زندگینامه صلاح الدین سلجوقی
استاد سلجوقی در گازرگاه شریف آنجا که خوابگاه حضرت پیرهرات “خواجه عبدالله انصاری رح ” قراردارد، درسال(1276 ش) پا به عرصه وجود گذاشت. مادرمغفوره استاد صلاح الدین ، عارفه وصوفیه وحافظ قرآن بود، گویند این خانم پاکدامن هیچگاه اوئلاد خودرا بدون داشتن وضو وطهارت شیر نمیداد. مادرمهربان استاد سلجوقی از نسل سادات اناردره بود . روایت است که مرحوم صلاح الدین آغای اناردره ی پدربزرگ سلجوقی خبر یافته بود که دخترش وضع حمل دارد ،چنین وصعیت کرده بود که اسمش را “صلاح الدین ” بگذارند . از قضا همان روزیکه سید صلاح الدین آغا ، جهانی فانی را وداع کردند صلاح الدین سلجوقی درهمان روز وساعت بدنیا آمدندو نامش را طبق وصیت ” سید صلاح الدین آغا” پدر ومادر ش «صلاح الدین» گذاشتند. از قرار نوشته انجینیر محی الدین سلجوقی چنین نتیجه بدست میآید که مادر استاد سلجوقی گفته است که “صلاح الدین” قبل از وقت موعود سن وسالش به سخن گفتن آغاز کرده است.
صلاح الدین مبادی علوم را تا شرح ملا جامی نزد پدر ومادرش خواند وبعدا از دوازده سالگی بحضور اخند ملا عمر سلجوقی تلمذ کرد واین مرد بزرگ اهل قبیله سلجوقی همان ” شیخ الاسلام و المسلمین ” میباشد که بیش ارز یکصد جلد کتاب را بر رشته تحریر درآورده است. چون شیخ الاسلام آثار نبوغ ولیاقت رادر ناصیه صلاح الدین مشاهده کرد، دانست که او میتواند ازعهده تدریس شاگردان بخوبی برآید اورا فرمود تا به شاگردان تدریس نماید وخود ازاوضاع بررسی ومراقبت مینمود.
استاد صلاح الدین در سن پانزده سالگی با پدرش عازم کابل گردید. حلقه های دینی وعلمی را ملاقات ومشاهده نمود و نتایج این ملاقات بدانجا کشید که از روی لیاقت ودانش او، علمای کابل وی را بحیث “نابغه کوچک” بشناختند.
در آن وقتها اگر کسانی مفتی میشدند باید باید امتحان بسیارقوی را سپری مینمودند وصلاح الدین نوجوان با پدرش هردو درامتحان کامیاب ودر محکمه هرات صاحب شامل وظیفه شدند.
استاد صلاح الدین بس ابتکارات وتحولات را در سیستم قضا و استنطاق مجرمین بمیان آورد وبا کابل نیز ارتباط داشت وقتی هم یک قصیده یکصد وبیست بیتی را به استقبال خاقانی سرود وبه سراج الخبار نشر گزدید. درهجده سالگی شهرت دانش ولیاقت استاد صلاح الدین هر ورز اوج میگرفت، امیر امان الله خان اورا در همین سن بکابل خواست واستاد مکتب حبیبه مقررش نمود، سپس درسال (1300 ش) بخواهش شجاع الدوله رئیس تنظیمه هرات؛ منحیث مدیرعمومی معارف هرات تقرر حاصل نمود وهمزمان مدیرمسوول «اتفاق سلام » گردید و در همین وقت است که استاد صلاح الدین سلجوقی به هنر تمثیل علاقه پیدا نمود. او نه تنها درامه نویسی را آغاز کرد بلکه هنرمندان تمثیل را تحت تربیه وصحنه ها را بخاطر تنویر افکار عامه برپا نمود. از همین جاست که کار هنری در هرات برمیگردد ازهمان آوان جوانی استاد صلاح الدین سلجوقی .
استاد سلجوقی بعداز سه سال کار درهرات دوباره بکابل خواسته شد ومنحیث معاون مصحح دارالتالیف در وزارت معارف وقت گماشته شد. و هم زمان مدیریت مجله «ثروت» را پیش میبرد و با مقام سلطنتی ومقامات وزارت خارجه ارتباط یافت.
