جان بولتون مشاور پیشین ترامپ کتابی نوشته زیر نام ” اتاق رخداد ها” که بررغم هشدار های دادگاهء عالی امریکا از چاپ بیرون شد. وی در این کتاب پرده از راز های پشت پرده ء کاخ سفید برداشته است و در این کتاب نه تنها از افتضاحسیاسی در کاخ سفید پرده برداشته؛ بلکه سیمای واقعی ترامپ رئیس جمهور آمریکا را نیز به حیث یک رهبر جاطلب و خودخواه و احساساتی به نمایش گذاشته است که برای رسیدن دوباره به کاخ سفید حاضر به عبور از هر خط سرخ و شکستن موازین اخلاقی است.
وی در این کتاب به وضوح نشان می دهد که ترامپ به هیچ چیزی باورمند نیست و چنان در سیاست های خود دمدمی مزاج عمل و در موضعگیری های خود زیگزاگ حرکت می کند که حرمت شکنی برای او در سیاست یک امر عادی است و به سیاست های روزمره او بدل شده است. بولتون در این کتاب سیمای اصلی ترامپ را طوری افشا کرده است که بازی با سرنوشت ملت ها و کشتار میلیونی انسان ها برای او به اندازهء پشیزی هم ارزش ندارد. او تنها به چیزی که فکر می کند، بقایش در قدرت است.
این کتاب پس از آن نشر شد که دادگاهی آمریکایی چند روز پیش با درخواست ترامپ برای جلوگیری از انتشار کتاب بولتون با عنوان «در آن اتاق اتفاق افتاد» مخالفت کرد و اعلام کرد این کتاب مجوز انتشار در آمریکا را دارد. قاضی رویس لمبرت، از دادگاه منطقهای آمریکا در واشنگتن گفته جان بولتون با این کتابش با امنیت ملی آمریکا قمار کرده و کشورش را در معرض آسیب قرار داده است. هر چند او حکم داد که دولت نتوانست دادگاه را متقاعد کند که ممنوعیت انتشار این کتاب مانع از صدمات جبرانناپذیر خواهد شد. وی در این کتاب که «در آن اتاق اتفاق افتاد، خاطرهای از کاخ سفید» نام دارد، جان بولتون تصویری ویرانگر از رئیس جمهوری کنونی آمریکا ارائه میدهد. او ترامپ را فردی توصیف میکند که از سیاست خارجی آمریکا، همواره به عنوان ابزاری در راستای منافع شخصی خود، به ویژه برای انتخاب دوباره به این مقام استفاده کرده است.
بولتون فصلی از این کتاب را زیر عنوان” از ماموریت ضدتروریسم در افغانستان تا کمبدیوید” اختصاص داده است. وی در جایی از این قسمت به غفلت زده گی ترامپ اشاره کرده که هر از گاهی اشرف غنی را با حامد کرزی اشتباه می گرفت. این عوضی گرفتن دلالت آشکار بر سطحی نگری او دارد که هنوز رئیس جمهور کشوری را نمی شناسد که هزاران سربازش در آن سرگرم مبارزه با تروریزم است و در حدود یک تریلیون دالر در جنگ آن هزینه کرده است. وی در بخشی از این کتاب به استراتیژی جنوب آسیا ترامپ اشاره کرده که بعدتر آن را اشتباه و آن را باخته و شکست کامل خوانده است. وی اسراف در این جنگ را شرم آور و حتا صحبت کردن در مورد این جنگ را نفرت آور دانسته و انزجار خود را نسبت به این جنگ ابراز کرده است. ترامپ آنقدر این جنگ را ناخوشایند خوانده و می گفته که حتا در صورت بردن این جنگ چیزی بدست نمی آورد. بولتون به نقل از ترامپ نوشته که وی می گفت، همان روزی که وارد کاخ سفید ش و باید به این جنگ پایان می داد. در جایی از این کتاب ترامپ با انتقاد از خلیل زاد گفته ” آیا امضای طالبان هیچ ارزشی دارد”. به گفته ء بولتون تا اواخر سال ۲۰۱۸ افغانستان زخمی دردناک در گلوی ترامپ بود و وی به جنرال میتس تمام صلاحیت ها را واگذار کرده بود تا مانند داعش در