استاد برهانالدین نامق با هر شاهکار خود نامی میشود و شهرتش در چاردانگ دنیای ادب میرود. شماری از دوستانی که استاد نامق را نمیشناسند؛ می پرسند: «استاد نامق کیست؟» که این همه شور و غوغا در عالم معنا افکنده است؟دوستان عزیز و خواهندگان مهربان، من برای تان –البته تاحدی- میگویم که استاد نامق کیست؟ قبل از آن باید بگویم که، «نارسا اظهار [مهر] است این پیام»* استاد نامق مردیست زاده شده در بدخشان شریف در سال 1329، میانه قد، بدخشی سیما، کم سخنِ بسیاردان، وارسته و بی ادعا، آهسته گپ می زند، آهسته راه میرود. کوشش میکند که مورچه در زیرپایش آزار نبیند، همیشه کتاب میخواند، همیشه مصروف نوشتن است.
و همیشه هم در حال ایجاد و آفریدن شعر میباشد.در خانهاش در خیر خانۀ کابل اتاقکی دارد پر از کتاب و لبریز از کاغذ و آگنده از مهربانی و عطوفت. هر باری که با این اتاق (یکی دو بار با دوست نازنینم حلیم یارقین بود) داخل شده ام، با دنیایی از دانستیها و با جهانی از بایستنیها، بیرون شدم.خوب، بعد از اینها، با محترم استاد برهانالدین نامق در عالم مهاجرت در شهر پشاور آشنا شدم. در آنجا یک دورۀ سه جلدی از کتابِ «تاریخ ادبیات تورکی اوزبیکی» برایم هدیه کردند. این کتاب 1300 صد صفحهیی را ترجمه و چاپ نموده بودند. از آن زمان تا کنون – 9 میران 1399- دوستی ما، با گذشت هر روز مستحکمتر و صمیمانه تر شده است. او را خیلی دوست میدارم و برایش احترامی زیاد قایلم. شخصیت استثنایی اش را دوست دارم و به کارهای برازنده اش احترام میگذارم.
استاد نامق شخصیت چند بعدی است. در هر بُعدش، سیمایی است برازنده و سربرآورده در میان همگنان.استاد نامق، محقق است؛ کارهای تحقیقی او بیشتر متمرکز است به دو ساحه: الف) ادبیات؛ ب) تاریخ. و هم در دو زبان اند: اوزبیکی و دری. در هر دو ساحه و در هر دو زبان، آثار ارشمندی آفریده است و آنها عبارتند از: تاریخ ترکان افغانستان، سال نشر: ۱۳۹۵ – اوزبیک تیلی و ادبیاتی تاریخیگه بیر اوتکونچی باقیش، نشر ییلی: ۱۳۹۸ – تورک و مغول، سال نشر ۱۳۹۸ – نورجهان بیگم ملکه حسن و سخن، سال ۱۳۵۴ – دزد با پشتاره، سال ۱۳۸۱ – از ترخان آزاده تا برزینمهر آتشکده، ۱۳۸۱ – جوایز مطبوعاتی در افغانستاناستاد نامق مترجم است؛ عرصۀ ترجمۀ او، تاریخ و داستان و شعر است و موضع ترجمه اش، منابع اوزبیکی و تورکی استانبولی میباشد. تا کنون، این ترجمهها از او به چاپ رسیده اند: کتاب پنج جلدی تاریخ ادبیات ترکی – اوزبیکی، چاپ اول ۱۳۷۵ چاپ آخر ۱۳۹۶ – بابرنامه، ۱۳۹۹ – تاریخ آسیای میانه، ۱۳۹۳ – شبهای پر ستاره (رمان بابر) ۱۳۸۵ – تاریخ تورکستان شرقی، ۱۳۹۵ – بهارگه ایشان (شعر توپلمی) ۱۳۹۲ (و. درخانی، میزان 1399) او با ترجمه های خود، از یک سو، جریان ترجمه در افغانستان را تقویت کرده است و از سویی هم، در گنجینۀ ادب دری و تاریخ، دُرهای شاهواری افزوده. گاهی ، شعر را به شعر ترجمه می کند.استاد نامق شاعر است؛ استعداد استاد نامق در شعر سرایی اعجاب انگیز است. طبع روان چون رودباران بدخشان دارد. اشعار او از نگاه شکلی، همۀ اشکال ادبیات کهن را در بر میگیرد و از نگاه محتوایی، افزون بر دردهای بشری، همۀ موضوعات زندگانیی کسی را احتوا میکند که در جغرافیای بدبختی به نام افغانستان نفس میکشد. بالادستی استاد نامق ثدر شعر سرایی، قدرت او در ایجاد قصیده – شکلی که شماری در آفریدن آن شکل شعری، ناتوانی احساس می کنند- می باشد.
