مشابهات اوضاع سیاسی قرون19-20 ، ویتنام باافغانستان مولف کتاب – داکتر غلام محمد دستگیر :معرفی کننده -پروفیسر داکترعبدالواسع لطیفی

گر بایدت همی که بینی مرا تمام

چون عاقلان به چشم بصیرت نگر مرا

شکرآن خدای که سوی علم ودین خود

ره داد وسوی رحمت بگشاد در مرا

چندمصرع فوق راکه ازکلیات ناصرخسرو وابراهیم خلیل اقتباس گردیده بخاطری تذکردادم که درصفحۀ صدم کتاب تحقیقی هم مسلک نهایت عزیزو فرزانه ودانشمندم داکترغلام محمد دستگیرتحریریافته، و کرکتر وروش زندگی پربار طبی و نویسندگی او راتمثیل میکند. اینک شمۀ از بیوگرامی ویرا که درپشتی اخیرکتاب جلب نظرمیکند به شما ارائه میدهم :

داکتر  علام  محمد دستگیر  در  گذر  سه دکان عاشقان  و عارف  (ع) تولد  یافته ؛ پدرش  شغل  تجارت  داشت به  صوفی  علام دستگیر  شهرت  یافت. داکتر  غالم محمد  دستگیر  بعداز  فراغت از  لیسه  حبیبه  به  درجه  اعلی در   در سال  (۱۹۵۷) میلادی  به  ( p c d پی -سی – بی ) شامل  گردید.

؛ در سال  (۱۹۵۸) میلادی  به  درجه  اعلی  فارغ  و به  دانشکده  طب  به  تحصیلات  خود  دوامداد. در سال  (۱۹۶۴) میلادی  از  دانشکده  طب  با  دیپلوم (    m d ام – دی    ) فارغ  گردید.

در  تعلیمات  خانگی تفسیر  قران  پاک و  علوم  دینی را  از  استادان  محل  بیآموخت.

درسال1965 به کورس احتیاط شامل شدوبعداز گذشتاندن موفقانۀ امتحان کانکورطب ولسان پشتو، در کدرجراحی فاکولتۀ طب ننگرهارپذیرفته شد. در جریان قدم علمی به رتبۀ پوهنمل بودکه درسال 1968 برای تحصیلات عالی در رشتۀ جراحی به انگلستان سکالرشپ گرفت، وپس ازاخذ دیپلومهای از لندن ودیپلوم تخصص درجراحی عمومی(بطنی صدری) ازکالج جراحی هند نبره بدست آورده باگذشتاندن امتحان درماه اکتوبر1978بوطن مراجعت نمود .

درنوامبر1979درامریکاپناهنده شد وبعدازگذشتاندن امتحانFLEX درامریکا درسال1980 به اخذلایسنس پرکتس طبابت درنیویارک و مسه چوستس موفق گردید. سی سال بعدازخدمت درموسسات مختلف طبی امریکا ازشفاخانه ویتران درسال 2012باتقاضای رضاکارانه وبرای پیشبردآرزوی نویسندگی در بارۀ حالت زاروطن، ازشفاخانۀ ویتران موفق به اخذ تقاعد گردید .

سایرفعالیتها : داکتردستگیرانجمن داکتران افغانی درامریکا یاAMPAA را بنیاد گذاشت، که درسال2019سال سییم (30) راتجلیل نمود.

به نشریک میتودبرای جراحی انگشت درمجلۀ کالج آف سرجنر امریکا که دربلجیم، باستون، لندن وششمین کنگرس بین المللی جراحی دست در پاریس تقدیم گردید، یک پانتینت برای جراحی امعای غلیظه بدست آورده است، ونوع سوم خلع-کسر درزاویۀ(لوئیی) عظام قص را درمجلۀ تروما معرفی کرده است .

باامیدهفته نامۀ مردم افغانستان، سایت آریایی وسایت خراسان زمین با نشراضافه ازدوصدمقاله به زبانهای فارسی دری وانگلیسی درموضوعات تاریخی، طبی، اجتماعی وسیاسی همکاری داشته، ده فصل تکست بوک جراحی«کریستوفر» رابه قسم ده جلد باتحریرقلمی اش تهیه وترجمه نموده، درسال2002 به چیف جراحی دانشکدۀ طبی کابل اهدانموده است. دواثردیگر شان«صدری ناروغیو مختصره جراحی»، ترجمۀ لکچرهای پروفیسرداکترشاه امریکایی وکتاب اخلاق طبابت میباشند.»