عراق به این جنگ پایان دهد و اما جریان برعکس خلاف انتظار او پیش رفت. وی می گوید، بیشترین دغدغه ترامپ این است که پس از خروج چه زمانی حکومت افغانستان سقوط می کند. بولتون میگوید، ترامپ گفت که پیش از امضای توافقنامه خواهان دیدار با آقای غنی و طالبان است، نه تنها یک تیلفون. خلیل زاد گفت، ” آنان عاشق آمدن هستند”. بولتون هدف از این پیشنهاد ترامپ را جستجوی جایگزین برای توافق پمپئو-خلیل زاد عنوان کرده است. بولتون می نویسد که ترامپ میل داشت تا خلاف خواست او در پای توافقنامه خودش امضا کند؛ اما بولتون می گوید، هرگاه ترامپ چنین میکرد، خطر واضح سیاسی می دید. بولتون نوشته، ترامپ از جنرال میتس پرسید، پیروزی در جنگ افغانستان چیست؟ وی پاسخ داد که آمریکا از این کشور مورد حمله قرار نگیرد. بولتون در این کتاب طالبان را فاقد اعتماد خوانده و از عدم اجرای مکانیسم ها در توافق با طالبان سخن گفته و آن را بی اعتبار دانسته است. به نوشته بولتون، ترامپ در جلسه ای در کاخ سفید پرسیده که آیا این توافقنامه قابل فروش است و پس از شنیدن پاسخ نه، جلسه را ترک کرد و گفت با طالبان صحبت می کنم و بگذارید به واشنگتن بیایند. بولتون نوشته است که او و سایر مشاوران ترامپ در پی دستیابی دو هدف چون؛ پیشگیری از ظهور مجدد دولت اسلامی و القاعده و تهدید تروریستی علیه آمریکا و دوم هم تداوم نظارت برضد برنامه های هسته ای ایران در غرب و پاکستان در شرق ایران بود. پهلو های جنگ افغانستان هنوزهم چنان برای ترامپ ناپیدا و مبهم است که به گفته ء بولتون، او هر از گاهی می پرسید کهچرا بجای عراق و سوریه و افغانستان در وینزوویلا نجنگیدیم. زمانی که به پاسخ ترامپ گفته شد، داعش در افغانستان است. ترامپ گفت،”آنها را به روسیه واگذار کنید” وی افزود “یک آدم احمق به نام جورج بوش این کار را کرد.”
جان بولتون در ادامه به ۵ نکته مهم علیه ترامپ، اشاره کرده است. نخست این که وی به رویدادی در حاشیه برگزاری نشست گروه ۲۰ در اوزاکای ژاپن اشاره میکند. یعنی زمانی که دونالد ترامپ در جریان گفتگو با شی جین-پینگ، همتای چینی خود «بحث را به سمت انتخابات آینده آمریکا» سوق میدهد و از آقای شی میخواهد به او برای پیروزی دوباره کمک کند. دوم این که وی در این کتاب با استناد به سخنان بیل بار، وزیر دادگستری آمریکا از «تمایل ترامپ برای کمک به حکومتهای خودکامه» از جمله رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه سخن میگوید. سوم این که وی می گوید، ترامپ از «اردوگاههای کار اجباری در چین» حمایت کرده است. جان بولتون به خاطرهای در سال ۲۰۱۹ میلادی اشاره دارد. یعنی زمانی که در جریان نشست اوزاکا «شی جین-پینگ در نشستی که تنها مترجمان حضور داشتند برای دونالد ترامپ توضیح میدهند که چرا در استان سینکیانگ اردوگاههای کار اجباری تاسیس کرده اس .» چهارم این که وی رئیس جمهور ترامپ آدم بسیار نادانی است. گفته می شود که این کتاب خواننده را به یاد کتاب «آتش و خشم درون کاخ سفید» نوشته مایکل ولف، روزنامهنگار مشهور آمریکایی میاندازد. پنجم این که بولتون می گوید، مشاوران ترامپ پشت سرش او را مسخره میکنند. وی مدعی است که مقامات دولت ترامپ در قبال رفتارهای او دو واکنش دارند: یا بسیار نگران هستند یا او را به تمسخر میگیرند.
