نقش زنان در آیندۀ افغانستان : پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری

نکته: این نوشته و پژوهش را به دختران و زنان کشور تقدیم میکنم؛ بدان امید که روزگار دگرگونه را از سربگذرانند؛ روزگاری سرشار از صلح و همنوایی در افغانستان آباد، آزاد، آرام و مستقل. نقش زنان در آیندۀ افغانستان

چکیده: مقالۀ علمی موجود که تحت عنوان “نقش زنان در آیندۀ افغانستان” به رشتۀ تحریر درآمده است عمدتاً به 3 بخش اصلی تمرکز دارد که در برگیرنده موضوعاتی از قبیل: نگاهی گذرا به پیشینۀ جنبش زنان در افغانستان، وضعیت فعلی زنان، جنبش زنان و فرود و فراز آن در کشور میباشد. خاطر نشان میگردد هیچ نوشته و پژوهش بدون هدف به منزل مقصود نمیرسد. با توجه به آن سعی و تلاش به عمل آمده تا براساس معیارهای پذیرفته شده ای آکادمیک، ابعاد این بحث پژوهشی را شگافته و با ریشه یابی آن بر اندوخته های علاقمندان و مخاطبانی که خواهان فهم ژرفتر در مورد باشند، آنرا پیشکش کنم.  

کلید واژه:  چند و چون، ماهیت و نقش زنان در آینده کشور.

مقدمه:

زنان، نیمی از نفوس وطن را تشکیل میدهند. برخلاف تصورات عقبگرایانه که زنان را عاجز می نامند، همیشه در کنار مردان به صورت مستقیم و غیر مستقیم در حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی سهم فعال داشته اند.

باوجود محدودیت ها و مشکلات در حوزه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اداری که همواره زنان شهری افغانستان به آن روبرو بوده و هستند، عامل بازدارنده در این مسیر خوانده میشوند که بدون شک یکی از موارد قابل بحث در راستای حقوق زنان، نقش گستردۀ زنان و دختران در امور اجتماعی و اقتصادی را بر میتابد. 

همچنان حضور زنان روستایی در بخش اقتصادی از موضوعاتی است که همیشه مورد پرسش جوامع بوده است ولی مشارکت آنان در بهبود زنده گی اجتماعی ـ اقتصادی مرئی نمی باشد ولی دوشادوش همسران، برادران و فرزندان شان در همه امور فعال هستند. با توجه به ارزشهای سنتی و فرهنگی، مردان زن ستیز حاضر به اعتراف مرتبط به این مشارکت نمی باشند.  

به نقل از جواهر لعل نهرو؛ یکتن از بنیانگذارن هند معاصر در کتاب معروف اش بنام نگاهی به تاریخ جهان میخوانیم: “چگونه ملتی به پیش برود در حالیکه نیمی از مردمان اش در یک نوع زندان، مخفی نگهداشته شوند”.

اما با درد و دریغ فراوان که تسلط دیرینه اختناق مهلک قرون وسطایی، عقب مانده گی و زن ستیزی مجال آن را نداده تا زنان با همه ظرفیت ها و امکانات خود در عرصه های اجتماعی و سیاسی قامت راست نموده و موقف شایسته شان را در جامعه تثبیت نمایند. 

نگاهی گذرا به پیشینۀ جنبش زنان در افغانستان

جنبش های زنان در کشورهای پیشرفته جهان غرب از شگاف در راستای حصول امتیازات یعنی تفاوت بین معاش زن و مرد شکایت دارد. جنبش زنان در افغانستان به دنبال خواسته های ابتدایی تری هستند. ارتقای وضعیت زنان در ساختارهای سنتی، فرهنگی، اجتماعی و مرد سالارانۀ همواره با چالش های جدی و پیچیده ای همراه بوده که عمده ترین دلیل آن گسست هایی است که به دلایل مختلف منجمله: جنگ های تحمیلی در داخل و مزاحمت هایی نهادهای استخباراتی ممالک به شیوه ای آشکار و پنهان در بُرهه های مختلف تاریخی در این مسیر ایجاد شده است.

تأمین برابری حقوق زن و مرد یکی از ارکان سیاسی برنامۀ امان الله خان را تشکیل میداد. گام های بعدی در زمینه تأمین شرایط مساعد برای رشد و انکشاف زنان در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه ( 1933 ـ 1973 م ) برداشته شد.

فعالیت جنبش زنان در افغانستان هم مانند اکثر کشورهای همسایه از چند سده پیش شروع شده و با توجه به بافت و ساختار اجتماعی و سیاسی، شکل خاصی به خود گرفته است. 

