مجو بیدل علاج سرنوشت از گریه حسرت
به موج باده نتوان شست هرگز خط ساغر را ******
پی نافه های رمیده بو مپسند زحمت جستجو
به خیال حلقه زلف او گرهی خور و به خطن درآ
******
به دل گفتم کدامین شیوه دشوار است در عالم
نـفس در خون تپید و گفـت با من آشنایی ها
******
علاج درد دل از گریه کی ممکن بود بیدل
به شبنم بخیه نتوان کرد چاک دامن گـل را
******
هر چه اینجاست چو آنجا رسی اینجا گردد
چه خـیال است که امــروز تو فــردا گردد
******
من از مــروت طـبــع کـــریم دانستـــم
که آب شدن بـحر ایـنـقـدر، ز شرم سخـاست
******
غنچه سان غفلت ما باعث جمعیت ماست ***
ور نه بیداری گل خواب پـریشان گـل است
******
مرا معاینه شد از اختلاط قمری و سرو
کـه خـاکــساری و آزادگی هـم آغــوش انـد
******
دنـیا اگر دهنـد نخـیزم ز جـای خـویش
مـن بــسته ام حــنای قنــاعت به پــای خـویش
******
زنــدانی انــدوه تـعـلق نــتوان زیــست
بـــیدل دلت از هر چه شـود تنگ برون آ
خامش نفسم شوخی آهنگ من این است
سر جوش بهار ادبم رنـگ من اینست
عمریست گــرفتار خم پیکر عجزم
تا بال و پر و نغمه شوم چنگ من اینست
بیتاب هواسنجی عمرم چه توان کرد میزان خیال نــفسم سنگ من اینست
خمیازه ام آرایش پیمانه هستی است
چون صبح خمارم مشکن رنگ من اینست
موج می و آرایش گوهر چه خیال است
ناموس جـــهان طپشم ننگ من اینست
نه ذوق هنر دارم و نه محو کمالم
مجنون تو ام دانش و فرهنگ من اینست
با هر که طرف گشته ام آرایش اویم
آیینه ام وخــاصیت جـنگ من اینست
ظلم است رفیقان زدل خسته گذشتن
گر آبله دارد قدم لنگ من اینست
نا محرم آن جلوه ام از بیدلی خویش
آیینه ندارم چه کنم زنگ من اینست