دغدغه نوشتن:
مدت ها است که نمی نویسم و شاید خیلی ها از قلم برداشتن و نوشتن دورشده باشم. ممکن به علت بعضی مشغله های تعلیمی و تحصیلی (در دانشگاه هندی تاشکند) و حرف و حدیث خانوادگی باشد؛ یا همانطور که میگویند: «گریه هم دل شاد میخواهد!»
اما راستش این دغدغه نوشتن هنوز در من بیداد میکند. چندیست در صفحات اجتماعی موضوعاتی من را درگیر کرده گویی شماری با من در جنگ است و مغز من را میکوبد.
با ظهور ویروس کرونا در جهان حال و هوای ذهنی و روانی و شاید دید عقلانی مردم دنیا تا اندازه ی نچندان زیادی متحول شده است. اما مسئله اینجا است که این تحول تا چی حد سازنده بوده و منجر به یک انقلاب اندیشه ای و عقلانی میشود. آیا کرونا یک آفت خدا داد و “آزمون الهی” برای انسانها است، یا پدیده طبیعی ی عادی و یا یک سلاح جنگ بیالوژیک دست ساخت بشر؟
کرونا و عقاید و باور های ما:
کرونا ویروس مرگبار و با سرایت از انسان به انسان دیگر برای نخستین بار در یکی از شهرهای صنعتی چین پدیدار شده و در مدت خیلی کوتاه در همه دنیا سرایت و گسترش پیدا کرد. با وصف گذشت نزدیک به یکسال؛ کرونا هنوز یک سناریوی تازه وارد و بلای ناشناخته در دنیای سرشار از علم و تکنالوژی ی امروز است. در حالی که آفت های مرضی یی مثل کرونا هرگز پدیده های بی سابقه و بی تکرار در دنیای قبل از ما نبوده و در آینده ها نیز نخواهد بود.
این روزها وقتی به شبکه های اجتماعی نظر می اندازم عمیقا تحت تاثیر پیام ها و سخنان بیشتر افراد میروم . هر روزه همه داد و فریاد از این دارند؛ که چرا خدا هر بلا را برای ما مسلمانها نازل کرده؛ انتحار و انفجار کم بود که کرونا هم از در و دیوار رسیده.
در واقع من هم چنین احساس دارم که چرا مملکت های اسلامی ی ما اینقدر بدبخت و بیچاره است. چرا مملکت های به قول مردم اهل کفر آرام آسوده استند؟
اما وقتی نگاه کردم این ویروس مرگبار کرونا از بلاد کفر سر زده است و تنها در کشور ما و کشور های مسلمان نیست و باز هم به سخن مردم؛ در کشور های کفری تاخت و تاز زیاد ترهم دارد. کوشش کردم با یک دید منطقی و امروزی به ماحول خود نظر بیندارم چون ما در جهانی استیم که علم حرف اول را میزند؛ اگر اندکی تحقیق و مطالعه کنیم سوال های ما حل می شود.
در قرن های متمادی دنیا شاهد جنگ ها، سیلاب ها، توفانهای باد و رعد و برق و آتش، زلزله ها و رانش های خورد و بزرگ کوه ها و اراضی، سرما و یخبندان، قحطی و همچو ویروس ها و یا طاعون و به انواع آفات دیگر درد زا و مرگ آور بوده است. در هرحال زمین ما از همان نخستین روز های پیدایش؛ با قوانین و شرایطی انسان ها را پذیرا شده است که قبل برآن هم در زمان و مکان و بر جانداران پیشین جاری و حاکم بوده است. لذا اوضاع خوب و بد و زندگی بخش یا بیماری زا و مرگ آور دنیا به عقیده و باور و دین و مذهب آدم ها ارتباطی ندارد و ارتباط داشته نمیتواند.
فهم دشوار یک حقیقت کبیر:
ولی فهم و دریافت این حقیقت کبیر؛ کار آسان نی بلکه بی اندازه شاق و مشکل هم است حتی فیلسوفان افلاطون نیز که تنها شایستگان حکومت «مدینه فاضله» بودند؛ معلوم نیست که همه به یکسان توانایی درک این حقیقت را میداشتند یا خیر؟
اینجا مسئله فراتر از اینها هم هست هرچند پاندمی کرونا یک فاجعه بس غیرقابل تصور برای انسان قرن بیست و یک نیست که به علت هراس و وحشت از آن؛ باز خدایان دیگری بسازد و به آنها متوسل گردد یا پناه بجوید ولی باوصف این؛ این انسان بی خیال و نگرانی و وسواس هم بوده نمیتواند…
منظور از «انسان قرن 21» انسان صاحب اطلاعات و آگاهی ها از قرن 21 است والا ما در جهان آدم های حتی افزون تر از آدم های عصری داریم که در اوضاع و خیالات قرون دوران سنگ بود و باش دارند. لُب تحقیق و محاسبه دکتور هلاکویی که بایستی معرف حضور تان باشند؛ این است که هنوز 60 فیصد مردم دنیا چیزی به مصداق عقل ندارند.