به شهادت تاریخ این مرز و بوم در آغوش خود همیشه نخبه گان مبتکر و چهره های باوجاهت چون: ملکه ثریا، قمر غازی، رقیه عنایت سراج اعتمادی و زینب عنایت سراج اعتمادی را رشد و پرورش داده که به عنوان سازمان دهنده گان انجمن زنان افغانستان ادای رسالت نمودند و برای بار نخست ایشان موفق شدند که در شرق هوتل کابل وقت، یک مرکز تجمع زنان جوان و کلان سالان را ایجاد نمایند که پروگرام های آن انجمن بیشتر شامل: سوادآموزی، دوخت و بافت و همچنان تدبیر امور منزل بود.  

در سال 1338 خورشیدی مؤسسه ای به حیث یک سازمان مستقل و دارای اساسنامه و اهداف مشخص بنام دمیرمنو تولنه راجستر شد و توجه آن بیشتر به انکشاف مزید حرکت زنان و اشتراک آنان در امور مهم معطوف گردید تا موقف زن را در جامعه بطور سالم تقویت نماید.

موسسۀ عالی نسوان در سال 1342 خورشیدی به میرمنو تولنه تغییر نام داد و توظیف گردید که زیر نظارت وزارت کار و امور اجتماعی، امور اداره خود را پوشش دهد و ریاست آنرا تا سال 1357 خورشیدی به ترتیب: حمیرانورزایی، کبرانورزایی و صالحه فاروق اعتمای عهده دار بودند. 

زن افغان با استفاده از مواد 31 و 32 قانون اساسی سال 1964 میلادی به تشکیل اتحادیه ها و اجتماعات پرداختند که ایجاد سازمان دموکراتیک زنان افغانستان یکی از این انجمن هاست. 

در نوامبر سال 1965 میلادی با الهام از جنبش های بین المللی زنان جهان و فعالیت هایی زنان کشور در گذشته، سازمان دموکراتیک زنان افغانستان تحت رهبری دوکتورس اناهیتا راتب زاد به اشتراک ثریا پرلیکا، کبراعلی، حمیده شیرزی، مومنه بصیر و جمیله کشتمند در کابل اعلام موجودیت نمود.

علاوتاً زنان کشور در مبارزات انتخاباتی دورۀ دوازدهم شورا در سال 1965 میلادی سهم فعال گرفتند و برای اولین بار چهار تن زن هر یک: دوکتورس اناهیتا راتب زاد، رقیه ابوبکر، معصومه عصمتی و خدیجه احراری به حیث وکلای مردم بالترتیب از ولایت های کابل، قندهار و هرات در ولسی جرگه ( پارلمان ) انتخاب گردیدند و خانم کبرانورزایی؛ اولین خانمی بود که در کابینۀ محمد هاشم میوندوال به حیث وزیر صحت عامه ایفای وظیفه می نمودند. 

اگرچه ریفورم های متذکره در بیداری سیاسی و اجتماعی ذهنیت مردم تا حدود معینی، نقش مهم داشت اما چون مناسبات اساسی جامعه، دست نخورده بود بناً نتوانست تحول چمشگیر و بنیادی را در وضعیت اجتماعی زنان کشور به وجود آورد و وضع زنان بخصوص پس از به قدرت رسیدن بنیادگرایان در سالیان پسین گواه بر بهبود اوضاع زنان افغانستان نبوده و تأکید بر رقتبار تر شدن آن نیز دارد.

از جمله نخستین و برجسته ترین سازمان هایی که جهت تحقق حقوق زنان در افغانستان آغاز به فعالیت کرد، سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بود. سازمان یاد شده به رهبری اناهیتا راتب زاد تأسیس شده بود و دوشادوش حزب دموکراتیک خلق افغانستان به فعالیت های خود ادامه میداد. ظاهراً فعالیت های سازمان دموکراتیک زنان افغانستان با انحلال حزب دموکراتیک خلق افغانستان در داخل کشور محدود شد. 

در سال 1967 میلادی یک عده از اعضای محافظه کار ولسی جرگه تلاش کردند تا قانونی را به تصویب رسانند که طبق آن دختران افغان از تحصیل به خارج از کشور باز مانند. با شنیدن این خبر و با سازماندهی زنان آگاه سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، صدها دختر علیه این پیشنهاد به مظاهره پرداختند و آنرا مغایر قانون اساسی و تساوی حقوق زن و مرد دانستند و چنان فشار به پارلمان وارد آوردند که نماینده گان مجلس مجبور شدند از پیشنهاد شان منصرف گردند.  