تعداد ابیات چند قصیدۀ او، تا به بیشتر از 200 بیت هم می رسند. شاعر دو زبانی ست، از گنجینۀ اشعار او تا کنون مجموعۀ «فروغ عشق در جلوهگاه حضور» در پهنۀ ادب جلوه فرما شده است.استاد نامق، طنز پرداز است؛ افزون بر ابعادی که از شخصیت استاد نامق، برازنده کردیم، او طنز پرداز قوی نیز است. طنزهایش بیشتر منظوم اند. یک مجموعۀ صد طنزی او را خوانده ام. طنزها، همه زمینه را در بردارند از سیاستمدار تا یک چالاکِ بازار درین پنهۀ رنگین کمانی، نفس می کشند. این همه طنزها که در قالب مثنوی اند؛ در مجموعه یی به نام «شش طرف» گرد آمده اند. تا کنون زمینۀ ظهورِ شان در شش طرف میسر نشده است.استاد نامق، فولکلور شناس هم است؛ در زمینۀ فرهنگ مردم هم کارهای استاد برازنده اند. تألیف کتاب پرحجم «جلوۀ مثل در شعر فارسی» به تنهایی میتواند بیانگر توانایی او درین زمینه باشد.افزون بر اینها، استاد نامق، آثاری هم آماده برای چاپ دارند؛ چون، «وادی زیبای خاش* – مثنوی شش طرف ( مجموعه طنز) ؛ جلوۀ مثل در شعر ؛ مجموعه های شعری به زبانهای فارسی و اوزبیکی؛ بیدلی که من دارم، در مورد ابوالمعانی بیدل (وحدت الله درخانی، 1399)در ارتباط به این آثار باید گفت که: 1- جلوۀ مثل در شعر فارسی، مجموعۀ پر حجمی است از بازتاب ضربالمثل در شعر فارسی با شواهد شعری از متقدمان و معاصران.2- مجموعۀ شعری استاد به چند جلد میرسد. این اشعار به زبانهای دری و اوزبیکی اند.3- بیدلی که من دارم، اثری است که در مورد بیدل، نگاشته شده است و آن طوریست که ابیاتی از بیدل انتخاب شده سپس شرح هر بیت آمده است.استاد نامق، دانای مهربان است. «مهر دانایی» او، چون مهر آسمانی در بهاران است.
اما، مهر دانایی چیست. این تعبیری است از ملای روم. مهردانایی، آن است که، هرچه یاد داری را به خواهندگان دانش نثار کنی. بخل و حسادتی در میان نباشد.از این منظر، استاد نامق شاید کمتر نظیر داشته باشد. از تجربۀ خود میگویم: هر زمانی که به منبعی ضرورت داشتهام؛ به ایشان مراجعه کردهام. اگر آن منبع را خود داشتنه اند؛ با صفا و صمیمیت در اختیارم گذاشته اند و اگر نداشته اند، مرجعی را برایم سراغ داده اند. از طرفی دیگر، اگر مشکلی در جریان کار داشته ام و از ایشان پرسیده ام، با توضیحات اصلی و فرعی، آن مشکل را حل کرده اند بدون اینکه به این مثل معروف «بود هم پیشه با هم پیشه دشمن» اهمیتی داده باشند.استاد نامق، حافظۀ قوی دارد؛ در حیات خود کسی را ندیده ام که به اندازۀ استاد نامق شعر یاد داشته باشد و در هر زمینه، شعری از شاعری روایت کند. از اینکه بیشتر با ادبیات کهن سرو کار دارد، حافظه اش هم سرشار از دردانه های ادبیات کهن می باشد.استاد نامق، شهرت گریز است؛ یکی دیگر از برازندگی های استاد نامق، شهرت گریزیی اوست. با این همه کار و آثار و مقام معنویی که دارند؛ هیچگاهی ندیده و نشنیده ام که افادهیی بفروشد و تفاخری داشته باشد. وارستگی فطریش، او را از هیاهوی شهرت طلبی و «من من» به دور داشته است.