حال انگیزه هایی که داکتردستگیر رابه تتبع ونگارش این کتاب وا داشته است، مختصراً به شما یادآورمی شوم: 1- احساس دردمندی وعواطف انسانی ووطنپرستی دربرابررویدادهای فاجعه ناک وتراژیک افغانستان، که در طول تاریخ چنددهۀ اخیر، مانندویتنام، رویدادهای بدتر وپرماجرا وپرآسیب را سپری کرده است. 2- قضاوت بیطرفانه وتحلیل اوضاع چنددهۀ اخیرافغانستان درمسیر مداخلات همسایگان خاصتاً پاکستان وایران و سیاست امریکابه اصطلاح هم پیمان افغانستان، وجان باختن پی درپی مردم ملکی وعساکرافغان وامریکا درین رویدادظاهراً تمام ناپذیرجنگهای تحمیلی وحملات تروریستی، دررأس آنها القاعده وطالبان وداعش وامثال آن …

3- انتباه ازبیانات ونوشته های سیاسی برخی صاحب نظران وتحلیلگران خارجی وافغان، خاصتاً داکتر رنگین دادفر سپنتا دربارۀ رویدادهای فاجعه ناک افغانستان، 4- جمع آوری وتدوین مقالات شخص داکتردستگیرکه در جریدۀ وزین مردم امید به چاپ رسیده است .

پژوهشگرژرف بین و روشنگر داکتردستگیر درقسمتی ازپیشگفتارخود که چندصفحه را دربرمی گیرد، چنین نوشته است:«… در عین زمان بخاطرم گذشت که یک مریضم بنام پال ای جیگویر (Paul E. Giguere) و یک افسرامریکا در جنگ عمومی دوم در رول جمع آوری اطلاعات، کتابی زیرعنوان «تاریخ دیپلوماتیک ویتنام» تالیف نمود و یک کاپی آنرا که خیلی ها معدود چاپ شده بود بروز ۲۸ اکتوبر ۱۹۹۹م بمن تحفه داد. این اثر برای معلومات مقامات ذیصلاح در سال ۱۹۵۴م یعنی یک سال قبل از شرکت اضلاع متحده در«جنگ دوم هندوچین یا جنگ ویت نام» در ۱۹۵۵م تالیف شده بود. فکر میکنم چیزی میدانست و میخواست با این کتاب مرا هوشداری دهد. متأسفانه تا دوماه قبل کتاب در یک گوشه ای از رواق کتابخانه ام قرار گرفته بود تا اینکه دلچسپی درین موضوع در رسانه ها سربلند کرد و مرا بسوی خواندن این کتاب برد و غرق در جهان بیکران برخورد ها ساخت. از مآخذ متعدد بشمول این کتاب استفادۀ مزید بعمل آوردم. آنوقت، بعد از معلومات عمیق خواستم من هم در کلب دانایان تاریخ ویتنام سری بزنم و چیزی بنویسم تا اگربتوانم قدری در موضوع روشنی بیاندازم. متأسفانه، تاریخ تکرارناشدنی تکرار می شود و این بارمردم ما باز میدان تجربۀ سیاسی و نظامی ابر قدرتان قرار میگیرد. پال، بروز چهارم اپریل ۲۰۱۳م در ایست لانگمیدوی مسه چوسیتس وفات یافت، روحش شاد.

ازهر منبع و هرتجربه ای که بیاموزیم وبدانیم که دیگران از آن می آموزند و درس میگیرند حتی الامکان تحقیق میکنیم و بخدمت وطنداران تقدیم میداریم. اینکه تا چه حد مورد استفاده قرار میگیرد مربوط به سویۀ درک و دانش خوانندۀ عزیزاست.

این نوشته را میخواهم مختصرأ با تاریح کهن ویت نام شروع نموده با پیشرفت زمان، با استفاده از تاریخ طولانی سیاسی ویت نام تنها موضوعاتیکه به حالت سیاسی افغانستان تشابهت دارد مخصوصأ رویداد هائیکه در رابطه با فجایع ظالمان طالبی تماس میگیرد چند سطری تقدیم کنم.