در جریان سال های 1970 میلادی تجلیل از مقام والای مادر توسط مؤسسه نسوان ـ تجویز گردید که بعد از آن 14 جون همه ساله بنام روز مادر بزرگداشت میگردد. در این روز از بین مادران واجد شرایط آنعده مادرانی برگزیده می شدند که عالیترین استاندارد ها را دارا می بودند. از جمع ایشان یکتن به عنوان مادر ممتاز سال انتخاب میشد. 

جمعیت انقلابی زنان افغانستان یا ( راوا ) از دیگر جنبش هایی نخستین و منسجمی بود که در سال 1356 خورشیدی به وسیلۀ مینا کشورکمال بنیانگذاری شد. این سازمان به دنبال تحقق حقوق زنان از مجاری دموکراسی و جدایی معیارهای حکومتی مبتنی بود و اکثریت فعالیت های خود را بطور مخفیانه انجام میداد و در مورد ماهیت اصلی آن تاهنوز هم گمانه زنی های متعددی وجود دارد. 

وضعیت فعلی زنان افغانستان

با مرور آنچه نگاشته شد میتوان اشاره داشت که زنان از همان روز که پا به عرصه وجود نهادند، همواره زنده گی خویش را در ارتباط با زنده گی دسته جمعی یافته و با پیوندهای خویش سعی در تشکل خانواده و ایجاد حس مشترک کرده اند. 

با توجه و در روشنایی بحث قبلی که به پیشینۀ تاریخی جنبش زنان در کشور ویژه گردیده بود به این نتایج منطقی زیر میرسیم که:  

•با ایجاد دورۀ مؤقت، افغانستان در مرکز توجۀ جامعه جهانی قرار گرفت و جامعه جهانی به منظور بهتر شدن وضعیت سیاسی، اقتصادی و تعلیمی زنان و دختران هزینه قابل ملاحظۀ را اختصاص داد. 

•دها نهاد ملی برای دفاع از حقوق زن و بهبود وضعیت آنان آغاز به کار کردند و بدین ترتیب فرصت های زیادی برای ترویج و توسعۀ دموکراسی و حقوق بشر در کشور فراهم گردید. 

•خوشبختانه با ایجاد یک سلسله تسهیلات و امکانات بسیاری از خواهران عزیز، امکانات کسب تحصیل و ارتقای سویه علمی خویش را با وجود زن ستیزی ها و ممانعت ها در خارج از کشور به دست آوردند. با این روش، سویه علمی و کادری خواهران ما بالا رفته که این بزرگترین دستآورد معنوی و علمی در جامعه تلقی میشود. 

•یکی از تحولات دیگر پس از سقوط رژیم طالبان به رسمیت شناختن جایگاه و حقوق زنان در زمینه سیاست میباشد با این حساب از 34 ولایت کشور حداقل 68 زن به عنوان نماینده در مجلس نماینده گان و 23 زن در مجلس سنای افغانستان راه پیدا کردند. 

•مشارکت سیاسی زنان از مواردی است که با حمایت دولت و جامعه جهانی و تلاش زنان افغان محقق شده است اما حضور امروزی زنان در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اداری کافی نیست و ضرورت به حضور گسترده تر دارد.

•در طی سال های گذشته یک تحول مثبتی که در مشارکت اجتماعی زنان افغانستان صورت گرفته، تشکل جامعه مدنی است. طوریکه میدانیم جامعه مدنی از یک سو نقش زنان را در فعالیت های اجتماعی برجسته تر ساخته و از سوی دیگر آنان را از نگاه اقتصادی نیز خود کفا نموده است.

•سهم شایسته خانم های افغانستان در مسایل فرهنگی و کلتوری با ظرافت و خوش سلیقه گی شاخصه دیگری است که محصولات تولیدی زنان را به اشکال و دیزاین های مرغوب و دلپسند امروزه نه تنها در بازارهای داخلی بلکه در مارکیت های جهانی نیز عرضه نموده و طرف توجه و استقبال گرم مشتریان داخلی و خارجی قرار گرفته است.

•نقش زنان تجارت پیشه و ایجاد مؤسسات و شرکت های خصوصی در عرصه های مختلف مانند: مراکز تحصیلی، علمی، کارخانه ها، صنایع دستی و فراهم ساختن امکان فعالیت زنان در منزل و عرضه خدمات تولیدی در بازار آزاد از اقدامات عمده ای است که قابل ذکر می باشند.