استاد سلجوقی در این وقت علاوه از کار های دیگر تنظیم رادیو کابل را در« کوتی لندنی » پیش میبرد که همکارانش عبارت بودند از: استاد فرخ افندی، سرورگویا و استاد قاسم . آنگاه تیاتر پغمان ساخته شد و اولین درامه که در آن اقبال نمایش یافت از تراوش قلم استاد سلجوقی بود که بعداز ختم نمایش شخص اعلیحضرت امان الله خان استاد را مورد نوازش قرار داد وشاد باش گفت. در اینجاه تاریخ نشان میدهد که تیاتر ولایت هرات از کابل مقدمتر بوده است.
در زمان امیر حبیب الله کلکانی ، استاد سلجوقی به زندان افگنده شد ولی بعداٌ با وساطت بعضی اشخاص ازمحبس رها گردید و بجانب هرات رفت ودر آجا انزوا اختیار نمود. در زمان پادشاهی محمد نادر خان دوباره بکابل خواسته شد وکارهای سابقه اش را دنبال کرد. و بعد بحیث جنرال قونسل افغانی در هند رفت و در آنجا با علامه محمد اقبال لاهوری آشناییی حاصل کرد و شخصیت های بزرگ هند را که در تحریکات آزادی خواهی واسلامی دست داشتند ، ملاقات نمود.
استاد سلجوقی درسال (1317 ش) از هند بکابل آمد ودر ریاست مستقل مطبوعات و رادیو کابل اشغال وظیفه نمود. در سال (1327 ش)از کار های رسمی کنارگیری نمود وبعداٌ از طرف مردم هرات بحیث وکیل درشورای کابل مقررشد و در ختم وکالت بحیث رئیس مستقل مطبوعات ایفای وظیفه کرد. درسال (1331 ش) بحیث سفیر افغانستان در مملکت مصر مقررشد و در مجمع لغوی مصرمقام عضویت را بدست آورد ودر تاریخ مجمع لغوی مصراستاد صلاح الدین سلجوقی اولین ویگانه عجمی بود که بحیث عضو به آن مجمع پذیرفته شده بود. وی بعد از ختم سفارت بکابل برگشت ومصروف تالیف گردید. استاد صلاح الدین سلجوقی سه بار ازدواج کرده ودو فرزند بنام های محمد صدیق سلجوقی ومحمد حامد سلجوقی او بجا مانده است. ازدواج سوم استاد سلجوقی با دختر برگد عبدلاحمد خان ” حمیرا جان” بود که استاد کتاب افکار شاعر را بنام ش نوشت وهدیه نمود. وفات استاد صلاح الدین سلجوقی آن فیلسوف، ژورنالیست، پیر زنده دل، نقاد زیردست ، درامه نویس مشهور، ادیب بزرگ و نویسند عالیمقام افغانستان به سن هفتاد وسه سالگی بوقوع پیوست( 1276 – 1349 ش) روانش شاد باد.
استاد صالاح الدین سلجوقی کتب زیاد ی درسی از قبیل “اصول سلجوقی” علوم اخلاقی ، علوم دینی را تالیف نموده است وکتب دیگرشان از این قرار میباشد:
1 – افکار شاعر
2 – نگاهی به زیبایی
3- ترجمه اخلاق نیکوماسی ارسطو
4 – مقدمه علم الخلاق در دو جلد
5 – مقدمه کتاب تهذیب الخلاق ابن مسکوبه
6 – جییره
7 – تجلی خدا درافاق وانس
8 – اضواء علی میادینالعلم والفن والفلسفه “چاپ در مصر”
9 – اثرالسلام فی العلوم والفنون “چاپ در مصر”
10 – نقد بیدل
11 – ترجمه کتاب محمد “ص” در شیرخوارگی وخودسالی
12 – قواعد ادبیه
13 -تقویم انسان
14 – افسانه فردا
15 – گوشه ی از پیغام تو ، ضمیمه کتاب ترجمه محمد “ص” در شیرخوارگی وخرد سالی
16 – رساله شرح حال سید جمالالدین افغانی
17 – اشعار سلجوقی که بصورت پراگنده نشرگردید اند
کتاب افکار شاعر در اول بصورت مقالات در روزنامه رسمی دولتی “اصلاح” به طبع میرسید وبعداٌ دوباره در سالهای (1326و1334 ش)در مطبعه عمومی کابل به نشر رسید.
مرحوم محمد علم غواص که خود یکی از مشاهیر بزرگ هرات بود به نام ” مقدمه ناشر” در آغاز کتاب چند سخنی را گنجانیده است که آن نوشته از قدرت ادبی وفلسفی وتصوفی وعمق دید خود غواص میتواند نمایندگی کند.
