نقش آموزشى زنان در خانواده با توجه به نيازمندىهاى جوامع امروزى، خیلیها بنيادى است. امروز ديگر نمىتوان بسنده كرد كه مادران فقط خوب راه رفتن، با ادب سخن گفتن و نظافت درست را به فرزندان شان بياموزانند؛ بلکه در مورد مسائل مهم و عدیده دیگری که در زندگی اجتماعی، اولادهای شان روبرو هستند، آگاهیدهی کنند.
اگر مادر بیسواد و ضعیف باشد، طبیعی است تأثیر منفی بر کودک و بالاخره بر فردای جامعه دارد و بالعکس مادر با سواد ـ با توانایی کافی و لازم برای تعلیم و تریبهی فرزند و خانوداه، بیشترین مساعی را به خرج داده و مسلما بیشترین محصول را نیز دریافت میدارد. همچنان به علتهای اساسی خشونت، مرگومیر مادران با پایمال شدن حقوق زن، مطرح نبودن در صحنههای بزرگ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، محرومیت، ازدواجهای اجباری، تربیت نادرست اطفال و غیره بپردازیم، متوجه میشویم که بیسوادی یکی از عمدهترین عوامل، به شمار میرود.
زنان به عنوان اولین مربی و نیمی از پیکر جامعهی بشری، در اکثریت کشورهای جهان از گذشته تا حال، از وجود تبعیض رنج بُرده و از حقوق مسلم انسانی شان محروم شده اند. در افغانستان زن بیشتر قربانی و اسیر جهل است. زنان از نظر اجتماعی میتوانند ایفاگر نقشهای بزرگی باشد. از نظر دینی و حقوقی نیز حق تعلیم و تحصیل شان تضمین شده؛ اما سوال این است که چرا با شدید ترین نوع محرومیتها در این عرصه مواجه میباشند؟ پاسخ این پرسش هنوز کمتر به صورت واقعی، تحقیق و اعلام شده؛ بنا بر این، ضرور است تا با این مسأله برخورد علمی صورت گرفته و پاسخ مناسب برای آن تهیه شود.
با توجه به تحقیقات دانشمندان، دختران و زنان از استعدادهای بلند بالقوه برخوردار بوده که اگر محدودیتهای فراوان فراه راه شان به حداقل برسد، میتوانند به درستی بدرخشند و نقش اساسی و مفیدی را در جامعه به عهده گیرند. به طور خلاصه میتوان گفت که زن باسواد متمایل است کودکان کمتر و سالمتری نسبت به زنان بیسواد داشته و سعی میکند اضافه بر مراقبتهای صحی، در تعلیم و تربیت شان نیز نقش اساسی داشته باشد. زن روشنفکر میتواند در ریشهکن کردن فقر کارگر بیفتد و برای توسعهی جامعه جایگاه ویژهای داشته باشد. او، میفهمد که از فنآوریها، چگونه بهره گیرد و در برابر چالشها چگونه از فرصتها استفاده کند. علاوه بر تنظیم درآمد و مصرف خانوادهی خود، میتواند وارد دنیای فعالیت علمی و فکری در عرصهی اقتصاد، اجتماع، سیاست و فرهنگ شود.
اين كه زنان مهمترين نقش را در آموزش و پرورش فرزندان خود، جامعه و نسلهاى آينده دارند، سخنى است كه از فرط تكرار شايد بىاثر شده باشد. بر كسى پوشيده نيست كه انسانها، اولين تأثيرات را از مادر مىگيرند و آنچه مادر به ايشان مىآموزد، ساختار اصلی شخصيت فرداى آنها را مىسازد.
باید خاطرنشان شود که فردای درخشان، محصول اندیشهورزی و حرکتهای عاقلانهی انسانهای امروزی است. نخبگان امروز زمینهساز ظهور دانشمندان فردا اند. آموختن دانش برای پیشرفت جامعهی بشری، ضرورتی است که به انسان هویت، شخصیت، هدف، استراتژی، زندگی بهتر و متعالی هدیه میدارد. اگر ثبات، پیشرفت و تکامل را در جوامع انسانی امروز مشاهده میکنیم، همه و همه محصول معرفت بشری میباشد.
واقعیتهای گوناگون، حاکی از آن اند که آموزش برای بسیاری از زنان، نوعی حضور اجتماعی در بعد نمادین و عینی است و خروج از خانه و کسب موقعیتهای بهتر از طریق آن صورت میگیرد. درست به همین دلیل است که در افغانستان، آموزش معنایی بسیار فراتر از آموختن علم و کسب مدرک تحصیلی دارد.
در واقع انسانها به طور مستمر در حال آموزش يكديگر استند و زنان به واسطهی نفوذ، نقش و جايگاه خود اعتبار بيشترى در اين زمينه دارند؛ اما طبيعى است آنها به ميزانى كه میآموزند، آموزش مىدهند و به اندازهاى كه امكان رشد و ترقى برای شان فراهم میشود، به همان پیمانه از كيفيت آموزشدهى برخوردار میشوند.
در کرهی خاکی ما، مسلک مقدس معلمی همواره بهترين و با ارزشترين وظیفه براى زن شمرده شده است. در اين امر شايد توانايىهاى خاص روحى و جسمى زنان نقش عمدهاى داشته؛ اما بدون شك و تردید موقعيت جنسيتى و شرايط اجتماعى و فرهنگى جامعه، مهمترين عامل گرایش زنانه به اين شغل بوده است؛ چرا كه اغلب خانوادهها علاقه دارند دختران آنها معلم شوند. به عبارت ديگر: شرايط خاص اجتماعى و فرهنگى جامعه همواره زنان را به سمت وظایف آموزشى هدايت كرده؛ به طورى كه اگر از پدر و مادر يا همسر پرسيده شود چه وظیفهای را براى دختر يا خانم خود بر مىگزينيد؟ در بيشتر موارد، پیشهی معلمى را ترجيح مىدهند.
در اخیر بجاست اگر این نوشته را با نقل شعری از ایرج “میرزا” به پایان برسانم:
«چو زن تعلیم دید و دانش آموخت
روان و جان به نور بینش افروخت
به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد
به دریا گر بیفتد، تر نگردد
چو خور بر عالمی، پرتو فشاند
ولی خود از تعرض دور ماند
چو در وی عفت و آزرم بینی
تو هم در وی به چشم شرم بینی
تمنای غلط در وی، محال است
خیال بد در او کردن، خیال است.»