با توجه به این اگر نگاه بیندازیم به زمانی که انسان پیشرو به انقلاب شناختی ره برده بیشتر در تلاش فهم از محیط و اطراف خویش بوده است .انسان که خود به عنوان معمایی است در شناخت؛ هنوز اندک آگاهی از خویش دارد ولی از دنیای بیرون از خود؛ آگاهی هایش بیشتر و کار بردی تر گردیده است طوریکه در اعماق کیهان اطراف منظومه شمسی و ژرفای خاک و اقیانوس ها میتواند ابزار آگاهی دهنده و کشاف بفرستد و حتی خودش سفر نماید. اینچنین دانش های بشر در عالم ذرات و کوانتوم خیلی قابل توجه است و امروزه دستاورد های این علوم در تکنالوژی های مختلف؛ سهولت ها و حتی معجزات به وجود آورده است که وارد تفصیل آنها شده نمیتوانم.
البته علم امروز به بی اطلاعی و نگاه غیرعقلانی آنعده افراد بشر که عقب مانده شمرده میشوند؛ راجع به وقایع و تحولات طبیعی و غیرطبیعی اذعان دارد. در واقع؛ این تنها گرفتاری اجداد ما و نسل گوشه مانده امروز نیست بلکه در زمانهای بس طولانی گذشته در غیاب علوم تجربی و مثبت؛ باورها وعقاید زاده خیال و وهم توأم با بازدهی درست و نادرست تجربه های پراگنده بوده که جوامع بشر را انسجام میداده است.
لهذا این عناصر انتظام دهنده فکریات و رفتار های جوامع هزاران ساله؛ به گونه حقایق جاودانی و حتی چیز های تابو و مقدس نهادینه شده است. بر آن اساس ها؛ آفات و بلیات طبیعی دارای منشاء های ماورای طبیعی و ناشی از قهر خدایان و گنهگاری بشر می باشد و چاره ای بیشتر غیر از صدقه و قربانی و نماز و نیاز و تضرع و توبه … ندارد.
طلوع و غروب خورشید یعنی چی؟
اگر بسیار عمیق نرویم می توانیم در محاورات روزانه و نام ها و تعریف های زبانی پیش پا افتاده خود دریابیم که نظام ها و سیستم های فرهنگی و عقیدتی ما چه سان شکل گرفته و نهادینه شده است؟
مثلاً به طلوع و غرب خورشید؛ دقت نمائید:
آیا بر اساس دانش های کنونی ما؛ به راستی خورشید طلوع یا غروب میکند؛ یعنی از جایی بالا می آید و در جایی فرو می رود؟
نه خیر؛ هرگز!
خورشید درین عملیه ها ساکن کامل است و این منطقه زیست ما در زمین (یعنی نه همه زمین و نه حتی نیمه کامل زمین) است که در نتیجه چرخش 24 ساعته زمین به محور خودش؛ برابر آفتاب می آید و در پرتوی آن قرار میگیرد و 10، 15 ساعت بعد از این رویا رویی دور میگردد. هیچگاهی نیست که آفتاب بر قسمتی از زمین نتابد و بخش دیگری از کره ارض با آفتاب گویا «غروب» کرده مقابل نشود. پس «طلوع و غروب» قایل شدن برای آفتاب از دید محدود و خیال خام انسانهای اولیه ناشی گردیده و نهادینه شده است و شاعران و متخیلان هم درین «طلوع و غروب» پنداری چه ها که نه بسته اند و نه بافته اند!
چشم و همه اندام های جانداران به شمول بشر؛ توانایی های محدود و کمی دارد. چشم بشر در نزدیک ریز تر از یک ملی متر چیز را دیده نمیتواند ولی در دنیا میلیارد ها نوع موجود زنده کوچکتر ازین حد وجود دارد که میکروب ها و ویروس ها و سلول های متشکله جانداران از آن جمله است. این ها را با واحد «انگستروم» انداره می گیرند که هزارم حصه یک میلی متر است. ویرویس ها و میکروب ها تنها چند انگستروم؛ جسامت دارند لذا تنها زیر میکروسکوپ قوی قابل دید میشوند.