علامه سلجوقی تحت عنوان ” عرض مرام” کتابش را می آغازد و از خواندن صحفات اولیه کتاب فهمیده میشود که کتاب مذکور به تقاضای مکرر مدیر مسوول اصلاح یعنی شخص غواص ویک عده علماء، نویسندگان ودانشمندان تحریر یافته است که استاد سلجوقی افکار عرفانی لسانالغیب حافظ، خاقانی، ابوالمعانی بیدل، مولانا بزرگ بلخ، شیخ محمود شیستری وامیرحسینی سادات غوری را شرح وبسط میدهد. ونیزعنوانی دارد بنام مقاله افکار بیدل وخاقانی وبعداٌ گلشن راز شیخ شیستری را با سولات امیر حسینی غوری هموطنش تشریح میدهد.
استاد سلجوقی هنگام تالیف این کتاب زیاده تر از حافظ محیرالعقول کارگرفته وآنقدر درباره فلاسفه وفلسفه آنها، عمق درتصوف وادبیات وتاریخ ادبیات گفته ها دارد که نمیتوان با چند جمله مقام تحلیلی و دانش اورا توصیف کرد.
استاد درباره حافظ میگوید:” بطوریکه در روی پرده ، درامه عشق را در قشنگ ترین طرز وشیرین ترین کلمات بازی میکند، در پشت پرده دروس فلسفی را به بهترین پروگرام درس میدهد وبه اینصورت میتواند مبتدی ومنتهی سرور خواه دانش جوی وحتا خوشبین ویا بدبین را علی السویه به خود بکشد وافاده دهد.
همچنان اشعار حضرت حافظ را به تحلیل فلسفی وبا مقابله اشعار عربی ونسبت اشعار را با سلوک عرفان وفلسفه ربط میداد وسراپا با دانش عمیق وتحلیلهای منطقی شرح میداد وپرده هارااز اشعار حافظ برمیداشت ومیگفت که ” حافظ را دید ید متنی از عشق ورندی پیش روی شما گذاشت، اما حاشیه تعلیقاتی از دین و فلسفه وتصوف واخلاق یکی از دیگری در پشت پرده یا پشت ورقه موجود بود” افکار شاعر ص 9 “
بعداز حافظ استاد سلجوقی به جهانی خاقانی قدم میگذارد و میگوید” این شاعر را میتوان علی السویه هم شاعر وهم فیلسوف دانست ومیتواند فلسفه را در متن شعر وی ملاحظه نمود:
به من نا مشفقتد آباء علوی – چوعیسی زان آبا کردم زآباء
استاد اشعار مذکور را به سه داسته موجودات: آباء علوی، امهات سفلی وموالیه ثلاثه نسبت میدهد. وآنرا آمیخته به فلسفه یونان میداند. استاد اشعار خاقانی را با اشعار حافظ وبیدل نیز ربط داده وافکار فلسفی عرفانی شان را با هم وفق میداد.
استاد سلجوقی ، تحلیل درباره بیدل وتحلیل اشعار وی داشت وچنین بحث مینوشت: {امروز میخواهم به افکار شاعری تماس تمای کنم که رعشه برقلم ولرزه براندام میآنداز، این شاعر یست که همیشه آن را بین رموزغانض فطرت و نجوای فرشتگان عالم اسرار می یابم وچنین گمان میکنم که در زندگی هم دربین ما زمینی ها نبوده واگر بوده به آرزوی سرزمین اصلی خود (روح کلی وعالم ملکوت و دنیای مجرد) نوحه سرایی داشته » ص 16} بیت های بیدل را میآورد وهریک را تحلیل مینمود.
استاد سلجوقی از تحریرش درقسمت اشعار این شعرا چینی می یابیم که همه دیوان شان را خواند واشعار عجیب ومبهم شان را انتخاب کرده است .