… ویتنام به مقصد رسید و دولت کمونستی یک حزبی را تاسیس نمود. طالبان هم می خواهند «امارت اسلامی یک حزبی»را  رویکار آورند. کمونست های ویت نام موفق شدند چون مردم با ایشان بود، طالب ها تاهنوز موفق نیستند زیرا مردم تجارب تلخی را که بعد از عقب نشینی ستراتیژیک دولت شهید ریس جمهور ربانی و بقدرت رسیدن طالبان ظالم در کابل و اطراف مملکت به یاد دارند، فراموش نکرده به آنها اعتماد ندارند. مردم نمی خواهند ستادیوم سپورت دوباره ستادیوم زن کش ها شود. گمان نمی رود. 

تا حال امریکا در قسمت امضای موافقت نامه محیلانۀ طالب ظالم و باداران پاکستانی و اجنت های شان فریب نخورده مقاومت کرده اند؛ یعنی تا حال امریکا در میدان کار زار قرن بیست ویک با دشمن مردم افغانستان، پاکستان و طالب های ظالم، شکست نخورده است. بعد از جنگ ویت نام امریکایی ها شکست خوردند وحاضر به موافقت نامۀ صلح شدند که تا حال مردم امریکا  مخصوصأ عساکر مسن آن دوره از آن شکست رنج می برند؛ امید این کار در افغانستان تکرار نشود.

در قرن ۱۷م گفت و شنود فامیلی اتحاد ویت نام را از هم درید ( در افغانستان پسر کاکا و شوهر همشیرۀ شاه اتحاد فامیل را از هم درید). سلسلۀ Le که از سال ۱۴۲۸م بر اریکه ای قدرت تکیه زده بودند و یکتعداد شاهان مقتدر عرضه داشتند در سال ۱۵۲۷م، یک جنرال باغی ( مانند سردار داوود و بعد ملا عمر) یک سلطۀ جدید را به نام ماکس (Macs) (جمهوریت و بعد حکومت طالب) رویکار آورد ولی همیش از طرف مردم به نام زورسالار که سلطنت را به زور تصرف نموده بودند با ایشان برخورد می شد و به دوام حکمرانی طالمانۀ خود موفق نشدند ( حکومت سردار داوود و بعد طالب ظالم هردو ناکام شدند). ولی درسال ۱۵۹۲م سلسلۀ «لی» دوباره قدرت را به دست گرفت (طالب شکست خورد و پای امریکا داخل خاک افغانستان شد و ظاهرخان دوباره قدرت بدست نیاورد .)

در سال ۱۷۷۱م برادران تی سن ( Tây Son) سر کردگی شورشیان ظالم را به ضد متصدیان Binh Đình بدوش گرفتند (مانند برادران آل یحیی که بضد غازی امان الله خان توطئه ها بستند). برای چندین سال با قبایل Nguyn (گوین تلفظ میشود) و Trnh که چین ترینهه ها را کمک می کردند جنگیدند. (برادران نادر غدار تصدی ظلم و کشتار بر قرار ساختند). برادر مقتدر«تی سن ها» که گوین هیو Nguyn Hu نام داشت و بنام Nguyn Quang Bình نیز یاد شده لقب Quang Trung  داشت خود را امپراطور اعلان نمود ولی قبل از وقتش در سال ۱۷۹۲م وفات یافت ( برادرمقتدر آل یحیی نادر خان  نام داشت با ضرب گلولۀ یک متعلم به نام عبد الخالق هزاره قبل از وقتش به خاک غلتید و کشته شد). ولی بازماندگان  برادران  تی سن به مقابل نگوین ها مقاومت نتوانستند وآنها قدرت را دوباره بدست گرفتند (مردم افغانستان میخواستند ازطریق انقلاب قدرت را از چنگ آل یحیی بدست بیاورند اما وقتیکه دانستند که روسیۀ شوروی قصد تسخیر مملکت ما را دارد از انقلاب صرفنظر نموده بضد آن اقدام کردند).

… در سال ۱۸۸۴م شاه Hip Hòa مجبور ساخته شد که پیمانی را امضاکند تا فرانسه بتواند همۀ ویت نام را به تحت الحمایگی بیاورد ( ۹ سال بعد امیرعبد الرحمان پیمان دیورند را با انگریزها در سال ۱۸۹۳م امضا نمود و زمین های حیاتی مملکت را به انگریز ها واگذار شد وبعد این خط سرحد بین المللی بین افغانستان و پاکستان شناخته شد).