انسانهای اولیه نمیتوانستند بدانند که اجسام زنده چنین ریز هم پیرامون آنها هستند و میان ریه و معده و دیگر خالیگاه های آنها نیز رفت و آمد دارند و زیست و تکثر می نمایند؛ لهذا در مورد آثار چنین موجودات نامرئی ناگزیر خیالات می بافتند که تفصیل آن «مثنوی هفتاد تریلری» میشود.
بيماری های همه گير ناشی از اینگونه موجودات دیده نشدنی تا قرن بيستم به کشتار ده ها ميليــون نفــر ادامــه دادنــد. مانند انکه ســربازان در سـنگرهای شـمال فرانسـه، مبتلا بـه «آنفلوآنزای اسپانيايی» شدند که هزار ها تایشان را در کام مــرگ برد. این سنگر ها خــط مقدم جبهه و نقطۀ پايانی مؤثرترين شبکۀ تدارکاتی جهانی بود که تا آنزمان دنیا به خود دیده بود؛ ولی در برابر بلایی چون «آنفلوآنزای اسپانيايی» بی چاره بودند و…و…!.
عبور از بیچارگی ها به توانایی های انقلابی:
اما به یمن دستاورد های بی سابقه علم در قرن بیست بشر پیشاهنگ دیگر به تغییر بینش هایش پرداخت و از جمله اطلاعات خود را در مورد بیماری های همه گیر بهسازی و نوسازی نمود و سرنوشت خویش را به گونه نوع متحول ساخته با تجهیزات وقایوی و واکسیناسیون و گسترش امکانات درمانی ازجمله کشف و ساخت انتی بیوتیک ها در راستای بهداشت فردی و منطقوی و جهانی گام های بزرگ و انقلابی به پیش گذاشت….
چنین است که بشــريت امروز از دانش ها و ابــزار لازم بــرای مقابله با همه گيرها برخوردار است، با اقبال بلند بشر کنونی؛ برکت دانش ها و فناوری های نوین طب و عشق و فداکاری زنان و مردان سفید پوش (طبیبان و نرس ها و پرسونل طبی) در صف اول مبارزه با ویروس مرگبار کرونا؛ اینک تلفات انسانی نهایت کم شده جان هزاران انسان نجات داده میشود. تا کنون جهانیان به این اندازه به علوهمت و ارزش دانش و خدمات پزشکان و درمانگران پی نبرده بودند.درواقع این ها مبازران واقعی جامعه بشری و سربازان مدافع جان و زندگی و انسانیت استند.
بنابرین ها علم به معنای ساینسی بر پایه تجربه و آزمایش و کاوش ها در ژرفا و پهنا و جزء و کل واقعیت هستی استوار است و انسان امروز با عقل رشد یافته و دانش تجربی؛ و فناوری های نوین به مهار این چنین پاندمی های کرونایی و غیرکرونایی اقدام میکند و در آن باور های مقدس و غیر مقدس اصلاً راه ندارد.
اینکه از باور ها برای تقویت روحی و تلقین افراد کار گرفته میشود؛ تا یک حدی مانع علمی ندارد؛ ولی در صورتیکه سنت ها و باور ها و مناسک به نظر علمی مضرات داشته باشد؛ دید علمی محترم تر و مرعی تر است و ممکن است به خاطر کاهش خطرات حیاتی بر مردمان میلیونی؛ سنت های عقیدتی محدود یا معطل ساخته شوند. چنانکه در جریان اوج کرونا نماز خانه ها و اماکن مذهبی بسیاری از کشور ها و مناطق مذهبی اسلامی و غیر اسلامی به شمول کعبه مقدس و جایگاه حج مسلمانان بسته شد و مراسم عروسی و فاتحه گیری و دیگر اجتماعات تابع مقررات قرنطینه گردید.
داغ ننگ بر جبین جهان قرن 21 :
اما؛ تا هنوز که هنوز است جنگ، قطحی و طاعون از جمله مصایبی است که طی دهه های نزدیک جان هزاران نفر را گرفته و می گیرد. این ها نیز از جمله فجایعی نیست که از کنترول شعور و قدرت تحلیل و تعقل انسانها بیرون باشد؛ و چه بسا به بحران های تحت کنترول قدر قدرت ها مبدل شده است. تهدید مرگبار امراض ملاریا، ایدز و توبرکولوز که سالانه هزاران انسان را به کام مرگ میکشاند، کاملاً میتواند رفع و ریشه کن گردد یعنی که تنها معلول عوامل کور کشنده نیست که بشر تا قرن 19 به خود می دیده است.
