقویت می کند.
این رهبران بویژه بعد از سقوط طالبان به هیچ چیزی حرمت نگذاشته اند. ظلم و فساد و غارت به اوجش رسید و مجرمان و جنایت کاران و مفسدان بزرگ هر گز مجازات نشدند و بسیاری ماده های قانون اساسی رعایت نشد و با تشکیل حکومت وحدت ملی قانون اساسی خیلی قشنگ زیر پای نهاده شد و تشکیل حکومت ملی در واقع ریاست جمهوری را از لحاظ حقوقی و ریاست اجرائیه را از نگاۀ قانونی زیر پرسش برد. در این مدت آنقدر ماده های قانون اساسی نقض شده و از آن تخطی صورت گرفته است. که هیچ توجیهی برای مقام های رهبری کشور باقی نمانده است که با تمسک جستن به آن بحران کنونی در کشور را توجیه کنند و بدین بهانه دو طرف بر موضع شان انعطاف ناپذیر باقی بمانند تا آن که کشور به کام بلایی افتاد که رهبران در کابل نخستین طعمۀ آن خواهد بود. شاید خواننده گان خاطرۀ به دار آویختن داکتر نجیب را به یاد داشته باشند. این در حالی است که وضعیت کنونی کشور به مراتب حساس و شکننده و بحرانی تر از سال ۲۰۱۴ است که در نتیجۀ به تقلب رفتن انتخابات با پا در میانی جان کیری حکومت وحدت ملی ساخته شد.
در این شکی نیست که انتخابات تقلبی و غیر عادلانه بود و هیچ جناحی حق ادعای حقانیت ندارند و حقانیت طرف مردم است. حالا هم دو جناح ناگزیر اند تا به یکی از گزینه ها چون؛ تشکیل حکومت مشترک و همه شمول شامل دو تیم و یا حکومت موقت تشکیل شود و ماموریت مصالحه با طالبان را به پیش ببرد. زیرا از یک سو طالبان حاظر به گفت و گو با هیدت حکومت اند و از سویی هم تا کنون حکومت نتوانسته موفق به تشکیل هیأتی شود که اجماع سیاسی را در کشور تضمین کند و هم طرف قبول طالبان باشد. این در حالی است که حکومت از چندین ماه بدین سو موفق به تشکیل این هیأت نشده است و بعد از این هم نخواهد شد. از چانه زنی های حکومت با طالبان و امریکا فهمیده می شود که یک جناح حکومت نیت ملی ندارد و از روند گفت و گو ها با طالبان خواهان استفادۀ ابزاری به سود خود است.
از این سبب مردم افغانستان از ناتوانی ها و خود خواهی های رهبرانی نهایت خسته شده و نسبت به آنان بی اعتماد شده اند که تا کنون بیشتر به خود پردخته اند و کم تر و حتا هیچ به مردم نپرداخته اند. این سب شده که هر روز وضعیت خراب تر شود و اکنون بحران چنان فربه شده است که آنان از مهارش عاجز هستند؛ بنا بر این از آنان چه انتظاری بیشتر از این می توان داشت. از همین رو است که مردم نسبت به آنان بی اعتماد شده و این میزان بی اعتمادی هر روز بیشتر افزوده می شود. زیرا سیاست های غلط و تکروانۀ رهبران در کابل در موجی از تحمل ناپذیری و یکدیگر ناپذیری فرصت را به طالبان و پاکستان بیشتر فراهم کرده تا هرچه بیشتر به اهداف شوم شان در افغانستان نایل آیند. بار این ملامتی ها ممکن یک جناح بیشتر و جناح دیگر کمتر، هرچه باشد بر دوش دو جناح دخیل در بحران کنونی در کشور است. پس رهبرانی که بر مردم شان ترحم نداشته باشند و خارجی ها آنان را برای ترحم کردن بر مردم شان ترغیب بکنند و آیا از آنان چه انتظاری می توان داشت. این در حالی است که به دلیل ضعف مدیریتی و برتری جویی های آنان فاصله میان کابل و واشنگتن در حال افزایش و اما برعکس فاصله میان امریکا و طالبان- اسلام آباد در حال نزدیک شدن است. این نشانۀ آشکا باخت نظامی و سیاسی کابل است.
افغانستان کشور بیمار و جنگ زده و مردم آن از بیست سال بدین و به گونه ء بیرحمانه ای قربانی یک جنگ نیابتی زیر نام مبارزه با تروریزم است. حال بر زمامداران سیاستگران کشور است که بیش از این کارد های آخته و زهرآلود تک روی و خودخواهی و قدرت طلبی را از گلوی مردم مظلوم افغانستان بردارند. ای کاش آنان و طوطی های خوش گفتار آنان می دانستند که رمز و راز شکر شکنی های آنان را مردم افغانستان می دانند و مردم چنان در متن سیاست های پوپولیسی و مردم فریبانه ء آنان آموزش دیده و کارکشته شده اند که قادر اند حنا پشت صفحه ء طومار های این عالی جنایات را بخوانند. مردم افغانستان چنان در مکتب دروغ پراکنی و تبار گرایی و تفوق طلبی های زمامداران و سیاستگران شان آبدیده و کارآزموده شده اند که هر از گاهی که سخنان و وعده و وعید های آنان را می شنوند. بر آنان ابراز تاسف می کنند و با خود می گویند، ای کاش سیاستگران و زمامداران آنان می دانستند که چه قدر به حرف های آنان آگاه و از میزان مکر آنان باخبر اند و هر از گاهی با خود می گویند:
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
شب تاریک و بیم موج گرداب چنین حایل