در شروع سال۱۹۲۷م در هانوی یک حزب سری از طرف جوانان رویکار آمد. تا نوامبر ۱۹۲۷م، پروفیسوران، سکرتر ها و ژورنالیست ها با آنها پیوستند و در راس شان یک پروفیسور جوان به نام  نگوین تای هوس (Nguyn Thāi Hc) بود. هدف شان شناسایی مردم به نظریات جدید مخصوصأ از Sun Yat-sen {سیاستمدار، طبیب، و فیلسوف چینایی است که اولین رئیس جمهور چین ولیدر کومینتانگ Kuomintang حزب نشنالست چین بوده اورا «پدرملت» میدانند. ارثیت فلسفه سیاسی او عبارت از: « سه پرنسیپ مردمی بود:

نشنالیزم یا آزادی ازاسثمار امپرالیست خارجی، حق مردم یا بعضی وقت دیموکراسی وامرار معاش مردم، که بعضی اوقات سوسیالیزم نامیده میشوند، بود. این گروه جوانان خود را بنام «حزب ملی ویت نام» مسما ساخته ومیخواستند حزب شان به اساس مودل حزب کومنتانگ چین باشد. ( طالب های ظالم هم به اساس  پرنسیپ وهابیون ظالم حزب خود را تشکیل داده فلسفۀ سیاسی شان، انتحار، تخریب و اسلامیتی است که خود باور ندارند وآنرا «امارت اسلامی» نام داده اند، نظریات خرافاتی داشته اعضای شان مردمان جاهل بیسواد و اعضای استخباراتی پاکستان و انگریزها و امریکا و عرب ها بوده بضد نظرات جدید و مدنی اند،  پلان پیشرفت برای مملکت و مردم نداشته انتخابات را نمی پسندد، به قانون اساسی باور ندارند، ستادیوم سپورت را برای قتل زنان بیدفاع بکار میبرند  وبرمردم جبرأ ریش با معیار قطی کوکاکولا تقاضا دارند و نماز به زور می خوانند چون نمی دانند که (لا اکره فی الدین)… »

معرفی مختصرکتاب تحقیقی وپرمحتوا ازدوست فرزانه وعزیزم داکتر دستگیر را- که نسبت معاذیرصحی ام نتوانستم به تحریربیشتر بپردازم، با آرزوی صحت وسعادت وانتظارآثار روشنگر دیگرمؤلف، با ذکرچندعنوان عمدۀ آن به پایان میرسانم:1- پیمانهای قدیم تا پدرملت چین(سخنرانی احمد علی کهزاد درهزارمین سالگردتولد ابن سینا…2- ویتنام شمالی(ازنشریۀ انترنت، 3- پیمان فرانسه وجمهوریت دموکراتیک ویتنام، 4- خطابۀ گباب تا رفراندم تقلبی در ویتنام جنوبی،5- ازجنگ ویتنام تاپیمان صلح پاریس، 6- پیمان پاریس- موافقتنامه جهت ختم جنگ وبرگردانیدن صلح درویتنام، 7- از مابعدپیمان صلح پاریس تا درد دل باجوانان…

ودر اخیرذکرشعرندائیۀ (جلوه) به نقل ازکتاب افغانستان درمسیرتاریخ، شهکارتاریخی مورخ فقید میرغلام محمدغبار، که دوست ومبارزهم اندیشه اش درهمان ایام سرود، می آورم که وصف الحال اوضاع فعلی کشورنیز می باشد:

تاکی ازجوروستم شکوه وفریادکنید                   

سعی برهم زدن منشاء  بیداد کنید

دست ما دامن تان باد جوانان غیور                      

  که از این ذلت احوال همه آزادکنید

صدهزاران چومنت آتش بیدادبسوخت       

         نه نشینید ز پا دمبــدم ارشاد کنید

فتنه انگیخته تبعیض نژادی در خلق                     

  فکــر آینده ملک خود و اولاد کنید

خانمان کرد تبه تا شودآباد خودش                      

  خانه ظلم و ستم یکسره برباد کنید

تا شود بر همگان امن وعدالت قایم                    

   عالمی را زمساوات وحق ایجادکنید

آشیان همه مرغان ز ستـم آتش زد                     

  قصد آتش زدن خانه صـــیّاد کنید

ندهند ارزش کاهی به حقوق بشری                    

تکیه به، برخودوبازوی چوفولادکنید

هر کجا لاله رخی با قد سروی بینید                   

یک نفس یاد ازین جلوۀ ناشاد کنید