منجمله افریقا خاستگاه انسان و انسانیت را نگاه کنید:
مردمانش با فقر و گرسنگی که در کوچه و پس کوچه ان بیداد میکند دست به گریبان اند؛ افریقا نه تنها گهواره نخستین انسان و انسانیت است بلکه ثروت های آنرا جهانخواران غارت کرده و مردمان بومی آنرا طی قرون نزدیک به طریق برده گیری و برده سازی سخت استثمار نموده اند ولی هم اکنون ۵۲ میلیون انسان در۱۸ کشورافریقایی با بحران گرسنگی روبرو اند. در گذارشی از سازمان ملل در هر۵ ثانیه یک کودک از گرسنگی جان میدهند… علم و عقل و انسانیت حکم میکند که دنیا وامدار افریقاست و کمترین وظیفه اس رفع تمامی حوایج این مردم و توانایی بخشیدن آنان به سطح عصر کنونی میباشد.
جنگ های متعدد افروخته شده در سوریه، عراق، یمن و افغانستان که با مصیبت بیرحمانه ترین و بی ملاحظه ترین کشتار، انتحار، انفجار و نشنیده ترین خشونت ها و بی خانه مانی ها همراه است و هزاران مهاجر فرار کرده از آنها شکار دریا های یونان و ترکیه و دام های مرگ دیگر میشوند؛ در واقع ننگ انسان و انسانیت قرن 21 میباشد.
چرا که اینها مسایل نادری نیستند که از عجز و نادانی قدیمه آدمی در برابر طبیعت یا بیگانه گان ناشی شده و انسان های دانا و قدرتمند کنونی از کنترول و رسیدگی به ان ها عاجز باشند. و یا صرف با استغفار و استغاثه به درگاه خدا از شر این همه آفات نجات یابند؛ بلکه اصلاً قدرت های شرور روی زمین عامل و بانی و ادامه دهنده این فجایع اند.
کسانی که این حقیقت هولناک را نمیدانند و نمیخواهند بدانند و اذعان کنند و در جهت رفع و دفع این شرارت ها به آگاهی و دانایی بخشی مردمان آسیب پذیر و مورد تهدید بکوشند و علیه دشمنان ابلیس صفت خلایق نیرو ها را به همبستگی و یکپارچگی برسانند آدم های زبون گنهکار و یا صاف و ساده اجیر و غلام اشرار جهانی استند.
به باور اسلامی ما خداوند دنیا را فرصتی ساخته تا انسانها در زمین به تعالی و تکامل برسند و با مبارزه و کسب معرفت و خرد به خود اگاهی برسند و مستقیم یا غیر مستقیم تحت اسارت ابلیس انسی و جنی واقع نشوند. چنان که قرآن کریم میفرماید: و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون (سوره یونس آیه 100. و(الله) بر آنانکه تعقل نمی کنند پلیدی نصیب می دهد.).
هم «آب حیات» و هم اکسیر مرگ و نیستی:
ناگفته نماند که تمدن روبه تکامل بشر به همان اندازه که مانند «آب حیات» و ضامن وقایه و معالجه بیماری ها و اپیدمی ها و پاندمی های جدید است میتواند تهدید حیاتی به طریق سلاح بیولوژیکی نیز باشد. سازمانهای نظامی و ارتشها و خاصتاً گروه های تروریستی با دست یافتن به دانش ژنتیکی ساخت میکروبها و ویروس های جدید و ترکیبی تازه و مهندسی شده میتوانند پدید آورنده و گسترش دهنده فاجعه های همه گیر تباهکنی در دنیای امروز و اینده ما باشند. استوین هاکینگ یکی از دانشمندان فیزیک دنیای امروز ما؛ تاکید داشت که: خطر نابودی ما به دست خودمان است. چنانچه اگر يک همه گير (اپیدمی) از کنترل انسان خارج شود، نه به دليل خشم الهی، بلکه بدليل بی کفايتی بشر است.