•فعالیت پویای تعداد کثیری از خانم های افغان زیر چتر وزارت امور زنان یکی از دستآوردهای دیگری است که با در نظر گرفتن فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی زنان افغانستان، امید آفرین تصور میشود.

•از همکاری و عرضه خدمات استاندارد طبی در سکتور صحت عامه به سویه های مختلف: ماستری، تخصص، دوکتور معالج، نرس، قابله، کارکنان صحی، رضاکاران و حتا دایه های محلی کمک قابل توجه به مادران محترم افغانستان در نبود دسترسی به خدمات بهداشتی مطلوب میباشد و میشود گفت که چشم انداز موفقیت دختران مستعد و زنان توانمند، مستلزم باورمندی مردان شمرده شده و زمینه های لازم حل قضایای زنان را فراهم می سازد.  

جنبش زنان و فرود و فراز آن در کشور

زنان؛ نیمی از نفوس کشور عزیز مان را تشکیل میدهند. بر خلاف تصورات عقبگرایانه که زن را عاجز مینامد همیشه در کنار مردان به صورت مستقیم و غیر مستقیم در حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی سهم فعال داشته است.

همچنان زنان در ایجاد و تشکل فرهنگ کهنسال ما شریک بوده و شجاعت، دلیری و شهامت زنان افغانستان را در میدان های جنگ و نبرد علامت دیگری از همسری و همسنگری زنان را با مردان بیان میدارد. 

جامعۀ انسانی که متشکل از مردان، زنان، دختران و پسران بوده و هر یک دارای مسوؤلیت، وجایب آزاد و مستقل می باشند و هیچ کس حق برده نمودن، تحقیر، توهین و استفاده ناسالم از آنان را ندارد بناً از طریق اعطای امتیازات مادی و معنوی می شود آنها را متوجه نقش شان در آیندۀ کشور به اسرع وقت، ممکن نمود.

قیود جدید قرون وسطایی که نه تنها با هیچ یک از مناشیر، مناظیر و قواعد بین المللی سازگار نبود و حتا با تحلیل عادی بشری همخوانی نداشت سر از نو در حاکمیت طالبان وضع گردید که بستن مکاتب زنانه، ممنوع قراردادن کار برای زن ها، شلاق زدن و لت و کوب زنان در محضر عام از سیه روزی ها زنان در آن رژیم بود. 

تداوم بیش از 30 سال جنگ، مصیبت عظیم دیگری بود که وضع رقتبار زنان را رقتبار تر نمود و تصویر وحشتناک ذیل را از وضع زنان افغانستان ارایه میدهد:

•افغانستان یکی از کشورهایی است که اوسط عمر زنان در آن از 40 سال تجاوز نمی کند.

•حامله داری ـ سال به سال خطریست برای زنده گی زن. 

•با آنکه مطابق قانون مدنی سال 1997 میلادی، جهیزیه غیر قانونی است اما در عمل وجود دارد.

•ازدواج مرد با چند زن قانونی است اما در این اواخر بنا بر مشکلات اقتصادی کاهش یافته است. 

•مرد از حق طلاق برخوردار است اما صلاحیت قانونی زن در این زمینه محدود شده است. 

•از مجموع نفوس جنس زن در افغانستان فقط 10 درصد آن از تسهیلات تعلیم و تربیه مستفید میشوند و تنها یک فیصد دختران و زنان امکانات تحصیلی را در مؤسسات تحصیلات عالی میابند. 

با توجه به آنچه تحریر گردید میشود در جمع بندی به این نتایج نایل آییم:

اکنون که شرایط مساعد به نفع صلح، دموکراسی، عدالت و رفاه اجتماعی در کشور ما ایجاد شده است، ایجاب میکند تا به خاطر نیل به آرمانهای آزادی و برابری حقوق در مقیاس کــُــل جامعه و میان زن و مرد، همه زنان صرف نظر از اعتقادات سیاسی و ایدیولوژیک همراه با همه مردان و همه  نیروهایی که طرفدار برابری و تساوی در جامعه بلا کشیده ما هستند در یک صف واحد، متحد شده و در راه نجات افغانستان سربلند و پیشرفته که برابری حقوق زنان را از ارکان اساسی می پندارند کار و پیکار نمائیم تا این زخم چرکین و متعفن ستم بر زنان که همیشه مایۀ سرافگنده گی و شرمساری میباشد، جاودانه و ابدی از دامن پاک وطن داغ دیده ما زدوده شود به امید آن روز و آن کار.

آینده از آن شماست، پیکار اگر کنید… پیروز میشوید!