
· رشد آگاهی، شعور ملی و همبستگی رزمندۀ مردم میهن با رستاخیز فرهنگی، ادبی و تحولات کیفی جامعۀ مستعد به تکامل ما، پیوند تنگاتنگ و گسست ناپذیر دارد. ملل و مردمان جهان این کشاکشهای ادبی، فرهنگی را به تاریخ و شرایط گذشته واگذار کرده بودند، ولی مردم افغانستان در شرایط معاصر و در موجودیت جامعه جهانی و در حضور احزاب سیاسی و نهادهای ظاهراً مستقل حقوق بشری، مدنی هنوزهم در پی کوچۀ نخستین تحولات فرهنگی و بر ضد پاسداران ارزشهای فرسودۀ قبیلهسالاری و ارباب رعیتی، اُفتان و خیزان گام بر میدارند.
فریاد پرخاشگرانه و اعتراض نسل جوان علیه موج رو به گسترش تظاهرات و واکنش صلحآمیز استادان کانونهای تحصیلی، پژوهشی، دانشجویان، دانشوران، نویسندهگان، خبرنگاران و کارمندان موسسات حوزههای فرهنگی ـ ادبی و گویندهگان آن، صدای دادخواهانه و ظلمتشکنانه را فریاد میکنند. اینها نشانههایی عمق و گستردهگی آگاهی و تشدید مبارزۀ تحولطلبانهیی نسل نو بر ضد نیروهای فرتوت کهن بوده که زایش و فرسایش ارزشهای فرهنگی نو و کهنۀ جامعۀ رو به توسعه ما را منعکس مینماید.
با آنهم مسوولان سیاست فرهنگی دولت در اوضاع کنونی به شیوۀ زمامداران پیشین چون: امیر عبدالرحمن و سردار محمد نعیمخان در این مقطع نازک از تاریخ معاصر افغانستان با مشق و تمرین برتریجویی و مقاومت دیوانهوار، بیهوده تداوم میبخشند و در برابر واژههای ریشهدار و خوشآهنگ دانش، دانشجو، دانشور، دانشآموز، دانشکده، دانشگاه، آرامگاه، لشکرگاه، آماجگاه، تفریحگاه، تفرجگاه، خوابگاه و استراحتگاه ـ دانشمندان و دگراندیشان وطن حساسیت بیمارگونه ابراز میدارند و به پیشکسوتان خوانش و نوشتار فارسی، اتهامات ناروا میبندند.
به باور نگارنده همۀ گروههای قومی کشور حق دارند در روشنایی احکام قانون اساسی و معیارهای اعلامیۀ جهانی حقوق بشر از حق آموزش و پرورش به زبان مادری ـ ادبیات، فولکلور و سنن پسندیدۀ هنری و فرهنگی بدون امر و نهی و کنجکاوی گروههای متحجر و مقاومت پایدار آنان به زبان مادری شان آزادانه بنویسند، بخوانند و در بالندهگی فرهنگی مشارکت ورزیده، ابتکارات و نوآوریهایشان را به جامعه پیشکش کنند.
هیچ مقام غیرمسوول حق ندارد خلاف اسالیب حقوق بشری و قوانین نافذه در کشور به زبان مشترک ملل و مردمان جغرافیای فرهنگی زبان فارسی و کهن سال نیاکان ما به بهانههای مختلف، محدودیت وضع نمایند، از رشد شتابندۀ آن جلوگیری به عمل آورند و بر گویشگران و سخنوران برجستۀ این زبان برچسبهای بیگانهپرستی زنند.
به استناد پیشینۀ تاریخی زبان فارسی، پیشنهاد میگردد فارسی زبانان از حق تعلیم و تربیه، نوشت و خوان به زبان مادری بدون هیچگونه تخویف از مجازات، زندان و تهدید به مرگ ـ دفاع دادخواهانه کنند تا موفق گردند به حق زندهگی آزاد، حقوق شهروندی خویش را از کام وارثان و امیران استعماری بیرون کشند و در میهن واحد و تجزیهناپذیر به مثأبه یک شهروند «نه کمتر و نه برتر»؛ بلکه با حقوق برابر کار و از آزادی یکسان شهروندی برخوردار گردند.
حکام تمامیتخواه که باشههای دست آموز استعمار هستند و محکوم به زوال نیز میباشند باید بدانند که از کنار این رویدادهای فرهنگی ـ ادبی ممکن نیست در تاریخ معاصر افغانستان به چشمان بسته رد شد. شکلگیری وضعیت موجود متقاضی آن است تا قیمتیترین و نایابترین میراثهای فرهنگی و جهانی را از آسیبپذیری بیشتر، حراست نمایند و با توجه به آن مسوولان وزارت اطلاعات و فرهنگ همچنان رسالت دارند تا در حفظ و مراقبت این ثروتهای فرهنگی و جهانی به گردآوری ادبیات شفاهی و حفاظت از لسانهای رو به زوال مردم کشور بدون تأخیر و درنگ توجهات جدی را مبذول داشته که پاسداری از آنها از جمع خواستههای بر حق فرهنگیان کشور به حساب میآید.
با تجدید احترامات فایقه
پوهاند دکتر حبیب پنجشیری