بیست سال که با دود و آتش گذشت: احمد سعیدی

هفتم ماه اکتبر ۲۰۰۱ مصادف است با آغاز یک جنگ طولانی و خونین در افغانستان ..درست ۲۰ سال از جنگ پر تلفات جانی و مالی و زیان آور امریکا و ناتو در افغانستان می‌گذرد. متاسفانه با گذشت ۲۰ سال حضور نظامیان خارجی بنام دمکراسی، حقوق بشر و آزادی مبارزه با تروریزم نتیجه ای برعکس داشته است حالا با گذشت ۲۰ سال شعار روز های نخست دمکراسی حقوق بشر تامین صلح و امنیت در سرزمین ما رنگ باخته و این ابر قدرت جهانی یعنی امریکا بدرستی میداند که جنگ در افغانستان را باخته و دیگر برای برنده شدن این جنگ امیدی ندارد. 

به باور من امریکایی ها با حضور نظامیان خویش در کشور ما اشتباهات زیادی را مرتکب شده اند که جبران این اشتباهات و گنهکاری های شان کار ساده‌ و آسان نیست؛ طوریکه هموطنان ما بهای زیادی در ادامه این جنگ پرداخته اند امریکا نیز از نگاه اقتصادی سیاسی اجتماعی و جهانی ضربه های جبران نا پذیری را متحمل شده است.

بدرستی همه میدانند که نسبت به گذشته ها در حال حاضر در افغانستان وضعیت امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ، شکننده ‌تر از سال های قبل است. متاسفانه مردم افغانستان عوض یک دولت مقتدر و نیرومند با یک حاکمیت ورشکسته و بدون برنامه مواجه اند.

متاسفانه با گذشت ۲۰ سال حالا ما بجای رسیده ایم که اضافه تر از ۵۰ فیصد خاک افغانستان بدست مخالفین است. من بدبختانه در اوایل به این باور بودم که حضور امریکایی ها و ناتو میتواند زمینه نابودی تروریزم را فراهم سازد و افغانستان را بطرف انکشاف و روشنایی سوق دهد.

با دریغ و درد که برداشت من نادرست از آب بدر آمد من فکر میکردم امریکایی ها در حرف و عمل صادق اند اما چنین نبود. از باور های گذشته خود معذرت میخواهم از چهار یا پنج سال بدینسو شخصاً تلاش نمودم تا سیاست ها و نظامی گری های امریکا را در بعضی از نقاط جهان مطالعه نمایم با در نظرداشت این مطالعات به این نتیجه رسیده ام  که مقامات امریکایی و هم پیمانان آن سال‌های زیادی جهان را بنام حقوق بشر حقوق بین‌المللی  حقوق زن دمکراسی و جامعه مدنی به نفع خود استعمال کرده اند. در تمام سیاست های جهانی امریکایی ها به خود بهترین وکیل مدافع و برای کشور های دیگر بهترین قاضی بوده اند بخاطر منافع خود نه پروای حقوق بشری را داشتند و نه دمکراسی را بخاطر منافع خود هیچ ترحمی برای هیچ کشور و هیچ فردی ننمودند من با مطالعه ای که انجام داده ام نسبت به گذشته کاملا از ماهیت قدرت های زور گو آگاهی حاصل نمودم ولی تا هنوز این راه را پیدا نکرده ایم و تا هنوز نمیدانیم که چگونه ملت هزار پارچه افغانستان را به مرحله آگاهی و اتحاد برسانیم که  دیگر فریب چهره های فریبنده قدرت های بزرگ را نخورند و در راه اتحاد و همدلی یک دیگر تلاش نمایند.

باور دارم همیشه قدرت های بزرگ استعمار گر تلاش کرده اند گروهی را به قدرت برسانند که تعداد شان شاید از یک و دو هزار نفر تجاوز نکند اما این گروه در حمایت خارجی ها و زد و بند های که با آنها دارند