وی همچنین گفت که او شاهد فشار ترامپ به رئیس جمهور اوکراین به دلیل آسیب رساندن به اطلاعات مربوط به رقبای سیاسی خود در خانه بود ، اتهامی که منجر به محاکمه استیضاح ترامپ در اوایل سال جاری شد. وی گفت: “تمرکز روی اوکراین همه چیز مربوط به آسیب رساندن به مخالفان سیاسی ترامپ ، هیلاری کلینتون و جو بایدن بود. این هیچ ارتباطی با موضوع فساد در اوکراین نداشت. ” بولتون در جای دیگر در این کتاب به این موضوع اشاره دارد که دلیل عدم موفقیت دموکراتها در استیضاح دونالد ترامپ آن بوده که بیش از حد در موضوع اوکراین «غرق» شده بودند. درحالی که اگر به جای این کار نگاه گستردهتری به سیاست خارجی ترامپ داشتند «نتیجه استیضاح میتوانست متفاوت باشد». وی در دوران رسیدگی به پروندۀ استیضاح دونالد ترامپ، از شهادت دادن در مجلس نمایندگان خودداری کرد. دلیل این کار به گفته مخالفانش این بود که بتواند از قرارداد چند میلیون دلاری که برای نوشتن این کتاب بسته بود، حافظت کند. وی، روز سه شنبه ۲۳ جون ۲۰۲۰در مصاحبه با فاکس نیوز گفت پس از آنکه، رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ، ایده دعوت از نمایندگان طالبان به اقامت گاه تابستانی کمپ دیوید را مطرح کرد، تصمیم به استعفا گرفت. بولتون هم چنین مخالف تصمیم رئیس جمهور ترامپ مبنی بر دیدار با رهبر کره شمالی با كیم جونگ اون در اجلاس سنگاپور در سال 2018 بود. وی روز چهارشنبه در مصاحبه ای VOA ، از انتقاد تقلب آمیز خود به رئیس جمهور دونالد ترامپ به عنوان یک رهبر “نامتناسب” ، مایل به زیر فشار گذاشتن امنیت آمریکا برای بهبود فرصت های انتخاب مجدد خود دفاع کرد.
ترامپ این کتاب را “مجموعه ای از دروغ ها و داستان های ساخته شده” خوانده است و در عین حال با افشای اطلاعات بسیار طبقه بندی شده ، بولتون را به نقض قانون متهم کرد. وزیر امور خارجه ، مایک پومپئو ، در بیانیه ای ، بولتون را به عنوان “خائن” به دلیل گسترش “نیمه تمام حقایق و باطل های آشکار” و “نقض اعتماد مقدس او” با مردم آمریکا محکوم کرد. وی در قسمتی از این کتاب از زبان ترامپ نوشته که « ‘ترامپ گفت خلیلزاد شیادی است که برای کار صلح نیاز داریم» هرچند اظهارات شیادی مانند ترامپ در مورد خلیل زاد برایم پرسش برانگیز است؛ زیرا به گفتۀ بولتون سخنان آدم نادان، مسخره، دیکتاتور، تمامیت خواه، معامله گر و عاشق مقام و رسیدن دوباره به کاخ سفید مانند ترامپ آنقدر قابل اعتماد و باورمندی به حرف های آن امری ساده نیست؛ اما از این که پیش از این در مورد آقای خلیل زاد شک داشتم، سخنان ترامپ در مورد آقای خلیل زاد برشکم نسبت به او بیشتر افزود و نزدیک است به یقین برسد. هرچند شک یک امر طبیعی است و هیچگاهی انسان به یقین نمی رسد تا به شکی متوسل نشود؛ اما این زمانی ممکن است که شک از جنس شک حقیقی مانند شک غزالی باشد و نه از جنس شک دستوری یا فرضی دکارت. چنانکه داکتر دینانی می نویسد: شک بر دو نوع است: شک واقعی و دستوری. شک غزالی، شک واقعی بود. او در همه چیز، خدا و پیامبر شک کرد و نیمه شب همه چیز را رها کرد. این حالت دو ماه در وی طول کشید به حسب حال نه به حسب مقال. او سه روز در مناره مسجد دمشق معتکف شد. غزالی میگوید که نوری در قلب او تابیدن گرفت و عقاید از دست رفته او دوباره بازگشت.