علامه سلجوقی کلمه «تصوف» را که به کلمه عربی و پشمینه پوش منسوب میدانند، آنرا رد میکند ومیگوید که از کلمه تیاسوفی ” خدا دوستی” گرفته شده است. بعداز تحلیل ها وتفاسیر به اشعار بیدل با در نظر داشت فلسفه های غرب وشرق عرفان اسلامی ، به بحث بیدل خاتمه میداد. بعداز بیدل به مقابله بیدل وخاقانی توجه مینمود ودر جایی هم آوردن دو قصیده
نظر میداد که بیدل مسابقه را از خاقانی صد درصد ربوده است ومیگفت : “اگرچه بیدل شاعر قصیده سرا نیست بازهم دیدید که حق معنی را به الفاظ جزیل ادا کرده ودر این جای شک نیست که خاقالنی لهجه ومتانت مخصوصی دارد، باز مطالبی که بیدل به این جزالت وروانی در این قصیده آورده ، قایل تقدیر است واینست نمونه های قصاید بیدل وخاقانی :
خاقانی میگوید:
” شد گهر اندر گهر صفحه تیغ سحر = شد گره اندر گره حلقه درع سجاب
صبح برآمد زکو، چون مه نخشب زچاه = ماه برآمد به صبح ،چون دم ماهی زآب “
بیدل گوید :
مطلع صبح دوم می درد اکنون نقاب = ذوق تماشا گراست تا دهد آیینه آب
چشم گشا وببین برگ گل آیینه است = آتش جوش بهار نعل جهان داده آب
علامه سلجوقی دراین بحث توجه به بیدل دارد وبیدل را دلیل قدرت لایتناهی خداوندی نشان میدهد و چنین میآورد :
مضمون پیش پا را آسان نمی توان خواند = صدصفر یک الف شد حیرت فزای نرگس
قدم دیگر علامه سلجوقی بسوی مولای بزرگ روم “بلخ” است ومی گوید :
دیشب مثنوی معنوی را برداشته بودم وتا اکنون از خود بیگانه ام. میگونید انرجی اتوم به درجه ایست که با شکستن یک ذره میتوان یک خشت پخته را گداخت اما مولانا آن جوهر فرد دنیای حقیقت بعداز شش قرن میتواند امثال من هزاران صخره های صمای قساوه را بگدازد، مولانا از ماورای افلاک از شمس عالم روح راستی وحقیقت نور گرفته ودرین دهلیز تصاویر عالم امکان از شمس تبریز حرارت کسب کرده که این نور و حرارت سرموی است “ص 61”
سلجوقی شعر مشهور را که در توصیف مولانا سروده اند، منسوب به حضرت جامی میداند. ولی در مجله آیینه افغانستان شماره 55 صحفه 100 سال 1995 میلادی آقای م اسحق نگارگر در باره آن شعر مشهورکه سلجوقی به حصرت جامی منسوب میداند، نظر مخالف دارد او شعر مذکور را به شیخ بهایی نسبت میدهد و آن شعر چنین است .
مثنوی معنوی مولوی = هست قرآن در زبان پهلوی
من چه گویم وصف آن عالیجناب = نیست پیغمبر ولی دارد کتاب
مولوی از عاشقان بزرگ جهان است وما عشق و جذبات اورا از روی اشعارش بخوبی درمی یابیم. علامه سلجوقی که اشعار مولوی را تحلیل نموده از تحلیل هایش چنین استنباط میکنیم که خود سلجوقی هم از عاشقان وارسته میباشد. استاد سلجوقی بسا گفته های دیگر ی دارد از جمله داستان ها سلامان وابسال را شرح میدهد واز آن نتیجه بدست میآورد .
در پایان کتاب افکار شاعر استا سلجوقی یادی از هموطن عزیزش امیر حسینی سادات غوری وشیخ محمود شیستری را مینماید وبعد از آوردن اشعارلسان الغیب حافظ ؛ سولات امیر حسینی را با جوابات شیخ شیستری میآورد و خود استاد نیرجوابات را به نثر می نویسد و جوابها را به حدی فیلسوفانه وعارفانه توضیح میدهد که حتا به عقیده خویش نقطه ی را مجهول نمی گذارد اما باید گفت که فلسفه آن نیست که مجهول را معلوم سازد بلکه گاهی هم معلوم را مجهول میسازد.
استاد صلاح الدین سلجوقی برحق علامه بزرگوار وطن است و در زمان خود یکتا بوده است، بسا علما وبزرگان داخلی وخارجی به وصف او گفته ها دارند که اوردن آن گفتنی ها گنجایش این مقال را نخواهد داشت، زیرا هر کتاب استاد را اگر کسی مطالعه نماید بذات خود بحر بیکران است وانسان را محو وغرق حیرت میسازد.
با تحریر چند سطر پیرامون دانشمند بزرگوار وطن وبا اشاره کوچک در باره آثار بزرگش که گفته آمدم برروح استاد بزرگوار دعا می نمایم« روانش شاد باد» .
منبع : پژوهشهای ایرانشناسی « ماهواره داکتر محمود افشار »