انسان امروز خیلی مغرورانه و دیوانه وار روانه افق های ناگشوده تمدن معاصراست که با احتمال زیاد فرهنگ انسانی وعقلانی را از قیود جهل نهادینه شده آزاد میکند. اما با سناریوی عظیم و جهانی کرونا؛ معلوم شد که بشر امروز نتنها نیاز به تغییر دنیای اطراف و دانش و بینش عمومی نسبت به آن دارد؛ بلکه به توسعه و تعمیق خوداگاهی و بِه سازی مغز و روان خویش به قسم فردی و جمعی و عمومی هنوز بیشتر محتاج است یعنی انسانیت در نوع انسان باید غنا و اعتلای صد چندان یابد و در اداره جهان حرف اول را بزند؛ وگر نه پیشرفت لاقیدانه؛ خود تکنالوژی را میتواند جایگزین انسان خردمند سازد و میتواند قدرت شناختی وعقلانی را که یگانه امتیاز بشر در تنازع بقاست؛ آسیب بی برگشت برساند.
انسان نیازمند است تا به هویت خویش پی ببرد و از آن دفاع آگاهانه و هوشیارانه بی پیشینه نماید. تمدن معاصر شاید به گناه مطامع آزمندانه فراحیوانی کاپیتالیست ها که آقای دنیای کنونی اند؛ بربریت و وحشت تکنالوژیک هم به میان آورده است و هر روز انسان را غرق فناوری های تهدید کننده هسته و اساس حیات می نماید. اندیشمند بزرگ دیگری میگوید:
دنیا تا زمانی که انسان نادان و ناتوان بود نابود نشد؛ امروز که دانا و توانا شده این کار خواهد شد.
باید ها و نباید ها به جوانان و مردم افغانستان:
در افغانستان؛ امروزه در معدود موارد و مسایل جوانها آگاهی و دید لازم منطقی دارند. چون گویا دانش محدود به دانشکده ها است. جوانان بیرون شده از دانشکده یا راه نیافته به آن؛ دانش آموزی و خود سازی را تمام شده یا ناشدنی می انگارند. البته دولت فاسد درجه اول دنیا هم با تکیه «قانونی» به قباله روبای صِرف که اکثراً بی هیچ درس و زحمتی خریداری یا دزدی میشود؛ بر این توهمات سخت دامن میزند.
به هرحال من تنها میتوانم آرزو کنم که جوانان وطنم با عرقریزی و جانفشانی در پی دانش وعلوم دقیق و مفید و موثر باشند که راه ها و وسایل کسب آن مانند گذشته تنها زانو زدن پیش ملا و چلی نیست؛ الا در فردای نه چندان دیر نه فقط نوکر زورمندان محیل و شیطان صفت ندیده و نشنیده خواهند شد بلکه چه بسا زیر اراده ربات های آهنین و بی روح و احساس در خواهند آمد.
مردم عزیز؛ سال کرده گان گرامی!
به لحاظ خدا و هر آنچه ایمان دارید و عزیز و محترم میشناسید؛ دیگر از فرستادن کودکان معصوم و نوجوانان خام تان به مدارس پاکستانی و همانند های آنها حتی در داخل کشور و کنار خانه تان؛ خود داری فرمائید. بس است چهل سال و حتی نیم قرن و یک قرن تجربه کردید و نتیجه را دیدید که در آنها صرف اسرائیلیات و ابلیسیات است و بس!
دانش در تقابل حتمی با معرفت و شعور قدیمی قرار ندارد ولی زیر و رو کردن آنرا مانند تصفیه و خالص سازی طلا؛ ضروری و محتوم میدارد. اگاهی روز یعنی بیداری و توانایی همپا و همآهنگ شدن با پیشروان نیک سیرت جهان است. ما باید در تلاش باور های منطقی و محاسبات روشن اجتماعی باشیم و با بیرون شدن ذهنی از قیود سنت های ناپسند و از منجلاب بداندیشی هایی که حاکم جامعه قرون وسطایی ما است خود را به اگاهی روز برسانیم و حلقه های زنجیر بلاهت و نا اگاهی و بد دانی و خرافات را پاره کنیم تا مملکت خود را نجات دهیم.
در اخیر؛ تبریکات صمیمانه ی خود را به برادر گرامی ام داکتر مصطفی جان افتخار و نامزد عزیز شان دکتوریس شبانه جان صابری تقدیم میکنم و گام های نخست شان را در دنیای طبابت عصری و در راستای خدمت گذاری صادقانه و بشردوستانه به مردم سخت محتاج وطن مان؛ مبارکباد میگویم.
با درود و احترام به همه