گاه وزیر، گاه وکیل، گاه رییس، گاه عضو این شورا و آن مقام پوشالی، گاه مشاور و گاه سفیر و گاهی هم وظایف دیگری را عهده دار میشوند این اشخاص تعدادی  دوستان نزدیک امریکایی‌ها، اروپایی‌ها، روس‌ها، چینایی‌ها، هندی‌ها، پاکستانی‌ها ایرانی ها و یا کشور های دیگر اند این اشخاص و افراد  سرسپرده‌ترین مزدوران تاریخ برای دیگران اند. هر کشوری که پول بیش‌تر دهد، خورجین مزدوری همان‌جا پر می‌شود. از همین‌جاست که فرقی میان روسیه، امریکا، چین، هند، پاکستان، ایران، قطر و سعودی را نمی‌شناسند. برای این گروه چیزی به نام ایمان و عقیده معنا ندارد. ایمان اصلی منبع کلان پول است همچو اشخاص در زد و بند های سیاسی با مخالفین دولت افغانستان حتی با طالبان نیز مشکلی ندارند این اشخاص و افراد با گذشت ۲۰ سال زنان و فرزندان خویش را که قبلاً در کشور های دیگر بسر میبردند حالا آنها را با غنی‌ترین کشور های جهان در خلیج، ترکیه اروپا و امریکا آورده از افغانستان کمک مالی می‌کنند تا آن‌ها از زندگی لذت ببرند. این گروه نسبت به مافیای ایتالیا و روسیه، به مراتب قدرت بالای مانور قوی تری  دارند. این اشخاص هم در حکومت، قضا، پارلمان، احزاب سیاسی، سکتور اقتصادی  گپ‌های نهایی را می‌زند. این‌ها از برکت موجودیت هم‌دیگر تقویت می‌شوند. سر دمداران این گروه  در شهرک های خود ساخته  و قصر های مرمرین که از پول بی‌حساب ساخته شده به سر می‌برند. اینان از بس می‌خورند و می‌نوشند، از سلامتی خوب برخوردار نیستند. اما به حمایت طبابت و دارو های گران‌قیمت از زندگی لذت می‌برند. 

از سوی دیگر با حضور بیست ساله خارجی ها در افغانستان بد بختی مردم ما زمانی رنگ و رونق بیشتری گرفته است که تعدادی از این دزدان به کمک امریکایی ها از آن سر دنیا به کشور ما آورده شدند حتی مانند آقای یوسف نورستانی و دیگران  ریس مهم ترین بخش سرنوشت جامعه ما یعنی ریس کمیسیون انتخابات مقرر گردیدند و فجایع را که اینها در انتخابات به بار آوردند که تمام ملت تا کنون از این درد سر راه نجات نیافتند آیا رئیس شدن اینها تصادفی بوده یا  به اساس قرعه یا فال  یا به اساس معرفی یک سیستم آگاهانه خارجی بوده است باور دارم اینها را می آورند مزدور میکنند تا با سرنوشت یک ملت بازی کنند این کار را بنظر بنده یک سیستم انجام داده که ادعای دیموکراسی در جهان دارند نه یک فرد معمولی آیا عقل سلیم باور دارد که اگر من از استرالیا یا امریکا یا کشور دیگر حرکت کنم و بیایم افغانستان و بدون کدام وابستگی مرا ریس کمیسیون انتخابات بسازند  حتی بدون واسطه و شناخت جوالی گمرک مرا میسازند ؟ این است روزگار کشوری که بیگانگان برایشان تصمیم می‌گیرند و عده را مصروف کلمات مانند دیموکراسی و حقوق بشر حقوق زن غیره و غیره میسازند. یقین دارم خارجی ها بخصوص قدرت های بزرگ جهانی   

همیشه نظر به منافع خودشان موضع اتخاذ می‌کنند جاییکه دیموکراسی و حقوق زنان و انتخابات و جامعه مدنی به نفع شان بود از آن واژه ها استفاده می‌کنند و جاییکه حکومت طالبانی به نفع شان بود دیگر نیازی به دیموکراسی و چیز های دیگر ندارند حالا همین حامیان دمکراسی و حقوق بشر مستقیم و غیر مستقیم از گروه طالبان در نظام آینده حمایت میکنند ای کاش بیست سال قبل از نظام طالبانی حمایت می‌کردند که حد اقل بالاتر از صد هزار جوان ما نابود نمیشد حد اقل چند ملیون انسان آواره نمیشدند و هزاران بدبختی و گرفتاری دیگر بوجود نمی آمد. باور دارم به سفارش و هدایت خارجی ها یکبار دیگر ملت مظلوم ما صلح تصنوعی را همراه با وحشت در زیر سایه نظامی تجربه خواهد کرد که نه نام از این حقوق باشد و نام از آن حقوق .