(۱) دکارت در همه چیز شک می کند و تنها در شک کردن شک نمی کند. وی می گوید، یک من وجود دارد که شک نمی کند و در این «من شکاک» نمی توان شک کرد. فلسفۀ دکارت از همین جان آغاز می شود و با این جمله آغاز می شود، «میاندیشم پس هستم» و «شک میکنم پس هستم». یعنی شک در شک است و بالاخره یک من وجود دارد که شک می کند. شماری اندیشمندان شک دکارت را به انتقاد گرفته و شک او را دستوری و نه واقعی می خوانند، استاد مطهری هرگونه شک در باور های فطری را مردود شمرده و شک دکارت را بیان شاعرانه خوانده است. مطهری در جای دیگری می گوید، با مبنا قرار دادن شک رسیدن به حقیقت ناممکن است؛ زیرا هر چه را که به عنوان زیربنای گزاره های معرفتی خود قرار بدهد، در معرض شک قرار می گیرد. از این رو گزارۀ « من می اندیشم» دکارت خود شک بردار است و در همین من می اندیشم نیز باید شک کند. (۲)
در هر حال این که شک ما چه از جنس دستوری یا حقیقی باشد و در حصۀ خلیل زاد به یقین برسد یا نرسد، یک بعد مسأله است که نگرانی های ما را در رابطه به ماموریت او درپیوند به صلح افغانستان بر می انگیزد؛ ام این که او ماموریت خود را در برابر حکومت امریکا به انجام می رساند و در برابر آن احساس مسؤولیت می کند، بعد دیگر قضیه است که او بحیث یک شهروند امریکایی خود را به ادای وظیفه ای مکلف می داند که از سوی کشورش برایش سپرده شده است. در این میان مهم این است که چگونه شده تا رئیس جمهور امریکا از روی قصد شخصی را نمایندۀ ویژۀ خود در امور صلح افغانستان تعیین کرده و معاهده را بوسیلۀ آن با طالبان امضا کرد که به گفتۀ او شخصی کلاه بردار و فریب کار است. در این شکی نیست که آقای خیلیل زاد نه تنها حالا؛ بلکه از گذشته ها بدین سو در رابطه به افغانستان نقش منفی بازی کرده و هر از گاهی قوم گرایانه و منفعت جویانه و ضدمنافع ملی مردم افغانستان عمل کرده است. هرگاه پیشینۀ خلیل زاد از زمان جهاد برضد شوروی پیشین تا پس از سرنگونی نجیب و سیطرۀ طالبان ماموریت او برای جمع آوری ستنگر از نزد مسعود و سرنگونی طالبان و مداخلۀ قوم گرایانۀ او در کنفرانس بن و جرگۀ تصویب قانون اساسی و تاکید او بر ریاستی بودن نظام تا امضای توافقنامۀ دوحه تمامی تلاش هایش قومی و برضد منافع ملی مردم افغانستان بوده و در راستای تکثیر ارزش های منحط قومی و تقویت و برتری جویی قومی صورت گرفته است.(برای معلومات بیشتر روجوع شود به لینک زیر)؛ اما به دلیل این که خلیل زاد یک شهروند افغانی الاصل است، این اظهارات ترامپ در حصۀ او تقبیح و محکوم می کنم و اما این پرسش باقی می ماند که چگونه شده تا ترامپ خلیل زاد را بحیث نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجۀ امریکا در امور صلح افغانستان تعیین کرده است که به گفتۀ او یک آدم کلاه بردار و فریبکار است.
