کسانی که خود را در آیینه ی دیگران می بینند، انجام امور زنده گی خود را به دست آنها سپرده و آسوده گی خود را در سلیقه ی آن افراد جستجو می کنند. یکی از مهمترین راه های عدم موفقیت در زنده گی این است که بیش از اندازه به ارزیابی های اطرافیان خود اهمیت دهید. ارزیابی بیرونی، نمره و ارزشی است که دیگران به رفتار و گفتار شما می دهند. این که مثلآ بگویند: شما زیبا، با هوش و موفق هستید، این وضعیت، شما را تحت کنترول سایر افراد قرار می دهد و قضاوت آنان شما را غیر مستقیم تحت فشار روانی قرار خواهد داد.
از این معقوله نباید دیده بست، شخصیتآدمیدرپس “آنچهمیگوید” نهفتهاست.
یکی از بارزترین شیوه شناخت آدمی نحوه سخن گفتن اوست، ولی نمی شود تمامی ارزشیابی را منحصر به سخن گفتن کرد، مگر می توان به اندازه ی ممکن از روش صحبت و گفتار شخص نتیجه ی بهینه گرفت.
فرد و شخصیت او را می توان در اولین ملاقات با خود و دیگران به شکل نا خود آگاه ارزیابی کرد. بنابرین، در باره ی این که در اولین ملاقات و یا در هر ملاقاتی، چگونه سخن می گویید و مهمتر از همه “چه می گویید” فکر کنید. اندکی در باره ی جملاتی که قرار است بیان کنید، بیندیشید. در باره ی اینکه چه احساسی دارید و چگونه می خواهید احساسات خود را در قالب کلمات بیان کنید بسیار مهم است. چرا که احساس شما بر دنیای اطرافتان تاثیر می گذارد و دنیای اطراف نیز تاثیر متقابلی بر شما دارد و همین گفتار شما است که شما را در نزد آنها پرستیژ می بخشد.
اطرافیان شما از چگونگی صحبت کردن و کلماتی که بر زبان جاری می کنید، شخصیت شما را اندازه گیری خواهند کرد و رفتار شما را نیز بر اساس صحبت شما تحلیل می نمایند. اندازه گیری شخصیت تاثیر به سزای در دوام و استحکام روابط با افراد ملاقات شده دارد.
انسان ها همه روی یک پلان در روزگار زنده گی خود زیست می کنند. وقتی ما روی پلان، کار روزمره ی خود را به پیش می بریم و مدام در تعقیب انجام آن می باشیم، مسلمآ در راستای بدست آوردن نتیجه مثبت آن شاهد خواهیم بود.
اهداف در زندگی ما خیلی موثر اند و هنگامی که در رسیدن به آن، مشخصات مثبت اضافه می شود و عملکرد را نیز موازی با آن مراعات نماییم، بدون شک نتیجه ی بهتر بدست می آوریم.
فرایند زنده گی و اهداف روی دست داشته وقتی به بهترین شیوه خود به پیش می روند که عملکرد مداوم را با آن پیشه نماییم.
هنگامی که در زنده گی خود دارای اهداف هستیم و بدون شک بتوانیم آن اهداف را رده بندی نموده و عملکرد مناسبی را نیز با آنها همراه داشته باشیم، در آن وقت، ذهن ما متوجه می شود که کاری انجام داده است که می شود روی آن حساب کرد.
عملکرد انسان در محراق توجه قرار دارد تا بتواند اهداف را به نیل برساند. باید یاد آور شد که اهداف و عملکرد بدون اینکه مدیریت صحیح نشوند، نمی تواند نتیجه درست به همراه داشته باشد. هر آن چیزی که در روی زمین موجود است فطرتآ در یک زمان و محدوده ی مدیریتی قرار دارند، تا باشد به اساس زمان و وقت مناسب آن مدیریت شده و نتیجه ی بهینه بدهد.
مدیریت عملکرد و هدف، آن چیز نیست که بدون سعی و تلاش و به زودترین فرصت بدست آورده شود، بلکه با تحمل مشقت و مشکلات می توان از بهره آن مستفید شد.
از آن جایکه تمامی مدیران، نه اینکه در کار وظیفه خود شیوه مدیریت را به پیش میبرند، بلکه آنها به خوبی میتوانند در زنده گی روزمره خود نیز شیوه های مدیریتی را عملی سازند. انسان ها همه مدیر اند، اما نه یک مدیر علمی بلکه همه ی امور خود را با داشتن یک سلسله نظم، ترتیب، انجام و مدیریت می نمایند.
بنآ مدیریت عملکرد و تطبیق آن با اهداف، شیوه درست رفتار، نتیجه ی بهینه را در امور زنده گی در پی می داشته باشد.
پس برای دریافت و بدست آوردن این چنین مزیت رقابتی شخصیتی: لحظه ی سکوت کن و با دقت بنگر که اهداف، رفتار و عملکرد تو با هم آمیخته اند یا خیر؟
بادرود
جمشیدمطمین