و این فضیلتی است که آدمان کمتری به آن می رسد.و در اخیر؛استاد نامق سالنگ است. تعجب نکنید؛ باری او قصه کرده بود که نواسه هایش، به بدخشان رفته اند. در راه سالنگ را دیده غرق حیرت شده اند. زمانی که از بدخشان آمده اند؛ به شانههای استاد نامق سوار شده؛ میگفته اند که ما به سالنگ برآمدیم. اگر سالنگ نعیم الله جان، شانههای استاد نامق بوده باشد؛ سالنگ من و سالنگ ما، کارها و کارستانهای معنوی اویند که بر دو طرف (دری و اوزبیکی) مشرف اند. اشراف این سالنگ هم، بیهقی وار، شفاف و باشکوه است.و در فرجام آبی که از رودباران این سالنگ معنوی میخوریم و هوایی که از آن آبیی بی همتا، تنفس میکنیم – همیشه در همیشه – برای مان گوار باد! ایدون باد!— -* این مصراع از مرحوم حامد فاریابی است و اصل «نارسا اظهار رنج است این پیام» می باشد.———— این هم زندگانیی دفتریی استاد برهان الدین نامق بر اساس نوشتۀ وحدت الله درخانی، دانشمند جوان و یار و یاور صدیق استاد نامق: در سال 1329 در قریۀ زیبای شهران ولایت بدخشان به دنیا آمد. آموختن الفبا را از نزد ملای مسجد آغاز کرد. مکتب ابتداییه را در همانجا خواند. متوسطه را در لیسۀ ابن سینا – در کابل- تمام نمود. دورۀ لیسه را در اکادمی تربیۀ معلم به پایان رسانید. سند فراغت از دورۀ لیسانس را، از دیپارتمنت ژورنالیزم دانشکدۀ ادبیات ِدانشگاه کابل گرفت.در سال 1354، شامل وظیفۀ دولتی شد. به اصطلاح «بر دسترخوان دولت شامل شد» در وزارت مالیه اولین وظیفه اش بود؛ آن هم در بخش نشرات و مطبوعات آن وزارت.در سال 1355 در رادیو افغانستان در برنامۀ اوزبیکی مقرر شد.
در بخشهای مختلف نشراتی درین برنامه کار کرد. در سال 1372 از اثر حملات راکتی در شهر کابل، مجبور به مهاجرت به پاکستان گردید. از سال 1372- تا سال 1386 در شهر پشاور پاکستان زندگانی نمود. درین شهر، ماهنامۀ «سوغات» را به نشر رسانید. چندی هم در «دانشگاه بین المللی اسلامی» اسلام آباد مرکز پاکستان- مضامین تاریخ ادبیات فارسی، تاریخ تمدن ایران، تاریخ سیاسی ایران و تاریخ ادبیات تاجیکی را تدریس کرد.پس از آمدن از مهاجرت از سال 1387 – تا 1391 هجری شمسی در بخش نصاب تعلمیی وزارت معارف افغانستان کار نمود. چندین کتاب را به زبان اوزبیکی، تألیف و تصحیح کرد. در سال 1392 در ریاست مطابع دولتی، تبدیل شد. سر انجام در سال 1393، در شمار متقاعدین درآمد. و اکنون – میزان 1399- در خانهاش در خیر خانۀ کابل، به تعبیر قدیمیها «در قلۀ قاف قناعت» خویش مصروف تحقیق و تخلیق است. فیض زندگانیی پربرکتش جاودانی باد! با احترام رحیم ابراهیم