هرگاه چنین باشد، این نمایانگر اخلاق سیاسی ترامپ و اتوریتۀ سیاسی کاخ سفید است که برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی خود از هیچ ترفندی دریغ نمی کند و این سخنان جان بولتون بر او صدق می کند. دونالد ترامپ، بگفتۀ مشاور پیشین امنیت ملی خود، تنها به یک چیز میاندیشد و همۀ اقدامات و تصمیمات وی برای دست یافتن به هدف یگانهای صورت میگیرد و آن انتخاب مجدد خود به ریاست جمهوری آمریکاست. جان بولتون که از ٩ آوریل ٢٠١٨ تا ١٠ سپتامبر ٢٠١٩ در این مقام از نزدیکترین همکاران رئیس جمهوری بوده است، خود با انتشار این کتاب، هدف ویژهای را دنبال میکند و آن جلوگیری از انتخاب دوبارۀ دونالد ترامپ در مقام کنونی اوست. جان بولتون این نظر را پنهان نمیکند و گزینش مجدد دونالد ترامپ را برای کشور «خطرناک» میداند. او در گفتگو با شبکۀ تلویزیونی «ای.بی.سی» آشکارا گفت «فکر نمیکنم لیاقت اشغال این مقام را داشته باشد. فکر نمیکنم دارای توانائیهای لازم برای این کار باشد». او در این کتاب دونالد ترامپ را از واقعیات جغرافیائی سیاسی ساده «کاملاً نا آگاه» میخواند و مینویسد در تلاش برای نگاه داشتن مقام خود به «انحرافهای جدی» و از جمله طلب کمک از رئیس جمهوری چین دست زده است. از جمله موضوعاتی که در این کتاب فراوان به آن پرداخته شده، توافق اتمی ایران و زورآزمائی میان امانوئل ماکرون و دونالد ترامپ بر سر آنست. حمایت جارد کوشنر داماد دونالد ترامپ از دیدار او با محمد جواد ظریف در فرانسه نیز از دیگر نکاتی است که در این کتاب به آن اشاره شده است. جان بولتون که یکی از دلایل راه یافتن وی به کاخ سفید هم نظری او با دونالد ترامپ در بارۀ توافق هستهای ایران بود، در زمینۀ راهکار رویاروئی با آن، با وی اختلاف نظر یافت و کنار گذاشته شد. اگر دونالد ترامپ در این باره همواره در جستجوی یک «توافق تازه» بود، جان بولتون تلاش می کرد او را به بمباران نظامی و سنگین ایران وادارد. بسیاری اینک بر این باورند که دونالد ترامپ با توجه به شهرت جنگ طلبی و خصومت جان بولتون به رژیم ایران، وی را به مقام مشاور امنیت ملی برگزید تا به مقامات جمهوری اسلامی چنین وانمود نماید که آمریکا آمادۀ حملات نظامی است تا شاید آنان پای میز گفتگو برای یک «توافق تازه» بنشینند. جان بولتون همزمان با تلاش دونالد ترامپ برای دست یافتن به توافق با ایران و کرۀ شمالی، دو کشور «نفرین شده» از سوی جمهوری خواهان آمریکا، از مقام خود رانده شد.
جان بولتون در کتاب خاطرات خود تحت نام « اتاق رویداد، خاطرات کاخ سفید» از روی ناگفته هایی پرده برداشته است که بیانگر زد و بند های پنهان و سیاست های چند پهلو و فریب آلود کاخ سفید است. این کتاب به وضوع آشکار ساخته است که اسکان داران دستگاۀ کاخ سفید تنها برای بقای قدرت خود می اندیشند و به گفتۀ بولتون حاضر اند تا منافع ملی امریکا را نیز قربانی اهداف خود بسازند. هرگاه سرگشت رهبران امریکا پس از تشکیل آن مورد مطالعه قرار بگیرد. می بینیم که بیشتر رئیسان جمهور امریکا سرنوشت امریکایی ها را در قمار رسیدن به قدرت خویش به قربانی گرفته اند. هرگاه درگیری های امریکا پس از جنگ جهان دوم و و بعدتر درگیری های آن در کشور های جنوب شرق آسیا، در لائوس، کمبودیا و ویتنام مورد مطالعۀ تحلیلی قرار بگیرد و روی ابعاد گوناگون سیاسی و نظامی و اقتصادی و تجارت های نامشروع و قاچاق مواد مخدر آن زیر نام دفاع از این کشور ها بحث شود. به گونۀ واضح آشکای می شود که رئیسان جمهور امریکا در تبانی با مشتی از مافیای سیاسی، اسلحه و مواد مخدر و نفت سرنوشت مردم امریکا را به بازی گرفته اند و میلیارد ها دالر پول مالیه دهنده گان امریکا را حیف و میل کرده اند. چنان که ما شاهد حملۀ امریکا به افغانستان پس از سال ۲۰۰۱ و حمله به عراق بعد از سال ۲۰۰۳ و بعد به سوریه زیر نام مبارزه با تروریزم هستیم و اکنون از این مبارزه بیشتر از نوزده سال در افغانستان و هفده سال در عراق و سوریه سپری شده است. به همگان آشکاراست که بر بنیاد گزارش های تحقیقی امریکا بیشتر از هفت تریلیون دالر دراین جنگ ها هزینه کرده است و اما بیشتر آن به جیب لابی ها و مافیای بزرگ سیاسی و اسلحه و نفت و مواد مخدر امریکایی رفته است. این جنگ های اسکانداران کاخ سفید و حامیان مافیایی و لابی های آنان در واقع تجارت بر سر کشتار انسان است تا بدین بهانه پول های هنگفتی به جیب آنان بریزد. هرگاه چنین نمی بود، امروز در افغانستان ما شاهد حضور گستردۀ طالبان نمی بودیم. نیرو هایی که امریکا در ظرف چهل روز بساط حکومت شان برچید و در یک سناریوی خطرناک چنان نیرومند ساخته شدند که اکنون بعد از امضای توافقنامۀ دوحه از سوی امریکا به رسمیت شناخته شدند. از یاداشت های جان بولتون فهمیده می شود که اکنون این بازی برای اسکان داران کاخ سفید به معامله بده شده است و چنان که در بخشی از این کتاب آمده که ترامپ از مشاوران اش می پرسد که آیا “توافقنامه با طالبان قابل فروش است” از این پرسش می توان به عمق ” مبارزۀ امریکا با تروریزم” پی برد. چقدر ساده اندیشی خواهد بود که قبول کنیم، آنچه در افغانستان طی نوزده سال گذشته است، هدفتمندانه نبوده و گویا همه چیز ناخواسته رقم خورده اند. دراین شکی نیست که بحران اقتصادی کرونا در بستر تمدن و فرهنگ مصرفی غرب که سارتر آن را فاجعه بار خوانده، بر همه چیز سایه افگنده و امریکا را میلیارد ها دالر خساره مند کرده است که کمر جنگ های نبابتی او در جهان را شکسته است که تمامی تصمیم گیری های سیاسی و اقتصادی و نظامی در امریکا را تحت پوشش برده است. از سوی هم به گفتۀ مارکس سرمایه مانند؛ حیوان وامپیر خون آشام است و به انسان و انسانیت ترحم ندارد. تنها بانوشیدن خون انسان آرامش پیدا می کند؛ آرامشی که مقطعی است و گذرا و پیش از شکستن هر خماری تنها نشۀ نوشیدن خون تازه است که برای نظام های سرمایه داری جان تازه می دهد و چرخ های نظام سرمایه داری به را حرکت درمی آورد. از این رو سرمایه خون ریز و سرمایه دار خون آشام و رئیس و رهبر سرمایه داران عامل اهداف هر دو است. از این رو این نظام ها از قاعده های اخلاقی محروم اند و در اصل به ارزش های اخلاقی و انسان باورمند نیستند. زیرا در نظام های سرمایه داری مردم کمتر و سرمایه داران بیشتر در تعیین رئیس دولت نقش دارند. از همین رو است که رئیسان جمهور در کشور های سرمایه داری نماینده گی از یک درصد مردم می کند و ۹۹ درصد مردم از تصمیم گیری در مسایل مهم محروم نگهداشته شده اند. بنا براین قربانی شدن میلیارد ها دالر پول مالیه دهنده گان امریکایی در جنگی به نام مبارزه با تروریزم در نظام های کاپیتالیستی مثل امریکا یک امر عادی است. از همین رو است،حالا که از جنگ افغانستان ۱۹ سال می گذرد و هرگاه فرصت شکنی ها و ماجراجویی های امریکایی ها در افغانستان به وقوع نمی پیوست، ا مروز ما شاهد افغانستان دیگری می بودیم. با این حال چگونه ممکن است، باور کرد که به گفتۀ بولتون جریان در افغانستان ناخواسته رقم خورد و نه تنها طالبان سرکوب نشد و القاعده و داعش جان گرفت و اکنون گروه های جدیدی به نام حزب اسلامی خلافت در کارخانۀ تروریست سازی نظامیان پاکستان شکل گرفته است؛ بلکه بازی های خطرناکی در جریان است که ترامپ می خواهد به بهای رسیدن دوباره به کاخ سفید، نه تنها تیغ از دمار مردم امریکا؛ بل از دمار مردمان جهان بویژه افغانستان بیرون کند. یاهو